eitaa logo
فرهنگ هزار موضوعی داستان، طنز،لطيفه ها و خاطرات آموزنده
80 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰بايد ها و نبايد های 🌷توجه به عاقبت کارها 👈 🌼🍃شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است... اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند... پس از این گفته، امیر دستورداد سر آن مرد را بزنند 🌼🍃 📚 در مثل نيز آمده است : از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم برويد جو ز جو https://eitaa.com/dastan_latifeh
و _آموزه_های_دينی_ ✍️امام هادی علیه السَّلام می‌فرمایند: اگر بعد از غیبت قائم ما نبود وجود علمایی که به سوی خدا می‌خواندند و به وجود خدا رهنمون می‌شدند و با حجت‌های الهی از دین او دفاع نمی‌کردند و بندگان ناتوان خدا را از راه‌های ابلیس و پیروان او نمی‌رهاندند، بی‌گمان همۀ مردم از دین خدا بر می‌گشتند. 📚بحارالأنوار 🌺نمونه 🌷 روزى از فحشاء بازش می دارد 👈انس روايت كرده كه جوانى از انصار نمازهاى خود را با رسول خدا (ص) مى‏خواند، و در عين حال مرتكب فحشاء هم مى‏ شد اين خبر به رسول خدا (ص) رسيد، فرمود: بالاخره نماز او روزى او را از فحشاء باز خواهد داشت مجمع البيان، ج 8، ص 285. الدر المنثور، ج 5، ص 146. بحار الانوار ج 79 ص 198 بر گرفته از آيه شريفه : ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر https://eitaa.com/dastan_latifeh
👈تأييديه لطيفه قرآنی 💠یک شب برای خدا💠 🌀دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد. ⚡️خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت ای جوان، سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید به تو بدهم، مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی.دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند. 💢روز شد، کسی در خانه احمد را زد. داخل آمد و 150 دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است. ⚡️احمد رو به دزد کرد و گفت دینارها را بردار و برو، این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی. حال دزد دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد. 💢گریان به شیخ نزدیک تر شد و گفت تاکنون به راه خطا می رفتم، یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی نیاز ساخت، مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه صواب را بیاموزم. ⚡️کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت. https://eitaa.com/dastan_latifeh
🌷حکايت آموزنده آمده: در بعض روايات آمده كه چون آيت وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ‏ نازل شد جمعى از اصحاب پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم دست از طلب روزى باز گرفتند و در خانه‏هاى خود نشستند و اعتماد بر كرم حق سبحانه و تعالى كردند و به عبادت مشغول شدند و چون اين خبر بسمع شريف پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم رسيد عيب فرمود ايشان را و گفت: (انى لأبغض رجلا فاغرا فاه إلى ربه يقول ارزقنى و يترك الطلب). يعنى به درستى كه من هر آينه دشمن مى‏دارم مردى را كه باز كرده باشد دهن خود را بسوى پروردگار خود و مى‏گفته باشد كه روزى ده مرا و بگذارد طلب كردن روزى را. » آيات الأحكام (الجرجاني)، ج‏2، ص: 119 👈گفتنی است اين حکايت در ذيل اين آيه شريفه آمده « هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ سورة تبارك يعنى خداى تعالى آن چنان خدائيست كه گردانيد از براى شما اى فرزندان آدم زمين را نرم و ملايم پس برويد در راه هاى او و جوانب او و بخوريد از روزي هاى خداى تعالى 👈 مراد از رزق او انواع نعمت هاى اوست كه از زمين حاصل گرداند جهت بنده‏هاى خود. 🌷برچسب ها: ☺️ https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰از جمله برکات آشنايي با داستان ها و ... با محتوای قرآنی ؛ آرامش و ... 👈به نمونه ای از اين گونه داستان های تاريخی توجه بفرمائيد. https://eitaa.com/dastan_latifeh
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى ﴿۳﴾ ✨كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته ✨و مورد خشم قرار نداده است (۳) 📚سوره مبارکه الضحى ✍️آیه ۳ https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰داستان مناسب : 🌱حکایت لقمان و میوه ها روزگاری، حکیم در خدمت خواجه ای بود. خواجه، غلام های بسیار داشت. لقمان بسیار همواره مورد توجّه خواجه بود. غلامان دیگر بر او می ورزیدند و همواره پی ای می گشتند برای کردن لقمان پیش خواجه. 👈روزی از روزها، خواجه به لقمان و چند تن از غلامانش دستور داد تا برای چیدن میوه به باغ بروند. غلام ها و لقمان، میوه ها را چیدند و به سوی خانه حرکت کردند. در بین راه غلام ها میوه ها را یک به یک خوردند و تا به خانه برسند، همه میوه ها تمام شد و سبد خالی به خانه رسید. خواجه وقتی درباره میوه ها پرسید، غلام ها که میانه خوشی با لقمان نداشتند. گفتند: میوه ها را لقمان خورده است. خواجه از دست لقمان شد. خواجه پرسید: «ای لقمان، چرا میوه ها را خوردی؟ مگر نمی دانستی که من امشب، دارم؟ اصلاً به من بگو ببینم، چگونه توانستی آن همه میوه را به تنهایی بخوری؟!» لقمان گفت: من لب به میوه ها نزده ام. این کار، به خواجه است!» خواجه گفت: «چگونه می توانی ثابت کنی که تو میوه ها را نخورده ای؟ در حالی که همه غلام ها می دهند که تو میوه ها را خورده ای!» لقمان گفت: «ای خواجه، ما را کن، تا بفهمی که میوه ها را چه کسی خورده است!» خواجه برآشفت: «ای لقمان، مرا دست می اندازی؟ چگونه بفهمم که میوه ها را چه کسی خورده است؟ هر کسی که میوه ها را خورده است، میوه ها در شکمش است. برای این کار باید شکم همه شما را پاره کنم تا بفهمم میوه ها در شکم کیست.» لقمان لبخندی زد و گفت: «کاملاً درست است. میوه ها در شکم کسی است که آن ها را خورده است. اما برای اینکه بفهمید چه کسی میوه ها را خورده است، لازم نیست که شکم همه ما را پاره کنید! لقمان گفت: دستور بده تا همه گرم بخورند و خودت با اسب و ما پیاده به دنبالت بدویم. خواجه پرسید: «بسیار خوب، اما این کار چه نتیجه ای دارد؟» لقمان گفت: «نتیجه اش در پایان کار آشکار می گردد!» خواجه نیز فرمان داد تا آب گرمی آوردند و همه از آن خوردند و خود با اسب در صحرا می رفت و غلامان به دنبال او می دویدند. پس از ساعتی، لقمان و همه غلام ها به استفراغ افتادند. آب گرمی که خورده بودند، هر چه را که در معده شان بود، بیرون ریخت. خواجه متوجه شد که همه غلام ها از آن میوه ها خورده اند، جز لقمان. خواجه غلام ها را به خاطر خوردن میوه ها و ناروا زدن به لقمان، توبیخ کرد و لقمان را مورد لطف قرار داد. آری، وقتی یک بنده ضعیف مثل لقمان، چنین هایی دارد، پس آفریننده او که خداوند جهان است، چه حکمت ها دارد. و حکمت ها همه در پیش خداوند است. برچسب ها: ☺️آزمايش ، تهمت، حسد، خيانت، آب برگرفته از : http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰نمونه خاطره های رفتاری 🍎توجه به كودك 🌷شيوه با 👈گروهى از كودكان مشغول بودند. ☺️ناگهان با ديدن پيامبر (ص) كه به مسجد مى رفت , دست از بـازى كـشـيـدنـد و بـه سـوى حـضـرت دويدند و اطرافش را گرفتند. ☺️آنها ديده بودند اكـرم (ص ), (ع ) و (ع ) را به دوش خود مى گيرد و با آنها بازى مى كند. ☺️به اين اميد, هر يك دامن پيامبر را گرفته , مى گفتند: شتر من باش ! پـيامبر مى خواست هر چه زودتر خود را براى نماز جماعت به مسجد برساند, اما دوست نداشت دل پـاك كـودكـان را بـرنـجاند. 🌷بلال درجستجوى پيامبر از مسجد بيرون آمد, وقتى جريان را فهميد خـواسـت بـچه ها را كند تا پيامبر را رها كنند. آن حضرت وقتى متوجه منظوربلال شد, به او فرمود: تنگ شدن وقت براى من ازاين كه بخواهم بچه ها را برنجانم بهتر است . پيامبر از بلال خواست برود و از منزل چيزى براى كودكان بياورد. بلال رفت و با هشت دانه گردو بـرگـشـت . 👈پـيـامـبـر(ص ) گـردوهـا را بين بچه ها تقسيم كرد و آنها راضى و خوشحال به بازى خودشان مشغول شدند. - نفایس الاخبار، ص 286. 🌷بيان : توجه به نياز و خواسته هاى از اصول اوليه است . آسان ترين و پسنديده ترين راه , راضـى كـردن كودكان و همان روش متواضعانه پيامبر است كه علاوه بر تامين نياز كودك , به آنها نوعى شخصيت نيز مى بخشد. https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰نمونه داستان های تربيتی 🌷مسؤوليت پدران 👈نگرانی (ص) از 🌷روزى عده اى از كودكان در كوچه مشغول بازى بودند. پيامبر(ص ) در حين عبور, چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسيار بزرگ و سنگين آنها را در به همراهانشان گوشزد كند. 🍎فرمود: واى بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان . اطـرافـيـان پيامبر با شنيدن اين جمله به فكر فرو رفتند. لحظه اى فكركردند شايد منظور پيامبر, فرزندان مشركان است كه در تربيت فرزندانشان كوتاهى مى كنند. عرض كردند: يا رسول اللّه , آيا منظورتان مشركين است ؟ - نـه , بلكه پدران مسلمانى را مى گويم كه چيزى از را به فرزندان خود نمى آموزند و اگـر فـرزنـدانشان پاره اى از رافراگيرند, پدران آنها, ايشان را از اداى اين وظيفه باز مى دارند. اطرافيان پيامبر با شنيدن اين سخن , كردند كه آيا چنين پدران بى مسؤوليتى نيز هستند. پـيامبر كه تعجب آن ها را از چهره شان خوانده بود ادامه داد: تنها به اين قانع هستند كه فرزندانشان از دنيا چيزى را به دست آورند.... آنگاه فرمود: من از اين قبيل بيزار و آنان نيز از من بيزارند. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 625. 👈بـيـان : در عـصـر حاضر, دليل دور بودن و قشر عظيمى از و از مسائل مذهبى , بى توجهى والدينشان به اين مساله مهم است . https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰نمونه 🌷 قبل از تولد 👈مـلا مجلسى از علماى بزرگ اسلام است . 👈وى در تربيت فرزندش اهتمام فراوان داشت و نـسـبـت به و , دقت فراوان نشان مى داد تا مبادا گوشت و پوست فرزندش با مال رشدكند. 🌷مـحمدباقر, فرزند ملامحمدتقى , كمى بازيگوش بود. شبى پدربراى و به مسجد جامع اصـفـهـان رفـت . آن كـودك نـيـز همراه پدر بود. 🎂محمدباقر در حياط ماند و به پرداخت . وى مشك پر از آبى را كه در گوشه حياط مسجد قرار داشت با سوزن سوراخ ‌كرد و آب آن را بـه زمـين ريخت . با تمام شدن نماز, وقتى پدر از مسجدبيرون آمد, با ديدن اين صحنه , ناراحت شد. دست فرزند را گرفت وبه سوى منزل رهسپار شد. رو به همسرش كرد و گفت : مى دانيد كه مـن در تربيت فرزندم دقت بسيار داشته ام . 👈امروز عملى از او ديدم كه مرابه واداشت . با اين كه در مورد دقت كرده ام كه از راه حلال به دست بيايد, نمى دانم به چه دليل دست به اين عمل زشت زده است . حال بگو چه كرده اى كه فرزندمان چنين كارى را مرتكب شده است . 👈 كمى فكر كرد و عاقبت گفت : راستش هنگامى كه محمدباقر رادر رحم داشتم , يك بار وقتى به خانه رفتم , درخت انارى كه درخانه شان بود, توجه مرا جلب كرد. سوزنى را در يكى از انارها فروبردم و مقدارى از آب آن را چشيدم . ملامحمدتقى مجلسى با شنيدن سخن آهى كشيد و به رازمطلب پى برد. - آية الله حسین مظاهری، خانواده در اسلام، ص 161. بـيان : اگر در روايات اسلامى تاكيد شده كه خوردن غذاى حرام ولواندك در نطفه تاثير سوء دارد به همين جهت است . 👈لذا بزرگان علم تربيت گفته اند: تربيت قبل از تولد شروع مى شود. https://eitaa.com/dastan_latifeh
🎂تاثير شير 🌷مرحوم شهيد آية اللّه حاج فضل اللّه نورى را در زمان به دار زدند. 👈اين مجتهد عادل انقلابى , عليه مشروطه غيرمشروعه آن زمان قد علم كرد. 👈با اين كه اول مشروطه خواه بود, اماچون مـشـروطـه در جـهت اسلام نبود, با آن مخالفت كرد. عاقبت او راگرفتند و كردند. 🌷شيخ پـسرى داشت . 👈اين 3پسر, بيش از بقيه اصرار داشت كه پدرش را اعدام كنند. يكى از بزرگان گفته بـود, مـن بـه زندان رفتم و علت را از _فضل_اللّه نورى كردم . 🌷ايشان فرمود:خود من هم انتظارش را داشتم كه پسرم چنين از كار درآيد. 👈چـون شـيخ شهيد, اثر را در چهره آن مرد ديد, اضافه كرد:اين بچه در نجف متولد شد. در آن هـنگام مادرش بيمار بود, لذا شيرنداشت . مجبور شديم يك براى او بگيريم . پس از مـدتى كه آن زن به پسرم شير مى داد, ناگهان متوجه شديم كه وى زن اى است , علاوه بر آن از (ع ) نيز بود.... كـار ايـن پـسـر به جايى رسيد كه در هنگام اعدام پدرش كف زد. 🎂آن پسر فاسد, پسرى ديگر تحويل جامعه داد به نام كه رئيس حزب توده شد. ☺️تربیت فرزند در اسلام، ص 89. 🌷بـيـان : كـودك وقـتى كه خون و پوست و گوشت و استخوانش پرورش يافته است , نيز جداى از روحيات مادرنخواهد بود. https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰 به نوجوان 🌷يكى از علماى وارسته , كلاس درسى داشت و از ميان شاگردانش به نوجوانى بيشتر احترام مـى گـذاشـت . 🍎روزى يكى از شاگردان از آن عالم پرسيد: چرا بى دليل , اين نوجوان را آن همه احترام مى كنيد؟ 🌷آن عالم دستور داد چند مرغ آوردند. 👈آن مرغ ها را بين تقسيم نمود و به هر كدام كاردى داد و گفت : هريك از شما مرغ خود رادر جايى كه كسى نبيند ذبح كند و بياورد. ☺️شاگردان به سرعت به راه افتادند و پس از ساعتى هر يك از آنها, مرغ ذبح كرده خود را نزد آورد, اما نوجوان مرغ را زنده آورد. 🌷عالم به او گفت : چرا مرغ را ذبح نكرده اى ؟ او در گفت : شما فرموديد مرغ را در جايى ذبح كنيد كه كسى نبيند, من هر جا رفتم ديدم مرا مى بيند. ☺️شاگردان به و توجه عميق آن شاگرد برگزيده پى بردند,او را كردند و دريافتند كه آن وارسته چرا آن قدر به او احترام مى گذارد. مجموعه ورام، ص 235. https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰احترام به كودك 🌷شبى مرحوم آية اللّه در حال بازگشت ازنماز جماعت , در خيابان اطراف حرم مطهر حضرت معصومه (س ) كودكى را در حال گريه كردن مى بيند. 👈وقتى علت گريه اش را مى پرسد, جواب مى دهد: پولى را كه براى گرفتن نان به همراه داشتم گم كرده ام . 🌷بـى درنـگ آن مـرجـع بزرگ به حالت نيمه نشسته , مشغول جستجو مى شود تا اين كه آن دو ريال گـمشده را پيدا مى كند و به كودك مى دهد. 🌷ايشان به راحتى مى توانستند چند برابر آن پول را به كودك بدهند, اما براى اين كه او احساس نكند, به اين شكل به او كمك كردند. درس اخلاق آیة الله مکارم شیرازی، 7/3/72، مدرسه امیرالمومنین https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰از جمله هايي که بايد بِشتر به آن توجه شود های تاريخی است که گويای معصومان بزرگوار عليهم السلام بود چرا که آنان به متصل بودند و بخواطر بودن در کارها از آن ها سر نمی زده .
👈از جمله بايدها آشنا سازی فرزندان با سيره معصومان عليهم السلام است. https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰كودكان امروز بزرگان فردا 🌷حـضـرت مجتبى (ع ) هر از گاهى ،فرزندان را دور خود جمع مى كرد و آنان را مـى نـمـود. 👈روزى فـرزنـدان خـود و فرزندان برادرش را فرا خواند. قبل از شرفياب شدن بـه حضورامام , نمى دانستند ايشان به چه قصدى آنها را دعوت كرده است , ولى خوشحال بودند كه هر وقت نزد امام مى روند, با دست پربازمى گردند. 🌷همه كودكان كه دور امام (ع ) گرد آمدند, امام (ع ) فرمود: 👈همه شما, كودكان امروز هستيد و اميد مـى رود كـه بـزرگان اجتماع فردا نيز باشيد, پس بياموزيد و در كسب كوشش كنيد. ☺️بحارالانوار، ج 2، ص 152. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰نبايدهای گفتاری 🌷 👈جوانی نزد پدر رفت و گفت : بابا یادت هست که می گفتی اولین دفعه ای که ماشین پدرت را راه بردی تصادف کردی و ماشین خرد شد؟ 🌷- بله پسر جانم، پسر گفت : بازهم یادت می آید که همیشه می گفتی تاریخ تکرار می شود؟ 🌷- بله پسر حالا منظورت از این حرفها چیست؟ 🎂پسر گفت پدرجان امروز یکبار دیگر تاریخ تکرار شد! بر گرفته از : کتاب نکته ها و لطيفه ها بر چسب ها: ، ، ، ، ، ، ، https://eitaa.com/dastan_latifeh