#امام_صادق(علیه السلام):
به درستی که انسان گناهی را که مرتکب می شود با آن گناه رزق و روزی از او دفع می گردد
بحار،ج73،ص
گناهانی وجود دارد که پردهها را میدرد. گناهانی وجود دارد که نقمت الهی را بر انسان نازل میکند. گناهانی وجود دارد که نعمتها را از انسان میگیرد. «اللّهم اغفرلی الذّنوب الّتی تحبس الدّعاء.» گناهانی هم وجود دارد که دعا را حبس میکند.
#گناه_قساوت_قلب
#موانع_استجابت_دعا
#حدیث_روایت
☀️@Dastan1224
شب معراج طاها مرتضی رادرفلک می جست
ندا آمد حبیب ما بیا بالا علی با ماست
پیامبر فرمود بعد معراج چون به حجره ی ام هانی برگشتم هنوز شب باقی بود و اولین کسی که بر من وارد شد #علی(علیه السلام) بود که سلام کرد و گفت خوب معراجی رفتی یا رسول الله و مبارک باشد این سیر برای تو.
#پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمودند: من تعجب کردم و گفتم یا علی از حال من چه دانستی؟ گفت: یا رسول الله من بر تمام احوال دیشب شما واقف شدم و در تمام مراحل با شما همراه بودم پیامبر فرمود: با کدام دلیل می گویی که با من بودی؟
علی(علیه السلام) دست خود را به زیر عمامه اش برد و اناری را که در حجب غیبی برای پیامبر ظاهر شد و دستی غیبی آنرا ربود، بیرون آورد و گفت یا رسول الله این همان انار است. پیغمبر فرمود : "یا علی لحمک لحمی و دمک دمی و جسمک جسمی و روحک روحی "
#معراج_پیامبر
#معجزه_امام_علی_علیه_السلام
#حکایت_روایت
☀️@Dastan1224
چنین نقل شده که #امیرمؤمنان_علیه_السلام هرگاه بر منبر می نشست، پیش از سخنانش می فرمود:
«ای مردم، تقوای الهی پیشه کنید. هیچ کس بیهوده آفریده نشد تا به بازی پردازد، و او را به حال خود وانگذاشته اند تا خود را سرگرم کارهای بی ارزش کند و دنیایی که در دیده ها زیباست، جای گزین آخرتی نمی شود که آن را زشت می انگارند، و مغروری که در دنیا به بالاترین مقام رسیده، چون کسی نیست که در آخرت به کمترین نصیبی رسیده است».
#تقوا
#حدیث_روایت
☀️@Dastan1224
در روايت هست كه سوره را وقتى كه ميخوانيد، همت شما اين نباشد كه به آخر سوره برسيد، همت شما اين باشد كه قرآن را بفهميد؛
ولو حالا به آخر سوره، به وسط سوره، وسط جزء، به وسط حزب نرسيد و آن را تمام هم نكنيد؛ تأمل و تدبر كنيد. قرآن را اينگونه بخوانيد. اگر كسى با قرآن مأنوس بشود، از قرآن دل نميكَند. اگر ما با قرآن مأنوس بشويم، حقيقتاً از قرآن دل نميكَنيم.
از #امام_صادق _علیهالسلام نقل شده است که وقتی مصحف قرآن را به دست میگرفتند، پیش از خواندن قرآن و قبل از باز کردن آن، در حالی که آن را در دست راست میگرفتند، چنین دعا میکردند:
«بِسمِ الله… الّلهُمَّ… لا تَجعَل قرائَتی قراءه لا تَدَبُّرَ فیها بَلِ اجعَلنی أتَدَبَّرُ آیاتِه و أحکامِه»
به نام خدا… خدایا… قرائت مرا قرائت بی تدبر قرار مده، بلکه مرا آنگونه قرار بده که در آیات و احکام آن تدبر کنم.
#تدبر_در_قرآن
#حدیث_روایت
☀️@Dastan1224
🔴تلنگر
🏷امیدوار باش
آب هـرچـند آلوده شـده باشد حتی لجـن هم شده باشد اگر به دریا برگردد صاف و زلال و پاک میشود!! یادت باشـد خـدا دریای رحــمت است و ما چون آب آلوده اگر به آغوش رحــمت او باز گردیم ڪار تمام است و پاک پاک میشویم.
به بندگانم بگو من آمرزنده و مهربانم
📚سوره حجر ۴۹
☀️@Dastan1224
#هرچه_گشتم_بدترازخودم_پیدانکردم
خداوند روزي به حضرت موسي فرمود:
برو بدترين بنده مرا بياور .موسي رفت يكي از گناهكارهاي درجه يك را پيدا كرد ووقتي ميخواست با خود ببرد،گفت نكند يك موقع اين آدم توبه كرده باشد ومن فكر كنم كه اين بنده ي گناهكار مي باشد رهايش كرد.
رفت دزدي را گرفت تاببرد نزد خود گفت نكند نكند اين بنده خاص خدا باشد وتوبه كرده باشد وخدا او را بخشيده باشد ولش كرد.
هر كسي را مي گرفت با چنين فرضيات وداوريهائي آزادش مي نمود.
بالاخره سگي را گرفت وگفت بدتر از اين كه ديگر نداريم ،رفت ميانه ي راه رهايش كرد وگفت شايد در عالم سگي بودنش كاري كرده باشد ؛بالاخره حضرت موسي دست خالي پيش خدا رفت.
خدا گفت:اي موسي دست خالي آمدي؟
موسي گفت: هرچه گشتم بدتر از خودم پيدا نكردم.
خدا گفت: اي موسي هر آئينه اگر غير از اين كرده بودي از پيغمبري عزل ميشدي!
#منبع :
حدیث دل سپردن، مرتضي آقاتهرانی ،صفحه 17
☀️@Dastan1224
فوق العاده زیباست این متن👌🍎
خواجهاى "غلامش" را ميوهاى داد.
غلام ميوه را گرفت و با "رغبت" تمام میخورد.
خواجه، خوردن غلام را میديد و پيش خود گفت: كاشكى "نيمهاى" از آن ميوه را خود میخوردم.
بدين رغبت و خوشى كه غلام، ميوه را میخورد، بايد كه "شيرين و مرغوب" باشد.
پس به غلام گفت: "یک نيمه" از آن به من ده كه بس خوش میخورى.
غلام نيمهاى از آن ميوه را به خواجه داد؛ اما چون خواجه قدرى از آن ميوه خورد، آن را بسيار "تلخ يافت."
روى در هم كشيد و غلام را "عتاب" كرد كه چنين ميوهاى را بدين تلخى، چون خوش میخورى.
غلام گفت: اى خواجه! بس "ميوه شيرين" كه از دست تو گرفتهام و خوردهام.
اكنون كه ميوهاى تلخ از دست تو به من رسيده است، چگونه "روى در هم كشم" و باز پس دهم كه شرط "جوانمردى و بندگى" اين نيست.
"صبر" بر اين تلخى اندک، سپاس شيرينیهاى بسيارى است كه از تو ديدهام و خواهم ديد.
"همیشه از خوبی آدمها برای خودت دیوار بساز"
هر وقت در حق تو بدی کردند
فقط یک اجر از دیوار بردار
بی انصافیست اگر دیوار را خراب کنی
☀️@Dastan1224
📚داستانی فوق العاده زیبا
زنی زیبا که صاحب فرزند نمیشد
پیش پیامبر میرود و میگوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه.
پیامبر وقتی دعا میکند ، وحی میرسد او را بدون فرزند خلق کردم.
زن میگوید خدا رحیم است و میرود.
سال بعد باز تکرار میشود و باز وحی می آید که بدون فرزند است.
زن این بار نیز به آسمان نگاه میکند و میرود.
سال سوم پیامبر زن را با کودکی در آغوش می بیند.
با تعجب از خدا میپرسد: بارالها، چگونه کودکی دارد او که بدون فرزند خلق شده بود. !
وحی میرسد: هر بار گفتم فرزندی نخواهد داشت، او باور نکرد و مرا رحیم خواند.
رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت. با دعا سرنوشت تغییر می کند...
از رحمت الهی ناامید نشوید اینقدر به درگاهی الهی بزنید تا در باز شود...
ميان آرزوی تو و معجزه خداوند، ديواري است به نام اعتماد.
پس اگر دوست داري به آرزويت برسي با تمام وجود به او اعتماد کن.
هيچ کودکی نگران وعده بعدی غذايش نيست ! زيرا به مهربانی مادرش ايمان دارد.
☀️@Dastan1224
🌺هر چیز که خوار آید ، یک روز به کار آید
یک روز مرد دنیا دیده ای با پسرش به سفر رفت .
در راه نعل اسبی پیدا کردند و به پسر گفت : نعل را بردار شاید به دردمان بخورد .
پسر گفت : ما که اسب نداریم به چه دردمان می خورد ؟ پدر نعل اسب را برداشت و به پسر هم چیزی نگفت و به راهشان ادامه دادند . در راه به روستایی رسیدند .
پدر در کارگاهی نعل اسب را فروخت بی آنکه پسر متوجه شود و با پولش کمی گیلاس خرید و در پارچه ای پیچید . و به راه ادامه دادند .
در بین راه هر دو حسابی تشنه شدند و آبی که همراهشان بود تمام شد .
در راه از تشنگی زیاد پسر بی حال شد و پدر گفت فاصله ی زیادی تا مقصد نمانده راهت را ادامه بده .
گیلاسی را جلوی راه پسر انداخت . پسر فوراً آن را برداشت و خورد و شیرینی آن باعث شد تا به راهش ادامه دهد .
پدر گیلاس جلوی راه او می انداخت و پسر آنها را می خورد تا به راهش ادامه دهد و قوت می گرفت .
پسر از پدر پرسید که این گیلاس ها را از کجا آورده؟
پدر گفت : تو حاضر نشدی برای برداشتن نعل اسب خم شوی اما 20 بار برای برداشتن گیلاس خم شدی این گیلاس از فروش همان نعل اسب به دست آمده
❗️به همین دلیل می گویند : هر چیز که خوار آید یک روز به کار آید
☀️@Dastan1224
💕 داستان کوتاه
"مهمان حبیب خداست"
"ابوذر" در خیمه خود در "بیابان" بود، ڪه "مهمانانی ناشناس و خسته" از گرما وارد شده و به او پناه آوردند.
ابوذر به یڪی از آنها گفت:
"برو و شتری نیڪ برای ذبح بیاور ڪه مهمان حبیب خداست."
"مرد مهمان" بیرون رفت و دید، ابوذر بیش از ۴ شتر ندارد.!
"دلش سوخت و شتر لاغری را آورد."
ابوذر شتر را دید و گفت:
چرا "شتر لاغر" را آوردی؟!
مهمان گفت:
بقیه را گذاشتم برای روزی ڪه به آن "احتیاج داری."
ابوذر تبسمی ڪرد و گفت:
"بالاترین نیازم روزی است ڪه در قبر مرا گذاشته اند و به عمل خیر محتاجم و چه عمل خیری بالاتر از این ڪه مهمان و دوست خدا را شاد ڪنم."
* برخیز و چاق ترین شتر را بیاور.! *
.
☀️@Dastan1224