eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.8هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 چگونه بوی بد کفش را از بین ببریم؟ • پا‌های شما هم مانند زیر بغلتان عرق میکند، از این رو یک مام جدا، مخصوص پاهایتان بخرید و آن را هر روز صبح قبل از بیرون رفتن از خانه استفاده کنید. با این کار پاهایتان دیگر عرق نمیکند. • اگر احساس کردید که پا‌های شما در حال عرق کردن و بو گرفتن است، به پاهایتان پودر بچه بزنید، سپس جوراب بپوشید. این پودر نه تنها پا‌های شما را خوشبو بلکه از عرق کردن آن‌ها نیز جلوگیری میکند • کفشتان را با جوش شیرین ضد عفونی کنید. شب قبل از خواب، کمی جوش شیرین به داخل کفشتان بپاشید، و صبح قبل از پوشیدن، آن‌ها را به خوبی بتکانید و سپس به پا کنید. با این کار بوی بد از کفش‌های شما رفع خواهد شد. • اگر میخواهید که کفشتان بو نگیرد، یک کفش را در تابستان دو روز پشت هم به پا نکنید. هر چه به کفشتان بیشتر استراحت دهید، احتمال این که بوی بدی بگیرد نیز کمتر خواهد شد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه ایده تزئینی باحال برای سالاد🙌😃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. این آموزش بسیار ساده است. برای ساخت این شیشه های زیبا شما تنها به یک شیشه خالی , رنگ دلخواه و طرح مورد نظر نیاز دارید😍😍😍 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
📕 امیر که امسال دانشگاه قبول شده بود و خوابگاه بود، شب به درخواست زن عموش به خونشون میره. عموی امیر که کارمند بود هفته ای یکبار خونه می اومد، از قضا اون شب هم خونه نبوده. شب که میرسه خونه عموش، زنگ خونه رو میزنه وقتی میره داخل زن عمو با دامن کوتاه، تاپ و آرایش زیاد به استقبالش میاد، فرید که جا خورده بود با تعارف روی مبل میشینه و بعد از اینکه زن‌عمو شربت براش میاره کنارش میشینه و در زن عمو کمال تعجب شروع می‌کنه به…😱 👇 🔞👈 ادامه 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/82116626Cf1a72e8bf6
_بذار برم زشته _تا نگی نمیذارم چیزی نگفتم بجاش بازم خواستم از اون حصار بیام بیرون خودتو بیخودی خسته نکن نمیتونی بری _دانیال بذار برم باشه ولی قبلش بگو که منو بخشیدی -اه باشه بخشیدمت حالا بذار برم(نمیخواستم کسی متوجه نبودن ما بشه البته تا حالا بعضی ها فهمیده بودن) دانیال دستشو کشید خواستم بیام برم که باز دستشو گذاشت -اه ه ه ....باز چرا نمیذاری برم -نمیخوای واسه خاطر این آشتی منو ببوسی؟ _چی؟ با دستم هل ش دادم عقب ولی اون از جاش تکون نخورد با صدای بلند گفتم:دانیال بذار برم اعصابمو قاطی تر از این نکن واسه چی عصبی شدی من که چیزی نگفتم با مشت کوبیدم تو سینه اش :برو کنار دانیال که دید عصبانیم دستش کشید وگذاشت برم وقتی میخواستم از در برم بیرون گفت :یکی طلبت.... با سرعت اومدم پایین بدجور عصبانی بودم ولی سعی کردم خودمو عادی نشون بدم چند نفری که متوجه غیبتم شده بود ازم پرسیدن کجا بودم منم گفتم سرم درد میکرد یه کم تو اتاق عقد نشستم تاآروم شم ولی هستی وپونه لبخندهای معناداری بهم زدند که عصبانی ترم کرد بالاخره باهر مشقتی بود اون شب تموم شد به همه خوش کذشته بود ولی برا من کوفت شده بود تنها موقعی که خوشحال بودم موقع خداحافظی مهمون ها بود ساعت دوازده بود که با صدای مادرم بلندشدم -سوگند پاشودیگه لنگ ظهره چشمهامو باز کردم بالای سرم وایستاده بود تا دید چشمامو باز کردم گفت پاشو یه نگاه تو آینه به خودت بنداز. دیشب تنبلی کردی حمومم نرفتی حال ببین چه شکلی شدی آدم وحشت میکنه _خسته بودم خوب دیگه بسه پاشو اول یه زنگی به دختر عمه لیلا بزن بعدم یه زنگ به دانیال بزن بعد از اونم برو حموم باشنیدن اسم دانیال اخمام رفت تو هم: واسه چی زنگ بزنم واسه چی نداره اون بیچاره ها از صبح ده بار زنگ زدن حالتو پرسیدن؟ من که چیزیم نیست اونا حالمو میپرسن تو چیزیت نیست .اونافقط میخوان ببینن چند روز کم خوابیدی و دیروزم که کلا سر پا بودی زیاد خسته نشده باشی آهان از اون لحاظ باشه زنگ میزنم -عجله کن دیگه زن عموت اینام اومدن -چی؟واسه چی؟ وااا...یعنی چی واسه چی خوب معلوم دیروز ریخت وپاش شده اومدن کمک آهان یادم نبود مامان که رفت با بی حوصلگی گوشی رو برداشتم وزنگ زدم _الو -سلام سلام عروس گلم چطوری؟ مرسی ممنون مامان گفت زنگ زدید شرمنده خسته بودم واسه همین یه کم بیشتر خوابیدم خوب حق داری عزیزم تو این چند روزبدجور خسته شدی بایدم استراحت کنی -بالاخره شرمنده دیگه دشمنت شرمنده منم زنگ زده بودم حالتو بپرسم الانم بیشتر از این بهتر مزاحمت نشم این چه حرفیه شما مزاحم نیستید مراحمید قربونت برم عروس گلم مواظب خودت باش _حتما به مامان اینا سلام برسون مواظب خودتم باش _بزرگیتونو می‌رسونم _خداحافظ _خداحافظ _گوشی رو که قطع کردم دستم رفت تا شماره ی دانیال رو بگیرم ولی خیلی زود منصرف شدم بیخیالش بابا ادامه دارد..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
لباسامو حاضر کردم ورفتم حموم .توسکوت حموم تونستم خوب فکرکنم به دیروز به آینده ومهمتر از همه به مصیبتی که خودم سرخودم آوردم از حموم که اومدم بیرون رفتم آشپزخونه مامان و زن عمو اونجا بودن سلام و احوالپرسی کردم _پس بقیه کجان؟ ستاره و وحید رفتن بیرون بقیه ام تو اتاق خواهرتن مامان با حالت عصبی پرسید:مگه من به تو نگفتم به دانیال زنگ بزن _آره خوب _پس چرا زنگ نزدی -خوب مگه حالا چی شده -هیچی بیچاره زنگ زده میگه سوگندهنوز بیدار نشده ؟نکنه حالش خوب نباشه؟ منم گفتم چرا بیدار شده ولی ظاهرش خیلی آشفته بود رفت حموم . خودم میگم بهت زنگ بزنه رنگ زده که زده اصلا چرا اون دم به دقیقه زنگ میزنه _خوب نگرانته میخوام صد سال سیاه نباشه مامان با چشماش به زن عمو اشاره کرد که یعنی زشته جلو زن عموت منم شونه هامو انداختم بال واومدم بیرون -اصلا کجاش زشته همه عالم وآدم میدونن که من از این پسره خوشم نمیاد پنهون کردن نداره که.... گوشی رو برداشتم شماره شو گرفتم .یه بوق نزده بود که برداشت _الو _سلام _سلام خانمی _ببینم تو گوشی دستت بود که بوق نزده برداشتی - تو کارو زندگی نداری؟ -آره خوب منتظر زنگ جنابعالی بودم - تو کارو زندگی نداری؟ کار و زندگی من شمایید خانم خوبه خوبه از این حرف های حال به هم زن نزن _کجاش حال بهم زنه -کلا همه جاش ولی بنظر من که خیلی هم عاشقونه ست من خوشم نمیاددر گوشم از این حرف ها بزنی -ولی من دوست دارم حرف های عاشقونه در گوش ات بگم -اونوقت منم گوشی رو قطع میکنم قطع کنم؟ باشه بابا تسلیم حالا بگو ببینم حالت چطوره؟ _ای بد نیستم _ولی من خیلی حالم خوبه تو دلم گفتم بایدم باشه .سکوت کردم دانیال:خوب تونمیخوای چیزی بگی؟ -نه چی بگم هرچی دوست داری؟ -اووووم....چرا الان میخوام یه چیزی بگم _خوب بگو کاری نداری من خسته ام خداحافظ خیلی نامردی دوکلمه حرف نزده میگی خسته ام خداحافظ ناسلامتی نامزدیم دیگه آدم که موقع حرف زدن با نامزدش خسته نمیشه _ولی من با بقیه فرق میکنم همین فرق کردنت منو کشته -خوبه حالا. کای نداری -خوب هیچی نگه دار بعدا بهم میگی خداحافظ￾اگه داشته باشم چی؟ - باشه نوبت منم میشه حال تو رو بگیم سوگندخانم اما فعلا دور دور شماست مواظب خودت باش به بقیه ام سلام برسون _باشه -خداحافظ _خداحافظ گوشی رو قطع کردم:چی فک کردی دانیال خان؟ازاین به بعد همین آش و همین کاسه سر جام دراز کشیدم تو همه ی بدنم احساس کوفتگی میکردم صدای آیفون رو شنیدم ستاره و وحید بودند از جام بلند شدم و رفتم بیرون و سلام کردم وحید با لبخند گرمی جواب سلاممو داد ولی ستاره اومد جلو و تنگ بغلم کرد رفتیم تا کمی کمک مامان کنیم البته کار کمتری بهم میدادن چون من واقعا خسته بودم بعد از ناهار من وستاره تصمیم گرفتیم بریم بیرون گشتی بزنیم ادامه دارد..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
بقیه ام میخواستن بیان ولی ما مخالفت کردیم زن عمو گفت لااقل وحیدم با خودتون ببرید زشته اون تنها میمونه اینجا ولی خوشبختانه خود وحید گفت که میخواد استراحت کنه ونمیتونه باما بیاد دوتایی زدیم بیرون پیشنهاد دادم بریم یه گشتی تو یکی ازمرکز خرید ها بزنیم وستاره قبول کرد بعد از گشت زدن وخرید دوتا بلوز جفت هم رفتیم پارک موقع قدم زدن ستاره بازم بحث وبه موضوع دیروز کشید _بازم نمیخوای بگی دیروز واسه چی گریه میکردی بازم یاد قضیه ی دیروز افتادم وناراحت شدم :چیز مهمی نبود اگه مهم نبود چرا گریه میکردی؟با دانیال حرفت شده بود؟ لبخندی زدم وگفتم نه بابا با بی صبری گفت:پس چی شده بود هیچی بابا همین جوری دلم گرفته بود -سوگند خانم نداشتیم ها من هر چی باشه به تو میگفتم ولی تو نمیگی _ستاره تو منو دوست داری؟ _این چه حرفیه خوب معلومه _پس اگه دوستم داری نذار بیشتر از این ناراحت بشم باناراحتی گفت-خوب باشه نگو ولی بدون خیلی نامردی دستشو وگرفتم و فشار دادم :عزیز دلم ناراحت نشو یه روزی حتما بهت میگم -اونوقت کی مثلا؟ _کی شو نمیدونم ولی مطمئن باش که بهت میگم _خوب شاید من تا اون موقع مردم _دیوونه این چه حرفیه که میزنی خدا نکنه خوب این شتریه که در خونه ی هر کسی میخوابه -دیگه از این حرف ها نزن شنیدی؟ چیزی نگفت بعد از چند لحظه گفت:میدونی مامانت اینا قراره پس فردا برا دانیال پاگشا بگیرن _چی کار کنن؟ _برا دانیال پاگشا بگیرن وااا یعنی چی اول اونا باید برا من بگیرن -من دیگه اینجا شو نمیدونم تازه فردای اونم خونه ما مهمونید _واسه چی؟ -خوب معلومه پاگشا _من نمیدونم اینکارها یعنی چی؟ خوب رسمه از این به بعد دائما میرید مهمونی -چه مزخرف چه زودم شروع شدن -آره خوب مامان من میخواست قبل رفتن ما این مهمونی رو بگیره مامان تو هم گفته اول باید خود شما پاگشا بگیرید بعد بقیه فامیل واسه همین اینقدر زود شده چقدر بدم میاد از اینکارا چرا مهمونی رفتن که خوبه تو هم دوست داشتی -آره ولی نه هر مهمونی و نه با هر کسی اولا مهمونی ما هر مهمونی ای نیست دوما دانیالم هر کسی نیست نامزدت -خوب از همین اش بدم میاد -بسه دیگه سوگند تو که اینجوری نبودی تو عاقلتر از من بودی یادته قبلا من اینجور حرف ها رو میزدم وتو نصیحتم میکردی یادته؟ _آره _یادته میگفتی وحید دیگه الان نامزدته باید دوستش داشته باشی نباید دلشو بشکنی حال چی شده خودت عکس حرفات عمل میکنی _قضیه شما فرق میکرد _چه فرقی میکرد _اولا تو از وحید متنفر نبودی دوما وحید ارزش دوست داشتنو داره دستم وگرفت و منو سمت خودش برگردوند وگفت: بخدا دانیال لایقترینه برای دوست داشتن _پوزخندی زدم چشاش داد میزدن که هنوزم دلش پر از احساسه شاید کمتر شده باشه ولی هنوزم هست ..... صورتمو برگردوندم نمیخواستم بیشتر از این نگاش کنم هم من وهم اون ترجیح دادیم تا خونه هیچ حرفی نزنیم چون هر حرفی مصادف بود با درد ورنج .بغض و اشک ودر آخر نفرت وبازهم نفرت... ساعت تقریبا هشت شب بود من وستاره تو آشپزخانه بودیم وداشتیم وسایل شام رو آماده میکردیم که زنگ خونه رو زدند بعد از مدتی مامان صدام زد ادامه دارد.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
🎀بازیابی_کفش_قدیمی ایده بگیر و ایده ها تو به اشتراک بزار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
📌مرکز علمی کاربردی فرهنگ وهنر قم در مقطع کاردانی و کارشناسی دانشجو می‌پذیرد. 🔺پذیرش بدون آزمون و صرفا با سوابق تحصیلی سایت: 🌐 http://itaihe.ac.ir 🌐 شماره تماس: 09217149236 - 09925718654 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1274544220C1bd1170916
هدایت شده از ..
🔴اولین فروشگاه با امکان پرداخت در محل🔴 🔶هم اکنون به بزرگترین و ارزانترین فروشگاه مجازی در ایتا بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/4067164162C323f980ba7 🔷انگشترفروشی هیات شهدا🔷 👌برای شما برنامه های ویژه‌ داریم. http://eitaa.com/joinchat/4067164162C323f980ba7
خواجة بخشنده و غلام وفادار ✍درويشي كه بسيار فقير بودو در زمستان لباس و غذا نداشت. هرروز در شهر هرات غلامان حاكم شهر را مي‌ديد كه جامه‌های زيبا و گرانقيمت بر تن دارند و كمربندهاي ابريشمين بر كمر مي‌بندند. روزي با جسارت رو به آسمان كرد و گفت خدايا! بنده نوازي را از رئيس بخشندة شهر ما ياد بگير. ما هم بندة تو هستيم. زمان گذشت و روزي شاه خواجه را دستگير كرد و دست و پايش را بست. مي‌خواست بيند طلاها را چه كرده است؟ هرچه از غلامان مي‌پرسيد آن ها چيزي نمي‌گفتند. يك ماه غلامان را شكنجه كرد و مي‌گفت بگوييد خزانة طلا و پول حاكم كجاست؟ اگر نگوييد گلويتان را مي‌برم و زبانتان را از گلويتان بيرون مي‌كشم. اما غلامان شب و روز شكنجه را تحمل مي‌كردند و هيچ نمي‌گفتند. شاه انها را پاره پاره كرد ولي هيچ يك لب به سخن باز نكردند و راز خواجه را فاش نكردند. شبي درويش در خواب صدايي شنيد كه مي‌گفت: ای مرد! بندگي و اطاعت را از اين غلامان ياد بگير. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌
🔻 سرگیجه و احساس ضعف هنگام بلند شدن رو جدی بگیرید • تحقیقات نشون داده این اتفاق ناشی از افت ناگهانی فشار خونه و افرادی که این حالت رو تجربه میکنن 54% بیشتر از دیگران به زوال عقل مبتلا میشوند ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