eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.8هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
*🌸 داستان واقعی و زیبا از علامه جعفری در دانمارک* علامه محمدتقی جعفری می‌گفتند: عده‌ای از جامعه‌شناسان دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا در باره‌ی موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ معیار ارزش انسان‌ها چیست. هر کدام از جامعه‌شناسان، صحبت‌هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه کردند. بعد، وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر می‌خواهید بدانید یک انسان چه‌قدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می‌ورزد. کسی که عشق‌اش یک آپارتمان دوطبقه است، در واقع، ارزش‌اش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشق‌اش ماشین‌اش است، ارزش‌اش به همان میزان است. اما کسی که ‌عشق‌اش خدای متعال است ارزش‌اش به اندازه‌ ی خداست. علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه‌شناسان صحبت‌های مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. وقتی تشویق آن‌ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی (ع) است. آن حضرت در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ أمْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه‌ی چیزی است که دوست می‌دارد». وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانه‌ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (ع) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند. هر چقدر که نسبت به مولا علی (ع) ارادت دارید ارسال کنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
📔اویس قرنی و اطاعت مادر گويند اويس شتربانى مى كرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را مى داد. يك روز از مادر اجازه خواست كه براى زيارت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به مدينه رود. مادرش گفت اجازه مى دهم به شرط آنكه بيش از نصف روز در مدينه توقف نكنى. اويس حركت كرد وقتى به خانه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد اتفاقا ايشان هم تشريف نداشتند. ناچار اويس بعد از يكى دو ساعت توقف پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را نديده به يمن مراجعت كرد. چون حضرت به خانه برگشت پرسيد اين نور كيست كه در اين خانه تابيده؟ گفت شتربانى كه اويس نام داشت به اينجا رسيد و بازگشت. فرمود آرى اويس در خانه ما اين نور را به هديه گذاشت و رفت . درباره چنين شخصى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد يفوح روائح الجنة من قبل القرن و اشوقاه اليك يا اويس القرن، نسيم بهشت از جانب يمن و قرن مى وزد چه بسيار مشتاقم به ديدارت اى اويس قرنى ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
✨﷽✨ 💠 چگونه صبح كردى ⁉️ 🌹 رسول خدا (ص) نماز بامداد را با مردم گزارد و به جوانى در مسجد نگاه كرد كه چرت مى زد و سر به زير داشت، رنگش زرد شده بود و تنش لاغر و ديده هايش به گودى نشسته بود. به او فرمود: چگونه صبح كردى؟ گفت: يا رسول اللّه در حال يقين. 🌹رسول خدا (ص) از گفته او در شگفت شد و فرمود: براى هر يقينى حقيقت و علامتى است، حقيقت يقين تو چيست؟ جواب داد: يقين من آن است كه مرا در غم فرو برده و شبم را به بى خوابى كشيده و روز گرمم را به تحمّل تشنگى واداشته، جانم از دنيا و آنچه در اوست به تنگ آمده و روى گردان شده تا جايى كه مى بينم عرش خداوندم براى حساب برپاست و همه مردم بر آن محشورند و من در ميان آنانم، گويا مى نگرم به اهل بهشت كه در نعمت اند و با يكديگر در تعارف و به پشتى ها تكيه زده اند و گويا مى نگرم دوزخيان را كه زير شكنجهايند و فرياد مى كنند! خيال مى كنى من الآن لغزه آتش دوزخ را مى شنوم كه در گوشم مى گردد و مى چرخد. 🌹رسول خدا (ص) به اصحابش فرمود: اين بنده اى است كه خدا دلش را به نور ايمان روشن كرده. سپس فرمود: اى جوان! آنچه دارى از آن با شدت نگهدارى كن.دسپس جوان گفت: يا رسول اللّه! دعا كن كه به همراه تو شربت شهادت بنوشم، پيامبر صلى الله عليه و آله برايش دعا كرد، چيزى نگذشت كه در يكى از جنگ ها پس از نه تن شهيد شد و او نفر دهم بود 📚 برگرفته از کتاب عرفان اسلامی جلد ۱۳ اثر استاد حسین انصاریان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
داستان کوتاه عاقبت اعتماد روزی سگ شکاری جوانی عاشق یک گرگ شد. با آن که می دانست او از آن گرگ دیگریست و خواستنش بی ثمر اما دست از تلاش نکشید و به نزد پدر گرگ رغیب رفت تا از او رسم زندگانی بیاموزد بلکه بتواند خود را در دل دخترک جا کند. به گرگ پدر گفت: به من زندگانی بیاموز! گرگ او را به نزدیک پرتگاهی برد و گفت: از این جا بپر! سگ به ارتفاع نچندان زیاد دره نگاهی انداخت اما عقلش رضا نداد به پریدن. رو کرد به گرگ سالخورده و گفت: اگر من از این جا بپرم که صدمه می بینم. گرگ به او اطمینان بخشید: تو بپر من تو را خواهم گرفت تا صدمه نبینی! سگ به لبه ی پرتگاه نزدیک شد و به اعتماد سخن گرگ خود را از دره پرت کرد. گرگ بی آن که کمکی به سگ کند، تنها نظاره کرد صدمه دیدن وی را. سپس به بالین سگ نیمه جان رفت. سگ در حالی که نفس های آخرش را می کشید، نالید: تو به من وعده ی کمک داده بودی اما چرا به آن عمل نکردی؟ گرگ با چشمان تیزبین اش نگاهی به حال نزار سگ انداخت و با طمانینه جواب داد: درس اول: عشق یعنی اعتماد بی جا! درس آخر: اعتماد یعنی مرگ! ✍عطیه شکری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد. بر حسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغل کاری های شیاد شد و او را نصیحت کرد که از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا می کند. اما مرد شیاد نپذیرفت. بعد از اتمام حجت٬ معلم با مردم روستا از فریبکاری های شیاد سخن گفت و نسبت به حقه های او هشدار داد. بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد که فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود کدامیک باسواد و کدامیک بی سواد هستند. در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گرد آمده بودند تا ببینند آخر کار، چه می شود. شیاد به معلم گفت: بنویس «مار» معلم نوشت: مار نوبت شیاد که رسید شکل مار را روی خاک کشید. و به مردم گفت: شما خود قضاوت کنید کدامیک از اینها مار است؟ مردم که سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شکل مار را شناختند و به جان معلم افتادند تا می توانستند او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃 " از تو حرکت , از خدا برکت " بازرگانی که ورشکست شده بود، نزد امام صادق (ع) رفت و گفت: « ور شکست شدم دیگر هیچ سرمایه ای ندارم . حضرت فرمود: «مغازه که داری» گفت: «بله!» امام صادق فرمود :« برو مغازه را جارو کن، تمیزش کن و دم مغازه بنشین و دعایی هم حضرت فرمودند که برای برکت کسب و کارش خوانده شود. چند روز گذشت و تاجری به مغازه این شخص مراجعه کرد و گفت: « من جنس دارم جا ندارم، اجازه می دهی جنس ها را بریزم در مغازه تو بفروشم و در ازای آن هم به تو پولی پرداخت کنم؟» تاجر اجناسش را در مغازه این شخص ریخت و همانطور که می فروخت این شخص ورشکسته خطاب به تاجر گفت: « چند تا ازاین اجناست را به من می دهی، من هم بفروشم و در ازای آن پولش را به تو بدهم» گفت: این چند جنس هم برای فروش نزد تو باشد. این موضوع باعث شد که کار هر دو هم تاجر و هم شخص ورشکسته رونق پیدا کند. حالا فرض کنید این تاجر ورشکسته در خانه می نشست و دائم می گفت که خدایا روزی من را بده، دائم می گفت :« یا رزاق روزی من را بده» تنها با دعا کردن و از خدا خواستن رزق و روزی نمی آید، از قدیم گفته اند: از تو حرکت ، از خدا برکت مردم قدیم در کسب و کارشان به مواردی اعتقاد داشتند که درحال حاضر کمتر مشاهده می شود، صبح زود که کرکره مغازه رو می داند، بالا، می گفتند: « خدایا به امید تو، نه به امید خلق روزگار » ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خب اینم یه ترفند خیلی خیلی کاربردی واسه خانومای خونه دار ساخت سطل آشغال کابینت با بطری پلاستیکی 😃🙌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 که بعد از مرتکب شدم😭 💠بعد از تولد دخترم شوهرم از من خیلی خیلی سرد شد ،رابطه زناشوییمون خیلی کم شده بود. این رابطه سرد و خشک باعث شده بود بخوام توجه همه رو به سمت خودم جذب کنم، 💠 از نگاههای یواشکی یکی از همکارهام خیلی خوشم میومد و لذت میبردم. یه روز یه پیامک بهم داد که توش نوشته بود،امروز همه رفتن بمون کارت دارم. وقتی داشتم پرونده ها را جمع میکردم....... 😢 ادامه داستان واقعی👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1860501547C00e63317b1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✅مرگ ناگهانی واهمیّت صلوات ✍مرحوم قطب الدّین راوندی رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از ابوهاشم جعفری حکایت نماید:  روزی شخصی به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام وارد شد و اظهار داشت: یاابن رسول اللّه! پدرم سکته کرده و مرده است و دارای اموال و جواهراتی بسیار می باشد، که من از محلّ آن ها بی اطّلاع من دارای عائله ای بسیار سنگین هستم، که از تامین زندگی آن ها عاجز و ناتوان می باشم. و سپس اظهار داشت: به هر حال من یکی از دوستان و علاقه مندان به شما هستم، تقاضامندم به فریاد من برسی و مرا از این مشکل نجات جواد علیه السلام در پاسخ به تقاضای او فرمود: پس از آن که نماز عشای خود را خواندی، بر محمّد و اهل بیتش علیهم السلام، صلوات بفرست. پس از آن، پدرت را در عالم خواب خواهی دید؛ و آن گاه تو را نسبت به محلّ ثروت و اموالش آگاه می نماید.  آن شخص به توصیه حضرت عمل کرد و چون پدر خود را در عالَم خواب دید، به او گفت: پسرم! من اموال خود را در فلان مکان و فلان محلّ پنهان کرده ام، آن ها را بردار و نزد فرزند رسول خدا، حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام که آن شخص از خواب بیدار گشت، صبحگاهان به طرف محلّ مورد نظر حرکت کرد. و چون به آن جا رسید، پس از اندکی جستجو اموال را پیدا نمود و آن ها را برداشت و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و جریان را برای حضرت بازگو کرد. و سپس گفت: شکر و سپاس خداوند متعال را، که شما آل محمّد علیهم السلام را این چنین گرامی داشت؛ و از شما را از بین خلایق برگزید، تا مردم را از مشکلات و گرفتاری ها نجات بخشید. 📚 الخرایج والجرایح: ج ۲، ص ۶۶۵، ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
🔸️خاطره خواندنی راننده امام جمعه اردبیل که زمانی در ژاپن کارگری میکرد/عدم اعتناء کارگران ژاپنی به مرحوم هاشمی رفسنجانی آیت الله عاملی سید حسن عاملی امام جمعه اردبیل: 🔹اینجانب راننده‌ای داشتم که از ژاپن برگشته بود. از وی پرسیدم چرا برگشتی در حالی که خیلی از ایرانی‌ها می‌خواهند در ژاپن کار کنند؟ جواب داد: اگر می‌ماندم تلف می‌شدم. گفتم چطور؟ گفت: من در آنجا کارگر بودم یک لحظه نمی‌توانستم در کارخانه استراحت کنم به محض توقف، کارگر‌ها اعتراض می‌کردند که چرا دست از کار کشیدی؟ بعضی از مطلعین نقل کردند که دو کارگر ایرانی در یک مجموعه صنعتی در ژاپن مشغول به کار بودند؛ یکی تنبلی می‌کرد و یک کارگر ژاپنی کم کاری‌های او را ثبت می‌کرد. ماه‌ها گذشت و ما اثری از تنبیه ندیدیم. از همان کارگر ژاپنی پرسیدم برای چه گزارش تهیه می‌کردی؟ گفت: برای اینکه کم کاری‌های او را خودم جبران کنم تا ژاپن عقب نماند. 🔹در شهر ما چند کارگر ترکیه‌ای در کارگاه مبل‌سازی شش ماه کار کردند. هنگام خداحافظی از کارفرما طلب حلیت کردند؛ کارفرما گفت: من در این مدت هیچ سیئه‌ای از شما ندیدم. گفتند: ما هر روز از وقت شما چند دقیقه کم می‌کردیم و نماز می‌خواندیم! زمانی آقای هاشمی‌رفسنجانی از یک کارخانه در ژاپن بازدید کرد، اما هیچ کارگری به او اعتناء نکرد وقتی از علت پرسید گفتند: اگر کارگر‌ها هرکدام یک لحظه شما را تماشا کنند ما در مجموع میلیون‌ها ضرر می‌کنیم! ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