eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.7هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.1هزار ویدیو
110 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 | رودرواسی 🔸کلمه رودرواسی از اون کلمه‌هایی هست که روایت جالبی داره و احتمالا خیلی از شما نمی‌دونین که این کلمه تلفظ گفتاری رودربایستی‌ه و از چهار جز تشکیل شده. @DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مشکلات موضوع کار ما هستند، نه مانع آن! 🔺 در همین رابطه، این کلیپ از استاد صفایی حائری را هم ببینید👇👇 @DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◀️ آگاهی از مشکلات و کاستی‌ها ما را ناامید و منفعل می‌کند یا به برنامه‌ریزی و تحرک بیشتر وا می‌دارد؟! 🎙 استاد صفایی‌ حائری چه زیبا بِهمان تذکر می‌دهد: 🔹 هرچه زیادتر بشود، زیادتر شده! 🔹 مرض، برای مریض مشکل است؛ ولی برای طبیب موضوع کارش است. 🔹 در جامعه‌ای که می‌بینیم ابتلاء آمده، مرض‌ها موضوع کارتان است نه عامل فرارتان! 🔺 پ.ن: گاهی هم چون طبابت نمی‌دانیم، مرض‌ها را انکار می‌کنیم! غافل از اینکه داریم را به قتلگاه می‌بریم! @DasTanaK_ir | داناب 👈
سلام دوست خوبم 👋 https://eitaa.com/joinchat/2618229014C2dc7a2efb6 این روزها همه دنبال راهکارهای ساده♨️ برای مواظبت از پوست،مو، ناخن😳 برای سلامتی و حفظ اون 🤭 برای افزایش اطلاعاتشون در مورد سلامتی هستن🤥🤯 تو چی؟!🤔⁉️⁉️ با من و کانالم همراه شو تا همه ی اینارو باهم یاد بگیری🤓💯 منتظرت هستم😍 🔴 https://eitaa.com/joinchat/2618229014C2dc7a2efb6
. ♻️ مقام معظم رهبری در دیدار کارآفرینان و تولیدکنندگان بار دیگر بر بی‌تدبیری‌های دولت تدبیر و امید اشاره کردند «ما در دهه‌ ۹۰ یک عقب‌ماندگی و به اصطلاح تعطیل نسبی مسائل اقتصادی داشتیم. جبران این عقب‌ماندگی کار آسانی نیست...» (۱۴۰۱/۱۱/۱۰) این تعطیلی، کاهش ارزش پول ملی را به دنبال داشت به طوری که پاداش پایان سال یا عیدی کارمندان در مقایسه با سکه بهار آزادی از سال ۱۳۸۷ تاکنون: 🔹سال ۱۳۸۷: عیدی (۲۵۰ هزار تومان)، قیمت سکه (۲۳۱/۶۴۹ هزار تومان) : ۱/۰۷ سکه 🔹سال ۱۳۸۸: عیدی (۳۰۰ هزار تومان)، قیمت سکه (۲۸۸ هزار تومان) : ۱/۰۴ سکه 🔹سال ۱۳۸۹: عیدی (۳۱۸ هزار تومان)، قیمت سکه (۴۳۵ هزار تومان) : ۰/۷۳ سکه 🔹سال ۱۳۹۰: عیدی (۳۵۰ هزار تومان)، قیمت سکه (۶۳۰ هزار تومان) : ۰/۵۵ سکه 🔹سال ۱۳۹۱: عیدی (۴۰۲ هزار تومان)، قیمت سکه (۱/۳۲۵/۰۰۰ تومان) : ۰/۳ سکه 🔹سال ۱۳۹۲: عیدی (۵۰۳ هزار تومان)، قیمت سکه (۱/۰۳۰/۰۰۰) :  ۰/۴۹ سکه 🔹سال ۱۳۹۳: عیدی (۶۰۳ هزار تومان)، قیمت سکه (۹۴۶ هزار تومان) : ۰/۶۴ سکه 🔹سال ۱۳۹۴: عیدی (۶۸۸ هزار تومان)، قیمت سکه (۹۳۶ هزار تومان) : ۰/۷۳ سکه 🔹سال ۱۳۹۵: عیدی (۷۷۰/۵۰۰ تومان)، قیمت سکه (۱/۱۷۱/۰۰۰ تومان) : ۰/۶۶ سکه 🔹سال ۱۳۹۶: عیدی (۸۴۷/۵۰۰ تومان)، قیمت سکه (۱/۵۷۳/۰۰۰ تومان) : ۰/۵۵ سکه 🔹سال ۱۳۹۷: عیدی (۱ میلیون تومان)، قیمت سکه (۴/۱۸۰/۰۰۰ تومان) : ۰/۲۴ سکه 🔹سال ۱۴۰۱: عیدی (۱/۸۰۰/۰۰۰ تومان)، قیمت سکه (۲۳/۵۹۵/۰۰۰ تومان) : ۰/۰۷ سکه @DasTanaK_ir | داناب 👈
هرکه را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست 😔😔 ــــــــــــــــ 👈ما را در نرم‌افزار ایرانی (شبیه توییتر) دنبال کنید 👇 virasty.com/shobhe_shenasi
حدیث زیبایی از امام کاظم علیه‌السلام تمام علم در این چهار چیز است... @DasTanaK_ir | داناب 👈
🔴کنیز زیباروی و امام موسی کاظم مرحوم مجلسی نقل کرده است: که هارون، خلیفه مقتدر و بی‌حیای عبّاسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود). امام پیغام داد: «بَل انتُم بِهَدیتکُم تَفرَحُون(نمل:۳۶)؛ این شما هستید که با هدایای خود شادمان می‌شوید»؛ من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم. هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم، و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند. مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد. خادم به زندان رفت. با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب می‌گوید: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ، جریان را به هارون گزارش داد. هارون گفت: به خدا سوگند! موسی بن جعفر او را سحر کرده است، کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد. هارون پرسید: تو را چه شده؟ گفت: خبر تازه‌ای دارم! وقتی مرا به زندان بردند دیدم این مرد مرتب نماز می‌خواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند می‌شود. به او عرض کردم: مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟ فرمود: با تو چه کار دارم؟ عرض کردم: مرا برای خدمت به شما آورده‌اند. آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کاره‌اند؟! نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپیدا بود، فرش‌های نفیس در آن گسترده بود و حوریه‌های بسیار زیبا با لباس‌های آراسته در آن جا بودند که هرگز نظیر آنها را ندیده بودم. با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد. هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟ گفت: نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم. هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد. از او پرسیدند: چرا چنین می‌کنی؟ گفت: عبد صالح (موسی بن جعفر علیهماالسلام) را چنین یافتم … . راوی این داستان می‌گوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت. این قضیه چند روز قبل از شهادت امام کاظم (علیه‌السلام) رخ داد. بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۳۸ @DasTanaK_ir | داناب 👈
🚫 علت گریز افراد تحصیل‌کرده از دین از دیدگاه شهید مطهری علّت انکار و اعراض بسیاری از افراد تحصیل کرده [از دین] این است که مفاهیم مذهبی و دینی به طرز صحیحی به آنها تعلیم نشده است. در واقع آن چیزی که آنها انکار می‌کنند مفهوم واقعی خدا و دین نیست، چیز دیگری است. افرادی مانند من که با پرسش‌های مردم درباره مسائل مذهبی مواجه هستیم کاملا این حقیقت را درک می‌کنیم که بسیاری از افراد تحت تأثیر تلقینات پدران و مادران جاهل یا مبلّغان بی‌سواد، افکار غلطی در زمینه مسائل مذهبی در ذهنشان رسوخ کرده است و همان افکار غلط اثر سوء بخشیده و آنها را درباره حقیقت دین و مذهب دچار تردید و احیاناً انکار کرده است. از این رو کوشش فراوانی لازم است صورت بگیرد که اصول و مبانی مذهبی به صورت صحیح و واقعی خود به افراد تعلیم و القا شود. این بنده شخصاً سال‌هاست که این مطلب را احساس کرده‌ام و وظیفه خود دانسته‌ام که فعّالیت‌های مذهبی خود را تا حدودی که توانایی دارم در راه تعلیم صحیح و معقول مفاهیم دینی و مذهبی متمرکز کنم. تجربه نشان داده است که این‌گونه فعّالیت‌ها بسیار ثمربخش است. ✍ امدادهای غیبی در زندگی بشر، شهید مطهری، ص ۴۸-۴۷ @DasTanaK_ir | داناب 👈
🔴 جعفر پلنگ و غذای حضرتی آقای راست نجات، معاون مهمانسرای حرم مطهر امام رضا علیه السلام، ماه گذشته در شب میلاد حضرت امام محمدالجواد علیه السلام این داستان جالب رو نقل کردن: زمانی که معاون امداد حرم امام رضا علیه السلام بودم، وظیفه داشتیم، غذاهای باقیمانده مهمانسرا را آخر وقت به مناطق ضعیف و حاشیه شهر مشهد برده و بین فقرا توزیع کنیم. شبی با خادم مسجد آخر بلوار توس، تماس گرفته و به او گفتم: امشب قرار است که فلان مقدار غذای مشخص، به منطقه شما آورده و توزیع کنیم و آماده همکاری با ما باش. نیمه های شب به آن مسجد که رسیدیم ، با جمعیت فراوانی که درب مسجد منتظر بودند مواجه شدیم 🙄 بطوری که امکان توزیع غذا را بخاطر ازدحام شدید و ترس از تلف شدن تعدادی از مردم، نداشتیم! خادم مسجد را صدا کردیم که چرا اینقدر شلوغ است؟! گفت : حواسم نبود و در بلندگو📣 اعلام کردم : امشب قرار است غذای متبرک از حرم امام رضا علیه السلام بیاورند و اینگونه شلوغ شد و کاری از دستم بر نمی آید🙄 تصمیم به برگشت داشتیم که ناگاه در گوشه ای کنار دیوار، دختر بچه ای کوچک با کفش های پلاستیکی، نظرم را به خود جلب کرد و از وضعیت حال و روزش ترحمی به دلم‌ افتاد و همانجا در دلم، از خود امام رضا علیه السلام خواستم: آقا جان🤲خودت راه حلی ارائه بده که بتونیم غذاها را بدون مشکل تقسیم کنیم و این مردم که با امید و احتیاج به اینجا آمدند، دست خالی برنگردند که ناگهان انگار هزار نفر درونم فریاد زدند : از خادم محله بپرسم لات این محله کیه؟!🤔 از خادم مسجد پرسیدم : لات این محله کیه و با تعجب پرسید برای چی؟!!! گفتم کارش دارم. گفت: اسمش جعفر پلنگه گفتم بگو بیاد و زنگش زد که تا نیم ساعت دیگه میرسم ومنتظرش موندیم. جعفر با ظاهری خالکوبی شده و پیراهن یقه باز و سوار موتور اومد و سلام کرد که فرمایش: گفتم ما از حرم امام رضا علیه السلام اومدیم و غذای متبرک آوردیم و نمیدونیم چطور تقسیم کنیم که مردم اذیت نشن و از شما میخواهیم در این کار کمکمون کنی😥 جعفر با کمال میل گفت : نوکر خادمهای امام رضا علیه السلام هستم وچشم. به بقیه خدام گفتم ماشین غذا رو تحویل جعفر بدین و بهش کمک کنید تا غذاهارو تقسیم کنه. جعفر مردم را کنار دیوار به صف کرد و به هر خانواده ای بنا به مصلحت و شناختی که خودش به آنها داشت ، غذاها را تقسیم کرد و گفتم چهارتا غذاهم بهخودش و خانواده ش بدهید. بعد از اتمام کار ، به من گفت: آقای راست نجات شماره تلفنت را به من میدهید؟ همکاران با اشاره گفتند اینکارو نکن و برات دردسر درست میکنه و.... اما با کمال میل به او شماره را دادم و رفتیم. ابتدای هفته بود که با من تماس گرفت که جعفر پلنگ هستم و کاری با شما دارم و به دفتر کاری م در حرم آمد! آنجا به من گفت: من هم خادم زوار امام رضا علیه السلام هستم و بنده با تعجب گفتم: بله؟!!!😲گفت : منم روزهای پنج شنبه میام حرم امام رضا علیه السلام و در صحن ها میچرخم و مهرهای اطراف دیوارها را جمع آوری و سرجاهایشان میذارم و برمیگردم و به همین مقدار خودم را خادم حضرت میدانم و اتفاقا همان روز در راه برگشتم به درب مهمانسرا رسیدم و به امام رضا علیه السلام در دلم گفتم : میشه امروز غذای متبرکی از حرمتون برای خواهر بیمارم ببرم؟! وقتی به خادم درب مهمانسرا گفتم با تندی به من گفت: آقا برو کنار بایست و مزاحم نشو!😔 وقتی نا امید شدم و خواستم‌به خانه برگردم، پشت سرم، آن خادم به همکارش گفت مواظبش باشید جیب مردم رو نزند!!!😞 هنگامی که این را شنیدم به او گفتم : خدایا توبه، من جیب بر نیستم و دلم شکست و تا بست نواب گریه میکردم و به امام رضا علیه السلام گفتم دیگه سرکشیکم نمیام و خداحافظ😢 که ناگهان گوشی م زنگ خورد که خادمهای حرم امام رضا علیه السلام در مسجد محله منتظرت هستند وبا ترس و لرز که من جیب بری نکردم و چه زود گزارش دادند و احضارم کردند پیش شما اومدم😕 حالا آمده ام بگویم: امام رضا علیه السلام چقدر مهربونه😭یک غذا میخواستم ولی به من یک ماشین غذا داد و بجای یکی،چهارتا غذا برای خانواده م بردم😇 @DasTanaK_ir | داناب 👈
Dastane yek Vahhabi.mp3
25.01M
🎧🔥 این داستان واقعی یک وهابی است! هر کسی ابتدای این داستان رو شنیده تا انتها میخکوب شده! داستان یک وهابی است؛ کسی که برای کشتن شیعه‌ها به ایران سفر میکنه و در ادامه اتفاقاتی براش میوفته که... مدت زمان فایل: 01:08:37 @DasTanaK_ir | داناب 👈