eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.9هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
☘️داستانی واقعی ☘️ 💠دانشجو بود، دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی…. 💠از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم… قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره) هم دیدار داشته باشن... از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه… 💠وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت، بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن… من چندبار خواستم سلام بگم… 💠منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن… اما اصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن… درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن… 💠یه لحظه تو دلم گفتم: حمید، میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه… تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!! تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!! 💠خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم… تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم وایسادم 💠از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن، اما به هرحال قبول کردن… 💠اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن حمید... حمید… حاج آقا باشماست 💠نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر… من رسیدم خدمتشون که آهسته در گوشم گفتن: ❣️👈یک ماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی ✾📚 @Dastan 📚✾•
جمله قشنگیه ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯽ ﺣﮑﻤﺖ ﻧﯿﺴﺖ ... ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﻓﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ  ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺭﺱ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ این دو متنه کوتاه ارزشه خوندن داره عشق انسان را داغ میکند و دوست داشتن انسان را پخته میکند! هرداغی روزی سرد میشود ولی هیچ پخته ای دیگرخام نمیشود. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✍عمل فاطمه سلام‌الله‌علیها روایت است که پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله رو می‏کند به یگانه فرزند عزیزش، وجود مقدس صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها، آن‌کسی که درباره‏اش می‏گوید: «بِضْعَةٌ مِنّی:‏ او پاره جگر من است» و می‏فرماید: «یا فاطِمَةُ اعْمَلی بِنَفْسِک:‏ دخترکم! خودت برای خودت عمل کن.‏ انّی لااغْنی عَنْک شَیئاً: من به درد تو نمی‏خورم، از انتسابت با من کاری ساخته نیست.» تعلیمات مرا بپذیر و دستورات مرا عمل کن، مگو پدرم پیغمبر است. پدرم پیغمبر است، به دردت نمی‏خورد، به دستور پدرت عمل کردن به دردت می‏خورد. شما وقتی زندگی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را مطالعه می‏کنید، می‏بینید در فکر این انسان کانّه وجود ندارد که من دختر پیغمبر آخرالزمان هستم. حدیث است که وقتی به محراب عبادت می‏ایستاد، بدنش به لرزه درمی‌آمد، ماهیچه‏های بدنش می‏لرزید، از خوف خدا گریه می‏کرد. شب‌های جمعه را تا صبح نمی‏خوابید و می‏گریست. 📔احیای تفکر اسلامی، ص ۴۷ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تاثير اقدام اشتباه يك نفر، بر يك جامعه! 🔺 خطر را جدی بگیرم ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹 ...🌹 همان روزی که دل می گیرد واشک درچشم هاجاری می شود.😔 همان روزی که دل دلتنگ می شودواسه عزیزانی که درکنارمانیستند.😔 💐💦پنجشنبه است...💦💐 ✨روز یاداست،،روزشادکردن دل انهایی که در زیرخاک درانتظارند.✨😔 🌹روزلمس کردن خاطره ای که در ذهن داریم،که درخودمی گوییم چقدردلم واست تنگ شده🌹.😔 🌹🌷 پنج شنبه است... 🌹🌷 روزخواندن یه سوره ازقران،،روز خواندن یه فاتحه و روزفرستان هوای سردی بر روحی ودلی که در زیرخاک است.😔 ⭐چیزی زیادی ازمانمی خواهند فقط هرپنجشنبه به آنهاسربزنیم.⭐😔 💐ای عزیزان...،،یادی کنید ازدلی که در زیرخاک است که لحظه به لحظه ودقایق به دقایق چشم انتظار است.💐 🌴که روزی می اید دل مادر زیرخاک چشم انتظار است که ز اویادی کنندویا سراغی بگیرند🌴😔 برای شادی روح تمام اموات یادشان راگرامی میداریم وبه روح همه پدران ومادران که دیگر دربینمان نیستند دلمون خيلي وقتهاهواشونومی كنه,امادیدارشون میفته به قیامت,دسته گلي به زيبايي يك فاتحه.. ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ✨ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِين اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ. ✨بِسمِِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ✨ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ✨3مرتبه 💐دسته گلی به زیبایی حمدوسوره نثارشان میکنیم..💐 تاخوشحال بشن ودرحق مادعاکنند. 🍃روحشان شاد 🍃 🌟بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ🌟 اَلسَّلامُ عَلی اَهْلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مِنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ اِغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ وَحْشُرْنا فی زُمْرَهِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ علیٌّ وَلِیٌّ الله 🕊به یاد درگذشتگان🕊 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ.🙏🙏 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹فضیلت غسل ماه رجب 🌹 ✍🏻سیّد بن طاووس می‌گوید در کتب «عبادات» روایتی از رسول خدا (ص) یافتم که آن حضرت فرمود: ✳️ هر کس ماه رجب را درک کند 👈🏾 و در اول، وسط و آخر آن، غسل کند همانند روزی که از مادر متولد شده، از گناهان خارج شود (و پاک شود). 📚عبادات ✨✨ 📿 از كتاب «دعوات» راوندى نقل شده: حضرت سجّاد عليه السّلام به مردى رسيدند كه در خانه مرد ديگرى نشسته بود، ✨به او فرمود: براى چه در خانه اين ستمكار جبّار نشسته اى؟ 🔹گفت: به جهت محنت و شدّتىّ كه بر من عارض شده، ✨فرمود: برخيز تا من تو را به درى راهنمايى كنم كه بهتر از در اوست،و به جانب ربّى كه براى تو از او نيكوتر است، پس دست او را گرفت، و تا مسجد پيامبر صلى اللّه عليه و آله آورد. ✨ فرمود:رو به قبله آر،و 🔹دو ركعت نماز بخوان، 🔹آنگاه خدا را ثنا بگو،و بر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله صلوات فرست، 🔹 وآیه آخر سوره«حشر»، و شش آيه اول سوره حديد، و دو آيه اى كه در سوره«آل عمران» است بخوان،(آیات۲۶و۲۷) 👈🏾سپس حاجت خود را از خدا بخواه،كه به تو عطا مى فرمايد. ✨از حضرت امير مؤمنان عليه السّلام روايت شده: هرگاه يكى از شما رفع حاجتى را قصد كند، صبح پنجشنبه در طلب آن بيرون رود،و هنگامى كه از منزل بيرون مى رود آخر سوره ال عمران،و اية الكرسى،و سوره انّا انزلناه و سوره حمد را بخواند،زيرا رفع حوائج دنيا و آخر در اينهاست. 📚 برگرفته از کتاب باقیات و صالحات ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌀🌀🌀این متن را بخوانید تأمل برانگیزه 👇 🔹آیا در منزل قرنطینه هستید ؟چند روز ؟حوصله تان سر رفته ؟ تحملتان تمام شده ؟ خیلی خسته شدید؟ لطفا این متن را با دقت بخوانید ببینید یک عده برای شرف و عزت و ناموس ودین ما چه کشیده اند... ✍ آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!... همسر شهید لشگری می گفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود... او اولین کسی بودکه رفت و آخرین نفری بود که برگشت.... اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود... وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او می گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هر روز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود . حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت می شدم. بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم. این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵دقیقه آفتاب را داشتم... 📚کتاب خاطرات دردناک" 📚 @Dastan 📚
 شکوفه با احتياط و نگران سوار تاكسي شدم. راننده نگاهم كرد، من هم او را نگاه كردم. معلوم بود هر دو داريم ديگري را سبك، سنگين مي‌كنيم كه كرونا نداشته باشد. راننده گفت: «چه وضعي شده.» گفتم: «كي فكرش را مي‌كرد؟» راننده گفت: «دائم همه جا را الكل مي‌زنم، باز هم نگرانم.» گفتم: «حق داريد.» راننده از اسپري الكلي كه كنارش بود، كمي به دست‌هايش زد و دست‌ها را به هم ماليد.‌ ‌ ‌گفتم: «تا حالا هيچ وقت شب عيد خيابون‌ها را اينقدر خلوت نديده بودم.» راننده گفت: «كاش همين‌ها هم بيرون نمي‌اومدن.» بعد گفت: «هرچند كه اگه اينها هم بيرون نمي‌اومدن معلوم نبود خود من شب عيدي بايد چي كار مي‌كردم.» مدتي سكوت شد. راننده گفت: «ولي هر كس مي‌تونه نبايد بيرون بياد.»‌ ‌ ‌از بغل درختي رد شديم كه پر از شكوفه بود. اولين سالي بود كه ديدن شكوفه خوشحالم نكرده بود.‌ ‌ ‌راننده گفت: «اِ... شكوفه.» و لبخند زد.‌ ‌ ‌حالا من هم لبخند زدم.‌ ‌ ‌ ‌ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔻فضیلت عجیب روزه ماه مبارک رجب . از ثوبان غلام پیامبر(صلوات الله علیه و آله ) نقل شده که گفت : ما جمعی در خدمت پیامبر(صلوات الله علیه و آله) بجایی می رفتیم عبورمان به گورستانی افتاد، حضرت اندکی در میان قبرها بایستاد و سپس به راه افتاد. من عرض کردم توقف شما در قبرستان به چه خاطر بود؟ حضرت سخت گریه کرد و ما نیز محزون و گریه کردیم، سپس فرمود: ای ثوبان اینان در قبرهایشان معذّبند آنچنان که من ناله آنها را شنیدم و دلم به حالشان به رحم آمد و از خدا خواستم عذابشان را تخفیف دهد و خداوند اجابت فرمود و اگر اینها در ماه رجب روزه گرفته بودند، در قبرهایشان عذاب نمی شدند. عرض کردم: یا رسول اللّه روزه و عبادت در ماه رجب از عذاب قبر ایمنی می دهد؟ فرمود: آری سوگند به آنکه مرا به حق فرستاد هر مرد و زن مسلمانی که یک روز از رجب را روزه بدارد و یک شب آن را به عبادت برخیزد و جز رضای خدا نظری نداشته باشد عبادت هزار سال در نامه عملش ثبت گردد که روزهایش را روزه و شبهایش را به عبادت گذرانده باشد و... 📚بحارالانوار، ج 49، ص 39. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
༻﷽༺ ✍🏻زنی زیبا ڪه صاحب فرزند نمیشد پیش پیامبر زمانش میرود و میگوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه. پیامبر دعا میڪند و وحی میرسد او را بدون فرزند خلق ڪردم. زن میگویدخدا رحیم است و میرود. سال بعد باز تڪرار میشود و باز وحی می آید ڪه بدون فرزند است.زن اینبار نیز به آسمان نگاه میڪند و میرود. سال سوم پیامبر وقت زن را با ڪودڪی در آغوش میبیند. با تعجب از خدا میپرسد : بارالها، چگونه ڪودڪی دارد اوڪه بدون فرزندخلق شده بود!!!؟ وحی میرسد:هر بار گفتم فرزندی نخواهدداشت ،او باور نڪرد و مرا رحیم خواند. رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت. با دعا سرنوشت تغییر میڪند... از رحمت الهی ناامید نشوید اینقدر به درگاهی الهی بزنید تا در باز شود... ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✍خدا ترسناک نيست !!! بچه که بودم ؛ آنقدر از خدا می ترسیدم ، که بعد از هربار شیطنت ، کابوس می دیدم ... من حتی ناراحت می شدم که می گفتند خدا همه جا هست ! با خودم می گفتم : " یک نفر چطور می تواند تمام جاهای دنیا کشیک بدهد و تا کسی کارهایِ بدی کرد ، او را بردارد ببرد جهنم ؟! " من حتی وقتی می گفتند ؛ خدا پشت و پناهت ، در دلم می گفتم کاش اینطور نباشد ... می دانید ؟! چون خدایی که در ذهنم ساخته بودند ، مهربان نبود ، فقط خدایِ آدمهایِ خوب بود و برای منی که کودک بودم و شیطنت هایم را هم گناه می دیدم ، خدایِ ترسناکی بود ... ! اما من ، کودکم را از خدا نخواهم ترساند ... به او می گویم "خدا بخشنده است" ... اگر خطایی کرد می گویم ؛ خدا بخشیده اما من نمی بخشم ، تا بداند خدا از پدر و مادرش هم مهربان تر است ... من به کودکم خواهم گفت خدا ، خدایِ آدم های بد هم هست ، تا با کوچکترین گناهی ، از خوب بودنش نا امید نشود ... می گویم خدا همه جا هست تا کمکش کند ، تا اگر در مشکلی گرفتار شد ، نجاتش دهد ... من خشم و بی کفایتیِ خودم را گردنِ خدا نخواهم انداخت ... من برایش از جهنم نخواهم گفت ... اجازه می دهم بدونِ ترس از تنبیه و عقوبت ، خوب باشد ، و می دانم که این خوب بودن ارزش دارد ... من نمی گذارم خدایِ کودکم خدایِ ترسناکی باشد ... کاش همه این را می فهمیدیم ... باور کنید خدا مهربان تر از تصوراتِ ماست ! اگر باور نکرده اید ؛ لطفاً در مقابلِ کودکان سکوت کنید ... خدا ترسناک نیست !!!!!!!! ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه. کم مانده بود سکته کنم ؛ سر محمود شکسته بود و داشت خون می آمد. با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند. چون خودم را بی تقصیر می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش را بدهم. او یک دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون. این برخورد از صد تا توی گوشی برایم سخت تر بود. در حالی که دلم می سوخت ، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن ، همانطور که می خندید گفت: مگه چی شده؟ گفتم: من زدم سرت رو شکستم ، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده ، همان طور که خون ها را پاک می کرد ، گفت: این جا کردستانه ، از این خون ها باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست. چنان مرا شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت بمیر ، می مردم ... سردار شهید محمود کاوه🌷 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
آن که عالَم همه در دست توانايش بود مرکز دايره غم دل دانايش بود هفتمين حجت معصوم ز ظلم هارون چارده سال به زندان ستم جايش بود ◼️ شهادت امام موسی کاظم علیه السلام بر شما تسلیت باد ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴وصیت فرهاد میرزا بر تشییع غریبانه وی در کاظمین توسط چهار حمال🔴 ⬅️حاج فرهاد میرزا، پسر عباس میرزا، از دانشمندان نامی اسلام است در سال 1300 هجری صحن و رواق و گنبد و تزئینات حرم و صحن مقدس حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) را به هزینه خود تعمیر نمود. بعضی به او اشکال کردند که شما از جمله‌ی علمائید و مؤلف کتب قمقام و جام جم و غیره می‌باشید؛ چرا یکصد هزار تومان (معادل یکصد هزار مثقال طلا) از اموال خود را در راه ساخت حرم، مصرف نمودید؟ پاسخ گفت: ثروتمندان، دارایی خود را در بانکها ذخیره می‌کنند و من دارایی خود را در بانک حضرت موسی بن جعفر و حضرت جواد(علیهما السلام) و در بانک حضرت سید الشهدا(علیه السلام) و در کتاب قمقام، پس انداز کرده‌ام. فرهاد میرزا در سال 1305 در تهران مریض شد و چون در وقت احتضار وی، اکثر بزرگان در اطراف او جمع شدند، فرمان سکوت داد و گفت: از جمله وصایای من این است که: پس از مرگم، مرا غسل و کفن کنید و به هر تشریفاتی که مایلید در تهران و شهرهای دیگر تشییع نمایید و مرا در کاظمین، در حجره ی شخصی‌ای که در صحن حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) برای خود ساخته‌ام دفن نمایید و به فرزندان خود گفت: می‌دانم که اگر مردم مطلع شوند، در بغداد برای من تشییع بی‌نظیری بر پا خواهد شد، در این صورت من از حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) خجالت می‌کشم و دوست دارم تشییع من مثل تشییع موسی بن جعفر(علیهما السلام) غریبانه باشد! لذا هنگامی که به نزدیک بغداد رسیدید، جنازه‌ی مرا بر روی تخته پاره‌ای بگذارید و آن را چهار نفر حمال بدون هیچ تشریفاتی بردارند و به صورت یک نفر غریب دفنم کنید. فرزندان به دستور او عمل کردند، اما همین‌که به بغداد رسیدند، دیدند که به یک‌باره از سمت کاظمین جمعیت زیادی با عماری و پرچمها به استقبال جنازه آمدند. فرزندان آن مرحوم سفارش آن بزرگوار را به مردم گفتند، اما متولی باشی(متولی حرم) گفت: این دستور حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) است. آن حضرت در خواب به من امر کردند که با جمعیت و تشریفات بروید و جنازه حاج فرهاد را بگیرید و با عزت تمام تشییع کنید. 📚 مردان علم در میدان عمل، ج2،سید نعمت الله حسینی [با اندکی تلخیص]؛ستارگان درخشان، ج 9 ص 11؛ منتخب التواریخ و زندگانی چهارده معصوم عماد زاده، ص 366؛ رجال اسلام، ص 299؛احسن الودیعه و فارسنامه، علی فلسفی، ج 2، ص 118. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴رهبر انقلاب اسلامی سال ۱۳۹۹ را سال «جهش تولید» نامگذاری کردند 🔹رهبر انقلاب با تسلیت و تبریک به خانواده‌های شهدای سال ۹۸ از جمله شهدای دفاع از حرم و مرزها و در رأس آنان شهید بزرگوار سردار سلیمانی، شهید ابومهدی المهندس و همراهان آنها و همچنین شهدای حادثه کرمان و حادثه هواپیما و شهدای سلامت، سال ۹۸ را سالی پر تلاطم برای ملت ایران خواندند و خاطرنشان کردند: سال قبل با سیل آغاز و با کرونا تمام شد و در طول سال نیز حوادث گوناگونی مانند زلزله و تحریم‌ها پدید آمد اما اوج این حوادث، جنایت تروریستی آمریکا و شهادت سردار نامدار ایران و اسلام، شهید سلیمانی بود 🔹سال قبل، سال سختی بود و گرفتاری‌های مردم نیز کم نبود اما در کنار سختی‌ها، سربلندی‌های بعضاً بی‌سابقه‌ای وجود داشت و ملت ایران واقعاً خوش درخشید 🔹روانه شدن سیل مردم مؤمن و با همت برای کمک به مناطق آسیب‌دیده در قضیه سیل اول سال را از جمله زیبایی‌های سال ۹۸ است 🔹هیجان عمومی و حضور دهها میلیونی مردم در حادثه شهادت بزرگ شهید سلیمانی و خلق اجتماعات شکوهمند در تهران، قم، اهواز، اصفهان، مشهد و کرمان که در دنیا و در تاریخ کشورمان بی‌نظیر بود، جلوه دیگری از سربلندی مردم و مایه آبروی کشور و عزت ملت بود 🔹فداکاری‌های چشمگیر و تحسین‌برانگیز مردم در قضیه کرونا را نمونه دیگری از درخشش ملت در سال ۹۸ بود 🔹زحمات مجموعه‌های درمانی یعنی پزشکان، پرستاران، بهیاران، مدیران و کارکنان مراکز درمانی و در کنار آنها خدمات مجموعه‌های داوطلب مردمی مانند دانشجویان، طلاب و بسیجیان، همگی مایه عزت و آبرو است. 🔹ملت ایران زیبایی‌ها و فضائل خود را در خلال حوادث سخت نشان داد و من قلباً و صمیمانه از همه این فعالیتها و افراد تشکر می‌کنم و مژده می‌دهم که پاداش الهی در انتظار آنها است. 🔹هیچ ملتی با راحت‌طلبی و رفاه‌جویی محض به جایی نمی‌رسد 🔹غلبه بر دشواریها و عبورِ با روحیه از آنها موجب قدرتمند شدن یک ملت و کسب اقتدار و اعتبار است، همچنانکه ملت ایران تاکنون به این شکل بر مشکلات غلبه کرده و بعد از این نیز خواهد کرد. 🔹درس دیگر حوادث مختلف، شناخت ضعف‌های درونی، خارج شدن از غرور و غفلت و لزوم توجه به پروردگار است 🔹ملت همچنانکه در طول سالهای متمادی، شجاعانه و با روحیه با حوادث مواجه شدند، از این پس نیز با روحیه و امید با همه حوادث برخورد کنند و مطمئن باشند که تلخی‌ها می‌گذرد و یُسر و آسانی در انتظار ملت ایران خواهد بود چرا که اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا. 🔹خداوند متعال به همه این تلاشها برکت می‌دهد و ملت را از این گذرگاه با عافیت و سربلندی عبور خواهد داد. 🔹گزارشها نشان می‌دهد در سال ۹۸ علاوه بر استقبال صاحبنظران از شعار رونق تولید، در عمل نیز از آن استقبال شد و با کار و تلاش دستگاههای مختلف، تولید تا حدودی به راه افتاد البته اثر آن در زندگی مردم محسوس نشد. 🔹باید با کار ده برابری، تولید به جایی برسد که در زندگی مردم اثر بگذارد 🔹مسائل اقتصادی کشور متعدد است از جمله «اصلاحات بانکی، گمرکی و مالیاتی» و «بهبود فضای کسب‌وکار» اما نقش تولید بی‌همتا است و با راه افتادن تولید و استفاده از بازار فروش ۸۰ میلیونی در داخل و ضمناً ارتباط با فروش و بازارهای خارجی، مشکلات اقتصادی قطعاً پایان می‌یابد و تحریم‌ها به نفع کشور تمام خواهد شد 🔹تحریم در کنار ضررهایش، سودهایی نیز داشته و ما را وادار کرده است که به فکر تهیه لوازم زندگی و نیازهای کشور از طریق امکانات داخلی باشیم که این حرکت بسیار مغتنم ان‌شاءالله ادامه خواهد یافت. 🔹البته لازمه تحقق این هدف برنامه‌ریزی است و بخشهای مختلف مانند سازمان برنامه، مجلس و مرکز تحقیقات آن، قوه‌قضائیه، مجموعه‌های دانش‌بنیان و گروههای پر شمار جوان، مبتکر و فعال باید در این برنامه‌ریزی‌ها شرکت کنند. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبا و شنیدنی 🎤 علـــــی فانـــــی 🎬 خورشیـــــد در قفس 💠 به مناسبت شهادت امام موسی کاظم(علیه السّلام) ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
1_240701147.mp3
3.07M
📲 داستان امامان 🎙واعظ: حاج آقا 🔖 سخاوت امام کاظم علیه السلام 🔖 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
گروه جهادی کریمه اهل بیت علیهاالسلام ⚜ ✅ افتخار دارد از ابتدای شیوع ، 🌹 حدود ۲۰ روز است که مشغول ضدعفونی کردن اماکن عمومی، معابر و مجتمع های مسکونی می باشد 🙏 لطفاً در حد توان ما را جهت تهیه مواد ضدعفونی طبیعی و بدون ضرر یاری فرمایید ✅بانک ملت شماره حساب 6104337676910928 محمد جواد امینی
📚 داستان های آموزنده 📚
⚜ گروه جهادی کریمه اهل بیت علیهاالسلام ⚜ ✅ افتخار دارد از ابتدای شیوع #ویروس_منحوس، 🌹 حدود ۲۰
ممنونم از دوست بزرگوارم الحمدالله تا الان غیر از وجه نقد، ۴۰ لیتر برای ضدعفونی ضریح مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها فراهم شده خدا از همه شما قبول کند از قافله جا نمونید
📚 داستان های آموزنده 📚
⚜ گروه جهادی کریمه اهل بیت علیهاالسلام ⚜ ✅ افتخار دارد از ابتدای شیوع #ویروس_منحوس، 🌹 حدود ۲۰
باز هم تشکر می کنم از همه عزیزانی که در این کار خیر و جهادی پیشقدم شدند اجر شما با حضرت زهرا سلام الله علیها
هدایت شده از ایتایار
⭕️ جدیدترین آهنگ ها را در کانال #پرشین_موزیک_ایتا دانلود کنید 💯 مرجع به روز موزیک های ایرانی و خارجی در ایتا http://eitaa.com/joinchat/639041536C5259cad849 ❣موسیقی از فکر تراوش میکند و به قلب مینشیند❣ ⁣🎧 آهنگ های آرامش بخش، مدیتیشن، خواب، بیکلام، شاد، تولد، عروسی و ... 🎼 http://eitaa.com/joinchat/639041536C5259cad849
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ ساختمانهای محکم ✨ باورش سخت است اما تحصیلات برای همه شعور نمی‌آورد. یعنی ممکن است شما بروید دانشگاه و زیر و بم دانشگاه را دنبال شعور گم شده‌تان بگردید اما جز آدامس چسبیده به زیر میزها و دیوارهایش و احیانا یکی دو جوان خوشتیپ که جلوی در سیگار دود می‌کنند، چیزی دست‌تان را نگیرد. هرچند وقتی فارغ‌التحصیل می‌شوی و نمره قبولی‌ات را می‌دهند دستت، احساس می‌کنی یک چیزی روی شانه‌ات سنگینی می‌کند که احتمالا شعور است اما متاسفانه آن سنگینی پاکت آبمیوه‌ای است که برای جلسه دفاعت برده بودی و ته کوله پشتی‌ات جا مانده. من هم با همین انگیزه‌ها وارد دانشگاه شدم. مدلش این‌طور بود که اوایل با وجود اینکه کیفت خالی بود ولی باید یک کتاب دستت می‌گرفتی که جلدش رو به بقیه باشد. کتابش هم هرچقدر سنگین‌تر بود، رفقایت هم بیشتر بودند. چند وقتی کتاب را دستم می‌گرفتم و توی راهروهای دانشگاه راه می‌رفتم و برای این و آن سری تکان می‌دادم که یک نفر تنه‌اش خورد بهم و جزوه‌هایش ریخت زمین. اما من آمادگی اینجایش را هم داشتم چون یک دانشجوی فرهیخته هیچ وقت اسیر کلیشه‌ها نمی‌شود. من به دنبال شعور و سطح کلاس بالا در تحصیلات آمده بودم. به خاطر همین کمکش نکردم تا جزوه‌ها را جمع کنیم و بعدش چشم توی چشم هم بشویم و احتمالا هاله عشق دورمان را بگیرد و گند بخورد توی ادامه دریافت شعورمان از دانشگاه. هر ترم که می‌گذشت، کتابِ توی دستم قطورتر می‌شد و به دنبالش شعورم هم بالاتر می‌رفت. اما از ترم سه به بعد احساس کردم این حرکت همه نیازهایم را برطرف نمی‌کند و باید بروم سراغ یک چیز بهتر و از نظر علمی پربارتر. این‌طور وقت‌ها باید با آدم حسابی‌های دانشگاه مراودات بیشتری داشته باشی. برای همین تعدادی از نخبه‌ها و با شعورها و با نفوذهای دانشگاه را دعوت کردم تولدم. هرچند همه جا را تاریک کرده بودیم و رقص نور و فلش از این‌طرف اتاق می‌رفت آن طرف اتاق و در این بین گاهی دماغی یا چشم زل زده‌ای که دارد سالاد ماکارانی می‌چپاند توی دهانش فقط دیده می‌شد اما همین مراودات علمی باعث شد در رشته تحصیلی‌ام تا سطح زیادی اعتماد به نفس بگیرم. از فردای آن میهمانی آن‌ها من را هم مثل خودشان مهندس صدا می‌کردند و حتی تعداد بسیاری سوال‌های درسی‌شان را هم می‌پرسیدند. از نظر ما دانشگاه به دو دسته تقسیم می‌شد، یه عده بی‌بخار و بی‌توجه که قدر دانشگاه و فضای پربارش را نمی‌دانند و عین افسرده‌ها سرشان را می‌اندازند پایین و می‌روند سر کلاس و ساکت برمی‌گردند خانه و دسته دوم مثل ما؛ یک عده فعال و پویا که سعی می‌کنند در همه مجالس مرتبط با رشته و دانشگاه و انواع میتینگ‌ها و گفت‌وگوهای موثر نظیر تولدها، گودبای پارتی‌ها، خزپارتی‌ها، نمک‌آبرودها و... شرکت کنند و اصولا از ترم یک باور دارند مهندس‌های واقعی این دانشگاهند و هر روز تلاش بیشتری می‌کنند که خودشان را بالاتر بکشند تا بتوانند خدمتی به جامعه علمی مملکت بکنند. برای همین سعی می‌کردیم تعداد مجالس را بیشتر کنیم. موزیکی می‌گذاشتیم و در حالی‌که کمی هم کمرمان را می‌چرخاندیم از دنیای علم می‌گفتیم. یک‌بار توی همین مباحث غرق شده بودیم که یکی از بچه‌ها که انگار در علم پزشکی هم سری در سرها داشت، گفت یک چیزی دارد که یک‌جوری مغزمان را برای دریافت علم باز می‌کند که قطعا می‌توانیم بارمان را در این دانشگاه ببندیم. همه‌مان هم چون آرزوهای بلند مدت زیادی داشتیم و قصدمان بورس شدن در دانشگاه کمبریج بود، گذاشتیم تا با دارویش درهای علم را روی مغزمان باز کند. واقعیتش من نمی‌دانستم دروازه‌های علم را که بخواهی باز کنی، این‌قدر دود و بو می‌زند بیرون اما مثل اینکه از دماغ هم راه داشت. از فردایش دسته دوم که ما بودیم، از قبل هم پویاتر و فعال‌تر شده بودیم و استادها می‌گفتند لازم نیست آن‌قدرها هم تا صبح بیدار بمانید و درس بخوانید، چون طوری چشم‌های‌مان خط شده بود که من بعدا فهمیدم نزدیک به چهار ترم نیمی از تخته کلاس را به خاطر همین نمی‌دیدم و دقیقا مباحث مهم در آن قسمت‌های تخته بوده و در واقع آن چهار ترمم ارزش دو واحد هم ندارد. به هرحال دانشگاه و دانشجویی هم عالمی دارد که اگر اهلش باشید، می‌توانید مثل ما بهترین استفاده‌های علمی را ازش بکنید و به مملکت خدمت کنید. در واقع همین امروز که دارم با شما صحبت می‌کنم، من و هم دوره‌ای‌هایم ساختمان‌هایی برای‌تان ساختیم که از همان علم و شعور دریافتی توی دانشگاه‌مان سرچشمه گرفته و شاید بعضی از شما زیر سقف‌هایش دارید این قصه را با خیال راحت می‌خوانید. خواستم بگویم دل‌تان قرص، ما کارمان را بلدیم. آن قسمت‌های ندیده تخته هم خیلی موضوع مهمی نبود. عمر دست خداست! مونا زارع
🕌یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُــــــــــدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ 🕌مرحوم آیت الله محمد حسین کاشف الغطاء ره در جواب این سؤال که اعتقاد شیعه و روش شما درباره روز اول سال (نوروز) چیست؟ چنین نوشتند: نوروز مقتضاى جهان است در بشر و حیوان و جماد، بلکه در آسمان و زمین و هوا و فضا؛ و بر این اساس روایاتى از اهل‌بیت علیهم‌السلام درباره نوروز به ما رسیده که عید گرفتن را تأیید کرده‌اند و نیز به نماز، ذکر و عبادت سفارش نموده‌اند 🔹مجله فرهنگ جهاد، شماره 6، ص 49. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸🍃🌸🍃 آورده اند که شیخ جنید بغداد به عزم سفر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او. شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند. شیخ پیش او رفت و سلام کرد. بهلول جواب سلام او را داد و پرسید چه کسی هستی؟ عرض کرد منم شیخ جنید بغدادی. فرمود تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می کنی؟ عرض کرد آری. بهلول فرمود طعام چگونه می خوری؟ عرض کرد اول «بسم الله» می گویم و از پیش خود می خورم و لقمه کوچک برمی دارم، به طرف راست دهان می گذارم و آهسته می جوم و به دیگران نظر نمی کنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی شوم و هر لقمه که می خورم «بسم الله» می گویم و در اول و آخر دست می شویم. بهلول برخاست و فرمود تو می خواهی که مرشد خلق باشی در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی دانی و به راه خود رفت. مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است. خندید و گفت سخن راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روان شد تا به او رسید. بهلول پرسید چه کسی هستی؟ جواب داد شیخ بغدادی که طعام خوردن خود را نمی داند. بهلول فرمود: آیا سخن گفتن خود را می دانی؟ عرض کرد آری. سخن به قدر می گویم و بی حساب نمی گویم و به قدر فهم مستمعان می گویم و خلق را به خدا و رسول دعوت می کنم و چندان سخن نمی گویم که مردم از من ملول شوند بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمی دانی. پس برخاست و برفت. مریدان گفتند یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟ جنید گفت مرا با او کار است، شما نمی دانید. باز به دنبال او رفت تا به او رسید. بهلول گفت از من چه می خواهی؟ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی دانی، آیا آداب خوابیدن خود را می دانی؟ عرض کرد آری. چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه خواب می شوم، پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (ص) رسیده بود بیان کرد. بهلول گفت فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمی دانی. خواست برخیزد جنید دامنش را بگرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمی دانم، تو قربه الی الله مرا بیاموز. بهلول گفت: چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم. بدان که اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از این گونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود. و ادامه داد: در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود، هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد. پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد و در خواب ، اینها که گفتی همه فرع است؛ اصل این است که در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد بشری نباشد. جنید گفت: جزاک الله خیرا ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•