eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
2.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
داستانهای کوتاه و آموزنده
شهیدی از دیار فارس که به شهید امام‌رضایی معروف شد مهمان این هفته پنجشنبه‌های شهدایی، شهیدی امام رضایی است که تا کنون کرامات زیادی از او دیده شده‌است. به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، به گلزار شهدا که وارد می‌شویم، هر کدام از شهیدان‌مان رازی دارند که با شهادتشان گره خورده و عشقی را با خود آورده‌اند که لذت حضورشان را چند برابر می‌کند. مهمان این هفته پنجشنبه‌های شهدایی، شهیدی امام رضایی است که تا کنون کرامات زیادی از او دیده شده‌است  سردار شهید سیّدکوچک موسوی در۱۷ شهریور ماه سال ۱۳۲۹ در خانواده‌ای از سادات روستای جعفر آباد بیضاء فارس دیده به جهان گشود. چند ماهی بعد از مرگ جانسوز پدرش متولد شد و اینگونه در ابتدای کودکی طعم تلخ محرومیت و مصائب را چشیده و پرورش یافت و با وجود تمام مشکلات دست از تلاش برنداشت. این شهید بزرگوار بعد از گذراندن تحصیلات در زادگاهش، از همان نوجوانی مشغول به کار شد و چون نمی‌توانست ظلم و ستم را نسبت به مردم ستم‌دیده زادگاهش تحمل کند، دائم با زورگویان در ستیز بود. در سال ۱۳۵۱همسری از خانواده  سادات اختیار نمود و دو سال بعد نیز در کارخانه آزمایش فارس استخدام شد. در تظاهرات‌های ضدرژیم شاهنشاهی در سطح شهر، محل کار و زادگاهش همگام با امّت شهیدپرور و انقلابی شیراز شرکت فعّال داشت و با اینکه جوان بود، اما سختی روزگار از او فردی عاقل، وارسته و با تجّربه ساخته بود، تا جایی که بستگان، آشنایان و حتّی همسایگان مشکلات خودشان را با او در میان  می‌گذاشتند و وی نیز در حد توانش به آنها کمک می‌کرد. خوشرو، خوش برخورد، مردم‌دار و باتجربه بود و به مادرش احترام خاصی می‌گذاشت به همین دلیل نزد اطرافیان از احترام خاصی برخورداربود و در اوج جوانی حکم بزرگ خاندان محله را داشت. سال ۱۳۵۹ قبل از آغاز تهاجم رژیم بعث عراق با اینکه در کارخانه آزمایش شاغل بود به عشق امام(ره) و انقلاب آنجا را رها کرد و به خیل سبزپوشان سیدالشهدا(ع) در سپاه پیوست. با آغاز تهاجم رژیم بعث عراق در مهر ماه ۵۹ از غرب کشور به جنوب رفت و مدت ۶۰ ماه در جبهه ها حضور داشت.  در عملیات‌های خیبر و بدر مجروح شیمیایی شد. اغلب در مسیرهای طولانی بدون راننده کمکی رانندگی می‌کرد. ⭕️ @dastan9 🌺💐
داستانهای کوتاه و آموزنده
شهیدی از دیار فارس که به شهید امام‌رضایی معروف شد مهمان این هفته پنجشنبه‌های شهدایی، شهیدی امام رض
وقتی از جبهه باز می‌گشت به سرکشی فامیل و اطرافیان و پیگیری مراحل ساخت مسجد ابوالفضل(ع) محله "بهرام آباد" و امور فرهنگی و مذهبی(برپایی مراسم دعا به‌صورت دوره‌ای در منزل بستگان و برگزاری کلاس قرآن در منزل به اتفاق روحانی بزرگوار شهید احد عمویی) مشغول بود. با اتمام جنگ تحمیلی به دلیل شدت جراحات شیمیایی در منزل بستری شد، سید هرگز حاضر به تشکیل پرونده و استفاده از امکانات بنیاد جانبازان نگردید و می‌گفت اگر قرار است پرونده‌ای بجز پرونده پاسداریم تشکیل شود آرزو دارم پرونده شهادتم باشد. دائم ذکر خدا بر لب داشت و طلب شهادت می‌کرد. دو هفته قبل از شهادت(شب ۱۹ رمضان)در خواب، سردار شهیدحاج مجید سپاسی جواز شهادتش را که از سوی امام زمان(عج) صادر شده به دستش می‌دهد و می‌گوید دو هفته دیگر منتظر آمدنت هستیم. دائم ذکر خدا بر لب داشت و طلب شهادت می‌کرد. دو هفته قبل از شهادت(شب ۱۹ رمضان)در خواب، سردار شهیدحاج مجید سپاسی جواز شهادتش را که از سوی امام زمان(عج) صادر شده به دستش می‌دهد و می‌گوید دو هفته دیگر منتظر آمدنت هستیم. در همان شب همسرش نیز خواب مشابهی می‌بینند که برگه‌ای را از طرف شهید سپاسی به دستش می‌دهند و می‌گویند همسرت را ۱۴ روز دیگر به گلزار شهدا بیاورید بعد از آن خواب، سید لحظه‌شماری می‌کرد و همانطور شد. روز چهاردهم مورخه۱۳۶۹/۲/۱۰ در بیمارستان نمازی در حالی که ذکر یا علی بر لب داشت از همسرش خواست تا آمدن حضرت علی(ع) دستش را بگیرد پس از چند لحظه اشاره می‌کند که دستم را رها کنید و دست در دست جد بزرگوار به خیل دوستان شهیدش پیوست. پیکرش بعد از زیارت و نماز در حرم مطهر شاهچراغ(ع) تشییع و در گلزار شهدا شهر شیراز در جوار سایر همرزمانش در قطعه ۱۲محمدرسول الله(ص) ردیف سه به خاک سپرده‌شد. تربت این شهید به‌دلیل کرامات مستمری که دیده می‌شود خصوصا برات زیارت امام هشتم(ع)، زیارتگاه عاشقان اهل بیت(ع) و ارادتمندان آقا علی ابن موسی الرضا(ع) می‌باشد و از همین‌ رو به سردار شهید امام رضایی معروف شده‌ است. ⭕️ @dastan9 🌺💐
حاج علی اسماعیلی در سفری که اواخر سال ۱۳۹۰ به زیارت مقتل شهدای جنگ تحمیلی رفته بود، با دیدن عکس همرزم شهیدش از آن بزرگوار این گونه نقل کرد: در جزیره مجنون به‌ دلیل استفاده گسترده عراق از بمب شیمیایی آمار مجروحین و شهدا زیاد بود و ما به جای آمبولانس از اتوبوس‌هایی که صندلی آنها را برداشته بودیم برای این کار استفاده می‌کردیم و بدون لحظه‌ای وقفه به انتقال مجروحین و شهدا مشغول بودیم و شهید موسوی چون از نظر جسمی قوی‌تر از ما بود بیشتر تلاش می‌کرد، همان جا بود که شیمیایی شد. این شهید بزرگوار قوی، پرتوان و خستگی‌ناپذیر بود به ‌طوری که چندین نفر همزمان او را می‌گرفتیم تا کمرش را به خاک بزنیم، اما موفق نمی‌شدیم. بسیاری از مردم و بزرگان از کرامات ایشان روایت کرده‌اند. یک کوچه و عابری که باید میرفت یک کعبه و زائری که باید میرفت چشمانِ شهید جاده را حس میکرد انگار مسافری که باید میرفت روحش شاد و یادش گرامی باد. ❤️ ⭕️ @dastan9 🌺💐
🦌« شکار هارون و معرفی قبر امام علی (ع) » 🗽وقتی که حکومت بنی عباس به هارون الرشید رسید، روزی او به کوفه رفت و گفت: مایلم که امروز به شکار بروم. سگ ها و بازهای شکاری به حرکت درآمدند و به طرف بیابان به راه افتادند، پس از مدتی به گله های آهو رسیدند. سگ ها بر روی زمین و بازها از هوا به آهوان حمله کردند، آهوها فرار کردند و بر فراز تپه ای رفتند. سگ ها در تعقیب آنها به تپه رسیدند اما در دامان تپه ماندند و بالا نرفتند، بازها هم از حرکت باز ایستادند و برگشتند. هارون از این حادثه شگفت زده شده بود. مدتی گذشت آهوان احساس آرامش کردند و از تپه پایین آمدند، دوباره سگ ها حمله کردند و آهوها به تپه رفتند و سگ ها بازگشتند. هارون تعجب کرده بود و فهمید که اینجا مکان عجیبی است. دستور داد اطراف را بگردند و کسی را که آن مکان را می شناسد پیدا نمایند. پیرمردی را در آن حدود دیدند، او را به نزد هارون آوردند. هارون از او پرسید: اینجا چه خبر است؟ پیرمرد ابتدا می ترسید پاسخ بدهد، پس از اینکه مطمئن شد خطری متوجه او نیست گفت: روزی با پدرم به اینجا آمدم، پدرم می گفت: حضرت امام صادق (ع) فرمودند: اینجا قبر حضرت علی (ع) است. هارون دستور داد بقعه و بارگاهی در آنجادرست کنند. پس از آن به مرور زمان دیگران تعمیر و تکریم کردند و در زمان آل بویه بنای با شکوهی ساخته و نادر شاه آن را طلا کاری کرد. 📚منبع : « بیست داستان و چهل حدیث گهربار از حضرت علی(ع) » ⭕️ @dastan9 🌺💐
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ میلادی: Thursday - 19 May 2022 قمری: الخميس، 17 شوال 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹جنگ خندق، 5ه-ق 🔹وفات اباصلت هروی رحمة الله علیه، 203ه-ق 📆 روزشمار: ▪️8 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️14 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️24 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️43 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️50 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام ⭕️ @dastan9 🌺💐
﷽ 📜 *مُرده‌ها هم احساس دارند* 🍁یکی از *آداب قبرستان* این است که وقتی کنار قبری میروید، سریع قبر را ترک نکنید، بلکه *مدتی کنار قبر بنشینید.* 💠 شخصی از *امام موسی کاظم* (علیه السّلام) سؤال کرد: مؤمنی که مرده باشد، آیا کسی که قبر او را زیارت می کند، آگاه بدان است⁉️ 🌱 امام فرمودند: بله و تا زمانی که بر سر قبر او هست، مرده با او *مأنوس گشته و آرامش* می یابد. و زمانی که بلند شده و از کنار قبر میرود، از *رفتن او وحشتی به مُرده* وارد می‌شود.‼️ 📚اصول کافی، ج۳، ص۲۲۸ ------------------------------ *✍🏻پنجشنبه ها* ، چه خوشحال می ‌شوند عزیزانی که دستشان از دنیا کوتاه است و منتظر مهرتان هستند🖤🥺 ⭕️ @dastan9 🌺💐
🌹 مردی عرب دید زنی تنها توی بیابان ایستاده ، رفت جلو ، پرسید: تو چه کسی هستی!؟ زن گفت: و قل سلام‌ فسوف تعلمون. پرسید: این‌جا چه‌کار می‌کنی!؟ گفت: من یهد‌ الله فلامضل‌ له رساندش به اولین کاروان سر راه پرسید: کسی را توی این کاروان می‌شناسی!؟ گفت: یا داوود! إنا جعلناک خلیفته فی‌الارض… و ما محمد إلا رسول… یا یحیی خذالکتاب… یا موسی إنی أنا الله… . چهارنفر آمدند به آن‌ ها گفت: یا ابت إستأجره. آن‌ها هم به مرد عرب پاداشی دادند زن گفت: والله یضاعف لمن یشاء. پول بیشتری دادند به او مرد پرسید: این زن چه نسبتی با شما دارد!؟ یکی از آن چهار تا گفت: این مادر ما فضه، کنیز حضرت زهراست. بیست سال است که حرف نزده مگر با قرآن🌷 ⭕️ @dastan9 🌺💐
