چند روزي مي شد كه پدر از سفر كربلا برگشته بود. هنوز در حال و هواي زيارت حضرت اباعبدالله الحسين (ع) به سر مي برد. در كربلا، دوست عربي داشت به نام عبدالرزاق كه علاقه شديدي به او داشت. همواره ياد او با عطر كربلا همراه بود.
صبح يكي از روزهاي سال 1336 شور و شعف، خانه اي كوچك در روستاي ستق از توابع شهرستان ساوه را فرا گرفت. شيون كودك تازه متولد شده ازخانه محقر چراغي بلند بود.
پدر كه از خوشحالي در پوست خود نمي گنجيد، بي اختيار نوزاد را در آغوش كشيد و گفت: قربانت بروم عبد الرزاق. كساني كه در اتاق نشسته بودند، با تعجب به او نگاه كردند.
... بله، عبدالرزاق، اسمش را مي گذاريم عبدالرزاق.... چندي بعد، پدر به اداره ثبت احوال ساوه رفت تا براي كودكش شناسنامه بگيرد. وقتي مامور ثبت از او پرسيد كه اسم كودك چيست؟ خندان گفت: عبدالرزاق. چند روز بعد كه براي گرفتن شناسنامه رفت، در كمال تعجب ديد در شناسنامه، نام كودك را رزاق چراغي نوشته اند. با ناراحتي علت را پرسيد، مامور گفت:حالا شده....ديگر عوضش هم نمي شود كرد! اين مساله، همه را ناراحت كرد. از آن به بعد او را رضا صدا كردند.
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷
رضا در خانواده اي مذهبي و دوستدار اهل بيت (ع) زاده شد. در شش سالگي قدم به مدرسه گذاشت و با استعداد خوبي كه داشت، همواره در درسهايش موفق بود. او علاوه بر تحصيل، به مطالعات و فعاليت هاي مذهبي علاقمند بود و در مجالس مذهبي، با شور و اشتياق حضور مي يافت. پس از گذراندن دوره ابتدايي، وارد دبيرستان شد و در آن مقطع با برخي مسائل مذهبي و سياسي آشنا شد. او در شروع انقلاب اسلامي، در سال آخر دبيرستان تحصيل مي كرد.
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷
فعاليت هاي شهيد پيش از پيروزي انقلاب اسلامي
رضا در راه تحصيل، عنصري فعال و پر تلاش بود. در ميان همسالان و همشاگردانش از نظر اخلاق، ادب و علم، ممتاز بود. با شروع انقلاب اسلامي، فعالانه وارد عرصه هاي مبارزه شد و در حركت ها و تظاهرات، همدوش و همراه مردم انقلابي به فعاليت پرداخت. با اوج گيري انقلاب، حضور او در صحنه هاي مختلف آن، پر شور و هيجان و جدي تر شد و در توزيع اعلاميه هاي حضرت امام خميني (ره) در ميان دوستان و بستگان، نقش موثري ايفا كرد.
چراغي در روزهاي پيروزي انقلاب، خستگي ناپذير و عاشقانه، شب و روز خود را وقف تحقق انقلاب كرد و در تسخير مراكز نظامي و دولتي رژيم، پر تلاش حضور داشت.
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷
فعاليت هاي شهيد در كردستان و دفاع مقدس
رضا پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز با شوقي فراوان در حراست از آرمان هاي آن، با جان و دل كوشيد. هر جا كه به او نياز بود، خود را به آن جا رسانده و خدمات شايسته اي را انجام مي داد. او پس از شروع غائله كردستان توسط ضد انقلاب، فوري همراه جمعي از دوستان، خود را به مريوان رساند و در مبارزه با گروهك هاي محارب، از هيچ كوششي دريغ نكرد.
در مدت حضورش در كردستان، تجربيات ارزشمندي درباره مسائل نظامي و نيز فرماندهي كسب كرد. او در عمليات محمد رسول الله (ص)، مسير بسيار مهم و پر خطر معروف به نام راه خون را از تصرف نيروهاي ضد انقلاب خارج كرد و بدين وسيله، شهامت، توان رزمي و شايستگي خود را در فرماندهي نيروهايش به نمايش گذاشت.
همچنين همراه ديگر فرماندهان در جبهه هاي سر پل ذهاب و گيلانغرب دست به عمليات چريكي زد.
چراغي در مدت حضورش در كردستان، مدتي مسئوليت جانشيني سپاه دزلي و زماني نيز به عنوان مسئول محور مريوان انجام وظيفه كرد و خدمات درخشاني را در آن جا از خود به يادگار گذاشت.
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷
شهيد چراغي كه حاج احمد متوسليان را استاد خود مي دانست،
خصوصيات بارز اخلاق و رفتار نظامي او را الگوي خويش قرار داد و از همان اولين روزهاي حضورش درمريوان، با نشان دادن شجاعت و رشادت، جوهر خويش را نمايان ساخت. جمع سرداران دلير مردي كه بعدها در جنگ، نوبت به نوبت جاودانه شدند، از كردستان عازم جنوب شدند. با تشكيل تيپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) توسط حاج احمد، رضا نيز از آن به بعد همراه تيپ ۲۷ در عمليات هاي مختلف شركت كرد.
وي در طول حضور در كردستان و جنگ، مسئوليت هاي مختلفي بر عهده داشت. مدتي جانشين سپاه دزلي بود و زماني مسئول محور مريوان. از اواسط سال۱۳۶۰ تا اواخر تير ماه سال ۶۱ ، فرماندهي گردان حمزه (ع) را در عمليات فتح المبين و بيت المقدس بر عهده داشت. پس از اسارت حاج احمد متوسليان در تيرماه ۶۱ در لبنان و قبول فرماندهي تيپ ۲۷ توسط شهيد حاج همت، شهيد چراغي در عمليات رمضان و عمليات مسلم بن عقيل در سومار، به عنوان قائم مقام لشكر خدمت كرد و از مهر ماه سال ۶۱ براي مدت كوتاهي معاونت سپاه ۱۱ قدر را كه فرمانده آن حاج همت بود، پذيرفت. از آبان سال ۶۱ تا فروردين سال ۶۲ در عمليات والفجر مقدماتي و والفجر يك در فكه، به عنوان فرمانده لشكر انجام وظيفه كرد.
حسين الله كرم، همرزم شهيد مي گويد: در عمليات محمد رسول الله (ص) وقتي پس از انهدام مواضع و استحكامات دشمن فرمان بازگشت به خطوط خودي داده شد. نيروها آماده بازگشت شدند. شهيد چراغي در مسير سرد و پر برف نيروها را كه با مشقت فراوان از عمليات بر مي گشتند در آغوش مي گرفت و مي بوسيد.
شهيد چراغي به همراه شهيدان محمدرضا دستواره و حسن زماني در جبهه هاي سر پل ذهاب دست به عمليات چريكي زدند. در يكي از اين حمله ها در منطقه نفت شهر درگيري شديدي بين ما و دشمن پيش آمد. بخاطر محدوديتي كه در مهمات داشتيم، شهيد چراغي و شهيد هادي دستور دادند به مواضع قبلي خودمان برگرديم. بايد مسير را از داخل رودخانه طي مي كرديم چون زير آتش تانك و هلي كوپترهاي دشمن قرار داشتيم.
عقب نشيني بايد مرحله به مرحله انجام مي شد. هلي كوپترهاي دشمن به دنبال نيروهايي بودند كه در دشت ويژگان و خان ليلي عمليات چريكي انجام داده بودند. ما تحت فرماندهي شهيد چراغي روي ارتفاعات پارلمان بوديم. شهيد چراغي و هادي نيروها را قانع كردند كه عقب بروند و خودشان دو نفر ماندند تا با تيراندازي به سوي دشمن از تهاجم آنان جلوگيري كنند و ما به راحتي برگرديم.
ويژگي هاي اخلاقي
او
اهل پارسايي، تقوا و ديانت بود و همواره نسبت به انجام واجبات و ترك محرمات تقيه خاص داشت. از دنيا و زخارف آن پرهيز مي نمود و اهل ريا و رياست نبود. پدرش مي گويد: وقتي او را به عنوان فرمانده لشگر معرفي كردند و از او خواستند به سپاه منطقه 10 تهران برود و حكم فرماندهي اش را بگيرد، گفت خجالت مي كشم دنبال اين چيزها بروم.
او عاشق شهادت بود. در طول جنگ، يازده بار مجروح شد و خودش گفته بود كه اگر خدا بخواهد، بار دوازدهم شهيد مي شوم و چنين هم شد.
اهل ولايت بود و به اهل بيت (ع) ارادت مي ورزيد.
در مسئوليت هايي كه به عهده مي گرفت، جدي و پر كار بود. نسبت به حفط بيت المال سخت حساس بود و هرگز از آن استفاده شخصي نمي كرد.
پدرش مي گويد: هر گاه با ماشين به منزل مي آمد، ماشين بيت المال را خانه مي گذاشت و با ماشين من به كارهاي شخصي اش رسيدگي مي كرد. يك بار يكي به منزل ما آمد و گفت كه رضا با ماشين او را به جايي برسند. حاضر نشد از ماشين بيت المال استفاده كند و با ماشين من او را به مقصد رساند.
چگونگي شهادت
شهيد رضا چراغي، پس از ماه ها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و انقلاب، سرانجام در عمليات والفجر 1 كه در منطقه عمومي فكه انجام گرفت، پس از ابراز رشادت تمام و ايثار و حماسه، به شهادت رسيد و روح بزرگوارش به ابديت عشق پرواز كرد. يكي از همرزمانش مي گويد: دشمن در ارتفاع 143 فكه پاتك سنگين زده بود. به هر ترتيبي بود، خود را به آن جا رساندم. رضا چراغي، عباس كريمي، اكبر زجاجي در حال شليك آر پي چي 60 بودند. دشمن پاتك سنگيني زده بود. هر چه اصرار كردم كه عقب برگردند، قبول نكردند. روي ارتفاع فقط شش نفر سالم مانده بودند كه مي جنگيدند، رضا چراغي، عباس كريمي ، اكبر زجاجي و سه نفر بسيجي كه سخت درگير بودند. دشمن تصور مي كرد كه نيروي زيادي روي ارتفاع است. عصر كه دوباره به ارتفاع رفتم، ديدم عباس كريمي و دو نفر از بسيجيان، پيكر غرقه به خون چراغي را با برانكارد حمل مي كنند.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
وصیت نامه شهید رضا چراغی
انَّ الله اشتَري مِنَ الْمؤمِنينَ أنفُسَهُم وَ أموالَهُم بِأنَّ لَهُمُ الْجَنَّه يُقاتِلونَ في سَبيلِ الله فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُون . . . فَاستَبشِروا بِبَيعِكُم الّذي بايَعتُم به وَ ذلك هُوَ الفَوزُ العظيم.
«همانا خداوند از مومنان جانشان و مالشان را خريد و در مقابل سراي بهشت را قرار داد و مومنان ميجنگند. در راه خدا ميكشند و كشته ميشوند. پس شاد باشيد به معاملهاي كه سودا نموديد و اين است آن رستگاري بزرگ».
خداوندا! توفيق عطا فرما كه از جمله كساني باشيم كه خود بشارت به آنها دادهاي كه در اين معامله شركت جويند. واي كه جز تو كس ديگر ندارم. «الهي و ربي من لي غيرك» از تو خواهانم كه زندگي ام را زندگي محمّد(ص) و مردنم را مردن محمد(ص) قرار دهي «اللهُمَّ اجعَل مَحيايَ مَحيا مُحمد و آل محمّد و مماتي مماتَ محمّد و آل محمّد».
وقتي كه در زيارت عاشورا ميخوانيم كه : «يا اباعبدا… إنّي سِلمٌ لِمَن سالَمَكُم و حَربٌ لِمن حارَبكُم إلي يومَ القيامه» اي حسين(ع) من آشتي ام با كساني كه با تو آشتي اند و در جنگ و ستيزم با كساني كه با شما در جنگ اند، چگونه ميتوان در هر زمان در كنار گود نشست و دست از ياري فرزندان حسين كه بيش از هزار سال در شكنجه و تبعيد بسر ميبردند، فرو بست. مگر ميشود مسلمان بود و از رسول اكرم(ص) تبعيت نمود و دوست دار حسين(ع) نبوده باشيم. تشيّع علوي را برگزيده باشيم؛ اما روحانيت را كنار گذارده باشيم.
بگذريم، ابداً روحانيت با آن مشخصههاي بارزي كه در هر زمان داشته از كلينيها گرفته تا خميني(ره)، [در] هر زمان حافظ اسلام بودهاند و انشاءالله تا انقلاب مهدي(عج) خواهند بود.
اولين سفارش كه به عنوان وصيت دارم همين كلمه است روحانيت،آخوند، ملا، طلبه، چقدر اين كلمات ارزش دارد و معنا. اي همهي كساني كه سفارشم به گوش و ديدهتان خواهد رسيد، مبادا روحانيت را تنها بگذاريد. بدانيد كه تمام تلاش ابر قدرتها در از بين بردن اسلام، روبروي روحانيت قرار دارد. شاهد اين مدعا را در اسناد لانه جاسوسي بخوانيد كه چه قدر آمريكا از ملا ميترسيد. با يك نمود عيني در همين صد سال اخير ببينيد هر جا كوچك ترين حركت، قيامي، جنبشي شده با رهبري همين روحانيت بوده، قيام سيد جمال الدين اسدآبادي، نهضت و جنبش تنباكو، قيام ميرزا كوچك خان جنگلي، قيام شيخ محمد خياباني ، نهضتي كه ميرزاي اول در عراق آغاز نمود و با يك فتوا مردم، با بيل استعمار انگليس را بيرون راندند، نهضت شيخ محمد عبده، نهضت اخوانالمسلمين با رهبري حسن البناء و سيد قطب، جنبش مشروطيت با رهبري آيت الله طباطبائي و بهبهاني و الي آخر، تمامي اينها با رهبري روحانيت بوده و وقتی اين سخن امام را به ياد ميآورم كه چرا ميخواهند اين قدرت را بشكنيد. شكست روحانيت، شكست اسلام است، به فكر ميافتم كه چرا؟ چرا؟ من خود امام عزيز و رهبر انقلاب را هم در يك جرياني به نام روحانيت ميبينم؛ نه مانند آن گروه منحرف كه امام را تنها ميبينند، من استمرار حركت انبياء را ولايت فقيه ميدانم و برايم مشخص شد كه پس از ۴۰ سال فقيه بزرگوار آيت ا… منتظري در همين جريان روحانيت ادامه دهنده راه اوست و باز به شما برادران و خواهرانم گوشزد ميكنم كه روحانيت را كنار مگذاريد.
سفارش دوم من درباره سپاه ميباشد به عنوان بازوي مسلح ولايت فقيه و روحانيت :
بايد سپاه آن چنان شود كه پاسداران به عنوان فريضه واجب خدمت نمايند، نه به عنوان شغل. چرا كه اين دو بازوي ولي فقيه سپاه و روحانيت شغلي ندارند و نبايد سپاهي بودن و روحاني بودن را شغل حساب نمود، چه قدر ابر قدرتها از اين سپاه نو پا ميترسند؛ چرا كه برادر سپاهي به عنوان فريضه وارد سپاه ميگردد، نه حق مأموريت ميخواهد؛ نه فوقالعاده بدي آب و هوا، بلكه هر كجا كه سخت تر باشد وارد ميشود كه اجرش عظيمتر است.
قبلاً اگر ترس ما از ليبرال ها بود كه مبادا خط امام را خدشهدار كنند، اكنون ديگر ليبرال ها به زبالهدان تاريخ افتادهاند و انقلاب سوم هم پيروز شد.
منافقين كه در تدارك بودند كه پس از حيات امام، نهضت را منحرف نمايند زودتر روي آب آمدند و رو در روي ملت مسلِم قرار گرفتند. تلاش تمامي شما بايد اين باشد كه ريشه منافقين بدتر از كفار را بركنيد و در اين صورت آمريكا بايد تا صدها سال گورش را گم كند و دست از ايران بشويد و منتظر باشد كه ديگر ما به سراغ او برويم.
پدر و مادرم! از اينكه زحمات بسيار در تربيت فرزندتان كشيديد، اميدوارم كه خداوند اجرتان را افزون تر دهد. من خود به ياد دارم كه قرآن را در دامان مادرم فرا گرفتم و با بيل پدرم رنج ها را چشيدهام.
پدر جان! تو خود بهتر ميداني كه دنيا دار فناست و آخرت مسلماً بهتر است و باقي كه «الدنيا دار الفناء و الاخره خير و ابقي» .
مادر جان! سفارشي كه به شما دارم در مورد خواهرم است كه دلم ميخواست ايشان بعد از تمام كردن كلاس نهم به قم برود انشاء الله كاري كن كه او اين عمل را انجام دهد و سفارشي عظيمتري كه به شما دارم كه مادرم، چون خودت فرزند يك روحاني بودهاي. دلم میخواهد كه تو مرا به خاك بسپاري و حتي پدرم خاك و گل بروي قبرم بريزد تا همه بدانند كه شما سرشار از شوق هستيد و ايمان. فاميل بداند كه بايد فرزند بدهد و ابر قدرتها بدانند كه با شهيد دادن خانوادهها، حركت انقلاب تندتر ميگردد و چرخ هاي آن سريعتر [می چرخد].
كتابخانهاي كه دارم، بعد از اين، علي آقا پسر خالهام كتابخانه را يك دست نمايد، كتاب هاي منحرف را من تنها براي تحقيق آنجا گذاشتهام و هدف ديگري در كار نبوده. اين كتابها را پسر خالهام كه ميدانم با من هم خط بوده بردارد و در جاي مناسب استفاده كند و در اختيار خواهرم و برادرم و بقيه قرار دهد.
خدمت برادرم عباس آقا پس از برگشت سلام برسانيد، دلم ميخواهد كه ايشان در سپاه پاسداران خدمت نمايد؛ چرا كه محيط قابل رشد براي فرزندان انقلاب است و مسئوليت خواهر و برادر و فرزندان خواهر و برادرانم را به عهده ايشان ميسپارم. علاقهمندم كه انشاء الله شما كتابهاي استاد شهيد مرتضي مطهري را به آنها بياموزيد و خط فكري و سياسي شهيد مظلوم بهشتي را بيان كنيد و به آنها يك رشد بنيادين بدهيد.