💢قسمت14
💢سرگذشت زندگی پاییزی بنام بهار
چند روز گذشت تا اینکه یه شب مامان گفت :
فردا قراره برات خواستگار بیاد دخترم....
- جدیییی؟؟؟ کی ؟
- معلومه دیگه ....سینا میخوان این دفعه رسمی بیان عزیزم!
با گفتن این حرف خشکم زد.....فوری زنگ زدم فرزاد جواب نداد....زنگ زدم و زنگ زدم تا اینکه گفت :
بهار مامانت همه چیو خراب کرد...
چیشده فرزاد؟
مامانم زنگ زده و اجازه گرفته اما مامانت حتی اجازه نداده که ما بیایم خونتون...مامانم به شدت ناراحته و میگه خیلی بهش بی احترامی شده...
اشکام همینجور میریخت....چجوری مامانم انقدر عوض شده بود؟ حتی بهم نگفته بود و خودش با اجازه خودش خواستگارمو رد کرده بود...همونجا بود که فهمیدم قضیه خیلی جدیه و مامانم واقعا میخواد منو به سینا بده....
- فرزاد من نمیدونم چی بگم....تورو خدا از جانب من از مامانت عذرخواهی کن....
- تو نترس بهار...من همه چیو درست میکنم...من بدون تو نمیتونم ...تو مال منی نمیذارم کسی ازم بگیرتت
هردو با هم پشت تلفن گریه کردیم....چقدر غم انگیز بود اون شب....
روز بعد کل شجاعتی که در توانم بود رو بکار گرفتم و همه چیو برای مامانم تعریف کردم...فرزاد اومد خونمون و مامان وقتی فهمید کیه اصلا حتی نخواست چهرشو ببینه چه برسه به اینکه باهاش حرف بزنه....فقط بهش بی احترامی کرد و فرزاد بخاطر من سکوت کرده بود....
ازش خواستم بره و اوضاع رو ازین بدتر نکنه....
مامانم رنگ به رنگ شد....هرگز فراموش نمیکنم حرف هایی که اون روز بهم زد....گفت تو دخترم نیستی چجوری تونستی تموم این سال ها گولم بزنی....چجوری گذاشتی دست پسر غریبه بهت برسه؟؟
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
ترس ....
میتواند باعث سقوط انسان شود،
و تمرکز بر هدف میتواند
به صعودش کمک کند.
همهچیز بستگی به ذهن
خود انسان دارد...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
هدایت شده از پدرومادر
شوهرم نظامی بود،شغلش جوری بود که یهو بدون خبر میرفت تا یک هفته ده روز نمیومدم و دل من مثل سیر و سرکه میجوشید،ایندفعه که از ماموریت برگشت خیلی شنگول بود برخلاف سری های قبل،منم روحیه گرفتم از این حال و هوای سر زنده اش.برای همین بهش گفتم:مهدی میای بریم روستا پیش خانواده هامون دوماهِ نرفتیم.
که سکوت کرد و بعد گفت:با قطار میفرستمت برو من چند روز بعد با ماشین خودمون میام که از برگشت بریم حرم آقا زیارت.اخه فاصله روستامون تا مشهد سه ساعت بود،منم قبول کردم و روز رفتن رسید و من و تو ایستگاه قطار پیاده کرد و خودش هم سریع رفت گفت کار داره واجبه...یک ساعتی منتظر قطار بودم که یهو بازم درد های همیشگی سراغم اومد خواستم دارو مو بخورم اما یادم اومد جا گذاشتمش...دارومو به زحمت پیدا کرده بودم هرجایی نداشت به اجبار اینو گرفتم برگشتم خونه همینکه در خونه رو باز کردم متوجه بوی عطر زنونه زننده ای شدم...♨️👇🔥
https://eitaa.com/joinchat/3434545184Cd37640be33
حسادت می کنند
حرص می خورند
به جایی می رسد که چشم دیدنت را هم ندارند ...
اشتباه نکن ، این بخاطر بد بودنِ تو نیست !
مردم به چیزها و آدم های بد ، که حسودی نمی کنند !!
حتما خوب بوده ای ...
حتما کارت درست بوده ...
آنقدر خوب .. و آنقدر درست .. که خودشان را در حدّ رقابت با تو ندیده اند ...
رسم آدم ها همین است !!
برای حل و تجزیه و تحلیل که کم آوردند ؛
صورت مسئله را پاک می کنند ...
به خودت ببال ...
همیشه دور از دسترس ترین و سخت ترین معادله ی زندگیشان باش ...
بگذار یاد بگیرند "لیاقت" ، هرگز با "زور" به دست نمی آید ...
خریدنی هم نیست ... !
لیاقتِ هرکس ، درونِ قلب و مغزش جای دارد !
تو درست رفته ای ...
