eitaa logo
رازهای عبرت آموز💐
3هزار دنبال‌کننده
588 عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
🌹بیان داستان شکست هاوموفقیت ها،رازهای پیداوپنهان پدیده هاباهدف درس آموزی وعبرت گیری برای زندگی بهتر راه ارتباطی(ادمین و تبلیغات): @abdollahazebr
مشاهده در ایتا
دانلود
تقویم چار فصل دلم را ورق زدم آن برگ‌ های سبزِِ سرآغاز سال کو؟ - قیصر امین‌پور
🔆سرمايه عمر 🍁✨فخر رازى يكى از علماى معروف اهل تسنن مى گويد: يكى از بزرگان و وارستگان را ديدم ، مى گفت : شخصى را ديدم يخ مى فروخت ، و مكرر فرياد مى زد: ارحموا من يذوب رأ س ماله : 🍂 به كسى كه سرمايه اش ذوب مى شود رحم كنيد پيش خود كه انسان اين است معنى سخن خداوند در سوره عصر كه : والعصر ان الانسان لفى خسر: سوگند به عصر كه انسان در كاست و زيان است . 🍂آيا انسانى كه از عمرش ، روز به روز مى كاهد و در برابر آن ، كسب فضايل نمى نمايد، مانند يخى است كه آب مى شود و هيچ مى گردد. 👌چنانكه حضرت على (ع ) مى فرمايد: انه ليس لا نفسكم ثمن الا الجنة فلا تبيعوها الا بها: بدانيد كه جان شما بهائى جز بهشت ندارد، پس به كمتر از آن نفروشيد. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى پاسخگو و پذیرای انتقاد و پیشنهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/1298137813C30437c096f
‼️داشتم تمام دینم را به بیست پنس می فروختم ‼️ ✓
خیلی عبرت آموز و جالب
!!!
🍀 فردي كه مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی شدم در بين راه کرایه را پرداختم. راننده بقیه پولم را که برگرداند متوجه شدم 20 پنس (یک پنجم دلار)اضافه تر داده است ! چند دقیقه‌ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی … 🍂گذشت و به مقصد رسیدیم .موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم. پرسیدم بابت چی؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم.وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. 🌾 با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم. انشاءالله فردا خدمت می رسیم! تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم! ❤️پیامبر اکرم (ص)می فرمایند: مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر از دست و زبان او در امان باشند و مومن کسی است که مردم مال و جانشان نسبت به او در امان و محفوظ باشند. رازهای عبرت آموز : https://eitaa.com/dastan_tanz_ebratBasiiirate
عزیزان دل ؛ آقایان بزرگوار و خانم های ارجمند 🌹به کانال خودتون خوش اومدید❤️ این کانال تازه راه اندازی شده ؛ امیدوارم مدتی افتخار همراهی با شما را داشته باشیم ؛ لطفا در صورت صلاحدید در کانال بمونید . امیدوارم توشه های ارزنده و تجربه های گران قیمتی در راستای موفقیت و زندگی بهتر و شیرین تر ؛ از این کانال نصییبتان شود . انشاءالله ماهم نهایت تلاشمون رو می کنیم با مطالب مفید و ارزشمند در خدمت شما عزیزان باشیم . 🌹سپاسگزار شما خوبان 🙏 پاسخگو و پذیرای انتقاد و پیشنهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/1298137813C30437c096f
🌺 لطیفه 👈مدير گروه شده خدا رو شکر!!!😜 از یه زنه پرسیدن پسرت چه کاره است؟ میگه؛ نمیدونم والا خودش چند روزی رفته زیر پتو با موبایلش بازی میکنه میگه مدیر گروه شده ! والا ما که از حقوقش خبرنداریم، خداراشکر که رفته سرکار،تازه میگه ۱۰۰ نفر هم زیر دستشن !! مشاوره،پاسخگوییوپذیرش پیشنهادوانتقاد: https://eitaa.com/joinchat/1298137813C30437c096f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺧﺪﺍﯾﺎ... !!! ﻓﻬﻤﯿدیم ﮐﻪ ﻣﻌﺎﺩﻟﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ 🌺 ﻧﻪ ﻏﺼﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ براﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﻧﻪ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎست ! 🍀 ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﮐﻮه ها ﺑﺎ ﻗﻠﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﯾﺎﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﻮﺝ ، ﺯﻧﺪﮔﯽ پیدا می کنند . 🌷 ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺴﺎن ها ﺑﺎ ﻋﺸﻖ معنی پیدا می کنند... ❤️ ﭘﺲ ﻗﻠب مان ﺭﺍ پذیرﺍ ﺑﺎﺵ ﻭ ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ پیش ﺩﺭ آﻥ ﺟـﺎﯼ ده.... 🌹آمین یا رب العالمین 🤲🍀 مشاوره،پاسخگویی وپذیرش پیشنهادوانتقاد: https://eitaa.com/joinchat/1298137813C30437c096f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 سه شنبه خود را معطر می کنیم به عطردل نشین صلوات 🌹اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ وَّ آل محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ❤️ 🌷در پناه پیامبر اعظم(ص) و خاندان پاکش علیهم السلام « روزتون پر خیر و برکت باشه » 🌹 ان شاء الله 🤲
🍀تلنگر و عبرت 🔴 يه فلج قطع نخاعى از خواب كه بيدار میشه منتظره يک نفر بيدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو انجام بده. ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده... 🟢 يک نابينا از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، خورشيد و نميبينه، صبح رو نميبينه. ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار فقط يكروز بتونه نزديكاش و عزيزاش و آسمون و و زندگى رو با چشماش ببينه... 🟠 يه بيمار سرطانى دلش ميخواد خوب بشه و بدون شيمى درمانى و مسكن هاى قوى زندگى كنه و درد نكشه...يه كر و لال آرزوشه بشنوه بتونه با زبونش حرف بزنه... 🟣 يه بيمار تنفسى دلش ميخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيزن نفس بكشه... 🟡 الآن مشكلت چيه دوست من؟ دستتو ببر بالا و از ته قلبت شكرگزارى كن که از قدیم گفتن شکر نعمت نعمتت افزون کند. کفر ؛ نعمت از کفت بیرون کند. با تمام وجودت از نعمت هايى كه خداوند بهمون داده درست استفاده كنیم ! کمتر غر بزنیم ، ناشكرى نكنیم ! آسون ها رو خودمون حل كنیم ! سخت هاشو خدا حل می کنه ! 🌹 فقط باید تلاشمونو بکنیم 🍀 مشاوره،پاسخگویی وپذیرش پیشنهادوانتقاد: https://eitaa.com/joinchat/1298137813C30437c096f
حکمت آهن تفتیده در دست آهنگر!! « جذاب و آموزنده!» در شهر بصره وارد بازار آهنگران شدم، آهنگری را دیدم آهن تفتیده را با دست روی سندان گذاشته و شاگردانش با پتک بر آن آهن می کوبند. به تعجّب آمدم که چگونه آهن تفتیده دست او را صدمه نمی زند؟ از آهنگر سبب این معنا را پرسیدم، گفت: سالی بصره دچار قحطی شدید شد به طوری که مردم از گرسنگی تلف می شدند، روزی زنی جوان که همسایه ی من بود پیش من آمد و گفت: از تلف شدن بچه هایم می ترسم چیزی به من کمک کن، چون جمالش را دیدم فریفته ی او شدم، پیشنهاد غیر اخلاقی به او کردم، زن دچار خجالت شد و به سرعت از خانه ام بیرون رفت. پس از چند روز به خانه ام آمد و گفت: ای مرد! بیم تلف شدن فرزندان یتیمم می رود، از خدا بترس و به من کمک کن، باز خواهشم را تکرار کردم، زن خجالت زده و شرمنده خانه ام را ترک کرد. دو روز بعد مراجعه کرد و گفت: به خاطر حفظ جان فرزندان یتیمم تسلیم خواسته ی توام. مرا به محلّی ببر که جز من و تو کسی نباشد، او را به محلّی خلوت بردم، چون به او نزدیک شدم به شدّت لرزید، گفتم: تو را چه می شود؟ گفت: به من وعده ی جای خلوت دادی، اکنون می بینم می خواهی در برابر پنج بیننده ی محترم مرتکب این عمل نامشروع شوی، گفتم: ای زن! کسی در این خانه نیست، چه جای این که پنج نفر باشند، گفت: دو فرشته ی موکل بر من، دو فرشته ی موکل بر تو و علاوه بر این چهار فرشته، خداوند بزرگ هم ناظر اعمال ماست، من چگونه در برابر اینان مرتکب این عمل زشت شوم؟ کلام آن زن در من چنان اثر گذاشت که بر اندامم لرزه افتاد و نگذاشتم در آن عرصه ی سخت دامنش آلوده شود، از او دست برداشتم، به او کمک کردم و تا پایان قحطی جان او و فرزندان یتیمش را حفظ نمودم، او به من به این صورت دعا کرد: خداوندا! چنانکه این مرد آتش شهوتش را به خاطر تو فرو نشاند، تو هم آتش دنیا و آخرت را بر او حرام گردان. بر اثر دعای آن زن از صدمه ی آتش دنیا در امان ماندم[1]. پی نوشت: [1] اسرار معراج، 84 مشاوره،پاسخگویی وپذیرش پیشنهادوانتقاد: https://eitaa.com/joinchat/1298137813C30437c096f
🌹لطیفه : کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، ثروتمند مغروری به او رسید و با تکبر گفت: بکار، که از تو کاشتن است و از ما خوردن! کشاورز نگاه معناداری به او انداخت و گفت : دارم یونجه می کارم...!!!😜😁 مشاوره،پاسخگویی وپذیرش پیشنهادوانتقاد: https://eitaa.com/joinchat/1298137813C30437c096f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانی بسیار شنیدنی و درس آموز 🌹 «حکایت مردمان این زمانه!!! »
😄لطیفه اقتصادی : یه روز سکینه خانم سرقبر شوهرش «آقاصمد»ميگه : 🍀 کجایی صمد؟! 💐 یدالله کفش نداره!!! 🌷 فضل الله بلوز نداره!!! 🌺 عین الله شلوار نداره !!! ☘ سیف الله پیراهن نداره !!! شوهره شب مياد به خواب خانمش ميگه: سکینه من مرده امممم ... نرفتم خارج جنس بيارم که!!! پاسخگو و پذیرای انتقاد و پیشنهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/1298137813C30437c096f
نکته آموزنده « واقعیتی تلخ » 👇 🌹در طول زندگی ام ؛ 🍀هیچ گاه از انسان هایي که با افکار من موافق بودند، چیزی نیاموختم !!! «آندره مالرو» پاسخگو و پذیرای انتقاد و پیشنهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/1298137813C30437c096f
🟢 داستان : 🌹 انسان های بزرگ و با مرام !!! ❤️ استادی با شاگردش از باغى مي گذشتند ... چشمشان به يک کفش کهنه افتاد. شاگرد گفت گمان مي کنم اين کفش هاي کارگرى است که در اين باغ کار مي کند . بيا با پنهان کردن کفش ها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفش ها را پس بدهيم و کمى شاد شويم ...! استاد گفت : چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم؛ بيا کارى که ميگم انجام بده و عکس العملش را ببين! مقدارى پول درون آن قرار بده ... شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند. کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همين که پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را ديد. با گريه فرياد زد : خدايا شکرت ! ای خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى .... ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويی به نزد آنها باز گردم و همين طور اشک مي ريخت.... استاد به شاگردش گفت: هميشه سعى کن براى خوشحاليت چیزی را ببخشى نه بستانی.... !!! تا می توانیم خنده بر لب های بندگان خدا و شادی بر دلشان بنشانیم نه گریه و غم ! این هنر انسان بودن است . پاسخگو و پذیرای انتقاد و پیشنهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/1298137813C30437c096f
‌ ‌‌‌‌‌‌‌ 🟢 داستان بسیار جذاب ❤️ « خیلی از گره های زندگیمون به همین دلیل وا نمی شود ! » 👇 دو برادر به نام جمال و کمال در یکی از روستاها، ارث پدرشان یک تپه کوچکی بود که یکی در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه گندم دیم می کاشتند. جمال همیشه زمینش باران کافی داشت و محصول برداشت می کرد. ولی کمال قبل از پر شدن خوشه ها گندم هایش از تشنگی می سوختند و یا دچار آفت شده و خوراک دام می شدند و یا خوشه های خالی داشتند. کمال گفت: بیا زمین هایمان را عوض کنیم، زمین تو مرغوب است. جمال عوض کرد، ولی کمال باز محصولش همان شد. زمان گندم پاشی زمین ، کمال کنار جمال بود و دید که جمال کار خاصی نمی کند و همان کاری می کند که او می کرد و همان بذری را می پاشد که او می پاشید. در راز این کار حیرت ماند. جمال گفت: 🌹اول اینکه من زمانی که گندم بر زمین می ریزم در دلم در این فصل سرما، برای پرندگان گرسنه ای که چیزی نیست بخورند، هم نیت می کنم و گندم بر زمین می ریزم که از این گندم ها بخورند ولی تو دعا می کنی پرنده ای از آن نخورد تا محصولت زیاد تر شود. 🌹دوم این که تو آرزو می کنی محصول من کمتر از حاصل تو شود در حالی که من آرزو دارم محصول تو از من بیشتر شود. پس بدان : 💐 انسان ها "نان دل خود را می خورند. نه نان بازویشان را." !!! ☘ برو قلب و نیت خود را درست کن و یقین بدان در این حالت، همه هستی و جهان دست به دست هم خواهند داد تا کارهای تو را درست کنند. پاسخگو و پذیرای انتقاد و پیشنهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/1298137813C30437c096f
نکته ! «یک نظر دیدم و تاوانِ دو عالَم دادم ...» « مرحوم شهریار »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزیزان دل ؛ آقایان بزرگوار و خانم های ارجمند به کانال خودتون خیلی خوش اومدید🌹 این کانال تازه راه اندازی شده ؛ امیدوارم مدتی افتخار همراهی با شما را داشته باشیم ؛ لطفا در صورت صلاحدید در کانال بمونید . امیدوارم توشه های ارزنده و تجربه های گران قیمتی برای زندگی بهتر و شیرین تر ؛ از این کانال نصییبتان شود انشاءالله ماهم نهایت تلاشمون رو می کنیم با مطالب مفید و ارزشمند در خدمت شما عزیزان باشیم . 🌹سپاسگزار شما خوبان 🙏 پاسخگو و پذیرای انتقاد و پیشنهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/1298137813C30437c096f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️خدایا در این چهارشنبہ درهای مهربانیت را به روی دوستان و عزیزانم بگشای 🌺 روزی حلال ، سلامتی و تندرستی و آرامش را برای همه آنها مقرر فرمای آمیـــن یا حَیُّ یا قَیّوم 🙏 ای زنده، ای پاینده 🙏 ‌‌‌کانال عبرت آموز و زندگی ساز: https://eitaa.com/dastan_tanz_ebrat
🌼 راهزنان قدیم هم با امروزی ها فرق می کردند !!! √ خیلی جالب و آموزنده 👇 ✍یكی از علماء از كربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف كرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند.آن عالم می گوید : « من كتابی داشتم كه سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً كتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یكی از سارقین گفتم من كتابی در میان اموالم داشتم كه شما آن را به غارت برده اید و اگر ممكن است آن را به من برگردانید زیرا بدرد شما نمی خورد» آن شخص گفت: « ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم كتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم » گفتم: « رئیس شما كجا است ». گفت: « پشت این كوه جایگاه او است » لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیس شان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم كه رئیس دزدها نماز می خواند. موقعی كه از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت: « این عالم یك كتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازه‎ی شما نخواستیم بدهیم » من به رئیس دزدها گفتم: « اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز كجا؟ دزدی كجا؟ ». گفت: « درست است كه من رئیس راهزنان هستم ولی چیزی كه هست « انسان نباید رابطه‎ی خود را با خدا به كلّی قطع كند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلكه باید یك راه آشتی را باقی گذارد.» حالا كه شما عالم هستید به احترام شما اموال را برمی گردانیم ». و دستور داد همین كار را كردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم.پس از مدّتی كه به كربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم كه با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می كرد. وقتی كه مرا دید شناخت و گفت: « مرا می شناسی؟ »گفتم: « آری! » گفت: « چون نماز را ترك نكردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر كه را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اكنون توفیق توبه و زیارت پیدا كرده‌ام » # كتاب پاداشها و كیفرها پاسخگو و پذیرای انتقاد و پیشنهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/1298137813C30437c096f
لطیفه : به یکی میگن : چرا سرت رو هنوز خیس نکرده شامپو میزنی؟! میگه : اگه سواد داشته باشی روش نوشته برای موهای خشکه ! حالا فهمیدی ؟! 😳