eitaa logo
داستان های آموزنده
67.1هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
0 فایل
‌‌‌‌‌ 🌿 ‌‌﷽ 🌿. #کپی_جایز_نیست. برای ارسال داستان خود ویا دوستانتان به ایدی ارسال کنید @zahraB18 https://eitaa.com/joinchat/15925614C7f87bffef4 سلام تعرفه تبلیغات داخل کانال هست
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ◼️انسانهای بزرگ درباره عقاید حرف می‌زنند، ◾️انسانهای متوسط درباره وقایع حرف می‌زنند، ▪️انسانهای کوچک پشت سر دیگران حرف می‌زنند! ◻️انسانهای بزرگ درد دیگران را دارند، ◽️انسانهای متوسط درد خودشان را دارند، ▫️انسانهای کوچک بی دردند! ◼️انسانهای بزرگ عظمت دیگران را می‌بینند، ◾️انسانهای متوسط به دنبال عظمت خود هستند، ▪️انسانهای کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می‌بینند! ◻️انسانهای بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند، ◽️انسانهای متوسط به دنبال کسب دانش هستند، ▫️انسانهای کوچک فقط به دنبال کسب پول هستند! ◼️انسانهای بزرگ به دنبال طرح پرسش‌های بی‌پاسخ هستند، ◾️انسانهای متوسط پرسش‌هایی می‌پرسند که پاسخ دارند، ▪️انسانهای کوچک می‌پندارند پاسخ همه پرسش‌ها را می‌دانند! ◻️انسانهای بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند، ◽️انسانهای متوسط به دنبال حل مسئله هستند، ▫️انسانهای کوچک مسئله ندارند! •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
۱۰۶ اعتماد 🍀قسمت106 من نازنین هستم که تو دانشگاه باحمید اشنا شدم باهم ازدواج کردیم ولی..... _سلام عزیزم خوبی؟ _سلام ثریا جان خوبی؟ نه والا من خوب نیستم ستاره نیست اومدیم کلانتری ولی خبری ازش نیست _جرا زودتر بهم نگفتی؟ _ثریا چه خاکی تو سرم بریزم هر جا بگی رفتیم دنبالش انگار اب شده رفته تو زمین ثریا ناراحت گفت _بخدا نمیدونم چی بگم اگر کاری ازم برمیاد بگو انجام بدم ولی هر خبری شد هر ساعتی از شبانه روز باشه مهم نیست از ثریا تشکر کردم و بعد از خداخافظی گوشی توی کیفم گذاشتم. همراه حمید به سمت خونه راه افتادیم _بنظرت پیدا میشه؟ _اره پیدا میشه فقط به هر کسی که میتونی خبر بده ممکنه بره سراغشون ت کمو بخواد بگو امادگیشو داشته باشن وارد خونه شدیم و حمید گوشی به دست برای هر کسی که میتونست توضیح داد چی شده منم با هر کی میتونستم تماس گرفتم تا اینکه شماره خواهرشوهرم روی گوشیم نمایان شد _سلام جانم _سلام و کوفت با بچه چیکار کردی _چی میگی؟ _دختر بچه رو انداختی زیر دست ی معلم مرد که از سر خودت پازش کنی به بی صاحاب بازیات برسی الانم معلوم نیست کجاست چرا حواستو جمع نکردی ابرو بالا دادم و گفتم _ آهان همون معلمی که خودت فرستادی هرچی به حمید گفتم این معلم خوب نیست و به درد نمی‌خوره دختر ما تو سن آسیب پذیریه خودتو انداختی جلو که این یارو آدم حسابیه همش می‌گفتی این به درد می‌خوره تو داری اینجوری می‌کنی چون خواهر شوهرت که منم اینو معرفی کرده ادامه دارد •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 به نام یاور ایمان آورندگان 🇮🇷امروز یکشنبه 02/ دی/ 1403 20/جمادی الثانی/ 1446 22/ دسامبر /2024 💖عالم تمام غـرق 🌹تـمـنای فاطمه سـت 💖اصلا دلیل خلق، 🌹تماشای فاطمه ست 💖باشد به زیر سایه ی مهرش 🌹تمام خلق 💖هـر ذره ای کـه زیر قدمـهـای 🌹فاطمه ست 💖میلاد دختر نبوت 🌹همسر ولایت ❣️مادر امامت 🌹 مبارک باد🌹 🍃 سلام صبحتون معطر به نام خدا🌷 دلتون مالامال از شادیها💞 💠ذکر امروز "یا ذالجلال و الاکرام" اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ❤إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ 🍃 فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ 💖 إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ ❤ما تو را کوثر بخشیدیم 🍃پس تو هم برای خدا به نماز و قربانی بپرداز 💖که محققا دشمن بدگوی تو مقطوع النسل است 👈"سوره کوثر آیه های ۱؛۲؛۳ " 🤲اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن 🤲 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن 🤲 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن 💞 التماس دعا💞 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
8.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨مادر اولین، زیباترین، 🧿 واقعی‌ترین و پابرجاترین عشقی است.. که انسان‌ها تجربه می‌کنند....😍💝 مادر از تو به خاطر زیبا‌ترین و بهترین چیزهایی که به من بخشیدی •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
26.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلدار حیدر بودن فقط فقط کار توئه تفسیر کوثر بودن فقط فقط کار توئه 📺 (س)🌸 🎙 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🔸 تسلیم نخواهم شد ! 🔹 زندگی می کنم ... 🔹 برای رویاهایی که منتظرند به دست من واقعی شوند ... 🔹 من فرصتی برای بودن دارم ، پس ساکت نمی نشینم ....!! 🔹 می گذارم همه بدانند که من با تمام توانایی ها و کاستی ها ، شاهکار زندگی خود هستم . 🔹 کافیست لحظات گذشته را رها کنم و برای ثانیه های آینده زندگی کنم ...!!! 🔹 چون رویاهایم آنجاست 🔹 و من فقط ، یک بار فرصت زندگی کردن را دارم .. •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
۱۰۷ 🍀قسمت 107 من نازنین هستم که تو دانشگاه باحمید اشنا شدم باهم ازدواج کردیم ولی..... _اگر اتفاقی افتاده اگر چیزی شده یا اگر در آینده بلایی سر دختر من بیاد فقط و فقط مقصر تو و داداشتید بارها و بارها گفتم این معلم خوب نیست هر دو مقاومت کردید چقدر به داداشت گفتم ستاره داره یه غلط‌هایی می‌کنه حرفمو باور نکرد یا بهم می‌گفت حرف بی‌ربط می‌زنی حالا اینم شد نتیجه همینو می‌خواستید حتماً باید یه اتفاقی بیفته تا به فکر بیفتید الان بچه من کجاست تو بیا به من بگو دختر من کجاست  حمید گوشیو از دستم قاپید و تماس رو قطع کرد جدی بهم گفت _ حوصله داری وایمیستی با این بحث می‌کنی این شعور و شخصیت داره؟ انقدر نمی‌فهمه که الان اوضاع ما اوضاع بحث کردن نیست شعور نداره بعد تو وایمیستی باهاش حرف می‌زنی که چی ولش کن  عصبی به حمید نگاه کردم و گفتم  مقصر همه چیز تویی اینکه خانوادت هرچی از دهنشون در بیاد به من میگن اینکه دخترمون نیست نمی‌دونم چرا انتخابت کردم هرچی نگات می‌کنم بیشتر مطمئن میشم که اشتباه کردم  تا خواستم دهنمو باز کنم و یه چیز دیگه به حمید بگم گوشیم زنگ خورد به صفحش نگاه کرد و گفت _شماره غریبه  گوشیم رو از حمید گرفتم جواب دادم صداش تو گوشی پیچید _مامان   دنیا دور سرم چرخید داد زدم _ جانم مامان چی شده عزیزم تو کجایی فقط بهم بگو کجایی  تلفن قطع شد ادامه دارد  •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
♥️🍃 این جمله از "گوته" هم خیلی قشنگه: ریشه که داشته باشی به لبهِ‌ی پرتگاه میرسی ولی سقوط نمی‌کنی. و ریشه همون شعور، شخصیت، انسانیت و شرف واقعی یک انسانه و ربطی به پول و تحصیلات نداره! ‌ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
♥️🍃 ازش پرسیدم آرامشِ الانت رو مدیون چی هستی؟! گفت: هرچی شده حتما باید می‌شده! هر چی هم قراره بشه،می‌شه‌! ترجیح میدم فقط زندگی کنم، فقط زندگی! همین. امروزت رو زندگی کن،همین ☘👌❤️ ‌ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
۱۰۸ 🍀قسمت 108 من نازنین هستم که تو دانشگاه باحمید اشنا شدم باهم ازدواج کردیم ولی..... حمید با عجله سمتم اومد _چیشده؟  گریه کنان گفتم _خودش بود حمید، ستاره بود گوشی گرفت و با اون شماره تماس گرفت اما خاموش بود حمید از عصبانیت فریاد میزد. یکم که گذشت و ارومتر شد با پلیس تماس گرفت و همه چیزو بهشون گفت اوناهم گفتن _ممکنه ادم ربایی کرده باشن و باید منتظر تماس بمونیم  از شدت استرس نمیدونستم چیکار‌ کنم اگر بلایی سرش بیارن چه خاکی باید توی سرم بریزم حاضر بودم هر بلایی سرم بیارن ولی ستاره سالم برگرده صدای در خونه بلند شد حمید باز کرد و چند دقیقه بعد چندتا پلیس وارد خونه شدن اصلا متوجه نشدم اینا کی اومدن توی خونه با من و حمید حرف میزدن اما من هیچی نمیفهمیدم حمید جواب میداد  _حمید اینا چی میگن؟  _از ستاره میپرسن  بلند شدم و فریاد زدم  _چرا فقط حرف میزنید چند وقته فقط حرف میزنید و سوال میپرسید پس چیکار کردید؟ این چند روزه هیچ کاری نکردید فقط حرف حرف حرف اینهمه حرف زدید به کجا رسیدید؟ بچه من کجاست؟  یکی از پلیس ها که خانم بود برام اب اورد و شروع کرد اروم باهام حرف زدن  _ببین عزیزم ما این سوالها و حرف ها رو طبقه بندی میکنیم تا به ی سر نخ برسیم چیزی که برای شما خیلی پیش پا افتاده هست گاهی اوقات برای ما میشه سرنخ اصلی ما که معجزه نمیکنیم ما هم باید انقدر بگردیم تا پیداش کنیم الان شما به عنوان مادر ستاره به کی مشکوکی؟  _امیر نظری، معلم زبانش بود کم کم فهمیدم که باهم ارتباط عاطفی دارن امیرو اخراج کردم و ازص خواستم دست از سر ستاره برداره اما برنمیداشت میدونستم باهم در ارتباطن  ادامه دارد  •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
محبت‌کردن به بعضی‌ها، باعث بدعادتی میشه! ✍️پدری برای پسرش تعریف می‌کرد که: گدایی بود که هر روز صبح وقتی از این کافه‌ی نزدیک دفترم می‌آمدم بیرون جلویم را می‌گرفت. هر روز یک 25 سنتی می‌دادم بهش... هر روز، منظورم اینه که اون قدر روزمره شده بود که گدائه حتی به خودش زحمت نمی‌داد پول رو طلب کنه. فقط براش یه 25 سنتی می‌انداختم. چند روزی مریض شدم و چند هفته‌ای زدم بیرون و وقتی دوباره به اون جا برگشتم می‌دونی بهم چی گفت؟ گفت: «سه دلار و پنجاه سنت بهم بدهکاری...!» اینو همیشه یادت باشه " لطف مکرر، میشه حق مسلم" پس زیادی خوبی نکن.... 🖌 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌺ولادت دخت نبی اکرم حضرت فاطمه‌الزهرا(س) و روز مادر مبارک‌باد🌸🌺 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh