eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
2.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ میلادی: Sunday - 10 May 2020 قمری: الأحد، 16 رمضان 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) 💠 اذکار روز: - یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه) - ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه) - یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹رسیدن محمد بن ابی بکر رحمة الله علیه به مصر،‌ 37ه-ق 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا اولین شب قدر ▪️3 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام ▪️4 روز تا دومین شب قدر ▪️5 روز تا شهادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام ▪️6 روز تا سومین شب قدر ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
💕 داستان کوتاه گویند قبل از انقلاب مردی در شهر خوی بود که به او « ترمان» می‌گفتند. او بسیار شیرین‌عقل بود و گاهی سخنان حکیمانه‌ی عجیبی می‌گفت مرحوم پدرم نقل می‌کرد، در سال 1345 برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم. ساعت 10 صبح گاراژ گیتیِ خوی رفتم و بلیط گرفتم. از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم، نزدیک رفتم دیدم، ترمان زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود می‌کند. یک اسکناس 5 تومانی نیت کردم به او بدهم. او از کسی بدون دلیل پول نمی‌گرفت. باید دنبال دلیلی می‌گشتم تا این پول را از من بگیرد. گفتم: «ترمان، این 5 تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم.» ترمان از من پرسید: «ساعت چند است؟» گفتم: «نزدیک 10.» گفت: «ببر نیازی نیست.» خیلی تعجب کردم که این سوال چه ربطی به پیشنهاد من داشت؟ پرسیدم: «ترمان، مگر ناهار دعوتی؟» گفت: «نه. من پول ناهارم را نزدیک ظهر می‌گیرم. الان تازه صبحانه خورده‌ام. اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم می‌کنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه می‌مانم. من بارها خودم را آزموده‌ام؛ خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر می‌دهد.» واقعا متحیر شدم. رفتم و عصر برگشتم و دنبال ترمان بودم. ترمان را پیدا کردم. پرسیدم: «ناهار کجا خوردی؟» گفت: «بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید. جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند. روشن کردم مهرم به دلش نشست و خندید، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد.» ترمانِ دیوانه٬ برای پول ناهارش نمی‌ترسید، اما بسیاری از ما چنان از آینده می‌ترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد؛ جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی و دراز داریم. ⭕️ @dastan9 🇮🇷
🌺مخالفت با نفس ❇️مرد کافری روزها به بازار بغداد می آمد، مردم گرد او جمع می شدند و او به آنها خبر می داد از آنچه در منزل داشتند یا در نیت خود می گرفتند..این جریان را به امام موسی بن جعفر(ع) عرض کردند، حضرت با وضع ناشناسی به آن محل حاضر شد.. به یکی از همراهان خود فرمود: چیزی در نیت بگیر، و بعد از آن کافر پرسید؟ مرد کافر از آنچه او در نظر گرفته بود خبر داد. 🔸حضرت موسی بن جعفر(ع) او را به کناری برده فرمود: به واسطه چه عملی این مقام را پیدا کردی با این که این کار از مقام پیامبران است؟ 🔹گفت: به این درجه نرسیدم مگر به واسطه مخالفت با خواهش نفس، حضرت فرمود: اسلام را بر نفس خود عرضه بدار ببین چگونه می یابی آن را؟ عرض کرد: نفسم راضی به اسلام آوردن نیست! 🔸حضرت فرمود: مگر نه این است که به این مقام در اثر مخالفت نفس رسیده ای پس اکنون با آن مخالفت کن؟! مرد کافر، مقداری فکر کرد و بعد ایمان آورد، ایمانش نیکو شد، پس از این جریان گاه گاه به مجلس حضرت موسی بن جعفر(ع) حاضر می شد. 🔹روزی یک نفر درخواست کرد، از نیتش خبر دهد، هر چه فکر نمود چیزی نتوانست بگوید، آنگاه عرض کرد: من وقتی کافر بودم از امور پنهان اطلاع داشتم ولی حالا که مسلمانم چرا نمی توانم؟ 🔸حضرت فرمود: خداوند عمل هیچ بشری را بی پاداش نمی گذارد، چون تو در آن موقع مخالفت با نفس می کردی خداوند جزای آن را در دنیا داد؛تو را قدرت اطلاع بر اسرار پنهان مردم عنایت کرد، زیرا کافر در آخرت بهره ای ندارد، اکنون که اسلام آوردی خداوند پاداش آن را ذخیره برای آخرتت کرده و جزای دنیا را قطع نموده است. ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
🌸🍃🌸🍃 پادشاهی دستور داد، جاسوسانی به شهری سفر کنند و میزانِ رشادت و جنگجوییِ آن‌ها را بررسی کنند تا شاه در حمله به آن شهر، تصمیم بگیرد. گروهِ جاسوسان به شهر آمدند. سردسته‌ی جاسوسان در شهر ساعتی چرخی زد و دید که جوانی تاری در دست گرفته، می‌نوازد و می‌گرید و می‌خواند، و می‌گوید: «ای یار سال‌هاست منتظرم چرا نمی‌آیی؟ کارم از دعا و گریه گذشته است بر حالِ زارِ من ترحّمی نما!» سردسته‌ی جاسوسان فرمان داد، گروهش دست از تحقیق بردارند و گفت: بیایید برگردیم. گروه گفتند: ما باید یک ماهی بمانیم و اخباری جمع کنیم. سرگروه گفت: دستور را اجرا کنید! بر می‌گردیم؛ آن‌چه لازم بود من یافتم. این شهر پر از جوانانِ تنبل و بی‌اراده‌ای است که به جای جنگ و نبرد، برای به دست آوردن و رسیدن به معشوق، در گوشه‌ای نشسته و از تنبلی و کسالت اشک می‌ریزند. من یقین دارم اگر به این شهر حمله کنیم، آنان به جای دفاع و تلاش در گوشه‌ای نشسته و فقط دعا خواهند کرد؛ دعایی که آخرش پیروزی ما بر این قومِ تنبل و تن‌پرور است. و الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ (69 - عنکبوت) و آنان‌که در (راه) ما (به جان و مال) جَهد و کوشش کردند، قطعاً آن‌ها را به راه‌هایِ (معرفت و لطف) خویش هدایت می‌کنیم، و همیشه خدا یارِ نیکوکاران است. إلَيْهِ يَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ (10 - فاطر) وکلمهِ طیّب به سوی او بالا می‌رود و عملِ صالح آن را در بالاتر رفتن، مدد می‌رساند. ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
ارسال شده از سروش+: 📚 حکایت کوتاه از امام باقر علیه السلام نقل شده است: روزى حضرت داوود(ع)نشسته بود و جوانى ژوليده با ظاهرى فقيرانه كه خيلى نزد آن حضرت مى آمد نيز در محضر آن حضرت حاضر بود. در اين هنگام فرشته مرگ وارد شد و نگاه تندى به آن جوان كرد و بر وى خيره شد. داوود(ع) دلیل این کارش را پرسید فرشته مرگ گفت: من مامورم هفت روز ديگر جان اين جوان را در همين جا بگيرم. داوود پيغمبر(ع ) از اين سخن، دلش به حال آن جوان سوخت و رو به او كرد و فرمود: اى جوان! زن گرفته اى؟ پاسخ داد: نه ، هنوز ازدواج نكرده ام داوود به او فرمود: به نزد فلان مرد كه يكى از بزرگان بنى اسرائيل است برو و از طرف من به او بگو كه داوود به تو دستور داده كه دخترت را به همسرى من درآور و همين امشب نزد آن دختر مى روى و خرج ازدواج تو نيز هر چه مى شود بردار و هم چنان نزد همسرت باش تا هفت روز ديگر و پس از هفت روز همين جا نزد من بيا. جوان به دنبال ماموريت رفت و پيغام حضرت داوود(ع) را به آن مرد بنى اسرائيلى رسانيد و او نيز دخترش را به آن جوان داد و همان شب ، عروسى انجام شد و جوان هفت روز نزد آن دختر ماند و پس از هفت روز نزد حضرت داوود بازگشت داوود از وى پرسيد: در این هفت روز وضع تو چگونه بود؟پاسخ داد: هيچ گاه در خوشى و نعمتى مانند اين چند روز نبوده ام. داوود فرمود: اكنون نزد من بنشين جوان نشست، و داوود چشم به راه آمدن فرشته مرگ بود تا طبق خبرى كه داده بود بيايد و جان اين جوان را بگيرد. اما مدتى گذشت و فرشته مرگ نيامد، از اين رو به جوان رو كرد و فرمود: به خانه ات بازگرد و روز هشتم دوباره به نزد من بيا. جوان رفت و پس از گذشت هشت روز دوباره به نزد داوود بازگشت و هم چنان نشست و خبرى از فرشته مرگ نشد و همين طور هفته سوم تا اين كه فرشته مرگ به نزد داوود آمد. داوود بدو فرمود: مگر تو نگفتى كه من مأمورم تا هفت روز ديگر جان اين جوان را بگيرم ؟ پاسخ داد: آرى فرمود: تاكنون سه هشت روز از آن وقت گذشته است ؟ فرشته مرگ گفت : اى داود! چون تو بر اين جوان رحم كردى ، خداوند نيز او را مورد مهر خويش قرار داد و سى سال بر عمرش افزود. 📚 داستانهای بحار الانوار 🌺 ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
داستانهای کوتاه و آموزنده
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه سی و نهم *
3 دقیقه در قیامت.... 040.mp3
35.37M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه چهلم * ادامه روایات صدقه * حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة * آثار صدقه در کم شدن علاقه به دنیا * چه چیزی را صدقه بدهیم؟ * صدقه از رئوس مستحبات است * چرا صدقه را پنهانی بدهیم، بهتر است؟ * حد و مرز صدقه * واسطه شدن در صدقه * اثرات فوق‌العاده صدقه و انفاق * صدقه را به چه کسی بدهیم؟ * سخنی با خانواده‌هایی که عزیزانشان را بر اثر کرونا از دست دادند * حالت تعلق چگونه است؟ * فشار قبر چه حالتی است؟ * در عظمت صدقه همین بس که.... * صدقه دادن باعث سختی خانواده نشود * چه توشه‌ای برای اموات بفرستیم؟ ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
هدایت شده از یازهرا
"بیانِ فضائل حضرت مهدی" 🔹در روایات اسلامی، مومنان، به بیانِ خوبی های اهل بیت میان مردم، ترغیب شده اند. امام کاظم می فرمایند: همانا دو مومن که با یکدیگر دیدار نموده و خدا را یاد می کنند، آن گاه فضل ما اهل بیت را ذکر می کنند، بر صورت شیطان گوشتی باقی نمی ماند، مگر اینکه آب می شود تا آن جا که روح او از شدت دردی که می کشد به التماس در می آید.*۱ ❤️ امام سجاد فرموده اند: اما حق کسی که به تو نیکی و خوبی نموده است، آن است که از او سپاسگزاری کنی و کار خوبش را یادآور شوی و در حق او گفتار و مطلب نیک را نشر و گسترش دهی.*۲ 📚 ۱- کافی جلد ۲ صفحه ۱۸۸ حدیث ۷ ۲- تحف العقول ص ۲۶۵ ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺 🌹
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ میلادی: Monday - 11 May 2020 قمری: الإثنين، 17 رمضان 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام  🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام  💠 اذکار روز: - یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه) - سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه) - یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹معراج حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، در سالهای اول بعثت 🔹وفات برادر زاده ابولؤلؤ رحمة الله علیه، 130_131ه-ق 🔹قتل عایشه، 58ه-ق 🔹جنگ بدر، 3ه-ق 🔹بناء مسجد جمکران به امر حضرت صاحب الزمان عج، 373ه-ق 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا اولین شب قدر ▪️2 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام ▪️3 روز تا دومین شب قدر ▪️4 روز تا شهادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام ▪️5 روز تا سومین شب قدر ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
📚حڪایت خواب پادشاه و زن بسیار زیبا روزی، روزگاری در ولایت غربت پادشاهی بود که هر شب یک خواب می‌دید. این پادشاه چهارصد و پنجاه تا خوابگزار داشت که هر کدام‌شان اهل یک ولایتی بودند و می‌توانستند هر خوابی را تعبیر کنند. یک شب پادشاه در خواب دید که در دشت خرمی نشسته و سفره‌ای پیش‌رویش گسترده است. ناگهان یک دختر زیبا پیدا شد و تمام غذا‌های سفره را خورد و پس از آن سر یک سفره دیگر رفت و از آن سفره هم خورد. در این وقت پادشاه از خواب پرید. تمام خوابگزاران دربار جمع شدند ولی هیچ‌کدام نتوانستند خواب پادشاه را تعبیر کنند. در نهایت، خوابگزار اعظم دربار گفت: «ای پادشاه، من پیر‌مردی را می‌شناسم که استاد من است و در یک ولایت دیگر زندگی می‌کند. اگر او را احضار بفرمایید، حتماً خواب شما را تعبیر می‌کند.» پادشاه فی‌الفور دستور داد تا خوابگزار اعظم، هیأتی را ترتیب بدهد و در معیت آنها برود و پیر‌مرد را بیاورد. خوابگزار اعظم با هیأتی مرکب از وزیر دست چپ، وزیر دست راست، فرمانده‌هان قشون، چهارصد و چهل و نه خوابگزار دیگر، رسته آشپزان، گروه خیاطان، یازده هزار و پانصد و شصت پهلوان، خانواده‌های هیأت همراه، خبرنگاران، عکاسان و... حرکت کرد به طرف ولایت موردنظر. این هیأت در یک سفر دو ماهه، نصف خزانه پادشاه را خرج کردند و سر آخر پیر‌مرد را پیدا کردند و با خودشان آوردند به ولایت غربت. پادشاه که بی‌صبرانه منتظر ورود پیر‌مرد بود، خوابش را برای پیر‌مرد تعریف کرد. پیر‌مرد برای تعبیر خواب، سه روز مهلت خواست. بعد از سه روز به دربار آمد و زمین ادب بوسه داد و گفت: «ای پادشاه، من در این سه روز، خیلی فکر کردم اما نتوانستم خواب شما را تعبیر کنم. با این حال جای امیدواری باقی است، چون من استادی دارم در ولایت جابلقا، اگر بودجه در اختیارم بگذارید، می‌روم او را به اینجا می‌آورم.» پادشاه به خزانه‌دار گفت: «هر قدر بودجه لازم است، در اختیار پیر‌مرد بگذارید.» پیر‌مرد لیست مایحتاج و مخارج سفر و هیأت همراه را تحویل خزانه‌دار داد و خزانه‌دار، هرچه در خزانه باقی مانده بود، بار شتر کرد و تحویل پیر‌مرد داد. پیرمرد هیأت همراه ولایت غربت را همراه خودش برد به ولایت خودش و از آنجا زن و فرزند و فامیل و آشنای خودش را هم برداشت و همگی با هم رفتند به ولایت جابلقا. سه ماه طول کشید تا استاد را همراه خودشان آوردند به ولایت غربت، در طول این مدت، علاوه بر دارایی خزانه، یک مبلغ سنگینی هم از پادشاه ولایت جابلقا و بانک جهانی، وام گرفتند و خرج کردند. وقتی قافله خوابگزاران و هیأت همراه به دروازه ولایت غربت رسید، پادشاه امر کرد فی‌الفور به حضور او بروند. پادشاه با بی‌قراری خواب خودش را برای استاد جابلقایی نقل کرد و خواست که هرچه زودتر خوابش را تعبیر کند. استاد جابلقایی پرسید: «شما کی این خواب را دیده‌ای؟» پادشاه گفت: «حدود پنج ماه پیش.» استاد، رمل و اسطرلاب را پیش کشید و قدری حساب و کتاب کرد و در نهایت، پس کله‌اش را خاراند و گفت: «ای پادشاه، این‌طور که بروج فلکی و محاسبات رمل و اسطرلاب نشان می‌دهد، این خواب تا حالا دیگر تعبیر شده است.» پادشاه گفت: «مگر تعبیر خواب من چه بوده؟» استاد جابلقایی گفت: «آن دختر زیبا، خواب و رؤیای شما بوده و آن سفره، خزانه شما. تعبیر خواب شما این است که شما تمام خزانه خود را ظرف پنج ماه صرف خواب و خیال خودتان می‌کنید.» پادشاه گفت: «آن سفره دیگر چی؟» استاد گفت: «آن سفره دیگر خزانه دیگران است.» پادشاه از شنیدن این تعبیر و دیدن صورت حساب مخارج دو هیأت اعزامی و اسناد استقراض خارجی، از حال رفت و از آن روز به بعد تصمیم گرفت که دیگر اصلاً خواب نبیند 📚برگرفته از کتاب «غلاغه به خونه‌اش نرسید»/ابوالفضل زرویی نصرآباد/کتاب نیستان ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺 🌹
📚داستان زیبا پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله وسلم فرمود: سه نفر از بنی اسرائيل با هم به مسافرت رفتند در ضمن سير و سفر در غاری به عبادت خدا پرداختند، ناگهان! سنگ بزرگی از قله كوه فرود آمد و بر در غار افتاد و دهانه غار به كلّي بسته شد. و مرگ خود را حتمي دانستند. پس از گفتگو و چاره انديشی زياد به يكديگر گفتند: به خدا سوگند! از اين مرحله خطر راه رهايی نيست مگر اينكه از روی راستی و درستی با خدا سخن بگوييم. اكنون هر كدام از ما عملی را كه فقط برای رضای خدا انجام داده ايم به خدا عرضه كنيم، تا خداوند ما را از گرفتاری نجات بخشد. يكی از آنها گفت: خدايا! تو خود می دانی كه من عاشق زنی شدم كه دارای جمال و زيبايی بود و در راه جلب رضای او مال زيادی خرج كردم، تا اينكه به وصال او رسيدم و چون با او خلوت كردم و خود را برای عمل خلاف آماده نمودم، ناگاه در آن حال به ياد آتش جهنم افتادم. از برابر آن زن برخواسته بيرون رفتم. خدايا! اگر اين كار من به خاطر ترس از تو بوده و مورد رضايت واقع شده، اين سنگ را از جلوی غار بردار! در اين وقت سنگ كمی كنار رفت به طوری كه روشنايی را ديدند. دومی گفت: خدايا! تو خود آگاهی كه من عده ای را اجير كردم كه برايم كار كنند و قرار بود هنگامی كه كار تمام شد. به هر يك از آنان مبلغ نيم درهم بدهم، چون كار خود را انجام دادند من مزد هر يك از آنها را دادم ولی يكی از ايشان از گرفتن نيم درهم خودداری كرده و اظهار داشت: اجرت من بيشتر از اين مقدار است، زيرا من به اندازه دو نفر كار كرده ام، به خدا قسم كمتر از يك درهم قبول نمی كنم در نتيجه مزدش را نگرفته رفت و من با آن نيم درهم بذر خريده كاشتم خداوند هم بركت داد و حاصل زياد بر داشتم پس از مدتی همان اجير پيش من آمده و مزد خود را مطالبه نمود. من به جای نيم درهم، هيجده هزار درهم (اصل سرمايه و سود آن) به او دادم خداوندا! اگر اين كار را من تنها به خاطر ترس از تو انجام داده ام اين سنگ را از سر راه ما دور كن! در آن لحظه سنگ تكان خورد، كمی كنار رفت به طوری كه در اثر روشنايی همديگر را می ديدند، ولی نمی توانستند بيرون بيايند. سومی گفت: خدايا! تو خود می دانی كه من پدر و مادری داشتم كه هر شب شير برايشان می آوردم تا بنوشند، يك شب دير به خانه آمدم و ديدم به خواب رفته اند خواستم ظرف شير را كنارشان گذاشته و بروم، ترسيدم جانوری در آن شير بيفتد، خواستم بيدارشان كنم، ترسيدم ناراحت شوند، بدين جهت بالای سر آنها نشستم تا بيدار شدند و من شير را به آنها دادم! بار خدايا! اگر من اين كار را به خاطر جلب رضای تو انجام داده ام اين سنگ را از ما دور كن! ناگهان! سنگ حركت كرد و شكاف بزرگی به وجود آمد و توانستند از آن غار بيرون آمده و نجات پيدا كنند. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: مَن صَدَقَ اللهَ نَجَاه كسى كه به راستى و از روى خلوص با خدا رابطه برقرار كند و بر همين اساس، رفتار نمايد رهايى و نجات مى ‏يابد. 📚 بحارالانوار ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺 🌹
حکایت شیخ جعفر امین وگناه زبان در زمان آیت الله بهبهانی تاجری اصفهانی وتهرانی وشیرازی هر سه باهم به نیت مکه راهی عراق شدند و بعد از زیارت اماکن مقدس عراق قصد کعبه داشتند و مقداری پول داشتند و می خواستند به دست انسانی امین بسپارند نزد آیت الله بهبهانی رفتند. آن بزرگوار آدرس شیخ جعفر امین را به آنها دادند. سه تاجر ایرانی نزد شیخ جعفر امین رفتند وپول ها را به امانت سپردند. شیخ جعفر امین مردی بسیار مومن بود که معرف به شیخ جعفر امین شده بود. سه تاجر ایرانی بعد از تمام شدن زیارت مکه به عراق رفتند وسراغ شیخ جعفر امین را گرفتند فهمیدند که شیخ فوت کرده است پسر شیخ دفتر پدرش را آورد ونام دوتن از تاجرها ومقدار پولشان و آدرس پولشان را دید ولی از تاجر سوم خبری نبود! آن تاجر بی چاره پولش را می خواست ولی پسرش خبری از پول او نداشت مجبور شد تا پیش آیت الله بهبهانی برود . آیت الله بهبهانی گفت باید امشب با چند تن از انسانهای درستکار سر قبرشیخ جعفر امین بروید و دعا کنید شاید فرجی شود شب اول خبری نشد تا شب سوم که سر قبر شیخ بودند و دعا می کردند صدایی از قبر شنیده شد و آدرس پول را شیخ گفت ولی شنیدند که شیخ آه و ناله می کند و می گوید هرچه می کشم از دست قصاب است. خبر به آقای بهبهانی رسید و فکر چاره ای بودند. بعد از خانواده شیخ سوال کرد؛ شیخ با کدام قصاب داد و ستد داشته است. قصاب را یافت و به قصاب گفت چرا از دست شیخ جعفر امین ناراحتی؟ قصاب گفت خدا عذاب قبرش را زیادتر کند. از قصاب خواهش کرد تا علت ناراحتی اش را بگوید. قصاب گفت من دختری داشتم که دم بخت بود و مردی کوفی که چوپان بود وبرای من گوسفند می آورد و به من پیشنهاد کرد تا دخترم را برای پسرش بگیرد و قرار شد من به کوفه بروم و در مورد خانواده ی آنها تحقیق کنم و او نیز درباره ما تحقیق نماید بعد که من تحقیق کردم فهمیدم خانواده ی خوبی هستند به او گفتم از نظر من ازدواج اشکالی ندارد و مرد کوفی نزد شیخ جعفر امین رفته بود و سوال کرده بود قصاب وخانواده ی او چگونه هستند شیخ که قصد داشته دختر قصاب را برای پسرش بگیرد. فکر می کند: میگوید چه بگویم که هم گناه نباشد وهم بتوانم دختر را برای پسر خودم بگیرم شیخ فقط در یک کلمه به مرد کوفی می گوید: (من نمی دانم) مرد کوفی با خودش فکر می کند و می گوید حتما طوری هست که شیخ این حرف را زد و مرد کوفی به یک نفر سفارش داد برو به قصاب بگو منتظر من نباش و دخترت را شوهر بده و آن مرد فراموش می کند و قصاب هم منتظر می ماند ولی روزها می گذرد و سال ها ولی از مرد کوفی خبری نمی شود تا این که دختر قصاب سنش بالا می رود و دیگر خواستگاری نداشته و شیخ جعفر امین هم که به پسرش می گوید: دختر قصاب را می خواهم برایت خواستگاری کنم قبول نمی کند. تا این که بعد از سالها مرد کوفی را می بیند وسراغ پسرش را از او می گیرد مرد کوفی می گوید من که چند سال پیش برایت سفارش فرستادم و علت انصراف خودش را حرف شیخ جعفر امین مطرح می نماید. و از همان روز قصاب شروع به نفرین می کند. آیت الله بهبهانی به قصاب می گوید اگر من یک داماد خوب برای دخترت پیدا کنم. آیا راضی می شوی؟ آیت الله بهبهانی رو به یکی از شاگردانش می کند که تا کنون ازدواج نکرده بوده و از او می خواهد با دختر قصاب ازدواج کند ازدواج صورت می گیرد و قصاب راضی می شود. و شیخ از عذاب قبر نجات می یابد. منبع؛ کتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد دوم صفحه ی ۲۴۷تا ۲۵۵ ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺 🌹
داستانهای کوتاه و آموزنده
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه چهلم * ادامه
3 دقیقه در قیامت.... 041.mp3
34.4M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه چهل و یکم * بخش پایانی صدقه * صدقه کافر * قاعده فیزیکی صدقه * صدقه مدیریت انرژی * صدقه و نماز نافله * صدقه به سادات * صدقه و اَجَل * تقدیر و عمر * عمر تابع چیست؟ * عواملی که باعث طول و کاهش عمر می‌شود * نکاتی پیرامون چشم زخم * مدیریت انرژی در قواعد دینی * پیشنهاد به متخصصان * صدقه‌ای به نام درختکاری * طول عمر را برای چه بخواهیم؟ * واژه فوق‌العاده انرژی ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺 🌹
📌 "اگر ( بخوانید حتما) کل زمین را..." 📖 «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون. إِنَّ فی هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدین؛»*۱ 🌸 امام باقر می فرماید: «آن ها (عِبادِيَ الصَّالِحُون) یاران حضرت قائم در آخرالزمان هستند.»*۲ 🔹 در این آیه خداوند مژده ظهور و حکومت صالحان را داده است، زیرا یکی از مهم ترین سلاح های دشمنان مهدویت، ایجاد شک و تردید در بین اعتقادات مردم است. 🔸 با این همه اشاره قرآنی یا ما آدمهای عجیبی هستیم یا آنطور که باید توجیه نشدیم. به خاطر ماشینی که شاید برنده شویم، در قرعه کشی شرکت می کنیم و یا مثلا فلان چای را می خریم. حالا اگه بگویند به خاطر اینکه کل زمین را برنده شوید(بدون اما و اگر) فلان کار را بکنید، همه می گوییم ما که از خدایمان است، اما سلولی در ما تکون نمی‌خورد. برای یک ماشین (با اما و اگر) هزینه می کنیم، اما برای ... 🔻 کلاه خودت رو قاضی کن! دیگه خدا باید چی کار کنه تا ما یک تکونی بخوریم.*۳ ۱. سوره انبیا، آیه ۱۰۵ ۲. نور الثقلین، ج۳، ص۴۶۴ ۳. توی اینترنت دنبال منبع این مطلب نگرد! تو دل خودت دنبالش بگرد! ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ میلادی: Tuesday - 12 May 2020 قمری: الثلاثاء، 18 رمضان 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه) - یا الله یا رحمان (1000 مرتبه) - یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹اولین شب قدر 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام ▪️2 روز تا دومین شب قدر ▪️3 روز تا شهادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام ▪️4 روز تا سومین شب قدر ▪️12 روز تا عید سعید فطر ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺 🌹
🤔محوکتاب مقابلش بودکه ناگهان باصدای بلندموزیک تکانی خورد،انگاربازمثل همیشه بچه های واحدکناری ازمدرسه امده بودندومشغول همخوانی بااهنگ نامناسبی بودند.مشکلی باموسیقی نداشت اماموسیقی خوب وبامفهوم نه این اهنگ های به قول مادرش مبتذل که به روح وروان بچه ضربه میزند.فکری به ذهنش رسید،واحدکناریشان تازه ۱ماه بودکه به اینجا نقل مکان کرده بودندوچندباری خانم خانه رادیده بودوباهم سلام وعلیکی داشتند،باکمی مکث بلندشدومشغول پخت کیک شکلاتی مخصوصش شدوهنگامی که کیک آماده شدآن راباخامه وتوت فرنگی تزئین کردوداخل ظرف زیبایی گذاشت و به اتاقش رفت وبابرداشتن فلشش وظرف کیک چادررنگیش رابرسرانداخت وبه سمت واحدهمسایه رفت. 😊بانفسی عمیق زنگ رافشردوچندی بعدچهره خانم همسایه رادیدوسلام کرد،خانم ناصری هم لبخندی زدوجواب سلامش رادادواوتوضیحاتی بابت کیک دادوبادعوت واصرارهمسایه باکلی تعارف وباتشکرداخل خانه شد.بچه هابادیدنش دست ازحرکات به قول معروف موزونشان برداشتندوبه اوسلام کردندوجواب سلامشان راباخوش رویی دریافت کردند.بااشاره خانم ناصری نشست وبه فلش داخل دستش چشم دوخت. 🧕+خانم ناصری جان راستش من معلم ابتدایی هستم توی این فلش یه سری اهنگ وسرود وکلیپ آموزشی ومعرفی کتاب برای اوقات فراغت هست که من برای بچه هامیزارم ومناسب سنشونه گفتم به شماام بدم اگه بچه هادوست داشتن بیارین بدین به من بریزم روسیدی یاخودتون انجام بدین،زن همسایه باخوشحالی فلش راازاوگرفت وگفت:خداخیرتون بده والامنم خیلی راضی نیستم که این اهنگ هاروگوش بدن ولی چیکارکنم اهنگ هایی که مناسب بچه های امروزه باشه خیلی کمه اخه اینابانسل های قبل فرق دارن دیگه راضی به شنیدن درقندون لب خندون نمیشن 😄خنده کوتاهی کردوگفت:درسته بچه های امروزه خیلی هشیارن وبرای همین بزرگترابایدخیلی حواسشون باشه تاموزیک وفیلم نامناسب جلوی بچه هانذارن وحرف نادرست نزنن چون خیلی زودتوی ذهنشون ثبت میشه،تربیت بچه بایدتوی اولویت باشه همینطورکه روی خوردوخوراک وپوشاکشون حساسیم روی رفتاروتربیتشون هم بایددقت کردچون آینده سازای مملکتمونن ونبایدروح لطیفشون بااین چیزاخدشه داربشه -بله کاملاحق باشماست ماپدرمادراخیلی بایدحواسمون به تربیت بچه هاباشه،ممنون ازراهنماییتون. 🗣کمی باهم صحبت کردندوباخداحافظی ازاهل خانه به منزل خودشان برگشت.روزبعدخانم ناصری به همراه بچه هادم واحدشان امدوباتکان دادن سیدی دردست گفت:دست شمارومیبوسه وخنده هرچهارنفرسکوت خانه راشکست. ✍️نویسنده:خانم بزرگی ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺 🌹
✍یکی از بزرگان اهل علم و تقوا نقل فرمود یکی از بستگانشان در اواخر عمرش ملکی خریده بود و از استفاده سرشار آن زندگی را می گذارند پس از مرگش او را دیدند در حالی که کور بود از او سببش را پرسیدند که چرا در برزخ نابینا هستی ؟ گفت : ملکی را که خریده بودم وسط زمین مزروعی آن چشمه آب گوارایی بود که اهالی ده مجاور می آمدند و از آن برمی داشتند و حیوانات خود را آب می دادند به واسطه رفت وآمدشان مقداری از زراعت من خراب می شد و برای اینکه سودم از آن مزرعه کم نشود و راه آمد و شد را بگیرم به وسیله خاک و سنگ و گچ آن چشمه را کور نمودم و خشکانیدم وبیچاره مجاورین به ناچار به راه دوری مراجعه می کردند ، این کوری من به واسطه کور کردن چشمه آب است به او گفتم آیا چاره ای دارد ؟ گفت اگر وارثها بر من رحم کنند و آن چشمه را جاری سازند تا مورد استفاده مجاورین گردد حال من خوب می گردد . ایشان فرمود به ورثه اش مراجعه کردم آنها هم پذیرفتند و چشمه را گشودند پس از چندی آن مرحوم را با حالت بینایی و سپاسگزاری دیدم . آدمی باید بداند که هرچه می کند به خود کرده است : ( لَها ما کَسَبَتْ وَعَلَیْها مَااکْتَسَبَتْ ) اگر به کسی ستم نموده به خودش ستم کرده ، اگر به کسی نیکی کرده به خودش نیکی کرده است . 📚داستانهاي شگفت/ بقلم عبدالحسين دستغيب.ص: 292‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺 🌹
پیشگویی شهادت و مظلومیت حضرت علی (ع) توسط پیامبر (ص)  بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم پیامبر صلی الله علیه و آله روزی در جمع سلمان، ابوذر، مقداد و ابوایوب انصاری بر جانشینی علی علیه السلام تصریح کرد و در پایان سخنش فرمود: به خداوند شکایت امتم را می کنم که حق برادرم را انکار خواهند کرد و علیه او همدست خواهند شد و به او و فرزندانش ستم خواهند کرد و حقشان را خواهند گرفت. اصحاب گفتند: ای رسول خدا، آنچه فرمودید، به‌راستی رخ خواهد داد؟ پیامبر فرمود: آری. علی را به خشم می آورند و دلش را از غصه پر می کنند ولی او صبر پیشه می کند و عاقبت نیز کشته خواهد شد. وقتی فاطمه سلام الله علیها صدای پیامبر خدا را شنید، گریان نزد پدر آمد و گفت: شنیدم که چیزهایی درباره پسر عمویم، علی و فرزندانم می گفتید. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای فاطمه، تو نیز مورد ظلم قرار می گیری و حق تو را نیز می گیرند. تو اولین نفر از خاندانم هستی که به من ملحق می شوی. ای فاطمه، من با آن کس که تو را دوست بدارد، دوستم و با هر کس که با تو بجنگد، در جنگم. تو را امانت به خداوند و جبرئیل و فرد صالحی از مؤمنین می سپرم. سلمان پرسید: ای رسول خدا، فرد صالحی از مؤمنین کیست که دخترت فاطمه را به او می سپری؟ پیامبر فرمود: علی بن ابی طالب است. منابع: بحارالانوار، ج 36، ص 264، حدیث 85 ------ کشف الیقین اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺 🌹
پیامبر اکرم ص هر کس عفووگذشت داشته باشدخدا نیز از او گذشت خواهدنمود حق الناس تنها چیزی است که در قیامت با شفاعت هم حل نمی شود آنچه از من بر دل داری دراین شب قدر ببخش التماس دعا 🙏 🌺 ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
داستانهای کوتاه و آموزنده
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه چهل و یکم *
3 دقیقه در قیامت.... 042.mp3
32.84M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه چهل و دوم * ادامه کتاب: بخش گره‌گشایی * اهمیت دعا کردن * استجابت دعا * دعا برای امام زمان (عج) * آثار دعا برای خودمان * محل اجابت دعا * دعا کردن برای اموات * نقل خاطراتی از بزرگان پیرامون دعا کردن * برای چه افرادی دعا کنیم؟ * نحوه دعا کردن * اهمیت گره‌گشایی از دیگران * حاج قاسم سلیمانی، نمونه بارز گره‌گشایی * صلوات معجزه می‌کند * گلایه عجیب یک مادرشوهر از عروس ، در برزخ * نفرین به چه کسی می‌رسد؟ * برای ابدیت دیگران دعا کنیم * ماجرای گلایه پدر علامه طباطبایی از فرزندش، در برزخ ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺 🌹
💠 10 توصیه مهم آیت الله تحریری به مناسب شبهای قدر و استفاده هر چه بیشتر از این شبها. مومنین مطلوب است مطابق سفارشات اولیای دین علیهم السلام در شبهای قدر به امور زیر توجه ویژه داشته باشند: 🔹1- توجه به فضایل شب های قدر که اعمال در آن با اخلاص، برابری می کند با هزار ماه. 🔸2- اصلاح امور گذشته خود از حق الله و حق الناس. 🔺3- تصمیم جدی بر اصلاح امور آینده و در مسیر بندگی حق تعالی بودن. 4- دعا و استغفار برای عموم مومنان و اصلاح امور دنیایی و آخرتی ایشان. ▫️5- دعا برای فرج امام زمان علیه السلام با عافیت همۀ مومنان. ▪️6- تضرع به درگاه الهی در اجتماع مومنان با قرآن بسر گرفتن. 🌱7- توسل خالصانه به حضرات ائمه علیهم السلام بویژه حضرت زهرا و امام زمان علیهما السلام. ☘️8- دعا برای اموات و شهداء و امام امت و ذوی الحقوق. 🌷9- دعا برای پیروزی رزمندگان اسلام و نابودی کفر و نفاق و کافران و منافقان و خنثی شدن توطئه ها بر علیه انقلاب. 🌹10- دعا برای اصلاح حال مسلمانان و تداوم انقلاب و سلامت و موفقیت رهبر معظم انقلاب. ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺 🌹
🚨 در شب قدر آیا کسی هست که بخشیده نشود؟ ✅ بله 💠امام رضا علیه السلام فرمودند: در ماه ، در هر شبی، نفر آمرزیده می‌شوند و در شب قدر، خداوند به اندازه‌ای که در ماه رجب و شعبان و رمضان آمرزیده است، بنده‌هایش را می‌آمرزد؛ مگر کسی را که میان او و برادرش، و کینه‌ای باشد. در این صورت ، خداوند عزّ و جلّ می‌فرماید: اینها را تا زمانی که با هم نکنند نخواهم بخشید! 📙بحار الأنوار، ج ۷۵، ص۱۸۸ ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
1_68178692.mp3
4.07M
تندخوانی جزء نوزدهم قرآن کریم 🙏🌺 ⭕️ @dastan9 🇮🇷