🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸اگر گفتی «حوصلۀ نهیازمنکر و سر و کلهزدنبا مردم را ندارم»، حالات معنویات هم گرفته میشود!🔸
🌴 درختی را که شما شاخه و تنهاش را قطع کنید و فقط ریشهاش را باقی بگذارید، ریشهاش هم بعداً #میپوسد.
🌴 ریشۀ انسان، #درونگرایی او است و شاخۀ انسان، #برونگرایی او. برای حیات معنوی انسان، هم درون گرایی لازم است و هم برون گرایی. هم #مناجات و نجوا و اخلاصی که هیچ کس خبردار نشود لازم است، و هم بر سر راه خدا، دعوا کردن که همه هم ممکن است به او #تهمت بزنند که این میخواهد #تظاهر_به_غیرت [دینی] بکند، میخواهد تظاهر به دینداری بکند، میخواهد تظاهر به خوبی و پاکی بکند.
🌴 اگر کسی مناجات با خدا را داشت، حال عبادیِ خوبی داشت، حضور قلب خوبی داشت، اما توی میدان امر به معروف و نهی از منکر نیامد و گفت #سر_و_کله_زدن با مردم برای من سخت است، نمیخواهم با مردم سرشاخ بشوم. نمیخواهم با مردم درگیر بشوم؛ این فرد بعد از مدتی همان مناجاتش را هم از دست میدهد، آن حالش را هم از دست میدهد.
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
#مناجات
خدایا! توبه و استغفار میکنم برای تمام لحظات عمرم که گذشت و تو منتظر بودی با نیت پاک و عمل صالح خود را برای تو عزیز کنم و در دیدگان تو بیارایم، ولی مرا هوای نفسم به سمت دنیا برد تا با تجملات دنیا (پوشاک و ماشین و مبل و...) خود را برای بندگانت بیارایم.
خدایا تو را استغفار و توبه میکنم بر تمام شکوه و شکایتهای جاهلانهام در زندگی از تو، نزد بندگانت سزای من آتش است که در لحظات نعمت و خوشی، شیطان مرا از شکر نعمتت در نزد بندگانت لال کرده بود و زمان شکایت بسان بلبل احمق گویا!
خدایا استغفار و توبه میکنم برای لحظات ارزشمندی از حیات والدین درگذشتهام که شرم کاذب یا تکبرم اجازه نداد بر دست و پای والدینم بوسه زنم که گویی پایه عرش تو را بوسه میزدم.
خدایا تو را استغفار و توبه میکنم برای تمام لحظاتی که بر قبرستان بر خاک اقوام و دوستانم حاضر شدم و مرگ و روز وصل خویش را ندیدم.
خدایا به عزت و جلالتات قسم، ما را توفیق درک و فهم گناه، توفیق درک حضور شیطان، توفیق تضرع در برابر تو و اعتذار از بندگانات را عنایت فرما!
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
💥بسیار جالب خواندن این خاطره رو از دست ندید💥
⭕️شـهـیـدی که وســوسـه ی شـیــطـان را عـمــلـی نڪـرد و #صـدای تـسـبـیـحـات ڪــوه و گـیــاهــان را شـنـیـد...⭕️
#شـهـیـد_احـمـدعـلـی_نـیـری
✍نفس عمیقی ڪشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم #دماوند.یڪی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این ڪتری رو آب ڪن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا #رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم.
راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیڪ شدم تا #چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به #لـرزیـدن ڪرد نمیدانستم چه کار ڪنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک #گنـاه_بـزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین #دختـر_جـوان ڪه بـرهنـه مشغول شنا ڪردن بودند. من همان جا #خـدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن #شیطان من را وسوسه میڪند ڪه من نگاه کنم هیچ ڪس هم متوجه نمیشود اما #به_خاطر_تو از این از این گناه میگذرم.»
بعد ڪتری خالی را از آن جا برداشتم و از #جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست ڪردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. #اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:🔸«هرڪس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
من همینطور ڪه اشک میریختم گفتم از این به بعد #برای_خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن #امتحان_سختی ڪه در ڪنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا #مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تڪرار کردم #صدایی_شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. #از_سنگ_ریزهها_و_تمام_کوهها_و_درختها_صدا_میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم #ناباورانه به اطراف خودم نگاه ڪردم دیدم بچهها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی ڪه از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات #عالم این صدا را میشنیدم!
احمد بعد از آن ڪمی سڪوت ڪرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم #درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی 🔸انسانی که گناه را ترک ڪند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نڪن.»
#خاطره
#فـرار_از_گنـاه
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🕊⃟ @dastan9 🕊⃟