eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
2.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ تبرج با حجاب⁉️ 🔺تبرج یعنی خودت رو به نمایش بزاری❗️ 🔺بزاری خودت رو توی ویترین❗️ 🔺جلب توجه کنی❗️ 🔺نگاها رو به سمت خودت بکشونی❗️ 🔺حقیقی یا مجازی هم فرق نداره❗️ 🔺چه بسا تبرج در فضای‌مجازی رایج‌تر و قوی‌تره❗️ 🔺تبرج این نیست که شما بهداشت رو رعایت نکنی و پشمو باشی و کثیف❗️ 🔺بهداشت و آراستگی فرق می‌کنه با آرایش و خودنمایی❗️ 🔺«تَبَرُّجَ» از «برج» به معنای خودنمایی است، همان‌گونه که برج در میان ساختمان‌های دیگر جلوه خاصّی دارد. 🔺یعنی شما گونه‌ای خود را نمایش دهی که عادی نباشد و توجه و نظر مردم را در فضای عمومی جلب کند❗️ 💠 لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیةِ الْأُولی وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ (احزاب/۳۳) 🔺همچون دوران جاهلیتِ نخستین، با تبرج (خودنمایی) ظاهر نشوید و زینت های خود را آشکار نکنید، و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید، و از خدا و رسول‌ش اطاعت کنید. #⃣ ━━═━━⊰❀🌷❀⊱━━═━ ⭕️ @dastan9 💐 ━━═━━⊰❀🌷❀⊱━━═━
گفت : به چه درد میخوره؟⁉ ❓چرا بعضیا سر میکنن؟ گفتم: تا حالا به بانکا دقت کردی؟⁉ میله های قطوری که پشت پنجره ها و درای شیشه ایش کشیدن رو دیدی؟❗👀 گفت:آره گفتم:تا حالا به کرکره ها و محافظای محـــکم فروشیا دقت کردی؟❓ گفت:اوهوم گفتم: تا حالا به پنجره طبقه اول خونه ها دقت کردی؟ محافظاشونو دیدی؟❓ گفت:خب آره ولی اینها چه ربطی به سوال من داره؟❓❗ گفتم: ✖آدمای از چیزای با ارزششون به دقت محفاظت میکنن و “زن”ها با ترین مخلوقات خدا هستن. 😇 پس باید با دقت و به بهترین وجه از خودشون محفاظت کنن. عقل میگه بهترین حجاب، تمام زیباییها و جذابیتا از چشم بقیه است، چادر هم بهتر از همه این کار رو انجام میده. گفت: من تا حالا فکر میکردم حجابو از خودشون درآوردن😳 ولی حالا متوجه شدم این دستورالعمل حجاب فقط از آدمای دلسوز برمیاد. ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9
انواع ویترین‌ها از راهرو‌های داخل پاساژ می‌گذشتم. ویترین‌های زیبا و پر از وسایل مختلف، من را جلوی خودشان میخ‌کوب کردند. برایم جالب بود که این فروشنده‌ها برای جلب مشتری چه تلاشی می‌کنند تاشاید از هر چندنفری که از آنجا رد می‌شوند، یک یا دونفر با دیدن ویترین رنگارنگشان وارد مغازه شوند. از پله‌های پاساژ پایین رفتم. چشمم به چندتا خانم بدحجاب افتاد که بدجوری بعضی از مردها را میخ‌کوب خودشان کرده بودند. آنها هم صبح که از خواب بلند شده بودند، با زحمت فراوان ویترین صورت و لباسشان را برای بازر گناه و آخرت فروشی آماده کرده بودند. در ذهنم مرور می کردم: ویترین دو نوع داریم: ویترین حلال، ویترین حرام. کارگاه زیبایی برای زیبا شدن از دو نوع زینت لباس و غیر لباس استفاده می‌شود. در اسلام بخشی از قضاوت در مورد زینت بودن یک لباس بر عهده عرف است. در واقع هر پوششی که از نظر افکار عمومی برای زیبایی و آراستگی استفاده شود، زینت به حساب می‌آید. از نظر عرف، زینت بودن لباس به عوامل مختلفی بستگی دارد مثل: رنگ‌های زننده لباس، تنگ یا کوتاه بودن و یا نازک بودن و بدن‌نما بودن آن. با این توصیف حتی بعضی از چادرها که باید کاملترین و بهترین نوع پوشش باشند، خود به عنوان لباس زینتی به حساب می‌آیند. ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9
داستانهای کوتاه و آموزنده
✍️ #داستان_دنباله_دار 🍃#کودتای_دل (قسمت 9 ) اما خشم و تنفری که در فرعون جان گرفته؛ همچنان باقی است و
✍️ 🍃 (قسمت آخر ) شب از نیمه گذشته است که نرگس خاتون بی تاب و درد آلود ناله سر می دهد و حکیمه که لذت عبادت شبانه، بیدارش نگاهداشته؛ رو به نرگس خاتون می دود. نرگس خاتون رو به حکیمه، درد آلود می گوید: «عمه جان! درد دارم، نمی دانم گویا کمرم را…» نمی تواند ادامه بدهد؛ درد افزون می شود؛ افزون بر قبل؛ لحظه به لحظه و حکیمه آب گرم و دستاری می آورد. الله اکبر! تو بارداری؟! با هر ناله نرگس خاتون، حکیمه به علایم بارداری بیشتر و بیشتر پی می برد و یقین می یابد که کودکی در راه است. در ذهن حکیمه به ناگاه آنچه دیده بود از ماموران خلیفه و آنچه از دیگران شنیده بود؛ محو و گم، اما هولناک جان می گیرد: «خلیفه عباسی؛ مهتدی دستور داده است مامورانش هر پسری که متولد می شوند را بکشند…». و با خود سرد و ترس خورده زمزمه می کند: «به خدا سوگند خود ناظر یکی از آن…» ادامه نمی دهد؛ هیجان و ترس مانعش می شود، اما ابو محمد که پیش می آید و نگاهش در نگاه او گره می خورد؛ اطمینان و آرامش را به او باز می گرداند. ناگهان نور، نوری خیره کننده در خانه جان می گیرد و حکیمه دیگر هیچ نمی بیند و در عمق آن نور، نخست شیون نوزادی شکل می گیرد و سپس سیمای نوزاد که بر دستان حکیمه رو به برادر زاده، تقدیم می شود. اشک شوق بر چشمان اهالی خانه حلقه می زند و جملگی از پشت پرده اشک، نوزاد را در هاله ای از نور سبز می بینند که لبخند بر چهره دارد. ابو محمد سجده شکر به جای می آورد و حکیمه پارچه سفیدی دور کودک می پیچد و او را به بی تاب و کم طاقت ترین فرد خانه برای دیدن نوزاد، می دهد؛ به نرگس خاتون. الله اکبر! کودک من است؟ گرم و شیرین کودکش را در آغوش می گیرد، می بوید و می بوسد. ناگهان صدای در، طنین می شود و به خانه سرازیر. بهت و حیرت، آمیخته به ترس بر حکیمه هجوم می آورد، به برادر زاده اش نظر می افکند، اما در خلوت نگاه او، آرامش و اطمینان موج می زند. من می روم در بگشایم. ابو محمد مانع می شود: «نه عمه جان! خود می روم». بر می خیزد و می رود و حکیمه به دنبالش تا پشت در. به در می کوبند محکم تر از قبل و نعره می زنند. شیهه چند اسب خواب آلود و خسته و باز نعره: «این در لعنتی را باز کنید». ابو محمد در می گشاید و به محض گشوده شدن در، ماموران خلیفه با دستاری سرخ که بر سر دارند، مسلح به خانه، گله وار هجوم می آورند. در نظر حکیمه؛ گرگ ها به سوی اتاق یورش می برند، خون به چهره حکیمه می دود، هیجان و اضطراب، می خواهد به سوی اتاق بدود و کودک را پنهان کند، اما ابو محمد دستش را آرام می گیرد و مانع می شود، تقلا می کند، اما بی حاصل؛ رو می کند به برادر زاده در حالی که چشمانش بارانی و دلنگران است، اما برادر زاده زیر لب زمزمه می کند: «وَجَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ». فریاد و اعتراض ماموران از خانه بلند است: اینجا که کسی نیست! جستجو … جستجو کنید! هیچ نیست…. باز هم جستجو کنید، بی شعورهای ابله! آخرین جمله را فرمانده آنان می گوید که خشمگین تر از سایرین در نظر حکیمه، جلوه می کند. چند تن از ماموران به سوی فرمانده باز می گردند: گزارش دروغ دادند… هیچ نیست…. خانه خالیست! فرمانده ماموران، رو به ابو محمد می آید، رگ های پیشانی و گردنش از شدت غضب، بر آمده و نمایان است: کودک کجاست؟ …. آن کودک که… ابو محمد هیچ نمی گوید و گرم و آشنا به چهره منقبض شده از خشم فرمانده، نگاه می کند. رگ های فرمانده به حالت عادی خود باز می گردند و در او خشم فروکش می کند؛ نگاه مهربان میزبان تا عمق جان فرمانده رسوخ کرده؛ رسوب می کند. فرمانده نگاه می گیرد از میزبان و به افرادش نظر می کند که همچنان سرگردان در انتظار فرمان اویند. برویم…. سریعتر…. و می روند و جملگی از خانه خارج می شوند. حکیمه در می بندد و شتابان خود را به برادر زاده می رساند که به سوی اتاق می رود. در اتاق، نرگس خاتون با فرزندش در آرامش و سلامت آرمیده اند. چه شد؟!!! حکیمه است که بی تاب از نرگس خاتون پرسش و او در پاسخش می گوید: «داخل شدند واز کنار من و فرزندم گذشتند و بعد خارج شدند؛ نه مرا دیدند و نه فرزندم را!» و صدای سواران دورتر و دورتر و در تاریکی شب، گم می شود. ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۲۳ آذر ۱۴۰۰ میلادی: Tuesday - 14 December 2021 قمری: الثلاثاء، 9 جماد أول 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️24 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️34 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️41 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️50 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9
❣ *🔮 مجوز بهشت چیست❓* 💫 نـــ📿ــماز 💫 چگونه قبولى تمام كارها، مشروط به قبولى يك عمل همچون مى‌‏شود⁉️ 🔹پليس راهی را در نظر بگیرید که از راننده‌‌اى گواهينامه رانندگى می‌‌خواهد. ♦️اگر راننده گواهينامه پزشكى، گذرنامه و اجازه اجتهاد و يا هر مدرك ديگرى نشان دهد، پليس نمى‏‌پذيرد. 🔆تنها اگر گواهينامه رانندگى داشت اجازه عبور و تردد مى‌‏دهد. *🔆در قيامت نيز شرط رسيدن به مقصد و بهشت، است كه اگر نباشد، هيچ عملى مورد قبول نيست.* 👤 حجت الاسلام قرائتي 📿 🤲🏻 ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9
✨بسم‌الله‌بگو و برخیز✨ 🌹روزی خانمی مسیحی دختر فلجی را از لبنان به سوریه آورده بود زیرا پزشکان لبنان از معالجه دختر فلجش نا امید شده و به اصطلاح او را جواب کرده بودند. زن با دختر فلج خود نزدیک حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) منزل می گیرد تا در آنجا برای معالجه فرزندش به پزشک دمشقی مراجعه نماید تا این که روز عاشورا فرامیرسد و او می بیند که مردم دسته دسته به طرف محلی که حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) در آنجاست می روند، ⁉️از مردم شام می پرسد: اینجا چه خبر است؟ می گویند: اینجا حرم دختر امام حسین (علیه السلام) است او نیز دختر فلج خود را در منزل تنها گذاشته و درب خانه را می بندد و به حرم حضرت می رود و به حضرتش متوسل می شود و گریه می کند تا به حدی که غش نموده و بی هوش برزمین می افتد 👈در آن حال کسی به او می گوید: بلند شو و به منزل برو چون دخترت تنها است و خداوند او را شفاده داده است. زن برخاسته و به طرف منزل حرکت می کند وقتی که به خانه می رسد درب منزل را می زند ناگهان با کمال تعجب می بیند که دخترش درب را باز می کند! ‼️مادر جویای وضع دخترش می شود و احوال او را می پرسد دختر در جواب مادر می گوید: وقتی شما رفتید دختری به نام رقیه وارد اتاق شده و به من گفت: بلند شو تا با هم بازی کنیم من گفتم: نمی توانم چون فلج شده ام آن دختر گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم و دیدم که تمام بدنم سالم است. او داشت با من صحبت می کرد که شما درب را زدید. 🌟آن دختر ( حضرت رقیه) (علیها السلام به من گفت: مادرت آمد. سرانجام مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر امام حسین (علیه السلام) مسلمان شد 📚 داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم به نقل از: سحاب رحمت۷۷۷ ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9
آخر خدایی هست،پیغمبری هست... سلطان عبدالحمید میرزا فرمانفرما(ناصرالدوله) هنگام تصدی ایالت کرمان چندین سفر به بلوچستان می‌رود و در یکی از این مسافرتها چند تن از سرداران بلوچ از جمله سردار حسین خان را دستگیر و با غل و زنجیر روانه کرمان می‌کند. پسر خردسال سردار حسین خان نیز با پدر زندانی و در زیر یک غل بودند. چند روز بعد فرزند سردار حسین خان در زندان به دیفتری مبتلا می‌شود. سردار بلوچ هر چه التماس و زاری می‌کند که فرزند بیمار او را از زندان آزاد کنند تا شاید بهبود یابد ولی ترتیب اثر نمی‌دهند. سردار به افضل الملک،ندیم فرمانفرما نیز متوسل می‌شود. افضل الملک نزد فرمانفرما می‌رود وساطت می‌کند،اما باز هم نتیجه‌ای نمی‌بخشد. سردار حسین خان حاضر می‌شود پانصد تومان از تجار کرمان قرض کرده و به فرمانفرما بدهد تا کودک بیمار او را آزاد کند و افضل الملک این پیشنهاد را به فرمانفرما منعکس می‌کند،اما باز هم فرمانفرما نمی‌پذیرد. افضل الملک به فرمانفرما می‌گوید: قربان آخر خدایی هست،پیغمبری هست،ستم است که پسری درکنار پدر در رندان بمیرد. اگر پدر گناهکار است ،پسر که گناهی ندارد. فرمانفرما پاسخ میدهد: در مورد این مرد چیزی نگو که فرمانفرمای کرمان، نظم مملکت خود را به پانصد تومان رشوه سردار حسین خان نمی‌فروشد. همان روز پسر خردسال سردار حسین خان در زندان در برابر چشمان اشکبار پدر جان می‌سپارد. دو سه روز پس از این ماجرا یکی از پسرهای فرمانفرما به دیفتری دچار میشود. هر چه پزشکان برای مداوای او تلاش میکنند اثری نمی‌بخشد. به دستور فرمانفرما پانصد گوسفند در آن روزها پی‌درپی قربانی می‌کنند و به فقرا می‌بخشند اما نتیجه‌ای نمی‌دهد و فرزند فرمانفرما جان می‌دهد. فرمانفرما در ایام عزای پسر خود،در نهایت اندوه بسر می‌برد. درهمین ایام روزی افضل الملک وارد اتاق فرمانفرما می‌شود. فرمانفرما به حالی پریشان به گریه افتاده و با صدایی بلند می گوید: افضل الملک! باور کن که نه خدایی هست و نه پیغمبری! والا اگر من قابل ترحم نبودم و دعای من موثر نبوده،لااقل به دعای فقرا و نذر و اطعام پانصد گوسفند می‌بایست فرزند من نجات می‌یافت. افضل الملک در حالی که فرمانفرما را دلداری می‌دهد می‌گوید: قربان این فرمایش را نفرمایید، چرا که هم خدایی هست و هم پیغمبری،اما می‌دانید که فرمانفرمای جهان نیز نظم مملکت خود را به پانصد گوسفند رشوه‌ی فرمانفرما ناصرالدوله نمی‌فروشد! ✅آری ! 🌺امام صادق علیه السلام در دعایی می‌فرماید: یَا مُعْطِیَ الْخَیْرَاتِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِی مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ مَا أَنْتَ أَهْلُه‏ ای عطا کننده‌ی خیرها! بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و به من خیر دنیا و آخرت را ـ آن چنان که در خور تو است ـ عطا نما. 📚کافی، ج ۲، ص ۵۹ ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۲۴ آذر ۱۴۰۰ میلادی: Wednesday - 15 December 2021 قمری: الأربعاء، 10 جماد أول 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹جنگ جمل، 36ه-ق 🔹تحویل پیراهن امام حسین علیه السلام به حضرت زینب سلام الله علیها، 11ه-ق 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️23 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️33 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️40 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️49 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9
نام و نام خانوادگی: محمدابراهیم رشیدی نام پدر : غلامعلی محل تولد : ----- تاریخ ولادت: ۱۳۶۵ تاریخ شهادت : ۱۳۹۷/۴/۱۰ محل شهادت: عملیاتی مستشاری در مسیر جاده تدمر - دیرالزور سوریه مدت عمر: ۳۲ سال محل مزار : گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) قم قطعه و ردیف و شماره مزار: قطعه شهدای مدافع حرم ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9
شهید مدافع حرم محمدابراهیم رشیدی "رشید" فرزند غلامعلی، متأهل و اصالتاً اهل روستای صرم قم بود که بار‌ها برای دفاع از حرم اهل‌بیت (علیهم السلام) در سوریه حضور یافته بود. او از نیروهای تخریب تیپ مکانیزه ۲۰ رمضان نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. نحوه ی شهادت شهید محمدابراهیم رشیدی این شهید بزرگوار روز یکشنبه ۱۰ تیرماه ۱۳۹۴ ه.ش. طی عملیاتی مستشاری در مسیر جاده ی تدمر- دیرالزور سوریه توسط برخورد با تله انفجاری به شهادت رسید. ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9
راه عاشقی همواره سخت و دشوار است و اگر پای جان در میان باشد، تنها دلدادگان حقیقی توان گام نهادن بر آن را دارند و ابراهیم رشید یكی از همین عاشقان دلسوخته بود كه هر لحظه برای ورود به وادی ایمن جانفشانی می كرد و به گواه اطرافیانش شهادت را با تمام وجود دوست داشت. ابراهیم كه در طول 32 سال زندگی خود، تجسم حقیقی كار و تلاش بود و تمام فعالیت های خویش را با عشق انجام می داد در نهایت با همان روحیه وارد صحنه دفاع از حرم اهل بیت (ع) شد و در دهم تیرماه سال جاری طی عملیاتی مستشاری درمسیر جاده تدمر- دیرالزور سوریه به شهادت رسید تا نشان دهد؛ در ره منزل لیلی كه خطرهاست در آن، شرط اول قدم آن است كه مجنون باشی. **اللهم ارزقنا توفیق الطاعه پدر ابراهیم درگفت و گو با خبرنگار ایرنا، بیان كرد: پدر 2 شهید هستم ابوالقاسم و ابراهیم؛ ابوالقاسم در دوران دفاع مقدس و در عملیات خیبر به شهادت رسید و ابراهیم نیز در راه دفاع از حرم اهل بیت (ع) و بنده به خاطر این نعمت بزرگ كه شامل حالم شده است، خداوند را سپاس می گویم. غلامعلی رشید كه با وجود كهولت سن و بیماری در بستر مدام دعای « اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ ...» را زمزمه می كرد، افزود: امیدوارم همواره قدردان نعمت های الهی باشیم و بدانیم شهادت توفیق بزرگی از جانب خداوند متعال است. وی ادامه داد: امروز به بركت خون شهیدان امنیت در كشور برقرار است و ان شاء الله به زودی جنگ در كشورهای منطقه به نفع اسلام به پایان برسد. ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9
مادر شهید ابراهیم رشید نیز با اشاره به این كه زندگی شهید همه اش خاطره است، به خبرنگار ایرنا، گفت: ابراهیم در دوران تحصیل علاقه مند به حضور در دانشگاه افسری بود و پس از تلاش فراوان توانست در این دانشگاه قبول شود. فاطمه طالبی خاوه، افزود: ابراهیم در محیط روستا پرورش یافته و بسیار مستحكم و پر انگیزه بود، به همین خاطر حتی در زمان مرخصی در خانه استراحت نمی كرد و مدام در پایگاه های بسیج منطقه زندگی خود مشغول فعالیت بود. وی ادامه داد: دل ابراهیم برای حضور در جبهه های دفاع از حرم اهل بیت (ع) پر می كشید و به همین دلیل به سوریه رفت و پس از چند بار مجروحیت در تیرماه امسال به شهادت رسید. طالبی خاوه بیان كرد: ابراهیم بسیار قانع بود و از اطرافیان خود چیزی نمی خواست، حتی با روحیه بخشندگی كه داشت، بار آخری كه در حال رفتن به سوریه بود به من گفت تمام لباس هایم را به هر كس كه می خواهی ببخش. وی گفت: ازحالات ابراهیم و خوابی كه دیده بودم، معلوم بود شهید می شود و من زمانی كه متوجه شهادت ابراهیم شدم خدا را شكر كردم و از این كه فرزندم به آرزویش رسیده است، خوشحال شدم، حتی به اطرافیان گفتم برای ابراهیم گریه نكنید بلكه برای مصیبت اهل بیت (ع) اشك بریزید. مادر شهید ابراهیم رشید افزود: الان هم از این كه فرزندم را در راه خدا تقدیم كرده ام و ابراهیم در غربت جان خود را برای اسلام داد، ناراحت نیستم، تحمل می كنم و قلبم به آینده روشن است، امیدوارم خداوند رهبر معظم انقلاب را حفظ كند و در ظهور امام زمان (عج) تعجیل فرماید. ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9
همسر گران‌قدر این شهید والامقام سمیه عسگری با عنوان بانویی کارآفرین، با حفظ روحیه خود سخنش را این‌گونه آغاز می‌کند: بنده سال‌هاست که به‌عنوان مسئول شرکت فروش مواد نورافشانی مشغول به کار هستم و طبیعتاً رفت‌وآمد افرادی همچون آقای رشید که آن زمان عنوان مسئول خرید سپاه را بر عهده داشتند به شرکت وجود داشت مدت‌ها گذشت تا اینکه یکی از همکاران بحث خواستگاری ایشان را مطرح کردند. وی بابیان داستان پرفرازونشیب آغاز زندگی مشترکشان می‌گوید: باوجود شناختی که در آن مدت نسبت به زندگی بنده و مسائل و مشکلاتم پیدا کردند و با توجه به وجود دو فرزندم و طبعاً مخالفت‌های اطرافیان نسبت به این ازدواج بازهم بر خواسته خود پافشاری داشتند و همین امر شرایط و رضایت والدین و درنهایت عقد و ازدواج ما در اسفندماه سال 91 فراهم کرد. شخصیت خاص و بی‌نظیرش نسب به مردهای این دوره کاملاً مشهود بود؛ شخصیتی ستودنی که در شرایط سخت و با بروز مشکلات نه‌تنها جا نزده و از کوره درنمی‌رفت بلکه همچون کوهی محکم و استوار مأمن امن و قرار زندگی‌ام بود مردی که باگذشت از تمام خواسته‌های دنیایی خود، همه رنج‌های دنیایی را نیز برای آرامش اطرافیانش به جان می‌خرید. ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9
تأکید به ولایتمداری و پیروی از مقام معظم رهبری این بانوی خلاق و کارآفرین روحیات و خلق‌وخوی همسرش را سرشار از عشق و ایمان می‌داند و می‌گوید: در هر شرایط و موقعیتی، ضمن پذیرش مسئولیت آن به بهترین شکل ممکن ایفای نقش می‌کرد در مراودات کاری خستگی‌ناپذیر، در زندگی مشترک باجان و دل و روحیه‌ای خارق‌العاده، چنان غرق در نقش پدری‌اش شده بود که گویی سال‌هاست که چنین مسئولیتی را بر دوش می‌کشد. وی یکی از ویژگی‌های بارز اخلاقی شهید را عشق به ولایت دانست و به نقل‌قول از ایشان پرداخت: «رهبری که ما داریم هیچ جای دنیا ندارد، آنچه امروز شاهد آن هستیم پیش‌بینی ایشان در سال‌های گذشته است بمیرم برای دلش که کسی حرفش را گوش نمی‌کند کسی حواسش به حرف رهبری نیست ای‌کاش حواسمان بیشتر به حرف رهبری باشد».
همسر شهید مدافع حرم با اظهار دل‌تنگی برای لبخند شهید که هیچ‌گاه حتی در زمان سختی از لبانش محو نشد ادامه داد: در تمام مدت 6 سال زندگی مشترک ما تنش و ناراحتی جایی نداشت تنها کلام‌ها و پیغام‌های عاشقانه چاشنی لحظاتمان شده بود امروز من و فرزندانم دل‌تنگی‌هایمان را با یادآوری توصیه‌های دلسوزانه و پدرانه و تصویر چهره معصوم و نگاه‌های پرشرم و مهربان آقا ابراهیم آرام می‌کنیم.
تقدم وظیفه انسانی، اسلامی و ایرانی شهید بر خواسته‌های دنیایی بانو عسگری همسرش را پرورش‌یافته خانواده‌ای فرهیخته دانست و گفت: پرورش در خانواده‌ای کشاورز و مذهبی آن‌هم در دامن مادری مهربان و کانونی گرم و صمیمی نتیجه‌ای جز شهادت نمی‌توانست داشته باشد خانواده‌ای که با واژه شهادت بیگانه نبوده و نیست و شهید ابوالقاسم رشید نیز در دوران دفاع مقدس جوانمردانه ایستاد و جان شیرین خود را فدای رهبر و مردم کشورش کرد. وی از روزی که با رضایت، همسرش را رهسپار سوریه کرد می‌گوید: مقدمه‌چینی و سنجیدن شرایط به هنگام بیان مطلبی به یکی از عاداتش تبدیل‌شده بود تا اینکه با مطرح‌شدن مسئله سوریه، وظیفه انسانی، اسلامی و ایرانی او را که با تمام وجود در خود رشد داده بود، مقدم بر دیگر خواسته‌ها و حتی عشق خود دیدم و پیش‌قدم شده و پیشنهاد عزیمتش را مطرح کردم.
آقا ابراهیم با سال‌ها خدمتی صادقانه تمام پیش‌بینی‌هایش در زمینه‌های مختلف محقق می‌شد او حتی درجات معوقه‌اش را فدای انسان‌دوستی‌اش کرد در طول سال‌های خدمتش مسئولیت‌های مختلفی ازجمله چک و خنثی و حفاظت از شخصیت‌ها، استاد دانشگاه درزمینهٔ جنگ‌های نامنظم، از نیروهای تخریب تیپ مکانیزه 20 رمضان نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب و مربیگری پاراگلایدر را بر عهده داشت. به گفته همسر شهید رشید در آخرین مراسم نورافشانی مسجد مقدس جمکران در نیمه شعبان، جواز شهادتش را از حضرت ولیعصر (عج) گرفت ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید ابراهیم رشید فرزند غلامعلی، متاهل و اهل روستای صرم استان قم، بار‌ها برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) در سوریه حضور یافته بود كه سرانجام در 10 تیرماه امسال در 32 سالگی در حین انجام ماموریت مستشاری در تدمر سوریه به همرزمان شهیدش پیوست. در بخشی از وصیت نامه شهید ابراهیم رشید آمده است: « اگر هر كسی كار خود را جدی نگیرد و ساده انگارد، به نظام اسلامی و انقلاب ضربه وارد كرده و این گناهی نابخشودنی است ». این شهید مسئول انفجار مستند مسابقه ضد گلوله در شبكه افق سیما بود و مدتی نیز فرماندهی پایگاه مقاومت بسیج ویژه شهدای روستای صرم قم را برعهده داشت. همچنین شهید ابوالقاسم رشید، برادر وی نیز از شهدای هشت سال دوران دفاع مقدس است كه پس از چندین سال پیكر مطهرش در سال 1373 درگلزار شهدای علی ابن جعفر(ع) شهر مقدس قم به خاك سپرده شد. 7405/ 6133/ ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9
وصیت نامه‌شهید «بسم الله الرحمن الرحیم» شهدای شما و خانواده‌ های آن ها حقّ بزرگی بر گردن ملّت ایران دارند، این ها از حریم اهل بیت دفاع کردند، این ها رفتند با دشمنی مبارزه کردند که اگر جلویش گرفته نمی‌ شد باید در داخل با او می‌ جنگیدیم، و در غربت به شهادت رسیدند.« مقام معظم رهبری» اینجانب ابراهیم رشید فرزند غلامعلی متولد ۱۳۶۵ در صحت و سلامت کامل گواهی می‌ دهم به یگانگی الله و پیامبری خاتم الانبیاء محمّد مصطفی(صلی الله و علیه و آله و سلم) و ولایت علی‌ ابن‌ ابی طالب(علیه السلام) و امامت امام عصر(عجل الله) و ولایت ولی‌ اش امام خامنه‌ای. ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9
طلب حلالیت با سلام خدمت همه ی دوستان و خانواده و همسر عزیزم، در این زمان که اینجانب جسماً کنارتان نیستم، به خاطر تمام ضعف ها و کمبودهایم حلالیّت می‌ طلبم. توجه به نائب امام زمان دوستان و همرزمانم همیشه دقّت داشته باشید هیچ وقت امام‌ زمانتان و نائبش را تنها نگذارید و در هر نقطه و کاری مشغول هستید با دقت به آن بپردازید تا انقلاب به دست صاحب اصلی آن برسد و توجّه داشته باشید، اگر هر کسی کار خود را جدی نگیرد و ساده انگارد به نظام اسلامی و انقلاب ضربه وارد کرده و این گناهی نابخشودنی است و بدانید در دیدگاه کلان، نوع مسئولیت مهم نیست؛ بلکه انجام صحیح آن اهمیّت دارد و جزء ترین نیروها و مسئولیّت‌ها با سهل انگاری و سستی ممکن است بزرگترین ضربه را بزنند. به خاطر میخی نعلی افتاد**به خاطر نعلی، اسبی افتاد به خاطر اسبی، سواری افتاد**به خاطر سواری، جنگی شکست خورد به خاطر شکستی، مملکتی شکست خورد** و همه ی این ها به خاطر کسی بود که میخ را محکم نکوبیده بود. انجام صحیح مسئولیت دقت داشته باشیم خدایی نکرده روزی این متن، گویای حال ما نباشد و ان‌شاء الله همه ی رزمندگان اسلام در هر نقطه و مسئولیّتی که هستند به نحو احسن کار خود را انجام می‌ دهند و انقلاب و اسلام همیشه سربلند می شود و هست و پرچم انقلابمان توسط نائبش به صاحب اصلی آن می رسد. خانم سمیِه عسگری فرزند علی همسر اینجانب می‌ باشد و تمام حق و حقوق اینجانب به ایشان می رسد. ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9
همسرم را تنها نگذارید دوستان و خانواده ی عزیزم هیچ وقت همسرم را تنها نگذارید و نگذارید تنها بماند. التماس دعا ابراهیم رشید ۱۳۹۴/۱۱/۱۹» ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9
✨🍁✨🍁✨🍁✨ 💔 گفتم: دلم گرفته و ابرهای اندوهش سیل آسا می بارد. آیا نمی خواهی با آمدنت پایان خوشی بر دلتنگیم باشی. گفتی بگو:❣ الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَجْ ❣ گفتم: اگر امید آمدنت نبود، اگر روز خوش ظهور در ذهنم تجلی گر نبود، هیچ گاه روزگار انتظار را برنمی تابیدم. آیا نمی خواهی به خاطر تنها دلخوشی دل غمدیده ام بیایی؟ گفتی بگو:❣ الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَجْ ❣ گفتم: روز آمدنت نبودم، روز رفتنت هم نبودم، اما حالا با التماس از تو می خواهم که روز ظهورت باشم؟ گفتی بگو:❣ الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَجْ ❣ گفتم: تو که گفتی با غم شیعیانت دلتنگ می شوی، اما من سوختم و از تو خبری نشد؟ گفتی: بگو: ❣ الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَجْ ❣ گفتم: چه روزها و چه شبها این دعا را زمزمه کرده ام اما تو نیامدی. گفتی: صدای تپش های قلبت را بشنو، اگر از جان برایت عزیزترم با هر صدای تپش قلبت باید زمزمه کنی❣ الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَجْ ❣ و من به عقب بازگشتم و دیدم که چه سالها قلبم تپیده و برای آمدنت دعای فرج نخوانده ام، ای عزیزتر از جانم دوباره به رسم عاشق و دلتنگ جمکرانتم... مهدی جان......: وسط جاذبه ی این همه رنگ... نوکرت تا به ابد رنگ شماست... بی خیال همه ی مردم شهر... دلم آقا به خدا تنگ شماست...ّ اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج ❇ ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9