eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12.3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
4.7هزار ویدیو
108 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️ ﷽
▫️ ﷽ داستان بسیار زیبا و عبرت آموز ✅ داستان صحابی وفاداری که علی(ع) را نفروخت!!! 👈روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور ؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند. ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت: شما دو توهین به من کردید ؛ اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ، و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست. مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند. مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان علی فروشی نکنیم...... ـــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
مژده ای اهل وِلا نور خدا گشته پدید شتمینِ حجتِ حق آن شهِ فرزانه رسید هم نبی صورت و حیدر صفت است این مهِ ناب هر که دیدش دل از این خانه و کاشانه برید بهرِ مولایِ جهان بابِ حوائج زِ وفا پسری همچو رضا داده خداوندِ حمید ـــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
▫️ ﷽ صحبت گنجشک با امام علیه السلام 🔴راوی: سلیمان (یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام ) حضرت رضا علیه السلام در بیرون شهر، باغی داشتند. گاه گاهی برای استراحت به باغ می رفتند. یک روز من نیز به همراه آقا رفته بودم. نزدیک ظهر، گنجشک کوچکی هراسان از شاخه درخت پرکشید و کنار امام نشست. نوک گنجشک، باز و بسته می شد و صداهایی گنگ و نامفهوم از گنجشک به گوش می رسید. انگار با جیک جیک خود، چیزی می گفت. امام علیه السلام حرکتی کردند و رو به من فرمودند: « سلیمان! ... این گنجشک در زیر سقف ایوان لانه دارد. یک مار سمی به جوجه هایش حمله کرده است. زودباش به آن ها کمک کن!... با شنیدن حرف امام در حالی که تعجب کرده بودم بلند شدم و چوب بلندی را برداشتم. آن قدر با عجله به طرف ایوان دویدم که پایم به پله های لب ایوان برخوردکرد و چیزی نمانده بود که پرت شوم... با تعجب پرسیدم: «شما چطور فهمیدید که آن گنجشک چه می گوید؟» امام فرمودند: «من حجت خدا هستم... آیا این کافی نیست؟!» منبع: مجله، هنر دینی، شماره۶ ـــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
▫️ ﷽ 😱چرا جسورانه در محضر امام سخن گفتی 🍃شخصی نقل کرده است که از گیلان به زیارت امام رضا رفته بودم 😖پس از مدّتی بدون خرجی ماندم حساب کردم تا بازگشت به گیلان، پانصد تومان نیاز دارم. ⚜دست به دامن حضرت رضا شدم امّا خبری نشد مجدّداً عرض کردم سیدی! من گدای متکبّری هستم این بار هم احتیاج خود را می گویم اگر عنایتی نفرمایی دیگر بار نخواهم آمد ولی یادداشت می کنم که امام رضا مهمان نواز نیست! ⚠️از حرم که خارج شدم دیدم شیخی مرا صدا می زند چرا این قدر جسورانه در محضر امام سخن گفتی شایسته نیست چنین بی ادب و گستاخ باشی! و سپس پاکتی به من داد به خانه آمدم و پاکت راگشودم با کمال شگفتی دیدم که پانصد تومان در آن است بعدها فهمیدم آن شیخ مرحوم بوده است ـــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
نامزدم زنگ زده میگه: کجایی؟؟؟؟ . . . . . . . . . . منم تو مترو بودم گفتم: شهید همتم گفت: ای وای شمایید.... 😳 من شماره نامزدم رو گرفته بودم 😳 ببخشید مزاحم شدم؛ قطع کرد 😐 میفهمییییییی؟؟؟؟😕 قطع کرد 😳😳😑😑😂😂😂 مژده ای اهل وِلا نور خدا گشته پدید شتمینِ حجتِ حق آن شهِ فرزانه رسید ـــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
▫️ ﷽ توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم خواندم سه عمودی یکی گفت : بلند بگو گفتم : یک کلمه سه حرفیه _ ازهمه چیز برتر است؟ داداش گفت: پول تازه عروس مجلس گفت: عشق شوهرش گفت: یار کودک دبستانی گفت: علم داداشم پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه گفتم: عزیزم اینها نمیشه گفت: پس بنویس مال گفتم: بازم نمیشه گفت: جاه خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه مادر بزرگ گفت: مادرجان، "عمر" است. سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار ديگری خندید و گفت: وام یکی از آن وسط بلندگفت: وقت خنده تلخی کردم و گفتم: نه اما فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید ! هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش کشاورزبگوید: برف لال بگوید: حرف ناشنوا بگوید: صدا نابینا بگوید: نور و من هنوز در فکرم که چرا کسی نگفت: " خدا " ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
عکس خبرنگار آذربایجانی از دختران مسلمان ورزشکار ایرانی در حاشیه برگزاری تورنمنت کشورهای اسلامی در باکو تا کور شود هرآنکه نتواند دید ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir