eitaa logo
داستان های آموزنده
67.5هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.8هزار ویدیو
0 فایل
‌‌‌‌‌ 🌿 ‌‌﷽ 🌿. #کپی_جایز_نیست. برای ارسال داستان خود ویا دوستانتان به ایدی ارسال کنید @zahraB18 @ya_zeynabe_kobra0 سلام تعرفه تبلیغات 👆🏻👆🏻👆🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
✅پویش به عشق علی✅ 🔺الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة أمير المؤمنين و الائمه المعصومین عليهم‌السلام ♦️پویش به عشق علی با کمک به وام قرض الحسنه نیازمندان و خدمتی ماندگار شماره گیری کد دستوری *۸۸۷۷*۰۵۱# واریز به شماره کارت ۶۰۳۷-۹۹۷۹-۵۰۲۳-۷۴۱۳ لینک پرداخت👇 https://sana.emdad.ir/qr/fme000000012564685yn ❇️با هر مبلغی با دستان پر مهرتان به این پویش بپیوندید، عیدتون مبارک🌹🌹
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی مثل... آب تو لیوان ترک خورده میمونه بخوری تموم میشه... نخوری حروم میشه... از زندگیت لذت ببر چون در هر صورت تموم میشه👌❤️ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🍒وقتی گیلاس با بند باریکش به درخت متصل است همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند.. ▫️باد باعث طراوتش میشود ▫️آب باعث رشدش میشود ▫️و آفتاب پختگی و کمال میبخشد 👌اما … به محض پاره شدن آن بند و جدا شدن از درخت، ▫️آب باعث گندیدگی ▫️باد باعث پلاسیدگی ▫️و آفتاب باعث پوسیدگی و ازبین رفتن طراوتش میشود.. 👈بنده بودن یعنی همین، یعنی بند به خدا بودن، که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در نابودی ما مؤثر خواهد بود. ✅پول ، قدرت، شهرت، زیبایی….تا بند به خداییم برای رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود. •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎈پارت شصت 🎈مزاحم 🎈ارسالی ازمهدا ما رفتیم توی اتاقم استراحت کنیم و نزدیک ظهر که بیدار شدیم نسیم و سپهر و مامان و بابا و آقا جون ها و خانم جون هام آمده بودن بعداز احوال پرسی با همه شون و نهار خوردیم عصر همه رفتند استراحت کنند ولی من و آوین و سپهر خواب مون نمی برد رفتیم توی اتاق من _ سپهر _ جان _ جانت بی بلا چی شد که بی خیال پریناز شدی؟؟ _ ابجیت فضولیش گل کرده _ بعد حرف های شما بود که گفتم بزار امتحانش کنم همه چیز رو بهم دروغ گفته بود واقعا با پسر وجیه خانم دوست بوده قسم خوردم ابرو شو نبرم اونم در عوض طلاق بگیره و دست از سر من و زندگیم بر داره _ اجازه هست ؟؟ _ بیا عشقم _ مزاحم نیستم _ این چه حرفیه نسیم جان فکر کردیم خوابت میاد وگرنه همون اول می گفتیم بیایی _ ممنون _ نسیم همه چیز رو می‌دونه خدارو شکر که نسیم ببخشیدم و یه فرصت دوباره بهم داد _ خواهش می کنم عزیزم _ یاد بگیر بیتا _ باشه عزیز دلم خندیدیم _ نفهمیدی اون مزاحم کی بود ؟؟ _ نه پریناز قسم خورد کار اون نبوده ولی من دیگه حرفاشو باور ندارم _ الان ناراحت هستید که باهم ازدواج کردین؟؟ _ نه نسیم جان الان عاشق هم هستیم _ خداروشکر _ مامان همون اول آمد بابت اینکه سپهر رو به زور آورده بود خواستگاریم و باعث این اتفاق ها افتاده بود معذرت خواهی کرد ولی من بهش گفتم منم میدونستم دلش با من نیست ولی چون من دلم باهاش بوده زنش شدم پس شما مقصر نیستید _ مامانم بنده خدا کلی اذیت شد ولی خداروشکر نسیم جان با سپهر ازدواج کردی و صبر کردی الان چهار روز دیگه عروسی تونه _ خرید هاتون رو کردین ؟؟ _ اره مغازه یکی از آشناها بابا رفتیم _ خوبه بابا نسیم همه جا آشنا دارن از بس خوش اخلاق هستند _ ممنون •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
غمگین نباشید چرا که خوشبختی می‌تواند از درون تلخ‌ترین روزهای زندگی شما، زاده شود ، باورکن ، در تقدیر هر انسانی معجزه‌ای از طرف خدا تعیین شده که قطعاً در زندگی، در زمان مناسب نمایان خواهد شد! یک شخص خاص ، یک اتفاق خاص ، یا یک موهبت خاص ، منتظر اعجاز خدا در زندگی‌ات باش  بدون ذره ای تردید . .‌ .! •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏به آدم مظلوم میگن پخمه، به صبور میگن بی بخار، به مهربون میگن اسکل، همینجوری انسانیتو خراب کردیم... 👤 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🎈پارت شصت ویک 🎈مزاحم 🎈ارسالی ازمهدا _خانم همه رفتند آرایشگاه جا موندی _ هولم نکن وسایلمو جامی زارم _ همین جوریشم خوشگلی آرایش بکنی چی میشی _ ممنون عشقم _ سپهر زنگ زده پایینه آمده آید؟؟ _ اره همه آماده هستند _بریم نسیم حاضری؟؟لباست که اذیتت نمی کنه؟؟ _ نه مامان راحت هستم _ بریم _ عشقم ببینم چقدر خوشگل شدی؟؟ _ سپهر بزار برای آتلیه _چشم دست گل رو بگیر بفرمایید عشقم سوار ماشین بشو _ ممنونم عزیزم چقدر عاشقانه بودن من و آوین هم دست توی دست رفتیم سوار ماشین بابا شدیم سپهر و نسیم رفتن آتلیه بعد آمدن باغ آشنا باباجون و همه چیز مثل ما بود خیلی خوش گذشت وقت عروس کشان رفتیم وسط یه خیابون و دوستای سپهر و آوین شروع به رقصیدن کردن بعد همه سوار ماشین شدن بابا گفت سپهر بره دنبال شون همه رفتیم دنبال شون در خونه که آوین خریده بود ایستادند و پیاده شدیم رفتیم تو _ مبارک باشه از امشب اینجا خونه تونه _ ممنون بابا _ اینجا که خونه آوین و بیتاس _ فعلا که ما تهران هستیم و لازم نداریم سپهر و آوین هم رو بوسیدن _ خوب نیست اول زندگی با ما زندگی کنید ومعذب بشین نسیم و مامان هم روبوسیدن _ ان شاءالله خوشبخت بشین _ ممنون ان شاءالله _ بریم عروس و داماد خسته هستند عروس هم حامله س باید استراحت کنه اینجا هم به خونه ما نزدیک هم به خونه آقای سرلک _ دخترم تا حالا روی حرفم حرف نزدی و هر کاری می خواستی ازم اجازه گرفتی از این به بعد باید به حرف شوهرت گوش کنی _ چشم بابا دست باشو نسیم بوسید و رفت توی بغلش _ البته سپهر می‌دونه که باید مثل چشماش از نسیم مواظبت کنه و هواشو داشته باشه و مثل کوه پشت ش باشه _ اره مامان و بابا قول میدم _ شب تون بخیر _ شب شما هم بخیر _ بریم خداحافظ _خدانگهدار همه با عروس و داماد خداحافظی کردیم و براشون بهترین ها رو آرزو کردیم •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
پارت آخر _ خداروشکر خوشبخت شدن _ اره مادر من این قدر عذاب وجدان داشتم تا به حال چند بار از نسیم و مادرش حلالیت طلبیدم _ اره نسیم اینا گفت و گفت که خودشم عاشق سپهر بود و خودش مقصر بوده طلفکی خداروشکر که عاقبت به خیر شدن _ اره ولی اگه برگردم به گذشته دیگه این کار رو نمی کنم شاید حالا حالا سپهر نمی فهمید پریناز چطور دختریه و امشب عروسی اونا بود چی به سر نسیم میومد _ اره واقعا خانم من اشتباه کردم اصرار کردم ولی حالا که خدا رو شکر به خیر گذشت باید از این قضیه درس عبرت بگیریم _ اره حتی شما دوتا رو هم به زور به هم دادیم فقط بخاطر دانشگاه و یه آدم مزاحم _ اره ولی ما که خیلی راضی هستیم _ من که از بچگی عاشق بیتا بودم خودمم پیشنهاد دادم بخاطر اینکه با بیتا عروسی کنم تمام پس اندازم رو دادم تا همون دانشگاه بیتا برم _ واقعا آوین _ اره باور نداری از بابام بپرس _ من اگه جواب رد میدادی اینقدر میومدم خواستگاریت تا بلاخره مجبور بشی بله رو بگی _ اگه می دونستم اینقدر عاشقمی که یه ده ساله پشت در معطلت می کردم _ شوخی می کنه عمه اگه می دونست خاطر خواهی شی خودش بهت پیشنهاد ازدواج میداد _ مامان _ شوخی می کنه مامانت اگه آوین نمیومد ما اصلا عروست نمی کردیم _ بابا یعنی ازم ترشی می گرفتین ؟؟ _ نه دخترم باهات ترشی درست می کردیم همه خندیدن من و آوین درس خوندیم بلاخره فارغ التحصیل شدیم و تو شهر خودمون مطب زدیم و سپهر هم خونه خرید و ما هم رفتیم توی خونه خودمون بچه سپهر پسر بود و اسمش رو طاها گذاشتند _ عزیزم بریم اینجا خرید؟؟ _ چرا اینجا ؟! _ لوازمش هم شیک و هم با کلاس _ بریم _ سلام آمدیم وسایل خونه بگیریم _ سلام خوش آمدین در خدمتم _ سلام _ سلام خانم سرلک خوش آمدین شنیدیم دکتر شدین ومطب زدین بهتون تبریک می گم همچنین به شما آقا آوین _ ممنون خدای نکرده دندون خواستید درست کنید در خدمت هستیم _ ممنون من که نه ولی دخترم یکی از دندوناش خراب شده یه وقت بدین خانمم صبا رو بیاره _ چشم ماه دیگه پنجم بگین ۶بعداز ظهر تشریف بیارن _ باشه ممنون _ چیزی پسند کردین ؟؟ _ بله این تلویزیون و این یخچال فریز و گاز _ مبارک باشه این ها وسایل خوبی هستند و دوسال هم ضمانت دارن _ ممنون خانم چیز دیگه هم مد نظرتون هست ؟؟ _ اره وسایل آشپزخونه هم می خوام _ چشم پسند کن بگو _ اره لیست کنید آدرس بدین براتون میگم بیارن دم در خونه تون _ ممنون آقای هاشمیان هرچی لازم داشتم خریدم _ خانم چی سفارش میدی ؟؟ _ یه چایی و کیک چرا منو بردی توی اون مغازه ؟؟ _ اذیت شدی ؟؟گفتم واقعا وسایل شون خوب و باکیفیته فقط همین _ نه چرا اذیت بشم من فکر کردم منظوری داشتی خندید _ نه عزیزم یک سال از اون ماجرا گذشت و ماهم صاحب یه پسر شدیم مامان بنده خدا سر قضیه سپهر همیشه نصحیتم می کرد به زور بچه مو مجبور به ازدواج نکنم براش توضیح بدم و کاش اونم عکس رو به سپهر نشون میداد تا خود سپهر تصمیم می گرفت می گفت اشتباه بوده که من و آوین این طوری ازدواج کردیم شاید من هیچ وقت با این قضیه کنار نمی آمدم و یه عمر زندگیم خراب میشد یا سپهر با نسیم به مشکل برمی خوردن و طاها بچه طلاق می شد و زندگی نسیم هم خراب میشد حق با مادرمه ولی خدارو شکر می کنم که الان زندگی من و آوین وسپهر و نسیم خوبه پریناز هم توی اینستاگرام بلاگر شده بود پایان •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🌸هرگز نگو خسته ام زیرا اثبات میکنی ضعیفی بگو..نیاز به استراحت دارم... 🌸هرگز نگو... نمی توانم زیرا توانت را انکار میکنی بگو....سعی ام را میکنم. 🌸هرگز نگو "خدایا پس کی؟زیرا برای خداوند، تعیین تکلیف میکنی بگو..خدایا بر صبوریم بیفزا... 🌸هرگز نگو حوصله ندارم زیرا برای سعادتت ایجاد محدودیت میکنی بگو..باشد برای وقتی دیگر... 🌸هرگز نگو شانس ندارم زیرا به محبوبیتت در عالم بی حرمتی میکنی بگو..حق من محفوظ است 🌸با بیان کلمات درست مسیر زندگیت را عوض کن... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 به نام آنکه صاحب فضل است 🇮🇷امروز چهار شنبه 06/تیر /1403 19/ ذی الحجه /1445 26/ ژوئن /2024 یک روز بی نظیر 🍃 یک روز دلنشین 🌸 یک لبخند از ته دل ☘ یک شادی بی دلیل 🌺 و خدای همیشه همراه 🍃 با هزار آرزوی زیبا تقدیم شما🌸 💐دوستان سلام 🍃روزتون زیبا سرشار از نشاط وشادمانی 💐 درپناه پروردگار مهربان 💠 ذکر امروز " یا حی و یا قیوم " اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ❤يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ ❤ای پسرک من ، اگر عمل به قدر یک دانه خردل در درون صخره ای یا در، آسمانها یا در زمین باشد، خدا به حسابش می آورد، که او ریزبین و آگاه است 👈🏼 سوره " لقمان آیه ۱۶" 🤲اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن 🤲 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن 🤲 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن 💐التماس دعا💐 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
زندگیتونـــو با امیـــد ادامه بدین خوشبختی اون چیزی نیست که هر کسی بیرون ببینه خوشبختی تو دل آدمه •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh