🎓 #سخنی_از_بزرگان
🔆ابتدا فکر میکردم
که مملکت وزیر دانا میخواهد
بعد فکر کردم شاید شاه دانا میخواهد
اما اکنون میفهمم
ملتِ دانا میخواهد.
👤#امیر_کبیر
📚 @dastanakm
🌺 #داستانک
🌷روزی روبرت دو ونسنزو گلفباز بزرگ آرژانتینی پس از بردن مسابقه و دریافت چک قهرمانی لبخند بر لب مقابل دوربین خبرنگاران وارد رختکن میشود تا آماده رفتن شود.
🏒پس از ساعتی او داخل پارکینگ تک و تنها به طرف ماشینش میرفت که زنی به وی نزدیک میشود.
🏒زن پیروزیاش را تبریک میگوید و سپس عاجزانه میگوید که پسرش به خاطر ابتلا به بیماری سخت مشرف به مرگ است و او قادر به پرداخت حق ویزیت دکتر و هزینه بالای بیمارستان نیست.
🏑دو ونسنزو تحت تأثیر حرفهای زن قرار گرفت و چک مسابقه را امضا نمود و در حالی که آن را در دست زن میفشرد گفت: برای فرزندتان سلامتی و روزهای خوشی را آرزو میکنم.
🏒یک هفته پس از این واقعه دو ونسنزو در یک باشگاه روستایی مشغول صرف ناهار بود که یکی از مدیران عالی رتبه انجمن گلفبازان به میز او نزدیک میشود و میگوید: هفته گذشته چند نفر از بچههای مسئول پارکینگ به من اطلاع دادند که شما در آنجا پس از بردن مسابقه با زنی صحبت کردهاید.
🏒میخواستم به اطلاعتان برسانم که آن زن یک کلاهبردار است. او نه تنها بچه مریض و مشرف به مرگ ندارد بلکه ازدواج هم نکرده و شما را فریب داده است.
🏒دو ونسنزو میپرسد: منظورتان این است که مریضی یا مرگ هیچ بچهای در میان نبوده است؟
مرد میگوید: بله کاملاً همینطور است.
دو ونسنزو میگوید: در این هفته، این بهترین خبری است که شنیدم.
📚 @dastanakm
💡#جرعه_ای_کتاب
📚با ادب و مهربانی می توانید مردم را قابل انعطاف و اطاعت پذیر سازید،
تاثیر ادب در طبیعت انسان مانند اثر گرما بر موم است.
📕 #درمان_شوپنهاور
✍🏻 #اروین_د_یالوم
📚 @dastanakm
🎓 #سخنی_از_بزرگان
🔆روز جمعه ، روز عبادت است ، پس خداوند عزیز و ارجمند را در آن عبادت کنید.
👤 #حضرت_محمد_مصطفی
📚 @dastanakm
⚡#داستان_واقعی📙
📒 داستان عجیب تازه عروس و داماد / خاطره یک قاضی⚖
✍🏼 دادیار مهدی صفریان :
🌷اوایل روزهای کاری در دادسرای ناحیه 2 تهران بود که پرونده جالبی روی میزم قرار گرفت.پرونده به این صورت بود که زن و مردی جوان که بتازگی با هم ازدواج کرده بودند دچار اختلافاتی شده و زن برای اجرای طرح انفاق به دادسرای ناحیه 2 شکایت کرده بود.وقتی پرونده را برای بررسی باز کردم، متوجه شدم این زوج به دادگاه خانوا ده نیز رفتهاند، حتی زن جوان مهریهاش را هم به اجرا گذاشته است.
🌷وقتی نوعروس رو به روی من ایستاد، گریان گفت: شوهرم را بیشتر از جانم دوست دارم. ابتدا خیلی تعجب کردم که با وجود چنین علاقهای چرا این زن راهی دادسرای دادگاه خانواده شده است. وی ادامه داد: 2 سال پیش در یک جمع دوستانه با هم آشنا شدیم تا اینکه با سختی به هم رسیدیم و زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.
اوایل فکر میکردم خوشبختترین زن دنیا هستم اما روزهای خوش زیاد دوام نیاورد و بعد از گذشت تنها چهار ماه از زندگی مشترکمان همسرم به کلی تغییر کرد. او سر مسائل کوچک و پیش پا افتاده شروع به داد و بیداد و توهین میکرد تا اینکه چند روز پیش سر یک مسأله خیلی بیربط دستش را روی من بلند کرد که تصمیم گرفتم با وجود اینکه خیلی دوستش دارم مهریهام را به اجرا بگذارم و از او جدا شوم.
🌷بعد از شنیدن حرفهای نوعروس، احضاریهای برای شوهرش فرستادم که او بدون اهمیت دادن به تاریخ احضارنامه به دادسرا نیامد و بعد از آن طبق قانون حکم جلب را صادر کردم که مرد جوان پس از بازداشت به همراه مأمور کلانتری به دادسرا آمد. این مرد وقتی با همسرش روبهرو شد همان جا شروع به توهین کرد که بلافاصله دستور بازداشتش را صادر کردم و خواستم برای آزادشدنش کفیل معرفی کند در همین موقع پدر و مادر مرد جوان وارد اتاق شدند و در کمال تعجب بدون در نظر گرفتن اینکه پسرشان با شکایت عروسشان بازداشت شده است به سمت زن جوان رفتند و او را در آغوش گرفتند. وقتی دیدم نوعروس پشتوانهای بیمانند دارد و آنها به وی دلگرمی میدهند شوک زده شدم و عجیبتر اینکه هیچ کدام از آنها حاضر نشدند ضمانت کنند تا پسرشان آزاد شود و خیلی هم تأکید کردند که این پسر باید به زندان بیفتد.
🌷عجایب این پرونده یکی پس از دیگری رو میشد چرا که نوعروس وقتی دید شوهرش فاصلهای تا زندان ندارد با گریه و زاری از پدر شوهرش خواست تا ضمانت آزادی وی را بکند.
🌷وقتی این صحنهها را دیدم فهمیدم این زندگی هنوز با خط پایان فاصله زیادی دارد و تصمیم گرفتم جلسه سازش برگزار کنم تا این زوج با هم صلح کرده و به زندگیشان ادامه دهند و آنها در این جلسه با هم آشتی کردند. تازه داماد ابراز پشیمانی کرد و با خنده و شادی دفتر کارم را ترک کردند و بعد از گذشت یک سال با یک نوزاد دختر به همراه شیرینی به دفتر آمدند و برای اینکه باعث شدم آشتی کنند تشکر کردند و گفتند از آن روز به بعد بهترین زندگی را برای هم ساختند.
📚 @dastanakm
💡 #جرعه_ای_کتاب
📚سعی کن روی پای خودت بایستی ...
اگر افتادی بدان که در این دنیا هیچکس خم نمیشود دست تو را بگیرد بلندت کند. سعی کن خودت پا شوی ...!
📕 #سووشون
✍🏻 #سیمین_دانشور
📚 @dastanakm
🔮بـه پـایـان آمـد این مــاه و
عبادت همچنان باقیست❤️
🔮بــرای ما حـــرم بنـویس،
نـجف تا کـربـلا کافیست❤️
🎊 #عید_فطر_مبارک🎊
📚 @dastanakm
🎓 #سخنی_از_بزرگان
🔆فرق من و زندانبانم را میدانی؟
زمانیکه پنجرهی کوچک سلولم را باز میکند، او تاریکی و غم را میبیند و من روشنایی و امید را.
دید شما بسیار مهم است!
زیبا بنگرید ...
👤 #نلسون_ماندلا
📚 @dastanakm