eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از راز سلامتی
🔴گروه خونی ات چیه⁉️ ارتباط گروه خونی با 🍟 غذاهای مناسب لاغری وچاقی هر گروه ❤️خصوصیات جنسی هر گروه 💉روی گروه خونیت بزن و خصوصیاتت رو ببین👀 O+💉 O-💉 A+💉 A-💉 B+💉 B-💉 AB+💉 AB-💉
🌸🍃🌸🍃 روزی شخصی بر سر جالیز رفت که خیار بدزدد. پیش خودش گفت: این گونی خیار را می‌برم و با پولی که برای آن می‌گیرم، یک مرغ می‌خرم. مرغ تخم می‌گذارد، روی آن‌ها می‌نشیند و یک مشت جوجه در می‌آید، به جوجه‌ها غذا می‌دهم تا بزرگ شوند، بعد آن‌ها را می‌فروشم و یک گوسفند می‌خرم، گوسفند را می‌پرورم تا بزرگ شود، او را با یک گوسفند جفت می‌کنم، او تعدادی بره می‌زاید و من آن‌ها را می‌فروشم. با پولی که از فروش آن‌ها می‌گیرم، یک مادیان می‌خرم، او کره می‌زاید، کره‌ها را غذا می‌دهم تا بزرگ شوند، بعد آن‌ها را می‌فروشم با پولی که برای آن‌ها می‌گیرم، یک خانه با یک باغ می‌خرم. در باغ خیار می‌کارم و نمی‌گذارم احدی آن‌ها را بدزدد. همیشه از آن‌جا نگهبانی می کنم. یک نگهبان قوی اجیر می‌کنم، و هر از گاهی از باغ بیرون می‌آیم و داد می‌زنم: آهای تو، مواظب باش. آن فرد چنان در خیالات خودش غرق شد که پاک فراموش کرد در باغ دیگری است و با بالاترین صدا فریاد می‌زد. نگهبان صدایش را شنید و دوان‌دوان بیرون آمد، آن فرد را گرفت و کتک مفصلی به او زد. بيچاره تازه فهميد كه همش رويا بوده است... ✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸🍃🌸🍃 سربازی در جنگ چالدران از میدانِ جنگ گریخت تا به روستایی در اطراف چالدران رسید. در کوچه‌ای رفت که در ابتدای کوچه جوانی را دید و از ترس اینکه لو نرود، او را با تفنگش کُشت. سراسیمه دوید و درب منزلی را زد و پیرمردی در را گشود و او را در خانه پناهش داد. ساعتی نگذشت پیرمرد بیرون رفت و به جوان گفت: در را قفل کردم تا نیامدم جایی نرو! سه روز گذشت و پیرمرد به خانه بازگشت. سرباز گفت: اجازه دهی شبانه به کشور خودم حرکت کنم. پیرمرد گفت: نه! منطقه امن نیست. جوان دوباره اصرار کرد. پیرمرد گفت: اگر از خانه‌ی من پایِ خود بیرون بگذاری قسم می‌خورم تو را خواهم کشت. جوان مجبور شد یک‌ماه در منزل پیرمرد مهمان شود. بعد از حدود یک‌ماه، روزی پیرمرد گفت: ای جوان! آذوقه‌ی خود بردار شبانه به سمت کوهستان برویم تا من راه عثمانی را به تو نشان دهم و به دیار خود برگرد. سرباز شبانه با پیرمرد هر یک سوار بر اسبی به سمتِ کوهستان رفتند و بعد از نشان‌دادن مسیر، پیرمرد اسب را هم به سرباز هدیه داد. جوان گفت: حال که می‌روم سؤالی را پاسخ نیافتم، چرا مرا یک‌ماه نگه‌داشتی؟ آیا واقعاً اگر از خانه‌ات بیرون می‌رفتم، مرا می‌کُشتی؟ پیرمرد گفت: وقتی درب خانه‌ی مرا زدی بعد از چند لحظه که من پناه‌ات دادم، درب منزل مرا زدند و من برای این‌که لو نروی تو را در منزل گذاشتم و بیرون رفتم و جنازه‌ی پسرم را که با تفنگ کشته شده بود، دیدم. یقین کردم کار توست. خواستم برگردم و تو را قصاص کنم ولی از خدا ترسیدم بر مهمان خویش قصد جانش کنم. وقتی که گفتی می‌خواهی بروی، می‌دانستم اگر پایت را از منزل بیرون بگذاری و از مهمان‌بودن من خارج شوی، وسوسه خواهم شد تا تو را قصاص‌ کنم. بنابراین تهدیدت کردم در منزل بمانی تا خون پسرم بر من سرد شود تا بتوانم از قصاص تو بگذرم و امروز دیدم شکر خدا می‌توانم از قصاصِ تو بگذرم پس اجازه دادم از منزل من خارج شوی. سرباز عثمانی که در دل شب این حقیقت را شنید پاهایش سرد شد و تفنگ خویش بیرون کشید و گفت: یا مرا بکش یا خودم را خواهم کشت. پیرمرد گفت: سِلاح خود غلاف کن! مدت‌ها خواستم قصاص فرزندم از تو بگیرم ولی یک سؤال همیشه ذهن مرا درگیر خود ساخته بود، گفتم: خدایا! اگر قصد تو کشتن این سرباز بود قطعاً به در خانه‌ی من روانه‌اش نمی‌کردی پس قصد خدا بر پناه‌دادن تو بود چون درب هر خانه‌ای غیر خانه‌ی مرا می‌زدی قطعاً اکنون زنده نبودی. امروز یقین کردم که خداوند متعال نیز اگر قصدش پناه‌دادنِ ما در روز قیامت از عذابش نبود به دین اسلام پناهنده‌مان نمی‌ساخت. ✾📚 @Dastan 📚✾•
Joze25.mp3
4.01M
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• #تلاوت_قرآن جزء بیست و پنجم 🎵 تند خوانی قرآن (تحدیر) 📌 استاد معتز آقایی •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
هدایت شده از کیک شیرین🍰
رو آبکش نکنید❌❌❌ که نصف عمر‌تون به فناست😱 منم قبلا نمیدونستم😏 تا دوست 😍 انقدر خوشمزه میشه،شیش لیگ و چلوگوشت جلوش کم میاره😉 ، عاشقشن کی فکر میکرد ازبرنج جلو بزنه😁 تا حالا هر چی ماکـــارونی خــــــوردی سوتفاهم بوده😂 از این به بعد با این روش بپز😍👇 http://eitaa.com/joinchat/4105371656Cef4cada4cd
🌸🍃🌸🍃 انشای یک دانش آموز، در مورد "پول حلال" نان حلال خیلی خیلی خوب است. من نان حلال را خیلی دوست دارم. ما باید همیشه دنبال نان حلال باشیم، مثل آقا تقی. آقاتقی یک ماست‌بندی دارد.او همیشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت می‌دهد تا آبی که در شیرها می‌ریزد، حلال باشد. آقا تقی می‌گوید: آدم باید یک لقمه نان حلال به زن و بچه‌اش بدهد تا فردا که سرش را گذاشت روی زمین و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بیراه نباشد . دایی من هم کارمند یک شرکت است. او می‌گوید: تا مطمئن نشوم که ارباب رجوع از ته دل راضی شده، از او رشوه نمی‌گیرم. آدم باید دنبال نان حلال باشد. دایی‌ام می‌گوید: من ارباب رجوع را مجبور می‌کنم قسم بخورد که راضی است و بعد رشوه می‌گیرم! داییم می‌گوید : تا پول آدم حلال نباشد، برکت نمی‌کند. پول حرام بی‌برکت است. ولی پدرم یک کارگر است و من فکر می‌کنم پولش حرام است؛ چون هیچ‌وقت برکت ندارد و همیشه وسط برج کم می‌آورد. تازه یارانه‌ها را خرج می‌کند و پول آب و برق و گاز را نداریم که بدهیم. ماه قبل، برق ما را قطع کردند، چون پولش را نداده بودیم دیشب میخواستم به پدرم بگویم: کاش دنبال یک لقمه نان حلال بودی ! 😃😞😃😞 ✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از ابَر أمر
🌼 روش جدید امر به معروف؛ ، مؤثر و ساده در ۳۰ ثانیه 1️⃣ اگر نگران هستیم، امیرالمؤمنین فرمود، همه نیکی‌ها، حتی جهاد، در برابر ، مثل یک دمیدن در اقیانوس است. 2️⃣ یکی از بزرگترین فسادها در دستگاه‌ها، مسوولین و ولنگاری در است که هر روز ارزشهای اقتصادی، معنوی و خانوادگی میلیون‌ها نفر را به خطر می‌اندازد؛ به بیان رهبرمان قتلگاه جوانان و نوجوانان شده است؛ 3️⃣ فرایند شکل گیری این پویش: 👈اعتراضات مردمی 👈اعتراض امام خامنه ای 👈اعتراض آیت الله اعرافی، رئیس حوزه علمیه 👈اعتراض نخبگان و فضلای حوزه 🌕 رفتن به خبرگزاری فارس: www.farsnews.ir/my/c/23860 ✅ زدن روی گزینه 🌕 ارسال شماره همراه ✅ ارسال تایید دریافتی 🌹توضیح بیشتر در کانال ابرامر: 🇮🇷 @abaramr
گفت: بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود، کسانی که چیزی به آدمی می‌بخشند یا توقع دارند یا امید ثواب؛ یا منت می‌گذارند یا تلافی می‌کنند! تنها تویی که بی‌دریغ می‌بخشی و هیچکس دست خالی از سر سفره‌ات بلند ‌‌ نمی‌شود؛ باران که می‌بارد، بر همه جا و همه چیز و همه کس می‌بارد... خدایی که خالق باران است همینطور روزی می‌دهد! الهی! مرا دست خالی بر نمی‌گردانی مثل همیشه؛ یا رزاق! دستم خالیست، سفره‌ام خالیست، توشه‌ام ناچیز... خدایا مرا از روزی دنیا و آخرت نصیب کن به اندازه کرمت... " يَاخَيْرَ الرَّازِقِينَ.." #التماس_دعا_در_لحظات_سبز_افطار #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
Joze26.mp3
3.99M
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• #تلاوت_قرآن جزء بیست و ششم 🎵 تند خوانی قرآن (تحدیر) 📌 استاد معتز آقایی •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
📘 داستانک : ✍️پیرمردی که‌ شغلش ‌دامداری‌ بود‌، نقل‌ میکرد:‌‌‌‌‌ گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زائیده بود و سه چهار توله داشت و اوایل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون ‌آسیبی ‌به‌ گوسفندان‌ نمیرساند‌ وبخاطر ترحم‌ به‌ این ‌حیوان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و بچه‌هایش‌، او را بیرون ‌نکردیم‌، ولی ‌کاملا ا‌و را زیر نظر‌ داشتم‌. این‌ ماده‌ گرگ ‌به ‌شکار میرفت‌ و هر بار مرغی‌، خرگوشی ‌، بره‌ای شکار میکرد و برای ‌مصرف ‌خود و بچه‌هایش ‌می آورد‌. اما با اینکه ‌رفت ‌آمد ‌او از آغل‌ گوسفندان ‌بود، هرگز متعرض‌گوسفندان ‌ما نمیشد‌. ما دقیقا آمار گوسفندان ‌و‌بره های‌ آنها ‌را داشتیم‌ وکاملا" مواظب‌ بودیم‌، بچه‌ها تقریبا‌ بزرگ ‌شده‌‌‌‌ بودند. یک‌بار و در غیاب ‌ماده ‌گرگ ‌که ‌برای ‌شکار رفته‌ بود، بچه‌های ‌او‌‌ یکی ‌از ‌بره‌ها را کشتند! ما صبرکردیم، ببینیم ‌چه ‌اتفاقی‌ خواهد افتاد‌؛ وقتی ‌ماده ‌گرگ ‌برگشت ‌و این ‌منظره ‌را دید، به ‌بچه‌هایش ‌حمله‌ور شد؛ آنها ‌را گاز می گرفت و میزد ‌و بچه‌ها ‌سر و صدا و جیغ ‌میکشیدند ‌و پس ‌از آن ‌نیز ‌همان‌ روز ‌آنها را برداشت‌‌ و از ‌آغل ‌ما رفت‌. روز بعد، با کمال ‌تعجب ‌دیدیم، گرگ، یک ‌بره‌ ای شکار کرده و آن‌ را نکشته ‌و زنده ‌آن‌ را از دیوار‌ آغل ‌گوسفندان ‌انداخت ‌رفت‌.» این ‌یک ‌گرگ ‌است‌ و با سه‌ خصلت‌: درندگی وحشی‌بودن‌ وحیوانیت‌شناخته‌میشود‌ اما میفهمد، هرگاه ‌داخل ‌زندگی ‌کسی‌ شد و کسی ‌به ‌او ‌پناه‌ داد و احسان‌کرد به‌ او خیانت ‌نکند ‌و اگر‌ ضرری‌ به ‌او زد ‌جبران نماید ✾📚 @Dastan 📚✾•
📌دوره‌ای متفاوت و کارآمد جهت آموزش مربیان و مدیران آیندهٔ فضای مجازی 🌷 https://eitaa.com/joinchat/543817728Cc264cfff87
🌸🍃🌸🍃 حضرﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ (ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻼﻡ) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ میخوری؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی ﻛﺮﺩ ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎﺩ ... ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ ! ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﭼﺮﺍ?! ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﭼﻮﻥ ﻭقتی که ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﺯی ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ نمی کند ... ﻭلی ﻭقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی ... ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ ... ﺧــــﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ : ۝ ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍی ﺑﺮ ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺧﺪﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯﯼ آن۝ 🍒🍒🍒🍏🍏🍒🍒🍒 @Dastan