✨🌹✨
آیت الله اراکی فرمود:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت :نه با تعجب پرسیدم پس راز این مقام چیست؟ جواب داد هدیه مولایم حسین است!
گفتم چطور؟ با اشک گفت آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت :
به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم
•✾📚 @Dastan 📚✾•
☘
فرياد رسي #صلوات در قبـر
شبلي نقل نموده است:
من همسايه اي داشتم که وفات نمود.
او را خواب ديدم،
از او پرسيدم: خدا با تو چه کرد؟
گفت : اي شيخ ! هول هاي بزرگ ديدم،
و رنج هاي عظيم کشيدم.
از آن جمله به وقت سوال منکر و نکير،
زبان من از کار باز ماند.
با خود مي گفتم : واويلاه،
اين عقوبت از کجا به من رسيد؟
آخر ، من مسلمان بودم و بر دين اسلام مُردم.
آن دو فرشته با غضب از من جواب طلبيدند.
ناگاه شخصي نيکو موي و خوش بوي آمد ،
ميان من و ايشان حايل شد
و مرا تلقين کرد تا جواب ايشان را
به نحو خوب بدهم ،
از آن شخص پرسيدم : تو کيستي – خدا تو را رحمت کند – که من را از اين غصه خلاصي دادي؟
گفت: من شخصي هستم که از صلواتي که تو بر پيغمبر (صلی الله علیه وآله) فرستادي آفريده شده ام، و مامورم در هر وقت و هر جا که در ماني به فرياد تو رسم
منبع: آثار و برکات صلوات ص ۱۳۱
✨به نیت فرج آقا صاحب الزمان (عج)
سـه صلـوات هـدیه کنید✨ 🌹
•✾📚 @Dastan 📚✾•
❇️ آیتالله #مجتبی_تهرانی
🔹 روی عن حسین بن علی علیهما السلام فی دعائه: «اللَّهُمَّ لَا تَسْتَدْرِجْنِی بِالْإِحْسَانِ وَ لَا تُؤَدِّبْنِی بِالْبَلَاءِ.» در دعایی از امام حسین«صلواتاللهعلیه» منقول است که حضرت عرضه داشتند: «اللَّهُمَّ لَا تَسْتَدْرِجْنِی بِالْإِحْسَانِ»،
⬅️ خدایا! من را با احسان کردن آزمایش نکن. روش خدا این است که با اعطای نعمت و احسان، بندگان را امتحان میکند. خدا اینطوری است که هم وقتی نعمت میدهد و هم هنگامیکه نعمت را میگیرد، در حال امتحان است. در هر دو خدا امتحان میکند. یکی از معانی استدراج همین است.
🔹 در روایتی از امام زین العابدین (علیه السلام) منقول است که حضرت در را بطه با استدراج فرمودند: اگر خداوند نعمتی را بدهد و تو شکر نعمتش را فراموش کنی، برای مرتبة دوم به تو نعمت میدهد و امتحانت میکند تا ببیند آیا شکرش میکنی یا باز هم فراموش میکنی. اگر باز هم سپاس نگویی، برای مرتبة سوم، یک نعمت دیگر میدهد. اگر شکر نکردی یکی دیگر میدهد. عجب امتحانی است! خدا اینطوری امتحان میکند. این استدراج اینگونه است: نعمت دادن، فراموشی و غفلت از شکر.
خدایا مرا با استدراج امتحان نکن
🔹 در این دعایی امام حسین«علیهالسلام» میفرمایند: خدایا من را با استدراج امتحان نکن؛ یعنی خدایا! نعمتی را که از شکرش غفلت خواهم کرد نمیخواهم. این دعا خیلی مهم است! نعمتی که همراهش غفلت از شکر است را نمیخواهم. بخش دوم دعا: «وَ لَا تُؤَدِّبْنِی بِالْبَلَاءِ»، اگر از امتحان به اصطلاح رفوزه درآمدی، خدا باید با تو چه کار کند؟ اگر بچّه کار اشتباهی کند با او چه میکنند؟ ادبش میکنند. باید گوشش را بگیری بمالی. حضرت میفرمایند: خدایا، من را با بلا ادب نکن! اگر من خطا کردم، من را اینطوری ادب نکن! چون تحمّل بلای تو بسیار مشکل است.
📚 بحارالانوار، ج75 ،ص127
•✾📚 @Dastan 📚✾•
☘ چقدر میخواهی بخوابی؟!☘
💠 آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
•★• استاد ما حضرت حاج شیخ علی اکبر برهان (ره) مےفرمودند: آن قدر درقبر بخوابیم که استخوان هایمان بپوسد، یك شب هم بلند شو ببین چه خبر است.
•★• پیامبر اکرم صلےالله علیہ وآله می فرمایند:
«وقتی بنده ای از خواب شیرینش و از رختخوابش برخیزد در حالیكه خواب آلود است،» برای این كه به سبب نماز شبش می خواهد كه خداوند را راضی كند،
•★• خداوند متعال به سبب آن بنده ، بر ملائكه مباهات می کند و می گوید :
این بنده ام را می بینید كه بلند شده و خواب شیرینش را ترك كرده تا كاری را انجام دهد كه بر او واجب نكرده ام؟
شاهد باشید كه من او را آمرزیدم .
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴 امام صادق علیه السّلام می فرماید:
«اولین کسی که قبر او شکافته می شود و به سوی دنیا باز می گردد، حسین بن علی علیه السّلام است.»
و در جای دیگر می فرماید: «نخستین فردی که به دنیا باز می گردد، حسین بن علی است پس حکومت می کند تا وقتی که در اثر پیری ابروان او بر چشمانش می افتد.» که اشاره به طولانی بودن حکومت امام حسین عليه السلام در عصر رجعت است.
.
🔵 جابر نیز از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که امام حسین علیه السّلام در روز عاشورا، پیش از شهادتشان، به تفصیل درمورد رجعت خود و یاران خود سخنانى فرمودند:
🔅«بشارت باد شما را به خدا قسم اگر این قوم ما را بکشند، ما نخستین کسانی هستیم که نزد پیامبرمان باز می گردیم و تا مدتی که خدا بخواهد توقف خواهیم کرد، آنگاه من اولین کسی هستم که قبرش شکافته می شود و ناگهان از قبر خارج میشوم،درحالیکه امیرالمؤمنین عليه السلام هم نیز از قبرش خارج شده و مهدی(عج) ما نیز قیام نموده است.»
◀️ در این روایت، رجعت امام حسین و امیر المؤمنین علیهما السّلام همزمان با قیام حضرت مهدی (عج) بیان شده است.
.
🔵 در روایت دیگر امام صادق علیه السّلام می فرماید: «امام حسین علیه السّلام همراه با شهدای کربلا و هفتاد پیامبر، بازگشت می نماید.رومی آورند به سوی دنیا ..
امام حسین عليه السلام همراه با کسانی که با وی به شهادت رسیده بودند و همراهی می کنند ايشان را هفتاد پیامبری که با موسی بن عمران عليه السلام مبعوث شدند. آن وقت حضرت قائم(عج ) انگشتر مبارکشان رابه ايشان می سپارند»
.
📚منابع:
*بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۶۱، حدیث ۵۲٫
* معجم احادیث المهدی، ج ۳، ص ۸۹، ش
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✅روایتی تکان دهنده و زیبا
🔴شب اول قبر آیتالله حائری و عنایت امام رضا علیه السلام
بعد از مرگ آیت الله حائری شبی اورا در خواب دیدم.
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!
پرسیدم:
آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر میآمد، شروع کرد به تعریف کردن:
وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت.
درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل میدیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی میآید. صداهایی رعبآور وحشتناک!
به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود!
بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک میشدند.
تمام وجودشان از آتش بود.
آتشی که زبانه میکشید و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف میزدند و مرا به یکدیگر نشان میدادند.
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمیآمد. تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد.
بدجوری احساس بیکسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم.
صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد.
هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم.
آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم،
اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید:
آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که:
بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند.
راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید.
وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم.
آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد..
📘ناقل آیتالله العظمی سیدشهابالدین مرعشی نجفی(ره)
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍غروب یک روز سرد پاییزی، به قبرستان برای دفن جنازهای رفتیم. صدای قارقار کلاغهای پاییزی آزاردهنده بود.
بعد از دفن جنازه، عده زیادی از مرحوم، ذکر خیر میکردند، و تنها دلیل ذکر خیرشان یک چیز بود و آن این که، مرحوم برای فرزندان خود ثروت و آسایش بسیاری گذاشته و رفته بود.
جالبتر این که، یکی از آنها حدیثی هم استخراج کرد و جای مرحوم را هم در بهشت مشخص کرد که چون به فکر فرزنداناش بوده و ثروت بسیاری برایشان گذاشته است، قطعاً بهشت جایگاه اوست.
کسی منکر تلاش پدر و به فکر فرزندان بودناش بعد از مرگش نیست، ولی سؤال اینجاست، به چه قیمتی؟! و از چه حلال و حرامی؟!
واقعاً تأسف باید خورد بر جهل و نادانی این مردم، یاد حدیث زیبایی از نبی مکرم (ص) افتادم که چه زیبا فرمودند: «عادت دنیا بر این است که وقتی کسی مُرد و از دنیا رفت، مردم از هم میپرسند: چه چیزی از مال دنیا از خود باقی گذاشت؟! و فرشتگان وقتی روح او را به سمت عرش، نزد خداوند میبرند، از هم میپرسند: چه چیزی از مال دنیا برداشته و میآید؟! (انفاق، بخشش، صلۀ ارحام و...)
پس اگر بخواهیم در دنیا و آخرت رستگار شویم باید مردم و افکار آنها را کنار بگذاریم و به فکر خویش باشیم. بدانیم! بعد از مرگ، ما جایی میرویم که اکثر زمینیها از آن بیخبرند.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
🌼آنجا بودی و سوختی و البته صبر کردی؛ عجب صبری...
✍سخت است رفتن همه را دیدن و داغ علی اکبرها و داغ عباسها را به جان خریدن؛ سخت است تنهاییِ امام زمان را دیدن و صدای هل من ناصرش را شنیدن و باز هم تنهاییِ امام را دیدن، همانجایی که حتی کودکانِ در گهواره تاب دیدنش را نداشتند...
▪️ البته دیدن اسارتها و شلاقها بماند، دیدن سرهای بر نیزه و داغ رقیه بماند...
▫️ آقای من عجب صبری داشتید!
همه گفتند امان از غم زینب، اما شما حتی غم زینب را هم دیدید.
▪️ ای کاش مردمِ زمان، امامت شما را درک میکردند، ای کاش گروه هایی مثل توابین، توبه خود را در اطاعت از شما میدیدند.
▫️ آقای من! چقدر زندگی شما شبیه امروز است. امامی که غم یار میبیند، امامی که کربلاهای زمان را درک میکند، بیآنکه مردمِ زمان، حقیقتِ او را درک کنند.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
«امام حسین سلام الله علیه با همه سابقه ای که در طول عمر شریف خود در نماز و عبادت داشت، عصر تاسوعا از برادرش حضرت ابوالفضل سلام الله علیه خواست یک شب از امویان مهلت بگیرد تا در آن یک شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نیاز با خدا داشته باشد؛ «فهو یعلم أنّی کنتُ قد أحبّ الصّلاة له و تلاوةَ کتابه و کثرة الدّعاء و الاستغفار». لذا بعد از صحبت ها و اتمام حجت هایی که با اصحاب خودش کرد به خیمه خود برگشت و تمام آن شب را به نماز و استغفار و دعا و تضرع گذراند؛ «و رجع علیه السلام الی مکانه فقام لیلته کلها یصلی و یستغفر و یدعو و یتضرع». چنان که اصحاب آن حضرت نیز این چنین بودند...»
کتاب حماسه و عرفان ص۲۴۴
#محرم
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💠حدیث روز
🔹️امام حسین علیه السلام:
🔻«الْغُلُوُّ وَرْطَةٌ وَ مُجالَسَةَ اهْلَ الدَّناءَةِ شَرٌّ»؛
🔹️تندروی همانند فرو رفتن در باتلاق است و همنشینی با فرومایگان، شر و گرفتاری به همراه دارد.
📚كشف الغمه، ج ۲، ص ۳۰.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨ دعای « يا من اظهر الجمیل »
▫️ از علامه مجلسی نقل شده است که عمر بن شعیب می گوید: جدم از پیامبر بزرگوار اسلام شنید که روزی حضرت جبرائیل (ع) بر من نازل شد در حالی که لبخند بر لب داشت بر من سلام کرد من نیز جواب سلام او را دادم و گفتم علیکم السلام یا جبرائیل.
جبرائیل (ع) گفت: خداوند عزوجل هدیه ای برای تو فرستاده و آن کلماتی از گنج های بهشت است که خداوند به تو کرامت فرموده است.
گفتم آن کلمات چیستند؟
گفت: آن کلمات این ها هستند:
🔸 يا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ يَا عَظِيمَ الْعَفْوِ يَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ يَا صَاحِبَ كُلِّ نَجْوَى وَ يَا مُنْتَهَى كُلِّ شَكْوَى يَا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ يَا كَرِيمَ الصَّفْحِ يَا عَظِيمَ الْمَنِّ يَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقَاقِهَا يَا رَبَّنَا وَ يَا سَيِّدَنَا وَ يَا مَوْلَانَا وَ يَا غَايَةَ رَغْبَتِنَا أَسْأَلُكَ يَا اللَّهُ أَنْ لَا تُشَوِّهَ خَلْقِي بالنَّار
🔹 ای که زیبایی را آشکار کنی و زشتی را بپوشانی و از من پرده حرمت را ندری، ای بزرگوار گذشت، ای نیکو درگذرنده، ای فراخ آمرزش، ای به مهر گشاده دو دست با رحمت، ای صاحب هر راز، ای نهایت هر گلایه، ای بزرگوار چشم پوش، ای بزرگ احسان، ای آغاز کننده هر نعمت پیش از لیاقت آن، ای پروردگار، ای آقا، ای مولا، ای نهایت، ای فریادرس، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و از تو میخواهم که مرا در آتش دوزخ قرار ندهی.
🌷 بعد از خواندن این دعا، هر چه از خداوند بخواهید اگر به صلاح و مصلحت شما باشد، نیز اجابت می گردد.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
⚫️عاقبت سیاه پوشیدن برای آقا امام حسین علیه السلام
✅یکی از نمایندگان حضرت آیت الله ابوالقاسم خوئی رحمت الله علیه میگوید:
🔶یک سالی در ایام محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم ودر آن گرمای شدید ایشان را درحالی دیدم که از سرتاپایشان سیاه پوش بود، حتی جوراب های ایشان نیز سیاه بود.
🔰من درحالی که تعجب کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سوال کردم:
❓فکرنمیکنید با این وضعیت سرتاپا سیاه پوش در این هوا، ممکن است مریض و یا گرمازده شوید؟؟!
ایشان در پاسخ فرمودند: فلانی من هر چه دارم از سیاه پوشی سرتاپا برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام دارم.
🔹پرسیدم: چطور؟
☘فرمود:بنشین تا برایت تعریف کنم:
🌾پدر من مرحوم حاج سیدعلی اکبر خوئی از وعاظ و منبری های معروف زمان خود بود.همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار میشد پس از دو سه ماه بارداری بچه اش سقط میشد و خلاصه بچه دار نمیشدند.
❄️روزی پس از آنکه پدرم از منبر پائین می آید، زنی به او میگوید آسیدعلی اکبر شما که به ما سفارش میکنید چرا خودتان متوسل نمیشوید تا بچه دار شوید؟
پدرم این حرف را به مادرم بازگو میکند،
💥مادرم میگوید خب راست گفته، چرا خودت چیزی نذر امام حسین علیه السلام نمیکنی تا حضرت عنایتی فرموده و ما نیز بچه دار شویم؟
✨پدرم میگوید: ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم؟
مادرم در جواب میگوید حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم،
▪️ اصلا شما نذر کن که امسال تمام 2 ماه محرم و صفر را برای امام حسین علیه السلام از سر تا پا، حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید.
🌿در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتاپا سیاه پوش شد.در همان سال هم مادرم باردار میشود و 7ماه نیز از بارداری اش میگذرد و بچه اش سقط نمیشود.
🔅یک شبی یکی از طلبه ها که از شاگردان پدرم بوده در آخرشب درب منزل ایشان می آید.
وقتی پدرم درب را باز میکند پس از سلام و احوال پرسی عرض میکند که من یک سوال دارم.
پدرم میگوید بپرس.
✳️طلبه میپرسد آیا همسرشما باردار است؟
ایشان با تعجب میگوید بله،تو از کجا میدانی؟
🔘ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن میکند و میگوید: آسیدعلی اکبر من الان خواب بودم، در خواب وجود مبارک پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) را زیارت کردم.
🌷حضرت فرمودند: برو و به آسیدعلی اکبرخوئی بگو که بخاطر آن نذری که برای فرزندم حسین کردی و 2 ماه از سرتاپا سیاه پوشیدی
✨این بچه ای را که 7 ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ میکنیم و او سالم میماند و ما او را بزرگ میکنیم و او را فقیه و عالم در دین میگردانیم و به او شهرت میدهیم.
🍀و او را به نام من "ابوالقاسم" نام بگذار...
✔️حالا فهمیدی که من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپایی دارم؟.....
🌹صلی الله علیک یا اباعبدالله 🌹
•✾📚 @Dastan 📚✾•
آنچه کمتر از علی (ع) شنیدهایم
گفتند: فردی در خانه اش به لهو و لعب و گناه و فحشا مشغول است. نگفت به این مرکز فساد حمله کنید و شلاقشان بزنید... گفت خانه و حریم شخصی خودش است. به شما ربطی ندارد با چشمان بسته وارد شد و بعد از خارج شدن از منزل دوباره چشمانش را باز کرد و گفت من چیزی ندیدم.
وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بی سابقه از او خواستند که حاکم شود گفت: "مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید." اینطور نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد ...
اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت به خانه روید و مطیع باشید. گفت: "در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگاهم دارد”.
بارها در سخنانش انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست...
سعد ابن ابی وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را بر سرش خراب کرد، نه در خانه حبس اش کرد و نه حتی علیه او سخن گفت.
طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند، نپذیرفت. چند روز بعد مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل (بر علیه علی) ترک کردند. علی به آن ها گفت کجا می روید؟ دروغ گفتند. علی گفت می دانم برای جنگ با من می روید. با این وجود آن ها را زندانی نکرد. زندانی سیاسی برای علی معنا نداشت.
روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند. یارانش گفتند شروع کنیم. او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت: “اللهم اشهد” (خدایا شاهد باش). سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند. یاران گفتند شروع کنیم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت “اللهم اشهد”. تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند، سر به آسمان بلند کرد و گفت “خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم” آنگاه شمشیر کشید. ماجراجو و جنگ طلب نبود.
بعد از جنگ جمل، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت: “کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم”. حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت. سپس به دیدن عایشه رفت و حالش را پرسید، سپس با ۴۰ زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند. با زنان، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، اینطور بود.
کسانیکه با او جنگیدند را “محارب و منافق و فتنه گر” نخواند، گفت:“برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!”.
در زمان خلافت تمامی خزانه داری های سرزمین پهناور اسلام را به دست ایرانیان سپرد، گفت ایرانیان قبل از اسلام هم مردمان پاک دستی بودند.
هنگامی که خلیفه شده بود و برای سرکشی به یکی از شهرها رفته بود، مردمانی را که به دنبال اسب او با پای پیاده راه افتاده بودند و او را مشایعت می کردند، با فریاد آن ها را از این کار بر حذر داشت، گفت من هم انسانی مانند شما هستم، بروید به کار و زندگی خود برسید و فقط در برابر خدا تعظیم کنید.
وقتی خلیفه یکی از بزرگترین امپراطوری های جهان در آن عصر بود، با یک فرد مسیحی اختلاف پیدا کرد و کار به قاضی سپرده شد. نخواست به زور حرف خود را به کرسی بنشاند. در دادگاه از این که قاضی او را محترمانه صدا کرده و بیشتر به او نگاه می کرد، خشمگین شد و گفت که من و فرد مسیحی برای تو نباید فرقی داشته باشیم، از خدا بترس و عدالت را رعایت کن... از آنجایی که علی شاهدی برای ادعای خود نداشت، قاضی به نفع مسیحی حکم داد و علی این حکم را پذیرفت.
فردی نابینا را دید که گدایی می کند. گفت چرا به او نمی رسید و کمکش نمی کنید؟ گفتند مسیحی است. گفت آن زمان که بینا بود و برایتان کار می کرد، از دینش نمی گفتید، حالا او مسیحی شده؟ ... مقرر کرد که از بیت المال مسلمین هر ماه به او پول بدهند تا مجبور به گدایی نباشد...
علی را باید به عملکردش شناخت نه با وهن و خرافات. علی به عدل اش علی بود.
علی خود عین عدل بود.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از قاصدک
زن نیسی اگه ماه مُحرم واسه یه خیاطی دربدر افتاده باشی تو خیابونا!😏
بیا اینجا خودت بدوز☺️👇
دوخت چادر عـــــــــربی و شالدار با فنِ کله قندی کردن پارچه😍
دوخت ۱۰ مدل مقنعه چیندار ،کراواتی، چونه دار
دوخت تور و یراق به سر آستین و روسری بدون جمعشدنِ پارچه☺️
چند مدلم روش دوخت #لباس_مشکی بدون الگو انداختن گذاشتم براتون😍N👇
https://eitaa.com/joinchat/992018610C9e89cb3e2f
آموزشهاآنلاین وشوهرپسندبدون بیرون رفتن😅
🔴 مقتل حضرت عبدالله بن حسن " سلام الله علیهما "
🔹 ... شمر بن ذى الجوشن لعنة الله علیه با آن بي شرمان كه همراهش بودند به سوي امام حسین علیه السلام بازگشتند و اطراف او را گرفتند.
🔸 در اين ميان عبد اللَّه بن حسن بن على كه كودكى نابالغ بود
✳️از میان زنان بيرون آمد و
✳️لشكر را شكافته خود را به كنار عمويش رسانيد،
✳️زينب دختر على عليه السّلام خود را به آن كودك رسانيد كه از رفتنش جلوگيرى كند،
امام حسين عليه السّلام فرمود: خواهرم اين كودك را نگهدار، كودك از بازگشتن (به همراه عمه) خوددارى كرد و با سرسختى، از رفتن سرپيچى نموده
🔹گفت: به خدا از عمويم جدا نخواهم شد، در اين هنگام ابجر بن كعب لعنة الله علیه شمشيرش را به قصد امام حسين عليه السّلام بلند كرد، آن كودك گفت: اى پسر زن ناپاك! آيا عمويم را مي كشى؟ شمشیر را فرود آورد . كودك دست خويش سپر كرد و آن شمشير، دست او را جدا كرده و به پوست آويزان نمود، كودك فرياد زد: مادر جان...
🔸 امام حسين عليه السّلام آن كودك را در برگرفت و به سينه چسبانيده و فرمود: فرزند برادرم بر اين مصيبتى كه بر تو رسيده شكيبائى كن و آن را به نيكى به حساب بیاور، زيرا خداوند تو را به پدران شايستهات مي رساند، سپس امام حسين عليه السّلام دست به سوى آسمان بلند كرده و فرمود: بار خدايا اگر اين مردم را تا زمانى بهره زندگى داده اى، پس ايشان را به سختى پراكنده ساز، و آنها را گروههائى پراكنده دل ساز، و هيچ فرمانروانى را هرگز از ايشان خوشنود منما، زيرا كه اينان ما را خواندند كه ياريمان كنند سپس به دشمنى ما برخاسته و ما را كشتند...
--------------------------------------------------
✅متن عربی:
🔸فَمَكَثَ هُنَيْهَةً ثُمَّ عَادَ وَ عَادُوا إِلَيْهِ وَ أَحَاطُوا بِهِ. فَخَرَجَ إِلَيْهِمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ
✳️فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَهُ فَقَالَ لَهَا الْحُسَيْنُ احْبِسِيهِ يَا أُخْتِي فَأَبَى وَ امْتَنَعَ عَلَيْهَا امْتِنَاعاً شَدِيداً
✳️وَ قَالَ وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي وَ أَهْوَى أَبْجَرُ بْنُ كَعْبٍ إِلَى الْحُسَيْنِ بِالسَّيْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَيْلَكَ يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّي؟ فَضَرَبَهُ أَبْجَرُ بِالسَّيْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدَةِ فَإِذَا يَدُهُ مُعَلَّقَةٌ
✳️وَ نَادَى الْغُلَامُ يَا أُمَّتَاهْ فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ فَضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ. ثُمَّ رَفَعَ الْحُسَيْنُ يَدَهُ وَ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنْ مَتَّعْتَهُمْ إِلَى حِينٍ فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرَائِقَ قِدَداً وَ لَا تُرْضِ الْوُلَاةَ عَنْهُمْ أَبَداً فَإِنَّهُمْ دَعَوْنَا لِيَنْصُرُونَّا ثُمَّ عَدَوْا عَلَيْنَا فَقَتَلُونَا.
--------------------------------------------------
📘#الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ج2، ص 110-111
#محرم
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🍃 مرگ راحت نشانه خوب بودن انسان نیست
💠 امام رضا (ع) میفرمایند:
♦️ حضرت موسی بن جعفر (ع) برای عیادت مردی كه در سكرات مرگ بود، رفتند.
▫️اطرافیان پرسیدند: یابن رسول الله! دوست داریم احوال این محتضر را كه مصاحب ماست بدانیم!
▫️حضرت فرمود: مرگ مانند دستگاه تصفیه است، و مؤمنین را از گناهانی كه نمودهاند تصفیه و پاك میكند؛
بطوریكه آخرین دردی كه آنها تحمّل میكنند، كفّارۀ آخرین گناهی است كه در آنها باقی مانده است.
▫️و كافران را تصفیه میكند از حسناتی كه در دنیا أحیاناً انجام دادهاند؛
بطوریكه آخرین لذّت و راحتی كه در دنیا به آنها میرسد، پاداش وجزای آخرین كار نیكی است كه بجای آوردهاند.
👈و امّا حال این رفیقتان كه در سكرات است مانند كسی كه گناهان او را غربال كرده باشند، از گناه بیرون آمده و پاك و پاكیزه شده است.
و الان صلاحیت پیدا كرده كه با ما أهل بیت در سرای ابدی همنشین باشد.
📕معانی الاخبار ص ۲۸۹
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
🏴تلنگر
✍خیلی هنر کنید قرآن بخوانید و زیارت عاشورا، اما کیست که نداند شمر، حافظ قرآن بود. پسوند «حجت الاسلام» و «آیت الله» سند اعتبار و وجاهت کسی نبوده و نیست و نخواهد بود. اما کیست نداند که «عمرسعد» آن «اصغر کُپک» مختار نامه نبود و آیت الله العظمی عمر سعد کوفه بود.
شما خود را عمار دربار علی - احیانا- اگر ندانید، سرباز سید علی که - حتما- می دانید؛ اما کیست که نداند شمر سردار سپاه مولا علی در صفین بود و هم او سر قدسی حسین را روی «زانوی غم» نشاند. اثبات عشق با «نامه» ممکن نمی شود و رسم عاشقی به نوشتن هزاران نامه نیست؛
کیست که نداند شبث ابن ربعی - یک از آن هزاران بود که - نامه «فدایت شوم» به حسین نوشت و او را به کوفه خواند تا آخر سر، جزء همان ده نفری شود که بر پیکر مطهر حسین اسب تاختند. سند دلخوشی به رابطه خویشی را، تنها شیطان است که مهر و امضاء می کند. نسب و خویشی انسان، سبب احترام می تواند باشد، اما دلیل حق بودن هیچکس نیست. «سیادت» شاید در وزن و قافیه، به «حقانیت» نزدیک باشد، اما مترادفش نیست. کیست که نداند عمر سعد از خویشان حسین بود که فرمان حمله بر او را - با رها کردن اول تیر - صادر کرد...؟
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
🏴ارزش يك قطره اشك براى اباعبدالله عليه السلام
✍چون روز قیامت شود و بنده را در موقف حساب و کتاب بیاورند، وقتی نامه عملش را از حسنات تهی می بیند، با یأس راه جهنم را در پیش میگیرد. خطاب می رسد ای بنده به کجا می روی!؟ میگوید خود را مستحق آتش می دانم. در این هنگام خطاب می رسد که صبر کن، زیرا نزد ما امانتی داری. پس دانهای از درّ می آورند که شعاع نورش همه عرصات را روشن مینماید.
می پرسد من چنین دانه گرانبهایی نداشتم! ندا میرسد: این دانه، قطره اشکی است که در فلان مجلس در مصیبت حسین بن علی (عليه السلام) از دیدگانت جاری شد و ما آن را برای این روز که یوم الحسرة است، ذخیره کردیم تا به کارت آید. حالا این درّ را از تو خریداریم. آن را نزد انبیاء ببر تا قیمت گذاری کنند.
نزد آدم صفی الله (عليه السلام) می برد و آن حضرت می فرماید من سررشته قیمت این درّ را ندارم. نزد نوح (عليه السلام) و سایر انبیاء هم می آورد و همه به دیگری حواله مینمایند تا نزد خاتم الانبیاء (صلى الله عليه وآله) می آورد. حضرت میفرماید نزد علی مرتضی (عليه السلام) ببر. امیرالمؤمنین نیز او را نزد فرزندش حسین (عليه السلام) می فرستد.
وقتی درّ را به حضرت اباعبدالله (عليه السلام) می دهد آن حضرت، درّ را نزد خداوند می آورد و عرض میکند خدایا قیمت دانه این است که این بنده را به همراه پدر و مادرش به من ببخشی و ایشان را با من محشور کنی. خطاب می رسد که او را با پدر و مادرش به تو بخشیدیم و همسایهات در بهشت خواهند بود.
📚 از کتاب ارزشمند حسینیه نوشته ملا حبیب الله شریف کاشانی (ره)، ص34و35
•✾📚 @Dastan 📚✾•
«امام حسین سلام الله علیه با همه سابقه ای که در طول عمر شریف خود در نماز و عبادت داشت، عصر تاسوعا از برادرش حضرت ابوالفضل سلام الله علیه خواست یک شب از امویان مهلت بگیرد تا در آن یک شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نیاز با خدا داشته باشد؛ «فهو یعلم أنّی کنتُ قد أحبّ الصّلاة له و تلاوةَ کتابه و کثرة الدّعاء و الاستغفار». لذا بعد از صحبت ها و اتمام حجت هایی که با اصحاب خودش کرد به خیمه خود برگشت و تمام آن شب را به نماز و استغفار و دعا و تضرع گذراند؛ «و رجع علیه السلام الی مکانه فقام لیلته کلها یصلی و یستغفر و یدعو و یتضرع». چنان که اصحاب آن حضرت نیز این چنین بودند...»
