🌸🍃🌸🍃
امام على عليه السلام:
✨هر كه با دانش خلوت كند، از هيچ خلوتى احساس تنهايى نكند.
مَن خَلا بِالعِلمِ لَم توحِشهُ خَلوَةٌ
غررالحكم حدیث8125
شب خوش، کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید🌸
#تکه_ای_از_زندگی
🌸🍃🌸🍃
@dastan69zendegi
🌸🍃🌸🍃
هرلحظه را چنان با شکوه زندگی کن که گویی واپسین لحظه زندگیت است…
و کسی چه میداند؟! شاید که واپسین لحظه باشد !….
🌸🍃🌸🍃
@dastan69zendegi
🌸🍃🌸🍃
در شهر خوی مردی به نام امین علیم
در زمان اوایل حکومت قاجار زندگی میکرد.
او فرد بسیار دیندار و عالمی بود که از
خدمت در دستگاه حکومتی و فرمانداری
شهری اجتناب میکرد.
روزی از سوی خانِ وقت خوی میرزا قلی
در صورت عدم همکاری تهدید به مرگ میشود،
و از ترس به روستائی در شمال خوی
فرار کرده و در آن ساکن میشود
پس از یکسال به خان شهر خوی خبر میرسد
امین علیم در فلان روستا در حال زندگی
دیده شده است،
او گروهی از چماقداران خان را برای پیدا
کردن امین علیم به آن روستا روانه میکند
و توصیه میکند طوری او را پیدا کنید
که اصلاً متوسل به خشونت نشوند
مأموران خان به روستا وارد شده و مردم
روستا را ابتدا تطمیع و سپس تهدید میکنند
که امین علیم را تحویل دهند
اما مردم از این امر اظهار بی اطلاعی کردند
مأموران ناامید به دربار خان برمیگردند
امین علیم دوستی داشت صمیمی و زرنگ
شاه از او کمک میگیرد و دوست او
نقشهای به شاه میدهد و میگوید
امین علیم را نه با پول و مقام بلکه باید
با علم تله گذاشت و به دامش انداخت
دو ماه بعد 100 گوسفند را خان به
روستا میبرد و به مردم روستا میگوید:
به هر خانه یک گوسفند علامت گذاری کرده
میدهیم و وزن میکنیم
دو ماه بعد برای گرفتن این گوسفندان
مراجعه میکنیم که نباید یک کیلو کم
و یا یک کیلو وزن زیاد کرده باشند
و اگر کسی نتواند شرط خان را رعایت کند
یک گوسفند جریمه خواهد شد!
یک ماه بعد مأموران خان برای وزن
گوسفندان به روستا میآیند
و از تمام گوسفندان داده شده فقط
یک گوسفند وزنش ثابت مانده بود
دستور دادند صاحب آن خانه که گوسفند
در آن بود را احضار و خانهاش تفتیش شد
و امین علیم از آن خانه بیرون آمد
از امین علیم پرسیدند:
چه کردی وزن این گوسفند ثابت ماند؟
گفت: هر روز گفتم گوسفند را سیر علف
بخوران و شب بچه گرگی در آغل او انداختم
و گوسفند در شب هرچه خورده بود
از ترسش آب کرد و چنین شد
وزنش ثابت ماند.
امین علیم را نزد خان آورده
و به زور نایب خان کردند
امین علیم گفت: این نقشه را
در عبادت خدا یافتم و عمل کردم.
اینکه انسان هم باید در خوف و امید
زندگی کند و اگر کسی روزها تلاش کرده
و شبها در نماز از خود حساب کشد
و ترس بریزد،
در این دنیا در یک قرار زندگی میکند
نه چاق میشود و نه ضعیف و مردنی
نه ناامید است و نه زیاد امیدوار
نه در رفاه محض زندگی میکند
و نه در بدبختی.
🌸🍃🌸🍃
@dastan69zendegi
🌸🍃🌸🍃
#آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
تاثیر آخرین عمل انسان در لحظه مرگ
بدبختی این است که آخرین عمل انسان گناه باشد و در این حال بمیرد وسعادت این است که انسان در حال عبادت بمیرد. مثلا در حال خواندن نماز شب سکته کند ، در راه مشهد و کربلا بمیرد.
"حاج جواد اطمینان " به در خانه کسی رفت تا قباله بگیرد تا برای جهاز دختر آن خانواده قالی و یخچال تهیه کند، در همانجا سکته کرد ومرد. عمل آخری او کمک به بندگان خدا بود . این را در نامه عمل اومی نویسند.
پس همیشه بعد از نمازهایتان از خدا بخواهید که :خدایا، عمل آخری ما را عمل خیر قرار بده بعضی ها هستند که وقتی به آنها نامه ای میدهید فقط اول وآخر نامه را می خوانند،
لذا می گویند : این دعا را زیاد بخوانید :" اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا " اگر عربیِ این دعا را بلد نیستید ، بعد از هر نماز بگویید : " خدایا عاقبت ما را ختم به خیر کن ." یعنی آخرین عمل مرا عبادت قرار بده...
🌸🍃🌸🍃
@dastan69zendegi
🌸🍃🌸🍃
#آیتالله_مجتهدی_ره:
یکی از کارهای جاهلانه انتقام گرفتن است، به شکرانهی اینکه خدا بهت قدرت داده و میتونی انتقام بگیری، انتقام نگیر و عفوش کن. حالا او به شما یک بدی کرده، شما صرف نظر کن.
اگر صرف نظر کنی، خدا هم در قیامت صرف نظر میکنه. ما این همه گناه کردیم، توقع داریم خدا ما رو ببخشه و از ما بگذره، اما کسی که به ما بدی کرده و اومده عذر خواهی هم میکنه، حاضر نیستیم ببخشیم! انسان باید گذشت داشته باشه...
🌸🍃🌸🍃
@dastan69zendegi
🌸🍃🌸🍃
✨پیامبر رحمت (ص):
🍃رجب، ماه بارش رحمت الهی است خداوند در این ماه رحمت خود را بر بندگانش فرو می ریزد.🌸
📖عیون الاخبار الرضا، ج۲🌿
ماه مبارک رجب وتولد امام محمدباقر علیه السلام مبارک
🌸🍃🌸🍃
@dastan69zendegi
🌸🍃🌸🍃
#خاطرات_شهدا
در اولین روز ماه رجب عقد کردیم و صادق که روزه هم بود، در هنگام خواندن خبطه عقد چندین بار در گوش من زمزمه کرد که «آرزوی من را فراموش نکنید و دعا کنید»
خاطره شهید تجلایی را یاد آور می شدند که همسرشان برایش آرزوی شهادت کرده بود.
اولین مکانی که بعد از عقد رفتیم، گلزار شهدا بود.
وقتی که در گلزار شهدا با هم قدم می زدیم، فقط در ذهنم با خود کلنجار می رفتم که می شود انسان کسی را که دوست دارد برایش یک چنین دعایی بکند که با شهادت از کنارش برود؟
با خود گفتم اگر در بین این شهدا، شهیدی را هم نام آقا صادق ببینم این دعا را خواهم کرد.
دقیقا همان لحظه ای که به این مسئله فکر می کردم مزار شهید صادق جنگی را دیدم .
در آن لحظه حال عجیبی پیدا کردم اما بعداز آن به این دعا مصمم شدم.
#به_روایت_همسر_شهید_مدافع_حرم_صادق_عدالت_اکبری
🌸🍃🌸🍃
@dastan69zendegi