eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت رسول پس از بيان مطلب كلّى و اجمالى در مورد فتنه هاى آخرالزمان، به سه مصداق در مورد آن به صورت خاص اشاره مى كند. توجّه فرماييد: ۱. « فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ ؛ با نام «نبيذ» آلوده شراب خوارى مى شوند» زمانى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و مسلمانان از مكّه به مدينه هجرت كردند، آب مدينه كه سنگين تر از آب مكّه بود با دستگاه گوارشى آنها سازگار نبود و آنها را اذيت مى كرد. حضرت براى رفع اين مشكل، دستور داد در هر ظرف بزرگ آبى چند عدد خرما بيندازند به گونه اى كه آب مضاف نشود. سپس از آن آب براى نوشيدن و ديگر مصارف استفاده كنند، و با اين كار سنگينى آب مدينه از بين رفت. امّا عدّه اى، از اين چاره جويى مثبت حضرت رسول صلى الله عليه و آله سوء استفاده كرده و مقدار زيادى خرما در آب ريختند كه پس از مدّتى تبديل به شراب شد و آن را به عنوان نبيذ خوردند. حضرت رسول صلى الله عليه و آله در حيات خويش پيش بينى كرد كه مسلمانان بعد از وى گرفتار چنين كلاه شرعى منفى و ناپسندى شوند و در قالب نبيذ و مانند آن، آلوده شراب خوارى شوند. ۲. « وَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ ؛ و رشوه را به نام هديه حلال خواهند شمرد». اكنون در گوشه و كنار جامعه با اين پديده شوم مواجه هستيم، كه برخى از افراد ضعيف الايمان رشوه خوار يا رشوه دهنده، در پوشش «هديه»، «كادو»، «زيرميزى»، «حقّ و حساب» و مانند آن، آلوده اين گناه بزرگ مى شوند. اشعث بن قيس منافق [۱] در عصر حضرت على عليه السلام از اين نمونه افراد بود. به داستان او از زبان حضرت على عليه السلام توجّه فرماييد: ---------- [۱]: شرح حال اين شخص منافق را از زبان على عليه السلام در خطبه ۱۹ نهج البلاغه مطالعه فرماييد. •✾📚 @Dastan 📚✾•
حضرت على عليه السلام و هديه شبانه! اشعث بن قيس منافق، عامل بسيارى از مفاسد و اختلافات دوران كوتاه خلافت حضرت بود. ظاهراً اشعث با كسى اختلافى داشت، و پرونده اين اختلاف نزد حضرت على عليه السلام بود، و قرار بود روز بعد در مورد آن قضاوت كند. حضرت مى فرمايد: «از سرگذشت عقيل شگفت آورتر داستان كسى است كه نيمه شب ظرفى سرپوشيده پر از حلواى خوش طعم و لذيذ به درب خانه ما آورد. ولى اين حلوا معجونى بود كه من از آن متنفّر شدم. گويا آن را با آب دهان مار، يا استفراغش خمير كرده بودند! لذا نگاه تندى به او افكندم و گفتم: «آيا اين كاسه حلوا رشوه است؟ يا صدقه؟ يا زكات؟ [۱] على، نه اهل رشوه است تا به سبب رشوه بر خلاف حق قضاوت كند و نه اهل صدقه و زكات، كه اينها بر بنى هاشم حرام است. اشعث كه از اين برخورد قاطع و تند امير زمامداران، دست و پاى خود را گم كرده بود، گفت: نه، هيچ كدام نيست، بلكه هديه است! هر مسلمانى حق دارد به مسلمان ديگر هديه دهد. حضرت كه چهره هزار رنگ اشعث را مى شناخت و به نيّت واقعى او واقف گشته بود، فرمود: اشعث! آيا ديوانه شده اى؟! يا عقلت را از دست داده اى؟! يا هذيان مى گويى؟! تو نيمه شب با اين كاسه حلوا مى خواهى على را بفريبى و او را به ظلم دعوت كنى تا فردا به نفع تو حكم دهد! اشعث