eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.3هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
5ccfdb1f61aeb6066ed8e0d5_23573349.jpg
136.3K
🦋🦋 توقف در بهشت حرم شخصی از آقا می‌پرسید: «آقا، شما از این‌همه خسته نمی‌شوید؟» آقا فرمودند: «من خودم را در می‌بینم. چرا بیرون بیایم؟!» 📚برگرفته از کتاب صحبت سال‌ها (مجموعه خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج شیخ علی بهجت ✾📚 @Dastan 📚✾
💠شخصى به اميرالمؤمنين(علیه‌السلام) عرض كردند: را برايمان وصف كنید! حضرت فرمود: از خوب کسی سؤال کردید و با مرد روبرو شديد! مرگی كه بر آدمى وارد مى‏شود، سه‌گونه است: بشارت به جاودان، يا خبردادن به هميشگى، و و ترسانيدن؛ و كار شخص «» مبهم است؛ زيرا نمى‏داند جزو كدام‌یک از اين سه‌گروه خواهد بود. کسی كه دوستدار و مطيع ما باشد، به نعمت‌هاى جاودان بشارت داده شده و دشمنان مخالف ما عذاب ابدى در پيش خواهند داشت؛ آن كس كه وضعش معلوم نيست و نمى‏داند سرانجامش چه خواهد شد، مؤمنى است كه به زيان خود زياده‌روى نموده و مشخص نيست سرانجامش به كجا خواهد كشيد؛ خبر مبهم و ترسناكى به او مى‏رسد؛ ولى خداوند هرگز او را با دشمنان ما برابر نخواهد كرد و به ما او را از جهنّم بيرون مى‏آورد؛ پس انجام دهيد و از خدا اطاعت كنيد! مطمئن نباشيد و سزاى گناه را از طرف خدا ناچيز مشماريد! زيرا شفاعت شامل حال «» نخواهد شد مگر بعد از سيصدهزارسال. 🔹منبع: معانی‌الأخبار، ص288 ✾📚 @Dastan 📚✾
CQACAgQAAx0CSmRjDAACQqJh5YdUzHlsZ0Nd9RTviWq6_dZ_dwACHgkAAylQUAfV5PYI2JnHIwQ.mp3
5.53M
♨️داستان یک مرد 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5ccfdb1f61aeb6066ed8e0d5_23610296.jpg
25.3K
✅ قال الإمام باقر عليه السلام: إنّ نُوحا عليه السلام لَمّا غَرَسَ النَّوى مَرَّ علَيهِ قَومُهُ فجَعلوا يَضحَكونَ ويَسخَرونَ ويقولونَ : قد قَعَدَ غَرّاسا ! حتّى إذا طالَ النَّخلُ وكانَ جَبّارا طُوالاً قَطَعَهُ ثُمّ نَحَتَهُ فقالوا : قد قَعَدَ نَجّارا ! ثُمّ ألّفَهُ فجَعَلَهُ سَفينَةً فمَرُّوا علَيهِ فجَعلوا يَضحَكونَ ويسخَرونَ ويقولونَ : قد قَعَدَ مَلّاحا في فَلاةٍ من الأرضِ ! حتّى فَرَغَ مِنها . امام باقر علیه السلام می فرمایند: هنگامى كه نوح عليه السلام هسته [خرما ]را مى كاشت، قومش بر او گذشتند و شروع به خنديدن و تمسخر او كردند و مى گفتند : كارش به درختكارى كشيده است! تا آنكه درخت بزرگ شد و به نخلى ستبر و بلند تبديل گشت و نوح آن را بريد و تراشيد. قومش گفتند : كارش به نجّارى كشيده است! نوح الوارهاى نخل را باهم تركيب كرد و كشتى اى ساخت. باز قومش بر او گذشتند و شروع به خنديدن و تمسخر او كردند و مى گفتند : كارش به كشتيرانى در يك دشت انجاميده است! تا آنكه نوح كار ساختن كشتى را به پايان برد. 📚الكافي : 8/283/425 . ✾📚 @Dastan 📚✾
♦️پیرمرد و بوی عطر بهشتی❗️ 🌟حضرت حاج آقا محقق داماد آیت الله العظمی گلپایگانی: 🔆مرحوم آخوند ملاعلی همدانی فرمود: روزی پیرمردی برای حساب خمس پیش من آمد 🦋متوجه شدم که از آن پیر مرد بوی عطر عجیبی به می رسد که تا به حال نظیر آن را استشمام نکرده ام از آن پیرمرد پرسیدم که ای پیرمرد از چه عطری استفاده می کنی؟ 🍂گفت: حضرت آیت الله ، این داستانی دارد که تا به حال برای کسی نگفته ام اما چون شما مولا و آقای ما هستی برایتان تعریف می کنم ✨شبی در عالم خواب ، به محضر مقدس آقا رسول الله (ص) مشرف شدم آن حضرت نشسته بودند و حدود ده یا بیست نفر اطراف ایشان حضور داشتند و من هم در آن مجلس بودم 🍃آن حضرت فرمود: کدام یک از شما بر من زیاد صلوات می فرستید؟ من خواستم بگویم که من زیاد صلوات می فرستم ، اما ساکت شدم 💫بار دوم پرسید ؛ باز هم کسی جواب نداد دفعه سوم ، حضرت فرمود: کدام یک از شما بر من زیاد صلوات می فرستید؟ ✨خواستم بگویم من ، با خودم فکر کردم شاید دیگران بیشتر از من می فرستند 🌸دیدم وجود نازنین حضرت رسول (ص) ایستادند و به من فرمودند: شما بر من زیاد صلوات می فرستید و لبان مرا بوسیدند. ✾📚 @Dastan 📚✾
✨دکتر محمود رفیعی در سال ۱۳۸۴ چله ای را به نیت دیدار مجدد با آغاز کرد. در روز آخرین ، پیرمردی را دید که او را به اسم صدا کرد و گفت: آقای رفیعی، امام زمان به شما سلام رساند و گفت: دیدار ما فعلا میسر نیست، اما به دیدار نائب ما خواهی رسید. دکتر رفیعی تعجب کرد، این شخص که بود؟! از کجا می دانست... همان روز با او تماس گرفتند وگفتند: به همراه دیگر جانبازان برای به خدمت رهبر انقلاب خواهید رسید و در آنجا خاطرات را نقل خواهید کرد. چند روز بعد، دکتر رفیعی به دیدار نائب امام نائل شد. ایشان می‌گفت: دیگر یقین پیدا کردم که ولی فقیه، امام عصر عج است. 📙برگرفته از کتاب منتظر. خاطرات جانباز شهید دکتر محمود رفیعی. ✾📚 @Dastan 📚✾
و فرخنده! 🌸✨جابر گوید: امام باقر (علیه السلام) به من خبر داد: یکی از زنان طایفه بنی هلال، دایه حضرت علی (علیه السلام) بود که در زمان شیرخوارگی حضرت در خیمه خود به او شیر می داد و نگهداریش می کرد، آن زن پسری هم داشت که برادر همشیر علی (علیه السلام) به حساب می آمد ولی سنش یازده ماه و چند روز از علی بزرگتر بود در کنار خیمه آنان چاهی قدیمی قرار داشت روزی آن طفل بر لب چاه آمد و سر خود را داخل آن نمود علی (علیه السلام) نیز مصمم شد به دنبال او برود، پای علی (علیه السلام) به ریسمانهای خیمه پیچیده شد و آنگاه طنابها را کشید تا خود را به برادر رضاعی خود برساند آنگاه به یک پا و دست او چسبید به حالتی که دست او را در دهان و پایش را به دست گرفت تا از فرو افتادن او در چاه آب جلوگیری کند. در همین حال مادر رضاعی علی (علیه السلام) از راه رسید و صحنه را مشاهده کرد و شیون کنان فریاد زد: ای اهل قبیله ام، ای ام بیائید، چه بچه فرخنده و مبارکی علی فرزندم را نگه داشته تا در چاه نیفتد سپس دو کودک را از سر چاه دور کرد مردم نیز از با آن سن و سال در شگفتی فرو رفته بودند، که با بند شدن پای علی (علیه السلام) به طنابهای خیمه چگونه خود را کشیده تا دستش را به برادرش برساند لذا بدین جهت مادر او را میمون نامید یعنی مبارک و فرخنده و آن کودک در میان طایفه بنی هلال به معلق میمون شهرت یافته بود. 📚معانی الاخبار، ج ۱، ص ۱۴۰ ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋هر وقت شما ذکر میگویید هر ذکری چه ذکر خدا چه ذکر اهل بیت یا صلواتی بفرستید ابتدا از جانب خداوند این ذکر صورت گرفته و به شما اجازه ذکر داده شده و الا هزاران آدم هستند که درگیر زندگی و سریال و کار هستند و از اول روز هزاران حرف میزنند اما برای ذکر خدا وقت ندارند. 🌺🌿پس ذکر اول اذن و ای هست که خداوند، به یاد خودش به قلب ما می‌دهد. همان طور که امام صادق(ع) فرمود: ذکر یک مراسم زبانی و نیست و یک امری نیست که ما با فکرمان هم حتی بتوانیم آن را ایجادش کنیم بلکه از مذکور شروع میشود. 🦋مذکور یعنی آنی که ما یادش میکنیم یعنی خداوند تبارک و تعالی و بعد ذاکر میتواند ذکر بگوید. این حول و قوه و توان از ناحیه خداوند تبارک و تعالی است😍 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✾📚 @Dastan 📚✾
ارزش کار خالصانه باز آقای قدس می گوید: « روزی آقا در رابطه با پاداش عمل صالح اگر چه اندک باشد، فرمود: یکی از علمای نجف روزی در مسیر راهش به فقیری یک درهم صدقه داد ( البته بیشتر ازآن نداشت ) شب در خواب دید او را به باغی مجلل و دارای قصری بسیار عالی و زیبا دعوت کرده اند که نظیر آن را کسی ندیده بود. پرسید این باغ و قصر از آن کیست؟ گفتند: ازآن شماست تعجب کرد که من در برابر این همه تشریفات، عملی انجام نداده ام. به او گفتند: تعجب کردی؟ گفت:آری. گفتند: تعجب نکن. این پاداش آن یک درهم شماست. که خالصانه و با حسن عمل انجام گرفته است. » ✾📚 @Dastan 📚✾
💫شبلی و کودکان 🌸🍃شبلی عارف معروف به مسجدی رفت که دو رکعت نماز بخواند. در آن مسجد کودکان درس می‌خواندند و وقت نان خوردن کودکان بود. دو کودک نزدیک شبلی نشسته بودند؛ یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری پسر فقیری. 🍃در زنبیل پسر ثروتمند پاره‌ای حلوا بود و در زنبیل پسر فقیر نان خشک. پسر فقیر از او حلوا می‌خواست. آن کودک می‌گفت: اگر خواهی که پاره‌ای حلوا به تو دهم، سگ من باش و چون سگان بانگ کن. 🍂آن بیچاره بانگ سگ کرد و پسر ثروتمند پاره‌ای حلوا بدو می‌داد. باز دیگر باره بانگ می‌کرد و پاره‌ای دیگر می‌گرفت. همچنین بانگ می‌کرد و حلوا می‌گرفت. 🦋شبلی در آنان می‌نگریست و می‌گریست. کسی از او پرسید: ای شیخ تو را چه رسیده است که گریان شده‌ای؟ شبلی گفت: نگاه کنید که طمع‌کاری به مردم چه رسانَد؟ اگر آن کودک بدان نان تهی قناعت می‌کرد و طمع از حلوای او برمی‌داشت، سگ همچون نمی‌شد. ✾📚 @Dastan 📚✾
♨️مواظب باشید قلبتان بی‎حس نشود ! 💠 آیت الله حائری شیرازی رحمة الله 🔸قلب انسان نسبت به گناه بی‎تفاوت نیست، چنان که دست نسبت به آتش بی‎حس نیست. قلب از دروغ، همان رنجی را می‎برد که دست، از آتش می‎برد؛ اگر بعد از دروغ گفتن عذاب وجدان گرفت و جبران کرد، مثل این است که آتش در دست تو افتاده باشد و تو آن را پرتاب کرده باشی، اما اگر آتش را مدتی روی دستت بگیری، این دست اعصابش می‎میرد. 👈اگر انسان پیوسته دروغ بگوید، قلب بی‎حس می‎شود، مثل دستی که اعصابش سوخته است. ✾📚 @Dastan 📚✾