✨﷽✨ ✅باید زمینه را فراهم ڪنید برای آمدن امام زمان(عج) ✍امام خمینی (ره) : من نمی‌گویم به ما خسارت وارد نشد، اما ارزش ندارد ڪه انسان ارزش انسانی خودش را، ارزش اسلام را حفظ بڪند و لو اینڪه شهید هم می‌داد؟ البته پیغمبر هم شهید داد، انبیا هم همین طور. سیره انبیا بر این معنا بوده است، سیره بزرگان بر این معنا بوده است ڪه معارضه می‌ڪردند با طاغوت و لو اینڪه زمین بخورند، و لو اینڪه ڪشته بشوند و لو ڪشته بدهند. ارزش دارد ڪه انسان در مقابل ظلم بایستد، در مقابل ظالم بایستد و مشتش را گره ڪند و توی دهنش بزند، و نگذارد ڪه این قدر ظلم زیاد بشود، این ارزش دارد. 💥ما تڪلیف داریم آقا! این طور نیست ڪه حالا ڪه ما منتظر ظهور امام زمان- سلام الله علیه- هستیم پس دیگر بنشینیم تو خانه‌هایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم «عَجّلْ عَلی‌ فَرَجِهِ». عجّل، با ڪار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم ڪنید برای آمدن او. و فراهم ڪردن اینڪه مسلمین را با هم مجتمع ڪنید. همه با هم بشوید. ان شاء الله ظهور می‌ڪند ایشان. 📚 صحیفه امام، ج۱۸، ص۲۶۹ ⭕️ @dastan9 🌺💐
📕پیرمرد خوش برخورد و ملیحی هر از گاهی برای فروش اسباب و اثاثیه به عتیقه فروشی مراجعه می کرد. یک روز زن عتیقه فروش پس از خروج پیرمرد از مغازه به همسرش می گوید: دلم می خواست به پیرمرد بگویم چقدر انسان خوش برخورد و نازنینی است و چقدر از دیدنش روحیه پیدا می کنم. عتیقه فروش پاسخ می دهد: حق با توست. این دفعه که آمد، به او بگو. تابستان سال بعد، دختر جوانی وارد عتیقه فروشی می شود و پس از معرفی خود به عنوان دختر همان پیرمرد خوش برخورد و ملیح اظهار می دارد که پدرش چندی پیش دار فانی را وداع گفته است. زن عتیقه فروش، آخرین گفت و گوی خود و همسرش را پس از خروج پیرمرد از مغازه برای او تعریف می کند. دختر، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده، گریه کنان می گوید: آه، ای کاش این را به او می گفتید چون خیلی در روحیه اش تاثیر می گذاشت. آخر آدمی بود که نیاز داشت اطمینان حاصل کند که دوستش دارند. عتیقه فروش بعدها می گفت: از آن روز به بعد، هر حرکت یا جنبه ای از مردم را که به نظرم خوب و خوشایند می آید، به آنها ابراز می دارم. چون امکان دارد که فرصت دیگری برایم مقدور نباشد. ⭕️ @dastan9 🌺💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی فرزندآوری فقط برای ایران بد است! 🔹رسانه‌های غربی مردمِ کشورهای خود را به فرزندآوری تشویق می‌کنند اما رسانه‌‌های فارسی‌زبانِ غربی تشویق فرزندآوری در ایران را ناقض حقوق زنان می‌دانند. ⭕️ @dastan9 🌺💐
💠 اثر دعا برای حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف 🍃سید بن طاووس به فرزندش محمد می‌نویسد: مبادا فکر کنی امام زمان علیه السلام به دعای تو محتاج است؛ هرگز چنین نیست و هر کس چنین فکری کند، بیمار است. 🔹این که می‌گویم برای او دعا کن، فقط برای این است که او حق بزرگی بر تو دارد و بسیار در حق تو احسان کرده است. و اگر قبل از دعا برای خودت برای او دعا کنی، ابواب اجابت زودتر به رویت گشوده می‌شود. 🔹زیرا تو با گناهت باب دعا را بر روی خود بسته‌ای اما هنگامی که برای آن مولایی دعا کنی که از خواص درگاه خداست، به احترام او باب اجابت به رویت گشوده می‌شود و آنگاه خود و همه‌ کسانی که در حقشان دعا می‌کنی بر خوان احسان او می‌نشیند و مشمول رحمت، کرم و عنایت الهی می‌شوید، چون خود را به او مرتبط کرده‌اید! 📚 فلاح السائل، سید بن طاووس ⭕️ @dastan9 🌺💐
✨﷽✨ ‼️حق الناس شوخی بردار نیست❗️ ⚠️ بیست سال است شلاقِ یک «اِی» را می‌خورم! ✍ سالکی نقل کرد، بر سر مزار مؤمنی مشغول ذکر بودم که یک‌مرتبه مکاشفه‌ای دست داد. دیدم عالمی نورانی روی منبر صحبت می‌کرد و همه را جذب کرده بود. در این میان از پشت سرم صدای خِش‌خشی آمد و دیدم مار بدهیبتی جلو می‌آید. مار جلو رفت تا به منبر رسید و آن آقا رنگ باخت و کلام را قطع و دهان را باز کرد و این مار، فک او را گرفت. آن آقا افتاد و مجلس به هم خورد. بعداز مدتی که به خود آمد از او پرسیدم چه بر شما آمده است؟ گفت: بیست سال است که شلاقِ یک «اِی» را می‌خورم! این موضوع هفته‌ای یک بار عیش مرا خراب می‌کند. [ماجرا از این قرار است که] من معتمد و ریش‌سفید محل بودم و قباله‌ها و ازدواج‌ها با شهادت من انجام می‌گرفت. یک روزی پسر من ۱۸ساله شد و از دختری که می‌شناختم برایش خواستگاری کردم اما اعلام کردند که آن دختر، پسر شما را نپسندید. این امر بر من گران آمد ولی چون متدیّن بودم از او بدگویی نکردم الّا اینکه وقتی مردم از من درباره‌ی او می‌پرسیدند می‌گفتم «اِی! سخن دیگری بپرسید» و ظاهراً مردم از این تعبیر من می‌فهمیدند که او خوب نیست و لذا کسی با او ازدواج نکرد. لذا از آن روزی که این‌جا آمده‌ام می‌گویند تا او تو را نبخشد گرفتار هستی. 👤 استاد ابوالفضل بهرام‌پور 📚 از کتاب زندگی با قرآن ⭕️ @dastan9 🌺💐
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ میلادی: Friday - 20 May 2022 قمری: الجمعة، 18 شوال 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️7 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️12 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️22 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️41 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️48 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام ⭕️ @dastan9 🌺💐
🌺 🔹 هنگام خارج شدن از منزل ↯ هفتاد هزار فرشته نگهبان شما خواهند بود 🔹 هنگام ورود به منزل ↯ قطحی و فقر هرگز به منزل تان نرسد 🔹 بعد از وضو ↯ هفتاد مرتبه درجه را بالا می برد 🔹 قبل از خواب ↯ فرشته ها تمام شب محافظ شما باشند 🔹 بعد از نماز واجب فاصله بین شما و بهشت فقط مرگ می شود 📚 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ⭕️ @dastan9 🌺💐
هر مردی احتیاج به چهار زن دارد تعجب نکنید😉 اولین زن مادر اوست زنی که با مهربانی او را بزرگ می‌کند و به او راه رفتن را یاد می‌دهد با عشق به او حرف زدن و راه درست زندگی را نشان می‌دهد. زن دوم خواهر اوست که با او غیرت را یاد می‌گیرد و هم‌بازی شدن را زن سوم همسر اوست کسی که عشق را با او تجربه می‌کند همراه شدن و یکی شدن اما آخرین زن و از همه مهم‌تر دختر اوست که دنیا را با او تجربه می‌کند امیدوارم در زندگی همه آقایان این چهار زن باشند.❤️ ⭕️ @dastan9 💐🌺
✨﷽✨ 🌼مساله ی عاقبت به خير شدن بسيار مهم است! ✍استاد فاطمی‌نیا: معتبرترين و قديمي ترين كتاب درمورد جنگ صفين ، كتاب نصر می باشدكه سابقا بسيار كمياب بود، در آن كتاب می نويسد: "درجنگ صفين يكي از سربازان اميرالمومنين (عليه السلام) زخمی شد، او را به خيمه های حضرت آوردند" حالا انصافا اين صحنه را تصور كنيد، اگر ما در آنجا بوديم و مي ديدم كه سرباز حضرت در راه ايشان زخمی شده ، از ته دل مي گفتيم خوشا به سعادتش! چه سعادتی بالاتر از مجروح شدن درجبهه ي حضرت است؟! اما آيا ميدانيد اين سرباز كه بود؟! نصر مي نويسد:"آن سرباز مجروح، شمر بن ذي الجوشن بود!" عجيب است! انسان يك روز در جبهه ي حضرت اميرالمومنين( عليه السلام) باشد و يك روز هم سر از كربلا در بياورد و آن ظلم و جنايت فجيع و غير قابل بيان را مرتكب شود! از آن طرف جناب حرّ است! درابتدا در لشكر ابن زياد است و حكم جنگ با امام حسين (عليه السلام) را دارد، اما در آخر در راه حضرت شهيد و عاقبت به خير ميشود ⭕️ @dastan9 🌺💐
🍃 توجه توجه 🍃 🌼 از پوشیدن جوراب های نازک و بدن نما در مقابل نامحرم بپرهیزید که حرام است و گناه دارد. 🌷 امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: بر شما لازم است لباس ضخیم (بیرون از منزل، در برابر نامحرم) بپوشید هر کسی که لباسش نازک است دین او مثل لباسش ضعیف و نازک است. 📒 وسائل الشیعه، ج 3، ص 357 ⭕️ @dastan9 🌺💐
🌟 مردی بود که هر روز برای ماهی گیری به دریا میرفت یک روز کلاهش را باد برد و بر روی آبهای دریا انداخت مرد به آن سمت دریا رفت و کلاهش را برداشت همان جا مشغول ماهی گیری شد. یک ماهی صید کرد و به خانه برد ،زنش ماهی را پخت هنگامی که مشغول خوردن بودند مرواریدی در شکم ماهی دیدند. روزها گذشت و مرد دوباره بر حسب اتفاق به آن قسمت دریا رفت آن روز هم یک ماهی صید دوباره هنگام شام یک مروارید در شکم ماهی پیدا کرد، از فردا آن روز همیشه به آن قسمت دریا میرفت و هر روز یک ماهی یک مروارید . تا یک روز پیش خود اندیشید چرا در شکم ماهی های این قسمت از دریا مروارید هست به خود گفت احتمالا در این قسمت از دریا گنجی از مروارید هست ،تصمیم گرفت به زیر آب برود و ان گنج را از دریا خارج کند. یک روز به همان قسمت دریا رفت خودش را به دریا انداخت به امید گنج مروارید، اما هنگامی که به زیر دریا رسید نهنگی را دیدکه کنار صندوقی از مروارید بی حرکت است و به همه ماهی ها یک مروارید میدهد در این هنگام نهنگ به سمت، مرد رفت و گفت شام امشب هم رسید، طمع مردم باعث شده تا من که سالهاست توان شنا کردن را ندارم زنده بمانم، مرد از ترس همان جا خشکش زد نهنگ به او گفت من یک فرصت دیگر به تو دادم و گفتم توان شنا کردن ندارم اما تو که توان شنا کردنو را داشتی میتوانستی فرار کنی و مرد را بلعید. در زندگی فرصتهای زیادی هست اما ما همیشه فکر میکنم دیگر فرصتی نداریم در همین جاست که زندگی خود را میبازیم. گاه طمع زیاد داشتن است که فرصت زندگی را از ما میگرد. ⭕️ @dastan9 🌺💐
🍃 توجه توجه 🍃 🌼 از پوشیدن جوراب های نازک و بدن نما در مقابل نامحرم بپرهیزید که حرام است و گناه دارد. 🌷 امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: بر شما لازم است لباس ضخیم (بیرون از منزل، در برابر نامحرم) بپوشید هر کسی که لباسش نازک است دین او مثل لباسش ضعیف و نازک است. 📒 وسائل الشیعه، ج 3، ص 357 🌺 ⭕️ @dastan9 🌺💐
💐🌸🍃🍂❄️🍃🌻🍁🍃❄️🍂 🌼🌿 🌺 ❖ 💕از زبان پروفسور : 22 سال درس دادم 1- هیچگاه لیست حضور و غیاب نداشتم. (چون کلاس باید اینقدر جذاب باشه که بدون حضور و غیاب شاگردت بیاد سر کلاس) 🍃🍃🍃 2- هیچگاه سعی نکردم کلاسم را غمگین و افسرده نگه دارم! (چون کلاس، خانه دوم دانش آموز هست) 3-هر دانش آموزی دیر آمد، سر کلاس راهش دادم! (چون میدونستم اون اگر 10 دقیقه هم بیاد، کلاس یعنی احساس مسوءلیت نسبت به کارش) 4- هیچگاه بیشتر از دو بار حرفم را تکرار نکردم. (چون اینقدر جذاب درس میدادم که هیچکس نگفت بار سوم تکرار کن) 5- هیچگاه 90 دقیقه درس ندادم! (چون میدونستم کشش دانش اموز متوسط و کم هوش و باهوش با هم فرق داره) 6-هیچگاه تکلیف پولی برای کسی مشخص نکردم! (چون میدانستم ممکنه بچه ای مستضعف باشه یا یتیم..) 7- هیچگاه دانش اموزی درب دفتر نفرستادم. (چون میدونستم درب دفتر وایسیدن یعنی شکستن غرور) 8- هیچگاه تنبیه تکی نکردم و گروهی تنبیه کردم! (چون میدونستم تنبیه گروهی جنبه سر گرمی هست ولی تنبیه تکی غرور را میشکند) 9- همیشه هر دانش اموزی را آوردم پای تخته، بلد بود. (چون میدانستم که کجاش گیر میکند نمیپرسیدم) ⛔به اشتراک بگذارید ان شاء الله برسه به دست تمام معلمین و استادان بزرگوار که چطور با شاگرداشون برخورد کنن.. ⛔ ⭕️ @dastan9 🌺💐
عشق واقعي (داستان عبرت آموز حتما بخونید) سلام دوستان یکی دیگه از اون داستان ها که وقتی میخونیدش اشک تو چشماتون جمع میشه سعی کنید به مفهومش دقت کنید و عبرت بگیرید ------------------------------------------------------------------------------------------------------- همسرم نواز با صدای بلند گفت، تا کی می خوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ شوهر روزنامه رو به کناری انداخت و بسوی آنها رفت ، تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود، ظرفی پر از شیربرنج در مقابلش قرار داشت آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟ فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت : باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید.... آوا مکث کرد بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟ دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی، بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟ نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام. و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد. در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن عصبانی بودم وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت، ❤️ ⭕️ @dastan9 🌺❤️