کتاب حماسه و عرفان ص۲۴۴
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💠 حدیث روز 💠
💎 بهشت بر این شخص واجب است
🔻امام صادق علیه السّلام:
قَالَ مَا مِنْ أَحَدٍ قَالَ فِی اَلْحُسَینِ شِعْراً فَبَکی وَ أَبْکی بِهِ إِلاَّ أَوْجَبَ اَللَّهُ لَهُ اَلْجَنَّةَ وَ غَفَرَ لَهُ
🏴 هیچ کس نیست که درباره حسین (علیه السّلام) شعری بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آن که خداوند، بهشت را بر او واجب می کند و او را می آمرزد.
📚بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۸۲
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✅ استاد علی صفایی حائری رحمت الله علیه
🔸من نمى دانم تو چه احساسى از مرگ دارى، ولى اينقدر مى دانم كه اگر خط مرگ در تقاطع زندگى تو نباشد و زندگى تو را نبرد، پل ادامه ى آن باشد و استمرار آن، ديگر مرگ مسأله اى نيست.
🔹بايد آن گونه زندگى كرد كه مشرف بر مرگ بود. اين ترس از مرگ به خاطر ناهنجارى زندگى است. حياتى كه با حيات محمد و آل محمد پيوند بخورد، مرگ آن را نمى سوزاند و بن بستِ آن نمى شود؛ كه مرگ، استمرار زندگى و انقلاب زندگى و حيات بزرگتر است
🔸ما به گونه اى زندگى كرده ايم كه مرگ، آرزوها، كارها و عشقهاى ما را ناتمام گذاشته و مزاحم بوده است.
🔹مزاحمت مرگ با زندگى ما، باعث ترس و فرار از مرگ است. اگر آرزوهاى ما با مرگ تأمين شود و اگر كارهاى ما با مرگ نقد شود و اگر عشقهاى ما با مرگ به تماميّت خود برسد، آيا جز عشق به مرگ، تفسير ديگرى براى عشق به زندگى خواهد بود؟
•✾📚 @Dastan 📚✾•
پاسخ امام زمان عج به علامه بحرالعلوم
در مورد علت این همه پاداش برای
گریه بر امام حسین علیهالسلام
علامه بحرالعلوم ره به قصد تشرف
به سامرا تنها به راه افتاد، در بين راه
راجع به اين مسئله كه گريه بر امام حسين
علیهالسلام گناهان را میآمرزد فكر میكرد
همان وقت متوجه شد كه شخص عربی كه
سوار بر اسب است به او رسيد و سلام كرد
بعد پرسيد: جناب سيد درباره چه چيز
به فكر فرو رفتهای و در چه انديشهای؟
اگر مساله علمی است بفرمائيد
شايد من هم اهل باشم؟
سید بحرالعلوم فرمود:
در اين باره فكر میكنم كه چطور میشود
خدای تعالی اين همه ثواب به زائرين
و گريه كنندگان بر حضرت سيدالشهداء
علیهالسلام میدهد!
مثلاً در هر قدمی كه در راه زيارت برمیدارد
ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش
نوشته میشود!
و برای یک قطره اشک تمام گناهان
صغيره و كبيرهاش آمرزيده میشود؟!
آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن
من برای شما مثالی میآورم تا مشكل حل شود
سلطانی به همراه درباريان خود به شكار
میرفت در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد
و به سختی افتاد و بسيار گرسنه شد
خيمهای را ديد و وارد آن خيمه شد
در آن سياه چادر پير زنی را با پسرش ديد
آنان در گوشه خيمه بز شيردهی داشتند
و از راه مصرف شير اين بز زندگی خود را
میگرداندند
وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند
ولی بخاطر پذيرايی از مهمان
آن بز را سر بريده و كباب كردند
زيرا چيز ديگری برای پذيرايی نداشتند
سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد
از ايشان جدا شد و به هر طوری كه بود
خود را به درباريان رسانيد و جريان را
برای اطرافيان نقل كرد
و از ايشان سؤال كرد:
اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازی پيرزن
و فرزندش را داده باشم چه عملی بايد
انجام بدهم؟
یكی از حضار گفت:
به او صد گوسفند بدهيد
ديگری كه از وزراء بود گفت:
صد گوسفند و صد اشرفی بدهيد
يكی ديگر گفت:
فلان مزرعه را به ايشان بدهيد
سلطان گفت: هر چه بدهم كم است
زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم
آن وقت مقابله به مثل كردهام
چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند
من هم بايد هر چه را كه دارم به ايشان بدهم
تا سر به سر شود
بعد سوار عرب به سيد فرمود:
حالا جناب بحرالعلوم
حضرت سيدالشهداء علیهالسلام هر چه از
مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر
و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت
همه را در راه خدا داد
پس اگر خداوند به زائرين و گريهكنندگانش
آن همه اجر و ثواب بدهد نبايد تعجب نمود
چون خدا كه خدائيش را نمیتواند
به سيدالشهداء علیهالسلام بدهد
پس هر كاری كه میتواند انجام میدهد
يعنی با صرف نظر از مقامات عالی خودش
به زوار و گریهكنندگان آن حضرت
درجاتی عنايت میكند
در عين حال اينها را جزای كامل برای
فداكاری آن حضرت نمیداند
چون شخص عرب اين مطالب را فرمود
از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد
↲کمال الدين، صفحه۱۱۹، سوال۱۱
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✅دست ما کوتاه و خرما بر نخیل!
✍ زندگی برزخی: واقع مطلب این است که «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل. » باید برویم و ببینیم. از مرحوم آقا جمال گلپایگانی که از مراجع باعظمت تقلید بود، نقل میکنند که پس از مرگِ میرزای نائینی، ایشان را در خواب دید و گفت چه خبر؟ مرحوم نائینی گفته بود: یک مرگ و عالم برزخی میگوییم، یک چیزی میشنویم. باید بیایی ببینی.
اما اجمالاً پس از مرگ، زندگی در عالم برزخ با بدن برزخی شروع میشود که هزاران بار متکامل تر از این بدن دنیوی است.درک و فهم و خوردن و آشامیدن و لذت و عذاب هست و به مراتب هم قوی تر از درک و فهم و لذتها و عذابهای دنیاست...
📚 کتاب از احتضار تا عالم قبر، استاد عالی
•✾📚 @Dastan 📚✾•
رسول دادخواه خیابانی تبریزی معروف به
حاج رسول تُرک، از عربده کشهای تهران بود
اما عاشق امام حسین علیهالسلام بود
در ایام عزاداری ماه محرم شب اول
بزرگان و صاحبان مجلس محترمانه بیرونش
کردند و گفتند: تو عرقخوری
و آبروی ما را میبری!
حاج رسول برگشت و داخل خانه رفت
و خیلی گریه کرد و گفت:
ناظم ترکها جوابم کرد
شما چه میگویی، شما هم میگویی نیا؟!
اول صبح در خانهاش را زدند
رفت در را باز کرد دید ناظم ترکهاست
روی پای حاج رسول تُرک افتاد
و اصرار کرد بیا بریم
گفت: کجا؟! گفت: بریم هیئت!
حاج رسول گفت:
تو که من را بیرون کردی؟
گفت: اشتباه کردم
حاج رسول گفت: اگر نگویی نمیآیم
ناظم گفت دیشب در عالم رؤیای صادقانه
دیدم در کربلا هستم خیمهها برپاست
آمدم سراغ خیمه سیدالشهداء علیهالسلام بروم
دیدم یک سگ از خیمهها پاسداری میکند
هر چه تلاش کردم نگذاشت نزدیک شوم
دیدم بدن سگ است
اما سر و کله حاج رسول است!
معلوم میشود امام حسین علیهالسلام
تو را قبول کرده است
ناگهان حاج رسول شروع کرد به گریه کردن
آنقدر خودش را زد و گفت: حالا که آقام
من را قبول کرده دیگر گناه نمیکنم
توبه نصوح کرد از اولیای خدا شد
شبی عدهای از اهل دل جلسهای داشتند
آدرس را به او ندادند، ناگهان دیدند در میزنند
رفتند در را باز کردند دیدند حاج رسول است!
گفتند: از کجا فهمیدی آدرس کجاست؟
کلی گریه کرد و گفت:
بیبی آدرس را به من داده است
شب آخر عمرش بود و رو به قبله بود
گفتند: چگونهای!
گفت: عزرائیل آمده او را میبینم
ولی منتظرم اربابم بیاید!
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
🏴غم حسین (علیه السلام)
✍همانطور که در گذشته بیان شد اعراض نفسانی مثل: شادی، غم، خشم، لذت، ایمنی، ترس، خجالت، اندیشه کارهای مهم، امید و نومیدی و... بدن را تحت تاثیر قرار میدهد و مزاج انسان به شدت از حالات روانی تاثیر میپذیرد.
اندوه و غم حرارت را کم کم به داخل رانده و با کاهش و اتلاف حرارت غریزی به تدریج سبب بیماریهای سوداوی و بلغمی از جمله افسردگی میشود. آدم افسرده حرکت نمیکند، نسبت به مشکلات خود و اطرافیان بیتفاوت است، به آینده بدبین است و دائما ناامید است، کار امروز را به فردا و کار فردا را به بعدها موکول میکند، هیچ کاری را به سرانجام نمیرساند و این حالات در او باقی است و تشدید میشود مگر اینکه درمان شود.
حالا با این توضیحات آیا غم #اهلبیت (علیهمالسلام) و #گریه بر آنها موجب افسردگی است؟
گریههای هدفدار، عاشقانه، خالص و پاک، نشاط دل #شیعه است و چه انقلابهایی که تحت تاثیر گریهها و مجالس عزای محرم به پیروزی رسیدند و چه جریانهای قهرمانانهای که اشکهای روضهها را به حماسههای پر بار و تاریخساز بدل کردند.
❔ آیا گریههای همراه افسردگی میتوانست موجب حرکت تاریخی جوامع به سوی عدالتخواهی بشود؟!
میتوان به اغلب اعمالی که در مجالس عزا به منظور عزاداری مرسوم است، از منظر درمانی نگاه کرد. به طور مثال #سینه_زنی که نوعی ماساژ و ورزش محسوب میشود و انسدادهای #قلب را بر طرف میکند.
•✾📚 @Dastan 📚✾•