eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.8هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 📕 🍃پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت: "نصف قلمرو پادشاهی‌ام را به کسی می‌دهم که بتواند مرا معالجه کند". 🍃تمام آدم‌های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست. 🍃تنها یکی از مردان دانا گفت: "فکر کنم می‌توانم شاه را معالجه کنم. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود". 🍃شاه پیک‌هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد.... 🍃آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد. 🍃آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا میزد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند. 🍃آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه‌ای محقر و فقیرانه رد میشد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می‌گوید. "شکر خدا که کارم را تمام کرده‌ام. سیر و پر غذا خورده‌ام و می‌توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می‌توانم بخواهم؟" 🍃پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند. 🍃پیک‌ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!! 👌راز شاد زیستن تنها در قناعت است @Dastan1224
🔴 توسل به مادر امام زمان 🔹آیت الله شیخ احمد مجتهدی رحمه الله علیه می فرمایند من هر موقع کارم گیر می کند ، هزار صلوات نذر حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان (سلام الله علیهما) می کنم و کارم درست می شود. 📚 آداب الطلاب ص ۲۴۳ @Dastan1224
🔸حضرت آیت‌الله قدس‌سره: 📝 در روایت آمده است: خانه‌هایی که در آنها تلاوت قرآن می‌شود، «تُضِیئُ لأهْلِ السمآءِ کما یضِیئُ النجْمُ [أَلْکوکبُ الدری] لأهْلِ الأرْضِ؛ چنان‌که ستاره [یا ستاره‌ی درخشنده] برای اهل زمین می‌درخشد، برای آسمانیان می‌درخشند». 📚 در محضر بهجت، ج2، ص296 @Dastan1224
✅حضرت آیت‌الله قدس‌سره: 📝 رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در حدیث ثقلین که مورد اتفاق فریقَین (شیعه و سنی) است، فرمودند: 🔸«إِنی تارِک فیکمُ الثقْلَین، أَحَدُهُما أَکبَرُ مِنَ الآخَرِ: کتابَ الله‌ِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السماءِ إِلَی الأرْضِ؛ وَ عِتْرَتی أَهْلَ بَیتی. وَ إِنهُما لَنْ یفْتَرِقا حَتی یرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ؛ 🔹من دو چیز سنگین و گران‌بها در میان شما [به یادگار] می‌گذارم که یکی از دیگری بزرگ‌تر است: کتاب خدا، ریسمانی که از آسمان به سوی زمین کشیده شده است، و دیگری، بستگان و خاندانم. و این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا اینکه در [کنار] حوض [کوثر] بر من وارد شوند». 📚 در محضر بهجت، ج٣، ص١٠٠ @Dastan1224
✨اللهُ وَلِی الذِینَ ءَامَنُواْ … ✅حضرت آیت‌الله (ره): 💫حافظ، ولیّ، راهبر و همراه راه ما خداست، چنان‌که خود می‌فرماید: 🌼«اللهُ وَلِی الذِینَ ءَامَنُواْ یخْرِجُهُم مِنَ الظـلُمَاتِ إِلَی النورِ؛ خداوند، سرپرست مؤمنان است و آنان را از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون می‌آورد»؛(بقره: ۲۵۷) 🔹یعنی از ظلماتِ سرگردانی به سوی نور رهسپار می‌کند. 📚 در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۱۰ آ @Dastan1224
◾️ پیاده‌روی پرسش: آیا پیاده‌روی از مسافت‌های بسیار دور به مشاهد مشرفه متعلق به اهل‌بیت اعم از معصومین علیهم‌السلام و غیر معصومین اشکال دارد؟ ✅حضرت آیت‌الله قدس‌سره: اگر این پیاده‌روی ضرری نداشته باشد، در تعظیم و بزرگداشت کسی که به زیارت او می‌روند، رساتر و بهتر است. 📚 رحمت واسعه،ص ٣٣١ @Dastan1224
❗️ یک بار توی حرم امام رضا علیه السلام همراه ایشان بودم. به آخرین در که رسیدیم که از آنجا ضریح پیدا بود، آقا خم شدند و خودشان را روی زمین انداختند و زمین را بوسیدند. من نگران شدم که نکند آقا زیر دست و پا بماند. (براساس خاطره یکی از شاگردان) 📚 ذکرها فرشته اند، ص٧٧ @Dastan1224
گزیده‌ای از پرسش‌ها و پاسخ‌ها از محضر آیت‌الله بهجت قدس‌سره پرسش: شخصی که ایمان بسیار ضعیف دارد، چگونه اراده را قوی کند تا هر کاری را انجام ندهد و حتی بتواند از کارهایی که خارج از اختیار است جلوگیری کند. پاسخ: بسمه‌تعالی، آنچه در تحت اختیار اوست، اختیاراً خلاف رضای خدا را به‌جا نیاورد؛ همین راهِ نجات است. 📚 به‌سوی محبوب، ص۷۶ @Dastan1224
🌺 🔸 در زمان های قدیم مرد جوانی در قبیله ای مرتکب اشتباهی شد .به همین دلیل بزرگان قبیله گرد هم آمدند تا در مورد اشتباه جوان تصمیم بگیرند در نهایت تصمیم گرفتند که در این مورد با پیر قبیله که تجربه بسیاری داشت مشورت کنند و هر چه که او بگوید عملی کنند. 🔸پیر قبیله از انجام این کار امتناع کرد .بزرگان قبیله دوباره فردی را به دنبال او فرستادند و پیام دادند که شما باید تصمیم نهایی را در مورد اشتباه این جوان بگیرید . 🔸پیر قبیله کوزه ای سوراخ را پر از آب کرد سپس آن را از پشت خود آویخت و به سمت بزرگان قبیله حرکت کرد . ⁉️بزرگان قبیله بادیدن او پرسیدند : قصه این کوزه چیست؟ 🔸پیر قبیله پاسخ داد : گناهانم از پشت سرم به بیرون رخنه می کنند بی آنکه به چشم آیند و امروز آمده ام که درباره گناه دیگری قضاوت کنم. بزرگان قبیله با شنیدن این سخن چیزی بر زبان نیاوردند و گناه مرد جوان را بخشیدند. عیب‌مردم فاش‌کردن بدترین‌عیب‌هاست عیب‌گو اول‌کند بی‌پرده عیب خویش را 📚حکایت‌های معنوی 🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ @Dastan1224
❌سه مصیبت که قطعا بر ما وارد می شود و پند نمی گیریم: شخصى محضر امام سجاد علیه السلام رسيد و از وضع زندگيش شكايت نمود. ⚜امام فرمود: بيچاره فرزند آدم هر روز گرفتار سه مصيبت است كه از هيچكدام از آنها پند و عبرت نمى گيرد که اگر عبرت بگيرد دنيا و مشكلات آن برايش آسان مى شود. 👈مصيبت اول اينكه، هر روز از عمرش كاسته مى شود. اگر زيان در اموال وى پيش بيايد غمگين مى گردد، با اينكه سرمايه ممكن است بار ديگر باز گردد ولى عمر قابل برگشت نيست . 👈دوم : هر روز، روزى خود را مى خورد، اگر حلال باشد بايد حساب آن را پس ‍ بدهد و اگر حرام باشد بايد بر آن كيفر ببيند. 👈سپس فرمود: سومى مهمتر از اين است . گفته شد آن چيست ؟ امام فرمود: هر روز را كه به پايان مى رساند يك قدم به آخرت نزديك شده اما نمى داند به سوى بهشت مى رود يا به طرف جهنم @Dastan1224
مردی درحال مرگ بود، وقتیڪه متوجه مرگش شد خدا را با جعبه ای در دست دید، خدا: وقت رفتنه. مرد: به این زودی؟ من نقشه های زیادی داشتم خدا: متاسفم، ولی وقت رفتنه مرد: درجعبه ات چی دارید؟ خدا: متعلقات تو را مرد: متعلقات من؟ یعنی همه چیزهای من؛ لباسهام، پولهایم و .... خدا: آنها دیگر مال تو نیستند آنها متعلق به زمین هستند مرد: خاطراتم چی؟ خدا: آنها متعلق به زمان هستند مرد: خانواده و دوستانم؟ خدا: نه، آنها موقتی بودند مرد: زن و بچه هایم؟ خدا: آنها متعلق به قلبت بود مرد: پس وسایل داخل جعبه حتما بدنم هستند؟ خدا :نه؛ آن متعلق به گردوغبار هستند مرد: پس مطمئنا روحم است؟ خدا: اشتباه میڪنی، روح تو متعلق به من است مرد با اشڪ در چشمهایش و باترس زیاد جعبه در دست خدا را گرفت و بازڪرد؛ دید خالی است! مرد دل شڪسته گفت: من هرگز چیزی نداشتم؟ خدا : درسته، تومالڪ هیچ چیز نبودی! مرد: پس من چی داشتم؟ خدا: لحظات زندگی مال تو بود ؛ هرلحظه که زندگی ڪردی مال تو بود . ... قدر لحظه ها را بدان و لحظه ها را دوست داشته باش آنچه از سر گذشت، شد سر گذشت... حیف، بی دقت گذشت، اما گذشت!. تا ڪه خواستیم یک دو روزی فکر کنیم، بر در خانه نوشتند: "در گذشت" ┏━✨🕊✨🕊✨┓ 🆔    @Dastan1224
📖 داستان دعای مشلول ✍درباره دعاي مشلول آمده است بعد از ايام حج شبی حضرت اميرالمومنين (علیه السلام) با حضرت سيد الشهداء(علیه السلام) براي طواف ، به مسجد الحرام آمدند. در مسجد صداي ناله حزيني به گوش مي رسید. حضرت امير المومنين (علیه السلام) به حضرت اباعبدالله (علیه السلام) فرمودند ، پسرم! برو ببين کيست؟ بگو بيا ببينيم چرا اين قدر نگران است؟ حضرت سيدالشداء آمدند ديدند مرد جواني است به او فرمودند : اجب اميرالمومنين (علیه السلام) جوان بلند شد و به حضرت سيد الشهداء گفت : شما بفرماييد جلو من پشت سرشما مي آيم. ☘ حضرت اميرالمومنين (علیه السلام) فرمودند : جوان! خيلي محزون و نگراني! مشکلت چیست؟ گفت آقا جان جريان من خيلي عجيب است... من در خانواده ای مرفه بودم و پدرم خیلی به من محبت مي کرد تا اینکه من راه هوس بازی ، افراط و اسراف در هزینه ها را پیش گرفتم روزی متوجه شدم پدرم پول یا طلائي را دفن کرده ، رفتم بردارم ، پدرم رسيد و مانع شد. هولش دادم خورد زمين همانجا گفت : پسر! من تو را خيلي تحمل کردم، به تو محبت کردم و تو قدر ندانستي اگر ادامه دهی به کنار کعبه مي روم و به تو نفرين مي کنم ....پدرم آمد اينجا و من را نفرين کرد ، بلافاصله من بيمار شدم. 🍂 لباسش را کنار زد يک طرف پهلويش گود افتاده و دست چپ و پاي چپش از کار افتاده بود. غير از بيماری خود ، شکستگي پدرم و عاق کردنش من را خيلي اذيت مي کرد ، از طرفي در قبيله خودمان به فردي شوم و نفرين شده مشهور شدم. 🌿 مدتی بعد گفتم: بابا! من ديگه سرم به سنگ خورد، بيا دعا کن من خوب بشوم، گفت نمي کنم، التماسش کردم، گفت نمي کنم، بزرگان قبیله را واسطه قرار دادم قبول نکرد. سه سال به او التماس کردم تا بالاخره قبول کرد بيايد همين جايي که نفرين کرده به من دعا کند. او را سوار بر شتر کردم در راه مکه کنار دره ای شتر رم کرد و پدرم افتاد به درّه و فوت کرد! او را دفن کردم و با دلي شکسته و مايوس، به مسجد الحرام آمده ام. 🔸حضرت از او تفقد کرد وفرمودند : چقدر بر تو سخت گذشته است!! ولی نگران نباش، دعايي به تو تعليم مي دهم که حقوقي را که بر گردن تو هست تسويه می کند ، بيماري تو را درمان و عاقبت تو را به خير مي کند. 👌 فرمود : قلم و کاغذ بياوريد؟ آوردند ، حضرت دعاي را انشاء کردند و حضرت اباعبدالله می‌نوشتند. ✨ حضرت سيد الشهداء(علیه السلام) فرمودند ما از آن جوان خوشحال تر بوديم از يافتن اين دعا و حل مشکل جوان. فرمودند : ده مرتبه اين دعا را بخوان وخبرش را بده. ☘ بعد از مدتی جوان آمد عرض کرد: وقتي خواندم و خوابيدم پيغمبر خدا را در خواب ديدم و حضرت من را تفقد کردند و فرمودند قدر اين دعا را بدان و سعادتمند خواهي شد و دستي به پهلويم کشيدند و فرمودند: شفا یافتی. وقتی بیدار شدم خود را سالم دیدم. 📖 بحار ج22 ص394 📖 مهج الدعوات ص191 ‌ ‌ @Dastan1224