آدم های اشتباه ؛
تابِ دیدن موفقیت دیگران را ندارند ...
راهت را ادامه بده ...
باور کن ؛
موردِ حسادت واقع شدن خیلی خوب است
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
خطرناک ترین جمله دنیا:
" من همینم که هستم "!
در این جمله میتوانیم غرور ،لجاجت
خودخواهی ،درجا زدن و به تدریج
راندن آدم ها از اطراف خود را
حس کنیم ...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
واقعا زیباست 👇
✨ اگر به میهمانی گرگ میروی سگت را همراهت ببر
✨ قله ای که چند بار فتح شود؛
بی شک روزی تفریحگاه عمومی میشود !
مواظب دلت باش...!
✨ گاهی لب های خندان بیشتر از
چشم های گریان”درد”می کشند ...
✨ پایِ "معرفت" که میاد وسط
“دستِ “خیلیا کوتاه میشه...!
✨ وقتی حرف راست میزنید
فقط انسان هایی از دستتان عصبانی می شوند
که تمام زندگیشان بر دروغ استوار است ..
✨ یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت...
اگه خودتو بگیری میندازنت !
✨ مرد ترین آدمهایی که تو زندگیم دیدم
اونایی بودن که بعد اشتباهشون گفتند :
معذرت میخوام ...
✨ مزرعه را موریانه خورد،
ولی ما برای گنجشک ها مترسک ساختیم
،لعنت به این حماقت!
✨ آنهایی که در زندگیت نقشی داشته اند را دوست بدار
نه آنهایی که برایت نقش بازی کرده اند ..
“زمان” وفاداری آدما رو ثابت میکنه نه “زبان” ...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
ریشه و داستان ضرب المثل
♦ این ضرب المثل برگرفته از داستانی از گلستان سعدی است. در ادامه، متن داستان را قرار داده و خلاصه ای از معنی و مفهوم آن بیان شده است:
یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و ثنایی بر او بگفت. فرمود تا جامه از او بر کنند و از ده به در کنند. مسکین برهنه به سرما همیرفت. سگان در قفای وی افتادند. خواست تا سنگی بر دارد و سگان را دفع کند، در زمین یخ گرفته بود، عاجز شد. گفت: این چه حرامزاده مردمانند، سگ را گشادهاند و سنگ را بسته! امیر از غرفه بدید و بشنید و بخندید. گفت: ای حکیم! از من چیزی بخواه. گفت: جامهٔ خود میخواهم اگر انعام فرمایی.
رضینا مِن نوالِکَ بالرَحیلِ.
امیدوار بود آدمى به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان
سالار دزدان را بر او رحمت آمد و جامه باز فرمود و قبا پوستینی بر او مزید کرد و دِرَمی چند.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوشبختی و آرامش همین کنار هم بودن هاست!
همین دوست داشتن هاست
خوشبختی و آرامش همین لحظه های ماست!
همین ثانیه هاییست که در شتاب زندگی گمشان کرده ایم!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
ژاپنیها معتقدند که هر آدمی سه چهره داره:
اولی رو به دنیا نشون میده،
دومی رو به خانواده و دوستاش نشون میده،
و سومی که به هیچ کس نشون نمیده!
و این سومی حقیقی ترین انعکاس از شماست!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیای آدما
وقتی خراب میشه که
آدمای دروغگو #نقش آدمای
مهربون و بازی میکنن
همه چیزو خراب میکنن ...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ℒℴνℯ♥️
من قویتر از آنی به نظر میرسیدم
که نگرانم شوند
و مغرورتر از آنی که مراقبم باشند
هیچکس نفهمید که
چقدر دلم میخواست گاهی
خودم را پشت اقتدار کسی پنهان کنم
و ضعیفترینِ کسی باشم
و پناهندهی ناگزیر آغوشی...
آدمی گاهی چه محتاج میشود
به واژهای ، حرفی ، نگاهی…
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
خوب باش...!
اما به اندازه ی توانت....!!!
منتش را هم روی کسی نگذار...!
خوب بودن یا نبودن،
انتخاب توست...
می توانی باشی یا نباشی...!
اما اگر انتخابت خوب بودن است
در انتخابت بمان....
ادامه بده....
اما منتظر نباش برایت کف بزنند...
انتظار تلافی هم نداشته نباش....!!
خیلیها با خوبی ات غریبی می کنند چون بلد نیستن جواب خوبی را بدهند....
یاد نگرفته اند...
می ترسند....!!!
خیلیها هم نه....!
بلدند چکار کنن که تو خوبتر شوی....!!!
اما تو فقط
تا جایی که توانش را داری در راهت بمان....
حالا بنشین با خودت فکر کن...!
فکر کن و ببین می توانی
خوب باشی و در خوب بودنت
بی انتظار بمانی.....؟!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh