فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩🚩 #آهنگ زیبا و حماسی #قاسم_هنوز_زنده_است
با صدای #غلامرضا_صنعتگر
قاسم هنوز در شهر، قاسم هنوز در خط
گرم نبرد در کوه، گرم گذشتن از شط
قاسم هنوز با ماست، در کوچه و خیابان
قاسم هنوز زنده است، ما را گواه قرآن
قاسم میان سنگر، گرم دفاع مانده
قاسم همیشه با ما، از صبح فتح خوانده
قاسم هنوز در فاو، در سینه خطرهاست
قاسم هنوز زنده است، قاسم هنوز اینجاست
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
🔻روحت شاد یادت گرامی، که نبودی ببینی دنیای فردا آنقدرها هم که فکر میکردی Nice نبود!
💬 Alisadrinia
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
[@EThemes] Qasem Soleimani Cyan.attheme
94.2K
تم "قاسم سلیمانی (فیروزه ای)" تم سردار دلها حاج قاسم سلیمانی برای ایتا.
😞بفرست به عاشقان این بزرگوار...🖤
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
*
✍فردی از امام جعفر صادق (ع) سوال کرد: از کجا بدانم که از درگاه خدا رانده شده ام یا نه؟
✅حضرت فرمودند: به قلبت رجوع کن؛ اگر دیدی محبت مادرم زهرا سلام الله علیها در قلبت هست، بدان خدا لطفش با توست؛ و الا از درگاه خدا رانده شده ای.
📚 بحارالانوار، ج ۴۱
✨شــهادت صــدیقه شهـــــیده
حضرت فاطـمه (س) تسلیت باد.✨
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حال و روز سپاه
البته به جز چندثانیه آخر
درسته سپاه هیچوقت اون کار آخر کلیپ رو نمیکنه ولی خیلی حرف تو آخر کلیپ هست
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
✨روز خود را با بسمالله آغاز کنید✨
✍پیامبر اکرم(ص): خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از قلب غافل بی خبر نمیپذیرد.
⏳امروز یکشنبه
۲۲ دی ۱۳۹۸
۱۶ جمادی الاول ۱۴۴۱
۱۲ ژانویه ۲۰۲۰
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
🖌گویی عادت شده این روزهایمان با بهت شروع شود آن چنان که تا نیمهی روز از گفتن و نوشتن خودداری میکنیم.
صبح که خبر وَ واکنشها را خواندم آرزو کردم ای کاش فضای مجازی وجود نداشت، همچون گذشته سرمان به کار خودمان بود و زندگی عادیمان را میکردیم! البته که آرزوی باطلیست، حقیقت این است که ورود فناوری پیش از فرهنگش به زندگیمان عواقبی جز این ندارد.
- علت حادثه هواپیما هر چه که بود حدس و گمانی برایش ندارم چون سواد نظامی و سیاسی ندارم. متاسفم، منتظر روشن شدن ماجرا میمانم و امیدوارم همه چیز ختم به خیر شود.
فقط همین قدر میدانم مسئولیت برخی شغلها بسیار زیاد است. پزشک خطای جزئی میکند منجر به مرگ میشود، نظامی خطای جزئی میکند منجر به مرگ میشود، آتشنشان خطای جزئی میکند منجر به مرگ میشود، دولت خطا میکند منجر به مرگ میشود....هر چه نقش بزرگتر گستردگی خطا نیز بیشتر.
روزی که شغل و نقشی را میپذیریم، مسئولیت خطاهایمان را هم میپذیریم. روزی که فناوری و پیشرفت را میپذیریم عواقب بدش را هم میپذیریم. ماهیت دنیا تضاد بین مواد است و ابتلا و امتحان هم در همین تضادها. وقتی عالَم درحال پیشرفت، پیچیدگی و تکامل است خیر و شر هم در کنار هم رشد میکند.
مهم این است چقدر شجاع باشیم تا صادقانه و شفاف خطایمان را اعلام کنیم، مسئولیتش را بپذیریم و متحد با هم در حد توان درصدد جبران برآییم.
- این روزها گرچه با بهت شروع میشود ولی چشمان بینا به وضوح هر روز بزرگتر شدنمان را میبینند.
امروز هم دوباره در کلاس درس دیگری از محیط قرار گرفتهایم، درس امروزمان شجاعت، صداقت، مسئولیت پذیری و "اتحاد" است.
امّت اسلام همان قدر که پای احقاق خون شهدایش ایستاد، پشت کشورش در برابر اشتباهاتش هم میایستد. میپذیرد، عذرخواهی میکند و تلاش میکند تا خطا را کمتر کند.
آن روزی که فریاد زدیم "فرمانده" تربیت میکنیم یعنی در کنار همه چیز پای خطرات آبرویی و سهوی سربازهای شجاع و صادقمان هم میمانیم.
- این روزها تقدیر چه تصویر زیبایی از شجاعت را برایمان رقم زده است! شجاعت سردار شهید، شجاعت امت در برابر آمریکا، شجاعت مسئولین در برابر خطاها....
اگر تا دیروز به فرزندانمان درس شهادت و شجاعت در برابر دشمن میدادیم، امروز باید درس تقوا ، شجاعت، صداقت، اتحاد، مسئولیت پذیری و تجربهاندوزی از خطاها در "هر" پُست و مقام را بدهیم.
........................
🔹️پینوشت ۱: امروز فرانس پرس (خبرگزاری فرانسه) با ارائه پیشینهای از حوادث مشابه نشان داد در شرایط جنگی بروز چنین حوادث ناگواری امکان پذیر است حال آنکه ایران با رعایت صداقت و به احترام جانهای عزیزی که در این ماجرا قربانی شدند، صلاح را در بیان حقیقت و عذرخواهی صادقانه دید. این در حالی است که در ماجراهای مشابه، دولتها به وضوح از قبول مسئولیت سر باز میزنند.
mehrnews.com/news/4822298
🔸پینوشت ۲: گفتار امروز فرمانده هوافضای سپاه نشان داد از جان گذشتگی و تقوا را...
《ما حاضریم از جان بگذریم، آبرو هم امروز میگذاریم...ای کاش میمردیم و چنان اتفاقی نمیافتاد... این گردن از مو باریکتر》
چه خوب است یک لحظه به خودآییم و تقوا، مسئولیت پذیری و شجاعت سپاه را مقایسه کنیم با رفتار برخی مسئولین معلومالحال در این چند سال....
رفتار و صداقت او را مقایسه کنیم با رفتار خود با همسر، خانواده همسر، فرزندان، مشتری، خریدار، اقوام و.....
اگر تا چند روز پیش فارغ از مشی سیاسی و دینی خود را در غم سردار سلیمانی داغدار نشان دادیم و او را الگویمان نامیدیم؛ رفتار شهدای زندهی حال حاضر را نیز دریابیم.
🔹 پینوشت ۳: اگر خبر شلیک چند حمله موشک کروز به سمت تهران حقیقت داشت و سرباز وطن در ده ثانیه آن را هدف قرار نداده بود، باز هم امروز جنجنال به پا میکردیم که چرا سپاه از ما در برابر آمریکا دفاع نکرد!!
حقا که برخی از ما در چنین ایام ملتهبی گربهصفتی خود را هر بار بیش از پیش بروز میدهیم!!
نفیسه السادات امامی
با افتخار دانش آموختهی میهنم ایران🇮🇷
وَ للهِ عاقِبَةُ الاُمور
#درس_زندگی
#تربیت_مناسبتی
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
مربی گفت: 《دختر زیبای ۱۴ ساله به سرطان مبتلا و زندگیش سخت شد. به بیمارستان مراجعه کردند. پزشکان گفتند علاج کار، جنگ با بیماری به وسیلهی شیمیدرمانی است. دختر و خانوادهاش انتقام از غده سرطانی را پذیرفتند. ماهها از پی هم میگذشت و دخترک همچنان میجنگید. غوغایی درونش بود، روزها گریه میکرد و شبها مویه که زیباییم، موهایم، مژه و ابروانم رفت برای چه؟؟ جنگ با غدهی سرطانی؟! مگر نابود شد؟! اصلا بماند! مگر چه میشود سریع میمیرم اما رنجی نمیکشم! دست روزگار بر آن شد که غده تکانی سخت خورد و شروع به بربستن بار و بساطش از بخشهای حیاتی بدن کرد. دخترک که به ظاهر علائمی از پیروزیش بر بیماری نمیدید این بار شروع به ناسزا گفتن به سامانهی دفاعی بدنش، شیمیدرمانی و پزشکان فرماندهش کرد! که ننگ بر شما باد که موهایم ریخت ولی غدهی سرطان هنوز زنده است...》
مربی به اینجای داستان که رسید آن را قطع کرد و از دانشآموزان پرسید: رفقا شما هم، همسن و سال دخترک داستانید. بلا به دور اما اگر جای او بودید چه میکردید؟
- بچهها که از سوال مربی و داستان غمگینش بُهتزده بودند کمکم از احساسات تلخ این همزاد پنداری گفتند.
- مربی: به نظر شما منفورترین شخصیت داستان کیست؟ خدا؟(نعوذ بالله) دخترک؟ پزشکان؟ شیمیدرمانی؟ غدهی سرطان؟
- همگی بالاتفاق گفتند: غدهی سرطان
مربی: پس شیمیدرمانی چه؟ مگر از نظر دخترک بد نیست؟ مگر نه این که باعث ریزش ابرو، مژه و برهم زدن زیبایی او شده است؟
- دانشآموزی گفت: خانم این چه سوالی است! در جنگ با غدهی سرطانی بالاخره باید از سلاح دفاعی استفاده کرد. نمیشود که با بیماری جنگید ولی دارو نخورد یا رنجی را متحمّل نشد!
دیگری گفت: موافقم! این حرف دخترک غمانگیز است اما منطقی نیست. مگر جز این است که غدهی سرطان از اندامهای حیاتی بدن بیرون رفته و بهبود یافته است؟
مربی گفت: پس تکلیف دخترک و زیبایی از دست رفتهاش چه میشود؟ در این شرایط چه باید کند؟
دانشآموز: صبر! البته چون زهری تلخ است. برای جنگ با بیماری انحراف رفتن سیستم دفاعی بدن و ریزش موها طبیعی است. واقعا سخت است، شرایطش غمانگیز است ولی چارهای نیست. برای رسیدن به هدف بزرگتر که بیرون راندن غدهی سرطان از بدن است از کشته شدن بیگناهانی چون مو، مژه و ابرو گریزی نیست.
دیگری گفت: موافقم اما این کافی نیست! باید علم پیشرفت کند تا گلبول سفید بتواند یاختههای خودی را از غیرخودی تشخیص دهد.
مربی گفت: عجب موضوع چالشبرانگیز و قابل تأملی! حقا که نمیتوان سریع و از روی احساس قضاوت کرد. مرحبا به شما رفقای عاقل خودم! معلوم است که به خودم رفتهاید....
با این جمله و شوخیهای بعدش جوّ کلاس را کمی شاداب کرد تا آنها را برای ادامه بحث آماده کند.
مربی: رفقا وقتی داستان را میخواندم افکار گریزپایم مدام به این کشیده میشد که چقدر اوضاع فعلی جامعه هم شبیه درمان غدهی سرطانی شده است! درحال بیرون کردن غدهی سرطانی آمریکا از منطقهمان بودیم که سامانهی دفاعی همچون شیمیدرمانی عواقب ریزش گلهای میهن را درپی داشت. اکنون عدهای بر قضاوت نشسته و به جای غدهی سرطانی شیمیدرمانی را لعن و نفرین میکنیم.
مربی این را گفت و سوالات قبلی را تکرار کرد:
🔹در این ماجرا کدام یک منفور است؟ خدا؟(نعوذ بالله) فرمانده؟ آمریکا؟ سامانه دفاعی سپاه؟ ..
🔸آیا به خاطر عوارض ناگوار واقعه باید اصل موضوع که پیروزی در خروج غدهی سرطانی آمریکا است را زیر سوال ببریم؟
🔹آیا روا است به خاطر دردی که میکشیم کادر درمانی را به جای این غده سرطانی منفور لعن و نفرین کنیم؟؟
🔸 در شرایط کنونی چه باید کرد؟صبر بر درد تا چشیدن طعم خوش نابودی سرطان یا جا زدن از درمان و رشته کردن تمام پنبهها؟!
🔹آیا باید با غدهی سرطان منطقه جنگید و دربرابرش مقاومت کرد یا کشته شدن و ذلّت و خواری کشیدن را پذیرفت؟؟
🔸 قدرنشناسی و نمکدان شکستن یعنی چه؟
🔹موضع عاقلانه ما نسبت به این اتفاق چگونه باشد؟
🔸پیشنهاد شما برای کمک به تکمیل موفقیتآمیز فرایند مبارزه با سرطان چیست؟
نفیسه سادات امامی
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
ترامپِ عزیز متشکریم
حسین_دارابی
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
▪️جلسه محاکمه یک پاسدار
🔸متهم: پاسدار؟؟
🔻مورد اتهام: شلیک نکردن موشک به سمت موشک کروز آمریکایی که حساس ترین مرکز حیاتی تهران را مورد هدف قرار داد و صدها نفر را به شهادت رساند
🔹قاضی: برادر ؟؟؟؟ شما برای حفاظت از آسمان و جان مردم ایران حقوق می گیری چرا به سمت موشک آمریکا شلیک نکردی
🔸متهم : جناب قاضی تشخیص سخت بود فکر کردم هواپیمای مسافر بری است.
🔹قاضی: مگر شما در حالت آماده باش صد در صد نبودید؟
🔸متهم: چرا
🔹قاضی: مگر به شما اطلاع نداده بودند که پایگاه آمریکایی عین الاسد موشک باران شده و آمریکا اعلام کرده ۵۲ مرکز مهم ایران را نابود میکنم.
🔸متهم: بله عالیجناب.
🔹قاضی : مگر سامانه یک پارچه پدافند اعلام نکرده بود که در آسمان پرنده های ناشناس و موشک های کروز در حال پرواز هستند؟
🔸متهم: بله جناب قاضی
🔹قاضی: پس چرا به طرف موشک آمریکایی شلیک نکردی؟
🔸متهم: درست است که سامانه پدافند یکپارچه اعلام کرده بود پرنده های ناشناس وارد کشور شده اند اما یک دفعه!!!!سیستم ارتباط گیری قطع شد!!!!! و من نمی دانستم چه کنم خودم بودم و خدا و ده ثانیه فرصت برای تصمیم گیری.به همین جهت تصمیم گرفتم شلیک نکنم !!!! چون احتمال میدادم هواپیمای مسافر بری باشد.
🔹قاضی: شما با این تصمیم خود به صرف احتمال ضعیف و برای نجات جان احتمالی ۱۴۰ نفر، سبب شدی که صدها نفر انسان بیگناه شهید شوند
🔸قاضی: من قضاوت را به عهده مردم می گذارم.
🏷 #هواپیمای_اوکراینی
🏷 #شجاعت_پذیرش_اشتباه
🏷 #سردار_حاجی_زاده
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
♨️♨️#داستان_واقعی ♨️♨️
چند تن از اوباش تهران مى خواستند شرابخانه مردى يهودى را به يغما ببرند. آنان به نام تكفير، مرد بيچاره را كشان كشان مى بردند.
از قضا به آقا شيخ هادى برخوردند. شيخ جريان را پرسيد. يكى از اوباش كه دستارى سبز بسته بود گفت: آقا! اين مرد توهين به مقدّسات مذهبى مى كند. مى خواهيم مجازاتش كنيم.
شيخ كه معركه عوام را ديد به زيركى دريافت كه دعوا بر سر لحاف ملاّ نصرالدّين است. و الّا در شهر، كافر و يهود و گبر بسيارند. لذا در آن غوغا آهسته به يكى از اصحابش گفت:
آيا مهر نماز در جيب دارى؟
او گفت: بله اقا. دارم.
شيخ گفت: مهر را جورى در جيب يهودى بگذار كه هيچ كس متوجّه نشود.
مهر در جيب يهودى سرگردان گذشته شد. آنگاه شيخ گفت:
حالا معلوم مى كنم كه اين بينوا مسلمان است يا يهودى.
شيخ از يكى از حاضران خواست كه دست در جيب آن مرد كند.
مرد دست در جيبش كرد و مهر نمازى يافت.
شيخ خطاب به آن سيّد هوچى و بى سواد كه سر دسته اشرار بود كرد و گفت:
گوارت به كافران مى فرمود: بگوييد (لا اله الا اللّه تُفلِحوا... )، يعنى كلمه توحيد را بر زبان جارى كنيد، رستگار مى شويد. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله گروه كافران را به صرف گفتن شهادت در جرگه مسلمانان وارد ساختند. امّا تو بر خلاف جدّت مى خواهى دستاربندى عمل كنى؟
سيّد فرياد زد: آقا چه مى فرماييد
؟ اين بدبخت لامذهب است.
يهودى سرگردان از ترس خود را باخت. زبانش بند آمده بود و نمى دانست چه بگويد.
همه گوش به فرمان آقا شيخ هادى شدند كه بشنوند چه حكمى مى فرمايد.
شيخ گفت: اين مرد مى گويد مسلمانم. مهر نماز هم در جيب دارد. برويد پى كار خود و دست از سرش برداريد!
همه سرافكنده و پراكنده شدند.
آن يهودى هم كه حسن سلوك و رفتار شيخ را مشاهده كرد بسيار تحت تاءثير قرار گرفت و علاقمند به دين اسلام شد. شهادتين گفت و بوسيله شيخ مسلمان شد!
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir