eitaa logo
داستان های آسمانی
70 دنبال‌کننده
46 عکس
13 ویدیو
0 فایل
در این کانال میتونید داستان های جذابی از افرادی ک مسیر زندگی خود را به گونه ای متفاوت انتخاب کردند بخوانید. این داستان ها واقعی نیستند اما میتوانند مصداق های واقعی زیادی داشته باشند اگر انتقاد یا پیشنهادی دارید لطفاً به این آی دی ارسال کنید. @asemani4522
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻در یکی از مدارس، معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه، معلم جایگزینی بجای اون شروع به تدریس کرد. این معلم جایگزین در یکی از کلاسها سوالی از دانش آموزی کرد که اون نتونست جواب بدهد. بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن کردن و اون رو مسخره می کردن😣😐 معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از برخورداره و همش توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار میگیره. زنگ آخر که شد و وقتی بچه ها از کلاس خارج شدن، معلّم اون دانش‌آموز رو صدا کرد و بهش برگه ای داد که بیتی شعر روی اون نوشته شده بود و ازش خواست همون جور که نام خودش رو حفظ کرده، اون بیت شعر رو حفظ کنه و با هیچ کس در مورد این موضوع با کسی صحبت نکنه حالا روز دوم معلم چکار کرد!!!! معلم اوم همون بیت شعر رو روی تخته نوشت و خیلی زود اون بیت شعر رو پاک کرد و از بچّه ها خواست هر کس در اون زمان کوتاه تونسته شعر رو حفظ کنه، دستش رو بالا ببره.✋✋ هیچ کدام از دانش آموزان نتونسته بودن حفظ کننن.😐 تنها کسی که دست خودش رو بالا برد و شعر رو خوند همون دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود. بچّه ها از این که اون تونسته در این فرصت کوتاه شعر رو حفظ کنه مات و مبهوت شدن.😳😧 معلّم خواست براش دست بزنن و تشویقش کنن.👏👏👏😁 در طول این یک ماه، معلّم جدید هر روز همین کار رو تکرار می کرد و از بچّه ها می خواست تشویقش کنن و اونو مورد لطف و محبّت قرار می داد. کم کم نگاه همکلاسی ها نسبت به اون دانش آموز تغییر کرد.😍😊 دیگر کسی اون را مسخره نمی کرد.😉 اون دانش آموز عزت نفسش تقویت شده بود و احساس کرد دیگر اون شخصی که همش معلّم سابقش “خِنگ ” صداش میکرد، نیست. اون دانش آموز هم تمام تلاش خودش رو می کرد که همیشه اون احساس خوبِ بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران رو حفظ کند. اون سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاس های بالاتر رفت. در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خودش رو گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد ایران هست.😍😍✨🌟 این داستان هم کاملا واقعی هست👆 این قصه رو دکتر علی ملک حسینی در کتاب زندگانی خودش و برای قدردانی از اون معلم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگیش رو عوض کرد گفته✨💫🌟 ❄️@dastan_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت پانزدهم حرف‌های آنا هرچند از جهت نحوه زندگی ریحانه نگرانم کرد، اما از جهت تبلیغ دین، دلم را قرص کرد. می‌دانستم که ریحانه انقدر در پایبندی به دینش و تبلیغ علمش، ثابت قدم است، که هیچ چیزی جلودارش نیست. یک روز در آشپزخانه مشغول آشپزی بودم که یک پیام از آنا دریافت کردم. گفته بود: "ساعت ۵ عصر بزنید شبکه العالم. ریحانه را قرار است توی تلویزیون نشان بدهد." ریحانه که هیچ وقت این خبرها را به ما نمی‌داد (از بس این دختر متواضع بود) ( حالا اینکه با چه مکافاتی و چطوری شبکه العالم را پیدا کردم.... بماند) ساعت ۵ عصر نشستیم پای تلویزیون. دیدم یک برنامه مناظره زنده است. بین ریحانه و یک دختر دیگر. ریحانه سرتا پا پوشیده همراه با چادر، صورتش توی اون چادر و روسری مثل قرص ماه می‌درخشید. آن یکی دختر، با لباسی نسبتاً عریان و صورتی پر از آرایش زننده ،با موهای طلایی رنگی که روی شانه‌هایش انداخته بود. با دیدن تیپ و قیافه آن دختر سرم را به زیر انداختم و از خجالت نتوانستم دیگر به تلویزیون نگاه کنم. صحبت‌های مجری برنامه را درست متوجه نمی‌شدم... عربی را دست و پا شکسته بلد بودم... فقط از میان صحبت‌هایش همین را فهمیدم که اول ریحانه را معرفی کرد و بعد آن دختر را ... گفت:"ریحانه یک دختر مسلمان شیعه است از ایران.... و جولیا یک دختر لاییک است از آمریکا... این دو قرار است با یکدیگر مناظره کنند... هر کدام که بر دیگری پیروز شد، موظف است آیین دیگری را بپذیرد.... دلم لرزید.... اما من به ریحانه ایمان داشتم. غیر ممکن است ریحانه شکست بخورد..... کانال داستان های آسمانی https://eitaa.com/dastan_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ دو راهکار مهم و مجرب برای خوش اخلاق شدن فرزندان مادران برای اینکه فرزندان آنها خوش اخلاق شوند و چموش نباشند بهتر است که حین بارداری هر روز سوره محمد را بخوانند و مداومت بر داشته باشند. آیت الله شیخ مجتبی تهرانی ❄️@dastan_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت شانزدهم ریحانه با آن دختر به زبان عربی صحبت می‌کرد، من زبان دخترم را خوب می‌فهمیدم... مگر می‌شود مادری زبان دخترش را نفهمد؟... به هر زبانی که سخن بگوید.... ریحانه ابتدا شروع به صحبت کرد:" شما هر چیزی را که در دنیای اطرافتان می‌بینید، اولین چیزی که به ذهنتان می‌آید این است که این را یک شخصی ساخته است.... یک شخصی که تمام جوانب آن شی را در نظر گرفته... می داند مواد اولیه‌اش چیست... می‌داند به چه دردی می‌خورد ....می داند چگونه باید از آن استفاده کرد... می‌داند اگر چه کارش کنیم، خراب می‌شود... می داند عمر مفید این محصول چقدر است... اگر چه چیزی تویش بریزیم بهتر کار می‌کند و اگرچه چیزی به خوردش بدهیم نابود می‌شود.... وقتی قبول داریم که یک شی کوچک حتما سازنده دارد و قبول داریم که این سازنده اینقدر به آنچه که می‌سازد آگاهی دارد، پس حتماً این جهان هم سازنده‌ای دارد که آن را به طور دقیق ساخته است و حتماً انسان هم سازنده‌ای دارد که می‌داند او را برای چه کاری ساخته.. چه کار کند که بهتر زندگی کند... اگر چه کار کند نابود می‌شود.. حال این سازنده خودش این نکات را بداند کافیست؟؟  آیا لازم نیست محصولش هم این را بداند؟؟  محصول او که یک آدم ماشینی نیست که کوکش کنی، خودش راه بیفتد... این محصول دارای شعور و درک است... قدرت انتخاب دارد... پس بهتر است این نکات را خودش هم بداند تا بتواند بهتر، از خودش استفاده کند ...حالا این محصول ممکن است بگوید من این نکات را نمی‌خواهم بدانم.. می‌خواهم خودم با آزمون و خطا راهم را پیدا کنم... سازنده می‌گوید حیف توست که آنقدر به در و دیوار بخوری تا بالاخره راه را پیدا کنی ...ممکن است این زمین خوردن‌ها آخرش سیستم تو را به هم بریزد و تو دیگر نتوانی سر پا شوی .... نمی‌خواهم محصولاتم به همین راحتی نابود شوند.... من خودم راه درست را نشانت می‌دهم... بیا از راهی که من نشانت داده‌ام برو تا زندگی بهتری داشته باشی... کانال داستان های آسمانی https://eitaa.com/dastan_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر از کودک خود خواسته اید کاری را انجام دهد، بگذارید خودش آن کار را تمام کند. حتی اگر در مقایسه با مدت زمانی که شما می توانید آن کار را انجام دهید، به دو برابر آن زمان یا مقدار بیشتری وقت نیاز داشته باشد. حتی اگر جمع کردن لباس خواب برای او پنج دقیقه هم طول می کشد، بگذارید که او خودش این کار را انجام دهد.(مگر اینکه واقعا عجله داشته باشید) در این حالت، وقتی خودش کار را تمام می‌کند در مقایسه با زمانی که شما کار او را تمام کنید، او احساس موفقیت و بیشتری تجربه خواهد کرد. ❄️@dastan_asemani
قسمت هفدهم ساعت‌ها این دو دختر با هم مناظره کردند ... با اینکه چندان چیزی از صحبت‌های آن دختر متوجه نمی‌شدم، اما از تلویزیون چشم برنمی‌داشتم. آخر بعد از سال‌ها روی ماه دخترم را دیده بودم.... مگر می‌توانستم ازش دل بکنم؟ هرچند که اشک‌هایم مزاحم دیدنم بود... اما تا آخرش را نشستم و دیدم.. آخر برنامه دیدم آن دختر از جا بلند شد. دستش را به نشانه تسلیم بلند کرد و شروع کرد به گفتن این جملات: " اشهد ان لا اله الا الله... اشهد ان محمدا رسول الله... اشهد ان علی ولی الله.... دیگر طاقت آرام گریه کردن را نداشتم.... بلند بلند گریه می‌کردم... دیگر اشک نبود که از چشم‌هایم می‌ریخت.... باران بهاری بود.... بقیه اطرافیانم هم حالی بهتر از من نداشتند ...هر کس را که نگاه می‌کردم، سر به گریبان برده بود و می‌لرزید.... می‌خواستم فریاد بزنم... به همه عالم بگویم که این دختر من است.... این پاره تن من است.... جگر گوشه من است.... این دختری که اینطور دنیا را تکان داده، ریحانه من است.... من این طرف دنیا خوشحال بودم و ذوق می‌کردم از اینکه چنین دختری دارم. غافل از اینکه ریحانه من، آن طرف دنیا به خاطر همین مناظره، چند برابر قبل، مورد آزار و اذیت قرار گرفت.... کانال داستان های آسمانی https://eitaa.com/dastan_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت هجدهم من این طرف دنیا خوشحال بودم و ذوق می‌کردم از اینکه چنین دختری دارم. غافل از اینکه ریحانه من، آن طرف دنیا به خاطر همین مناظره، چند برابر قبل، مورد آزار و اذیت قرار گرفت.... تهدیدها بر ضد ریحانه خیلی بیشتر از قبل شده بود. بعدها از آنا شنیدم که برای سرش جایزه گذاشته بودند... معلوم است که جریان کفر، هیچگاه ساکت نمی‌نشیند... وقتی در یک مناظره جریان کفر از اسلام شکست بخورد و تسلیم شود و این را همه دنیا ببینند، باعث و بانی این شکست را هرگز فراموش نمی‌کنند و تا جانش را نگیرند ، رهایش نمی‌کنند. بعد از آن روز، هر روز برای سلامتی ریحانه صدقه می‌دادم. از خدا می‌خواستم حافظ و نگهدارش باشد. خبرهایی که هر هفته از آنا می‌شنیدم حاکی از آن بود که خطر بیخ گوش ریحانه است، اما خدا نمی‌خواهد که او را به این زودی ببرد... یک روز که در خانه نشسته بودم، باز هم آنا  پیام داد که امروز ساعت ۵ عصر ریحانه مناظره دارد. شبکه العالم را ببینید. ساعت ۵ نشستیم پای شبکه العالم و دوباره روی ماه ریحانه را دیدم. چقدر این دختر نورانی شده بود.. چهره‌اش مثل شهدا شده بود.... شهدا؟؟؟ نه! نه! ریحانه من، درسش که تمام بشود برمی‌گردد خانه... شک نکن .... برنامه مناظره شروع شد. باز همان مجری ریحانه یک طرف یک پسر مسیحی یک طرف از حرف‌های مجری متوجه شدم که می‌گفت برنامه قبل ما مورد استقبال بسیاری از مخاطبان قرار گرفت. مخاطبان درخواست کردند که ریحانه خانم با پیروان ادیان و مذاهب دیگر هم مناظره داشته باشد. برای همین در این برنامه مناظره ریحانه از دین اسلام مذهب تشیع را داریم با دیوید از دین مسیحیت... کانال داستان های آسمانی https://eitaa.com/dastan_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. تربیت فرزند ماهیـ🐟ــگیری نیست! . یادت باشه تربیت فرزند مثل ماهـــیگیری نیست که هر وقت، ماهی رو از آب بگیری تازه باشه...! . ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ ✒ کامران صاحبی | روانشناس دینی https://eitaa.com/joinchat/932249763C5c3c99a941 .
سلام دوستانی که از کانال بنده مطلبی را به جایی فوروارد میکنند لطف کنند با لینک کانال فوروارد کنند. بنده راضی نیستم جایی بدون لینک کانال ارسال بشه. از نظر شرعی هم مشکل داره
قسمت نوزدهم از حرف‌های مجری متوجه شدم که می‌گفت برنامه قبل ما مورد استقبال بسیاری از مخاطبان قرار گرفت. مخاطبان درخواست کردند که ریحانه خانم با پیروان ادیان و مذاهب دیگر هم مناظره داشته باشد. برای همین در این برنامه مناظره ریحانه از دین اسلام مذهب تشیع را داریم با دیوید از دین مسیحیت... از میان صحبت‌های ریحانه فهمیدم که می‌گفت:" چطور می‌شود به سه خدا معتقد بود، در حالی که فقط یک خدا می‌تواند در عالم وجود داشته باشد و عالم را مدیریت کند؟؟.... چطور می‌شود باور کرد که خدا در کالبد عیسی حلول کرده باشد، در حالی که خدا عظمتش بسیار بیشتر از آن است که در یک جسم بشری حلول کند؟؟... چطور می‌شود پذیرفت که عیسی، پیامبر خدا، فدای بشریت شده باشد تا گناه نخستینی را که بشر مرتکب شده را پاک کند؟.. هیچ جوری عقلانی نیست که شما فدا شوید، تا من پاک شوم..." در جای دیگری اشاره به جایگاه زن در مسیحیت کرد و گفت: "شما نگاهتان به زن خیلی تحقیرآمیز است... شما معتقدید گناه نخستین را ابتدا زن مرتکب شد... اول زن از آن میوه ممنوعه خورد و بعد به آدم خوراند... در حالی که ما معتقدیم هر دو با هم از آن میوه ممنوعه خوردند... شما معتقدید خدا زن را از دنده چپ مرد و از گل اضافه مرد آفرید ... اما ما معتقدیم هر دو از یک گوهر وجودی آفریده شده‌اند... شما معتقدید مرد بر زن برتری دارد و زن برای مرد خلق شده است... اما ما معتقدیم هیچکس بر دیگری برتری ندارد... و هر کدام برای هدف و مقصودی آفریده شده‌اند... و هر دو برای عبودیت الهی خلق شده‌اند.... شما حتی به خانم‌های راهبه تان اجازه رسیدن به درجات بالای معنوی را نمی‌دهید... اما در اسلام خانم‌ها اجازه دارند به بالاترین درجات معنوی که همان مرجعیت است برسند.... کانال داستان های آسمانی https://eitaa.com/dastan_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 💕 مادرانه 💕
💢کودکی که کتک بخورد بدون شک در آینده کتک‌کاری می‌کند. تنبیه بدنی کودک او را به یک فرد مهاجم تبدیل می‌کند. بسیاری از مطالعات نشان می‌دهد بین تنبیه بدنی کودکان و رفتار خشونت‌آمیز و پرخاشگری آنها در دوران بزرگسالی ارتباط وجود دارد. بیشتر مجرمان افرادی هستند که در دوران کودکی مورد ارعاب و تنبیه بدنی واقع شده‌اند. این قانون طبیعت است که کودکان از شیوه‌های تربیتی والدین ، معلمان و بزرگترهای خود درس می‌گیرند. ❀ @madaranee
هدایت شده از 💕 مادرانه 💕
والدینی که هنگام داد میزنند به فرزندشان این پیام را می دهند که من ضعیف و شکننده ام و تو کنترل کامل بر من و رفتار من داری! به علاوه به کودکشان می گویند وقتی اوضاع مطابق میل تو پیش نرفت جیغ بزن، کن و زور بگو به همین دلیل والدینی که داد می زنند هر روز مجبورند بیشتر از روز قبل داد بزنند. آنها هر روز ضعیف تر و مغلوب تر می‌شوند و رفتار اشتباه کودکشان قوی‌تر خواهد شد در این میان همه بازنده خواهند بود. @madaranee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت بیستم این مناظره هم مانند مناظره قبل، چند ساعتی طول کشید. اما در نهایت، مانند مناظره قبلی به شکست طرف مقابل منجر نشد.... آن پسر مسیحی وقتی دیگر حرفی برای گفتن نداشت، جلسه را ترک کرد.... انگار انتظار چیز دیگری را داشت و آن چیز محقق نشده بود.... وقتی او جلسه را ترک کرد، مجری برنامه اعلام کرد که ریحانه پیروز این مناظره است. با گفتن این حرف، اشک در چشمانم حلقه زد. اما این بار اشک شوق نبود. گریه کردم، اما نه از روی خوشحالی.... انگار غم سنگینی بر دلم نشسته بود که لحظه به لحظه سنگین‌تر می‌شد. کم کم گریه‌ام تبدیل به شیون و زاری شد. همه با تعجب نگاهم می‌کردند. آخر چه شده که اینطور گریه می‌کنی؟؟  مگر خوشحال نیستی که دخترت باز هم پیروز مناظره شده؟؟ نمی ‌دانستم چه جوابی بدهم.... فقط می‌دانستم که بدبخت شدم... چرا چطوری اش را نمی‌دانستم.... بر سر و صورت خودم می‌زدم و اشک می‌ریختم. آنقدر گریه کردم که از حال رفتم. در خواب دیدم ریحانه کنارم نشسته، صورتم را در آغوش گرفته و می‌بوسد و آرام در گوشم می‌گوید:" نگران نباش مادر... من جایم خوب است... خوبتر از قبل... اینجا همه چیز خوب است." با آبی که به صورتم پاشیدند، بیدار شدم. یک آن به زبانم جاری شد: ریحانه شهید شد.... کانال داستان های آسمانی https://eitaa.com/dastan_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا