فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان دل نشین آیت الله مستجاب الدعواتی از علمای اصفهان:
🔺دل هایتان را قوی کنید
هیچ قدرتی نمی تواند در برابر مشت هایی که هزاروسیصد سال مادران ما با ذکر یاحسین بر سینه کوبیدند بایستد.
#دلهایتان_را_قوی_کنید...
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
📜 تصویرسازی
📱اخبار دروغ!
اثر هنرمند: منصوره ملکی جهان
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
13.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی روسری قشنگترم!
#سواد_رسانه
🗣 طاها عسکری
📚 @DasTanaK_ir
کاملا رایگان
جهادتبیین واجب عینی فوری است.مقام معظم رهبری
آیا می دانستید طلبگی یکی از مصادیق جهاد تبیین است و هر یک طلبه مساوی با یک نیروی جهادی مبیّن است و طبق فتواي آیت الله العظمی مکارم واجب عینی است؟در کانال زیر زیرساخت های تربیت طلبگی به صورت مجازی فراهم شده آن هم به صورت رایگان.فقط کافی است عضو کانال زیر شده و به وظیفه واجب الهی تان عمل کنید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1538982063Cbf7d80ee05
جهاد تبیین با رویکرد آموزش مبانی در کانال زیر
از ابتدای مبانی(حوزه مجازی)
آموزش مجازی دروس حوزه علمیه برای اجتهاد
آموزش ادبیات عرب سنتی
آموزش منطق
آموزش فقه و اصول
آموزش فلسفه
دوره مطالعاتی کتب شهید مطهری
آموزش کتب طرح ولایت
و....
آموزش تفسیر و...
آموزش طب
الهیات
کلام و...
آموزش علم اخلاق و عرفان
آموزش علم النفس
دوره مطالعاتی کتب رهبر انقلاب
دوره های مختلف به صورت رایگان در کانال زیر برگزار خواهد شد.جهت استفاده از دوره ها فقط کافی است عضو کانال زیر شوید:👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1538982063Cbf7d80ee05
شهیدی که عکس یک زن بر بدنش خالکوبی شده بود
پنهان کاریهای او شک بعضیها را برانگیخته بود. جزو غواصهایی بود که باید به عنوان اولین نیروهای خط شکن وارد خاک دشمن میشد. هر بار که میخواست لباسش را عوض کند میرفت یک گوشه، دور از چشم همه این کار را انجام میداد. روحیه ی اجتماعی چندانی نداشت. ترجیح میداد بیشتر خودش باشد و خودش.
من هم دیگر داشتم نسبت به او مشکوک شدم. بچهها برای عملیات خیلی زحمت کشیده بودند. هر چه تاکتیک مربوط به مخفی نگه داشتن اسرار نظامی بود را، پیاده کرده بودند. همه ی امور با رعایت اصل (اختفا و استتار) پیگری میشد، حتی اغلب سنگرها و مواضع ادوات را با شاخههای نخل پوشانده بودیم.
با رعایت همه این اصول حالا در آخرین روزهای منتهی به عملیات، کسی وارد جمع ما شده بود که مهارت بالایی در غواصی داشت، منزوی بود و حتی موقع تعویض لباس، جمع را ترک میکرد و به نقطهای دور و خلوت میرفت.
بعضی از دوستان، تصمیم گرفته بودند از خودش در اینباره سوال کنند و یا در صورت لزوم او را مورد بازرسی قرار دهند تا نکند خدای ناکرده، فرستندهای را زیر لباس خود پنهان کرده باشد.
آن فرد هم بی شک آدم ساده و کم هوشی نبود، متوجه نگاههای پرسش گر بچهها شده بود. یک شب موقع دعای توسل، صدای نالههای آن برادر به قدری بلند بود که باعث قطع مراسم شد. او از خود بی خود شده بود و حرفهایی را با صدای بلند به خود خطاب میکرد. میگفت:
«ای خدا! من که مثل اینها نیستم. اینها معصوم اند، ولی تو خودت مرا بهتر می شناسی... من چه خاکی را سرم کنم؟ ای خدا!»
سعی کردم به هر روشی که مقدور است او را ساکت کنم. حالش که رو به راه شد در حالی که اشک هنوز گوشه ی چشمش را زینت داده بود، گفت:
«شما مرا نمیشناسید. من آدم بدی هستم. خیلی گناه کردم، حالا دارد عملیات میشود. من از شما خجالت میکشم، از معنویت و پاکی شما شرمنده میشوم...»
گفتم: «برادر تو هر که بودهای دیگر تمام شد. حالا سرباز اسلام هستی. تو بنده ی خدایی. او توبه همه را میپذیرد...»
نگاهش را به زمین دوخت. گویا شرم داشت که در چشم ما نگاه کند. گفت:
«بچهها شما همهاش آرزو میکنید شهید شوید، ولی من نمیتوانم چنین آرزویی کنم.»
تعجب ما بیشتر شد. پرسیدم:
«برای چه؟ در شهادت به روی همه باز است. فقط باید از ته دل آرزو کرد.»
او تعجب ما را که دید، گوشه ی پیراهنش را بالا زد. از آن چه که دیدیم یکه خوردیم. تصویر یک زن روی تن او خالکوبی شده بود. مانده بودیم چه بگوییم که خودش گفت:
«من تا همین چند ماه پیش همهش دنبال همین چیزها بودم. من از خدا فاصله داشتم. حالا از کارهای خود شرمندهام. من شهادت را خیلی دوست دارم، اما همهش نگران ام که اگر شهید شوم، مردم با دیدن پیکر من چه بسا همه ی شهدا را زیر سوال ببرند. بگویند اینها که از ما بدتر بودند...»
بغضش ترکید و زد زیرگریه. واقعاً از ته دل میسوخت و اشک میریخت. دستی به شانهاش گذاشتم و گفتم:
«برادر مهم این است که نظر خدا را جلب نماییم همین و بس.»
سرش را بالا گرفت و در چشم تکتک ما خیره شد. آهی کشید و گفت:
«بچهها! شما دل پاکی دارید، التماستان میکنم از خدا بخواهید جنازه ای از من باقی نماند. من از شهدا خجالت میکشم... .»
آن شب گذشت. حرفهای او دل ما را آتش زده بود.حالا ما به حال او غبطه میخوردیم. دل با صفایی داشت. یقین پیدا کرده بودیم که او نیز گلچین خواهد شد. خدا بهترین سلیقه را دارد.
شب عملیات یکی از نخستین شهدای ما همان برادر دل سوخته بود. گلوله ی خمپاره مستقیم به پیکرش اصابت کرد. او برای همیشه مهمان اروند ماند.
راوی: محمد رعیتی
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
45.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نشرحداکثری
👊پاسخ کوبنده دانش آموزان البرزی به اغتشاشات اخیر دانش آموزی
👆اجرای سرود #بنات_الحیدر در میدان آزادی تهران
#دهه_هشتادی_ها
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🔴توصیه اخلاقی و معرفتی که آیت الله بهجت به علی دایی بعد از تهدید یک رمال کرد
ماجرای ملاقات به چند سال قبل برمیگردد؛ روزهایی که علی دایی با سایپا نخستین روزهای مربیگری را تجربه می کرد. تیم او در آستانه قهرمانی قرار داشت و تماسهای مشكوك با تلفن سرمربی نارنجی پوشان زیاد شده بود. در یكی از این تماسها یك رمال معروف فوتبالی، دایی را تهدید میكند كه " اگر فلان قدر پول به حسابِ من نریزی، تیم تو موفق نخواهد شد."
🔻پس از این تماس دایی بدون اتلاف وقت به قم و خدمت آیتالله بهجت میرود. سرمربی این روزهای پرسپولیس در خصوص آن « ملاقات خاص» به برنا میگوید: رفتم قم و از حاج آقا وقت خواستم، ایشان هم مثل همه افراد كه دو دقیقه بهشان وقت میداد، من را هم در حد دو دقیقه به حضور پذیرفت. مشكلم را عرض كردم و ایشان فرمود اگر روی نیمكت ذكر بگویم و تسبیح بیندازم دیگر مشكلی نخواهد بود.
🔻علی دایی از نماز جماعت آن روز نیز اینگونه یاد میكند: « وقتی در صف نمازگزاران پشت سر ایشان قرار گرفتم، احساس عجیبی داشتم، مو به تنم سیخ شده بود. »
علی دایی همونطور که تو کلیپ قبل گذاشتیم، میگه آیت الله بهجت بهم توصیه کردن خیلی تو فضای مجازی نباشم. گویی آیت الله بهجت این روزها رو میدیدن
علی دایی در پایان یادآور شد: « صحبتهایی كه ایشان با بنده كردند اعتماد به نفس و قوت قلب بزرگی به من داد. وقتی مجددا به تمرینات برگشتم، میدانستم این بار موفق میشوم چون صحبتهایی كه ایشان انجام دادند سبب شد اعتقاداتم بیشتر شود. فكر میكنم زمانی كه آدم به اصل رو بیاورد میتواند در همه چیز موفق شود. این ملاقات مرا به خودم آورد، شاید یك مقدار از خودم دور شده بودم .
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
پرسش و پاسخ کوتاه
سؤال: چرا خداوند انسان ها را متفاوت آفریده و آیا این تفاوت ها ظلم نیست؟
✅ پاسخ: یك دانشمند كه كتاب یا مقاله ای می نویسد، حروف متفاوتی را در كنار هم قرار می دهد تا مقاله اش كامل شود، امّا اگر تمام صفحات را تنها از یك حرف پر كند، دیگر آن مقاله نمی شود و مفهومی نخواهد داشت.
تفاوت حروف ظلم نیست، اگر شما كلمه ی «ادب» را نوشتید، در این كلمه حرف «الف» عمودی و حرف «ب» افقی و حرف «د» خمیده است كه تركیب آن یك كلمه معنادار می سازد. هیچ یك از این حروف حق ندارد به نویسنده اعتراض كند و مثلاً «الف» بگوید: چرا من ایستاده ام؟ «ب» بگوید: چرا من خوابیده ام؟ و «د» بگوید: چرا من خمیده ام؟ زیرا ظلم در جایی است كه مثلاً حرف «د» قبلاً خمیده نبوده و ما كمر او را خم كرده باشیم و یا از حرف «د» صدای دیگری توقّع داشته باشیم.
امّا اگر از آغاز، «د» را خمیده خلق كردیم و از آن انتظار صدای خودش را داشتیم، ظلمی در كار نیست.
چنانكه اگر یك قالی بزرگ را با چاقو تكه تكه كنیم و آن را
به صورت چند قالیچه كوچك درآوریم، ظلم است، چون بزرگی را از او گرفتیم و كوچكش كرده ایم. امّا اگر از آغاز قالیچه های كوچكی بافتیم، اینجا ظلمی صورت نگرفته است، چون كمالی را از آن نگرفته ایم.
هیچ كس به مدیران كارخانه های چینی سازی كه ظروف كوچك و بزرگ و متفاوتی را تولید می كنند، ظالم نمی گوید، چون هیچ ظرفی از اوّل نبوده و از خود كمالی نداشته تا كمالش گرفته و به او ظلمی شده باشد.
تفاوتِ انسان ها در خلقت نیز براساس حكمت الهی است، نه آنكه ظلم به كسی باشد، زیرا از هر كس به همان مقدار كه به او داده شده، انتظار می رود نه بیشتر.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b