تو مرا با خود مقايسه كرده اى! بگذار تا خود را بشناسانم: اشعث اين حلوا كه سهل است چون اين حلوايى كه من ديدم، گويا با آب دهان مار مخلوط گشته (اگر چه ظاهرى زيبا دارد؛ ولى باطنش بسيار كثيف است. ) به خدا قسم اگر آسمانهاى هفتگانه را به على دهند تا بر مورچه اى ظلم كند، چنين نخواهد كرد. حضرت پس از بيان اين داستان عجيب، جمله اى بسيار زيبا و سرشار از عدالت مى گويد كه جز على كسى نمى تواند به زبان آورد، و شايسته است اين جملات با آب طلا نوشته و در تمام ادارات در مقابل چشمان مسئولان نصب شود. فرمود: «وَاللَّهِ لَوْ اعْطِيتُ الْاقاليمَ السَّبْعَةَ بِما تَحْتَ افْلاكِها، عَلى انْ اعْصِىَ اللَّهَ فى نَمْلَةٍ اسْلُبُها جُلْبَ شَعيرَةٍ ما فَعَلْتُهُ، وَ انَّ دُنْياكُمْ عِنْدى لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فى فَمِ جَرادَةٍ تَقْضَمُها ؛ به خداوند سوگند! اگر اقليم هاى هفتگانه با آنچه در زير آسمانهاست (همه جهان هستى) را به من بدهند كه خداوند را با گرفتن پوست جويى از دهان مورچه اى نافرمانى كنم، هرگز چنين نخواهم كرد! (چرا كه) دنياى شما، از برگ جويده اى كه در دهان ملخى باشد نزد من خوارتر و بى ارزش تر است». [۱] ۳. « وَ الرِّبَا بِالْبَيْعِ ؛ و در پوشش بيع به رباخوارى مى پردازند». [۲] براى رهايى از ربا و در عين حال به دست آوردن سود مناسب، گاه مى توان از حيله مثبت استفاده كرد. مثلًا شما مى خواهيد مبلغ ۱۰ ميليون تومان وام به كسى بدهيد كه بعد از دو سال به شما بازگرداند و در عين حال ارزش پولتان حفظ شود. اگر ۱۰ ميليون بدهيد و ۱۲ ميليون بگيريد ربا و حرام است امّا مى توانيد معادل ۱۰ ميليون سكّه طلا به طرف مقابل بدهيد و بعد از دو سال همان مقدار سكّه از او بگيريد. به اين طريق ارزش پولتان بعد از دو سال حفظ شده و آلوده به رباخوارى هم نشده ايد. اين حيله مثبت است. امّا آنچه كه در ميان بعضى مرسوم است كه ۱۰ ميليون تومان به ضميمه يك قوطى كبريت مى دهند و بعد از مدّتى ۱۲ ميليون مى گيرند و دو ميليون را ارزش قوطى كبريت حساب مى كنند همان رباخوارى در پوشش بيع است و جزء حيله هاى شرعى منفى و ناصحيح محسوب مى شود. چرا كه يكى از شرايط معامله جدّى بودن آن است و در اين جا قصد جدّى وجود ندارد و در هيچ جاى عالَم يك قوطى كبريت به دو ميليون تومان خريد و فروش نمى شود. بنابراين، اگر چاره جويى در مسير حق و به صورت جدّى باشد اشكال ندارد، امّا آنچه به منظور باطل كردن حق و حق جلوه نمودن باطل و به صورت صحنه سازى و ظاهرسازى است، جايز نيست. 👇👇👇
قرآن مجيد كه از سوى خداوند نازل شده هدفش اين است كه مردم را از ظلمت‌ها و تاريكى‌ها به سوى نور دعوت كند «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» [۱] از ظلمت گناه، ظلمت جهل و نادانى، ظلمت نفاق و ظلمت اختلاف، به سوى نور توحيد، حق، عدالت، اطاعت، وحدت و اتّحاد دعوت نمايد. قرآن براى رسيدن به اين هدف، از روش هاى متفاوتى بهره گرفته، كه مى توان همه آنها را در دو روش خلاصه كرد: روش مستقيم، و روش غير مستقيم. ۱. در روش مستقيم مردم را به اشكال مختلف مورد خطاب قرار داده است. مثلًا در مورد روزه مى فرمايد: « «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ»؛ [۲] اى افرادى كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما مقرر شده» كه در اين جا مؤمنان مورد خطاب مستقيم پروردگار قرار گرفته اند. و گاه اين خطاب مستقيم متوجّه عموم مردم، اعم از افراد با ايمان و غير آنهاست. مثلًا در آيه شريفه ۲۳ سوره يونس مى خوانيم: « «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ»؛ اى مردم! ستم هاى شما به زيان خود شماست» خلاصه اين كه گاهى اوقات خداوند براى اخراج مردم از تاريكى‌ها به سوى نور از روش مستقيم بهره گرفته است. ۲. در روش غير مستقيم حالات انبياى پيشين و امّت هاى گذشته و سرنوشت ظالمان و عاقبت بدكاران را بيان مى كند، تا به طور غير مستقيم به ما بفهماند كه اگر شما هم همين راه و روش را در پيش بگيريد همان سرنوشت را خواهيد داشت، و از اين جهت تفاوتى ميان امّت هاى پيشين و امروز نيست، و بيان سرگذشت اصحاب السبت براى همين منظور است و يكى از درس هاى مهمّى كه بايد از اين داستان گرفت موضع گيرى گروه بى تفاوت ها، و نتيجه آن است. همان گونه كه گذشت آنها براى اين كه خودشان را گول بزنند گفتند: «نهى از منكر تأثير ندارد، بنابراين وظيفه اى نداريم» توضيح اين كه امر به معروف و نهى از منكر سه شرط دارد، كه با حاصل شدن هر سه انجام آن واجب مى شود: ۱. شناختن «معروف» و «منكر» از نظر موضوعى و حكمى. مثلًا اگر بخواهيم در مورد قمار نهى از منكر كنيم بايد بدانيم قمار از نظر اسلام حرام است و نيز بدانيم كارى كه اين اشخاص انجام مى دهند قمار است. ۲. احتمال تأثير؛ بنابراين، اگر يقين داشته باشم امر و نهى من در فرد يا افراد مخصوصى هيچ اثرى ندارد وظيفه اى در قبال آنها ندارم. حداقل احتمال تأثير لازم است. ۳. امن از ضرر؛ انجام اين فريضه براى مكلّف ضرر مهمّى نداشته باشد، اگر واقعاً ضرر و خطر مهمّى داشته باشد واجب نيست. كسانى كه مى خواهند از زير بار اين فريضه مهم شانه خالى كنند يكى از شرايط سه گانه را دستكارى مى كنند، و بى تفاوت هاى اصحاب السبت به سراغ شرط دوم رفته و خطاب به ناهيان از منكر گفتند: «چرا كسانى را موعظه مى كنيد كه (نهى از منكر در آنها تأثيرى ندارد و) عاقبت آنها هلاكت و نابودى است» يا جملاتى از اين قبيل كه در موارد مشابه گفته مى شود، مثل اين كه: «اين كار مشت بر سندان زدن، و آب در هاون كوبيدن است» كه البتّه اين كار به منظور گول زدن خود آنها بوده، امّا ناهيان از منكر تسليم نشدند، و گفتند ما احتمال تأثير مى دهيم و به وظيفه خود عمل كردند و پاداش آن را گرفتند. همان گونه كه بى تفاوت‌ها مجازات شدند. خوانندگان محترم! مراقب باشيم خود را فريب ندهيم، و اگر خود را گول بزنيم نمى توانيم خدا را فريب دهيم. امر به معروف و نهى از منكر چنانچه با زبان خوش و توأم با ادب و احترام انجام شود غالباً اثر مى كند. ---------- [۱]: به يقين زكات (مال و فطره) بر تمام بنى هاشم حرام است، و صدقه كه اشاره به انفاق هاى مستحبى است و بنابر قول مشهور بر بنى هاشم حرام نيست ممكن است بر خصوص اهل بيت عليهم السلام حرام بوده باشد. بعضى نيز احتمال داده اند كه صدقه اشاره به كفّارات و صدقات واجبه غير از زكات باشد كه آن هم بر بنى هاشم حرام است (پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج ۸، ص ۴۱۷). [۱]: نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴. [۲]: همان، خطبه ۱۵۶. [۱]: سوره ابراهيم، آيه ۱. [۲]: سوره بقره، آيه ۱۸۳. •✾📚 @Dastan 📚✾•
مراحل امر به معروف و نهى از منكر اين فريضه الهى از جهتى دو مرحله دارد؛ يك مرحله آن وظيفه عموم مردم است. و مرحله ديگر، بر عهده حكومت اسلامى است و مردم نبايد در آن دخالت كنند. قرآن مجيد به هر دو مرحله اشاره كرده است: ۱. مرحله قلبى و زبانى؛ يعنى با ديدن يك منكر در قلب و روحم از آن گناه و گناه كار بيزار شوم و اين بيزارى سبب شود كه با زبان خوش توأم با ادب و احترام نهى از منكر كنم. آيه شريفه ۱۱۰ سوره آل عمران به اين مرحله اشاره دارد. توجّه فرماييد: « «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»؛ شما بهترين امّتى بوديد كه به سود انسان‌ها آفريده شده اند، (چه اين كه) امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد و به خدا ايمان داريد». اين آيه شريفه كه امر به معروف و نهى از منكر را يك وظيفه همگانى اعلام مى كند ناظر به مرحله قلبى و زبانى اين فريضه بزرگ الهى است. ضمناً از آيه شريفه استفاده مى شود كه رمز برترى امّت اسلامى بر ساير امّت‌ها امر به معروف و نهى از منكر و ايمان به خداست. ۲. مرحله فيزيكى و اجرايى؛ مثلًا اگر در مكانى با عدّه اى برخورد كرديم كه مشغول شراب خورى يا استعمال موادّ مخدّر هستند و تذكّرات زبانى اثر نكرد، عموم مردم نمى توانند با آنها درگير شوند و برخورد فيزيكى ايجاد كنند بلكه لازم است حكومت اسلامى وارد عمل شده، آنها را دستگير و بساط گناه را جمع كند. آيه شريفه ۱۰۴ سوره آل عمران به اين مرحله اشاره دارد؛ توجّه فرماييد: « «وَلْتَكُنْ مِّنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنْ الْمُنْكَرِ وَأُوْلَئِكَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ»؛ (براى رسيدن به وحدت) بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى، و امر به معروف و نهى از منكر كنند! و رستگاران آنها هستند». 👇👇👇
اين آيه شريفه كه امر به معروف و نهى از منكر را وظيفه گروه خاصّى مى داند، نه همه مردم، ناظر به مرحله فيزيكى و اجرايى اين فريضه الهى است، كه بر عهده حكومت اسلامى است و لذا در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران هم بر اجراى امر به معروف و نهى از منكر به عنوان يكى از اصول مهم آن تصريح شده، هر چند متأسّفانه درست به اين قانون عمل نشده است و بايد يك وزارتخانه به اين نام تأسيس شود و اين اصل به زمين مانده را احيا كند. خلاصه اين كه مرحله قلبى و زبانى امر به معروف و نهى از منكر بر عهده همه مردم، و مرحله فيزيكى و اجرايى آن بر عهده حكومت اسلامى است. سؤال: دنياى امروز اين تقسيم بندى را قبول ندارد و معتقد است كه همه مراحل بر عهده حكومت است و مردم عادى وظيفه ندارند در زندگى خصوصى ديگران دخالت كرده و با فساد مبارزه كنند. كدام صحيح است: حرف دنياى امروز، يا آنچه اسلام مطرح كرده است؟ جواب: پاسخ اين سؤال، با چند مثالِ شفّاف و واضح، روشن مى شود: الف) اكنون آنفولانزاى نوع A در سراسر جهان شايع شده و رو به گسترش است. اگر خداى ناكرده همه گير شود و همه موظّف به تزريق واكسن و رعايت نكات خاصّ بهداشتى شوند و عدّه اى اين امور را مراعات نكنند و باعث خساراتى به ديگران شوند آيا مردم عادى به آنها تذكّر نمى دهند و آنها را وادار به رعايت سفارش هاى بهداشتى نمى كنند؟ ب) اگر يكى از اهالى يك كوچه راه فاضلابش را به داخل كوچه هدايت كند و با جريان فاضلاب در داخل كوچه باعث انتشار بوى نامطبوع و متعفّن و شيوع ميكروب بعضى از بيمارى‌ها گردد، آيا همه همسايگان به وى اعتراض نمى كنند و او را به خاطر اين كار زشت توبيخ و سرزنش نمى نمايند؟ ج) چنانچه در محلّه اى فردى مبتلا به موادّ مخدّرى باشد، و خطر به انحراف كشيدن ساير جوانان محلّه نيز وجود داشته باشد، آيا اهالى محلّ او را نهى از منكر نمى كنند؟ بنابراين، سخن دنياى امروز، سخن صحيحى نيست و آنها گويا يك مطلب را فراموش كرده اند و آن اين كه اساس امر به معروف و نهى از منكر بر اساس زندگى اجتماعى بشر نهاده شده، و زندگى بشر مخصوصاً در عصر و زمان ما از هم جدا نيست تا آن جا كه از آن به دهكده جهانى تعبير مى شود. كار به جايى رسيده كه امروز دنيا به توليدكنندگان گازهاى گلخانه اى كه لايه اذُن كره زمين را سوراخ كرده و خطر عبور اشعه ماوراى بنفش از آن روزنه‌ها مى رود و اين تهديدى براى بشر محسوب مى شود، اعتراض مى كند، آرى عامه مردم اگر خطرى حتّى در آسمان زندگى آنها را تهديد كند ساكت نمى نشينند و عكس العمل نشان مى دهند، چون سرنوشت همه به يكديگر گره خورده است. اگر در زندگى مادّى حقّ اعتراض براى آحاد جامعه وجود دارد و اين حق مختصّ حكومت‌ها نيست، در زندگى معنوى و آلودگى هاى مربوط به روح و روان افراد و جامعه نيز اين حق وجود دارد شراب خوارى و قماربازى و اعتياد و ديگر گناهان روح مردم را بيمار مى كند و باعث سرايت به ديگران مى شود. بنابراين، همه مردم حق دارند با قلب و زبان در برابر آن عكس العمل نشان داده، و كارهاى عملى را به حكومت بسپارند. اسلام، اين قانون مترقّى و بسيار ارزشمند را بيش از ۱۴۰۰ سال قبل براى بشر به ارمغان آورد، ولى دنياى غرب هنوز فلسفه آن را درك نكرده است. يكى از بزرگان مى گويد: اگر در غرب عالم گناهى رخ داد و تو مى توانى در شرق عالم نسبت به آن اعتراض كنى و اين اعتراض تو تأثيرى دارد، اعتراض كن و ساكت منشين وگرنه تو هم شريك گناه خواهى بود. [۱] چه تشبيه هاى زيبايى در روايات اسلامى ديده مى شود، به عنوان نمونه در برخى روايات تمام مردم يك جامعه به مسافران يك كشتى تشبيه شده اند. اگر يكى از مسافران بگويد: مكانى كه من نشسته‌ام و كرايه آن را داده‌ام تعلّق به من دارد و مى خواهم آن را سوراخ كنم، همه ساكنان كشتى به او اعتراض مى كنند كه اى آدم بى عقل و نادان! اگر كشتى را سوراخ كنى فقط خودت غرق نمى شوى، بلكه همه را غرق مى كنى چون سرنوشت همه مسافران يكى كشتى به هم گره خورده است». [۲] بنابراين، همان گونه كه بيمارى هاى جسمى از شرق به غرب سرايت مى كند، و مردم نسبت به آن عكس العمل نشان مى دهند، بيمارى هاى روحى، گناهان و منكرات نيز چنين هستند و همه مردم وظيفه دارند امر به معروف و نهى از منكر كنند، چرا كه اگر اين فريضه الهى ترك شود و مردم در مقابل ترك واجبات و ارتكاب گناهان و محرمات ساكت بنشينند، جامعه فاسد گشته و به تباهى كشيده مى شود. ---------- [۱]: شجره طوبى، ص ۴۹. [۲]: سنن ترمذى، ج ۳، ص ۳۱۸؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۲۶۸. •✾📚 @Dastan 📚✾•
روش امر به معروف و نهى از منكر اگر مردم با زبان خوش و روى گشاده و بدون عصبانيت و همراه با ادب و احترام ديگران را نهى از منكر كنند و در برخورد با هر كس از ادبيّات متناسب با سن و سال و موقعيّت و شخصيّت و ديگر ويژگى هاى طرف مقابل استفاده نمايند، غالباً نتيجه خواهد داد، حتّى اگر نهى كننده نوجوانى كم سنّ و سال و نهى شونده پيرمردى كهنسال باشد. به داستان زير توجّه فرماييد: روزى امام حسن و امام حسين عليهما السلام، كه نوجوان كم سنّ و سالى بودند، مشاهده كردند پيرمرد كهنسالى در حال وضو گرفتن است، امّا وضويش را صحيح انجام نمى دهد. به اتّفاق هم نزد پيرمرد رفته، از او خواهش كردند كه وضويشان را تماشا نموده، سپس قضاوت كند كدام بهتر وضو مى گيرد. پيرمرد پذيرفت و آن دو يكى پس از ديگرى وضو گرفتند و وضوى هر دو صحيح، بلكه هر كدام بهتر از ديگرى بود. پيرمرد متوجّه اشتباه خويش در وضو گرفتن شد و گفت: وضوى شما بسيار خوب بود، اين من بودم كه عمرى غلط وضو مى گرفتم. و اكنون از شما وضوى صحيح را تعليم ديدم». [۱] ---------- [۱]: مناقب آل ابى طالب، ج ۳ (فصل فى مكارم اخلاقهما عليهما السلام)، ص ۴۵۲.آرى، اگر اين فريضه به صورت منطقى و مؤدّبانه و دوستانه انجام شود مؤثّر خواهد بود. •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️شهادت بانوی کرامت و مهربانی، حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها را تسلیت می‌گوییم. •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 💠 💎 جایگاه والای حضرت فاطمه معصومه (س) 🔻امام صادق عليه‌السلام: تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَى وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ 🏴 در قم بانویی از فرزندان من که نامش فاطمه (حضرت معصومه) دختر موسی (ع) است، از دنیا می‌رود؛ بانویی که به شفاعت او همه شیعیانم داخل بهشت می‌گردند. 📚 بحارالانوار، ج۶۰، ص ۲۲۸ •✾📚 @Dastan 📚✾•
🏴 بارگاهی که به شهر قم به پاست هم برای نجف هم کربلاست خاک اورا غرق بوسه می کنم چون که جای پای اربابم رضاست ✨سالروز وفات حضرت معصومه سلام‌ الله‌ علیها تسلیت باد✨ •✾📚 @Dastan 📚✾•
«ياران كشتى» اشاره به مؤمنانى است كه همراه حضرت نوح عليه السلام سوار بر كشتى نجات شدند؛ كه سوره عنكبوت به سرگذشت آنان اشاره نموده است. توجّه فرماييد: « «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَاماً»؛ و ما نوح را به سوى قومش فرستاديم؛ و او در ميان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ كرد». [۱] مدّت ۹۵۰ سال، عمر حضرت نوح عليه السلام قبل از طوفان بود، امّا اين كه چند سال ديگر پس از طوفان عمر كرد؟ در قرآن مجيد نيامده است؛ و در مجموع در مورد مقدار عمر آن حضرت اختلاف نظر وجود دارد. [۲] « «فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ»؛ سرانجام طوفان (عظيم) آنان را فرا گرفت، در حالى كه ستمكار بودند». [۳] آنها هم به خود ظلم كردند، هم به ديگر مردم كه ايمان آورده بودند و هم به حضرت نوح عليه السلام كه براى هدايتشان بسيار زحمت كشيد. و سرانجامِ ظلم و ستم، فنا و نابودى است. « «فَأَنجَيْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِينَةِ وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ»؛ ما او و همراهانش را كه بر كشتى سوار بودند رهايى بخشيديم، و آن را آيتى براى جهانيان قرار داديم! ». [۱] همان گونه كه عاقبت ظلم و ستم فنا و نابودى است، سرانجام ايمان و تقوا نجات و رهايى است، و لذا مؤمنان به حضرت نوح عليه السلام به همراه آن حضرت نجات يافتند. ---------- [۱]: سوره عنكبوت، آيه ۱۴. [۲]: مرحوم علّامه مجلسى در بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۹۱ مى گويد: مورخان درباره عمر نوح عليه السلام اختلاف كرده و ۱۰۰۰، ۱۴۵۰، ۱۴۷۰ و نيز ۲۳۰۰ سال گفته اند. و البتّه در اخبار معتبر عمر آن حضرت ۲۵۰۰ سال ذكر شده است» (تاريخ انبيا، محلاتى، ص ۶۴). [۳]: سوره عنكبوت، آيه ۱۴. [۱]: سوره عنكبوت، آيه ۱۵. •✾📚 @Dastan 📚✾•
نكاتى در مورد زندگانى حضرت نوح عليه السلام اشاره درباره نوح پيامبر عليه السلام سخن بسيار است، ولى پنج نكته مهمّ عبرت آميز وجود دارد، كه در اين مباحث به آن اشاره مى كنيم: ۱. مؤمنان به نوح پيامبر عليه السلام قرآن مجيد مى فرمايد: گروهى از جوانان كم درآمد و فقير به آن حضرت ايمان آوردند. ولى ثروتمندان و اغنيا به حضرت نوح عليه السلام ايراد گرفتند و به او اعتراض كردند؛ به چگونگى اعتراض آنها توجّه كنيد: « «فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَراً مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِىَ الرَّأْىِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ»؛ اشرافِ كافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمى بينيم! و كسانى را كه از تو پيروى كرده اند، جز افراد پستِ ساده لوح مشاهده نمى كنيم؛ و براى شما فضيلتى نسبت به خود نمى بينيم، بلكه گمان مى كنيم كه شما دروغگو هستيد! ». [۱] حضرت نوح عليه السلام در پاسخ آنها فرمود: « «وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلَاقُوا رَبِّهِمْ وَلَكِنِّى أَرَاكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ»؛ و من، كسانى را كه ايمان آورده اند، (به خاطر شما) از خود طرد نمى كنم، چرا كه آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد؛ (اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قيامت، خصم من خواهند بود)، ولى شما را گروهى مى بينم كه جهالت به خرج مى دهيد! ». [۲] و در ادامه فرمود: « «وَيَا قَوْمِ مَنْ يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُّهُمْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ»؛ اى قوم من! چه كسى مرا در برابر (مجازات) خدا يارى مى دهد اگر آنان را طرد كنم؟ آيا متذكر نمى شويد؟! ». [۳] ---------- [۱]: سوره هود، آيه ۲۷. [۲]: سوره هود، آيه ۲۹. [۳]: سوره هود، آيه ۳۰. •✾📚 @Dastan 📚✾•