پدراااا مادراااااا 😔 میدونستید بعضی از بچه ها بخاطر نداشتن پول هنوز نتوتستن دفتر و مداد و خودکار بخرن 😔😔😔 از شما تقاضا داریم به نیت شادی دل امام زمان به این بچه ها هم کمک کنید سال تحصیلی رو با دل شاد شروع کنند 🤲

قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری داستانی جالب🦚💎 ••همگی لبو فروش ها را دیده ایم، فریاد می زنند: لبو لبو ... و همیشه هم سرشان شلوغ است و مشتریانشان زیاد اما تا به حال الماس فروشی را ندیده ایم که فریاد بزند: الماس الماس...!! آنها صبور هستند، مدتهای زیادی... حتی سالیان زیادی زمان می برد تا الماس آنها به فروش برود. چون هر کسی سراغ الماس نمی آید، کسانی خریدارش هستند که قدرش را می دانند، قیمتش را می پردازند و شیوه نگهداری از آن را بلد هستند. هیچ وقت الماس برای اینکه دور و برش شلوغ باشد و زود به فروش برود، لبو نمی شود. برای الماس شدن باید صبوری کرد، باید با تمام وجود تلاش کرد چون زمان می برد تا کسی ارزش آن را بداند و بهای آن را بپردازد•• #الماس #زر #داستانهای_آموزنده •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh

👀 چشمي که دائم ▫️ عيب‌هاي ديگران را ببيند، ▫️ آن عيب را به ذهن منتقل ميکند. 🧠 و ذهنی که دائما ▫️ با عيب‌های ديگران درگير است، ▫️ آرامش ندارد، ▫️ درونش متلاطم و آشفته است. 👁 در عوض چشمی که ياد گرفته است 🌿 هميشه زيبايي‌ها را ببيند، 🌿 اول از همه خودش آرامش پيدا مي کند. 🌿 چون چشم زيبابين عيب‌های ديگران را نمی بيند 🌿 و دنياي درونش دنيای قشنگی‌هاست... 🌸 گرت عیب جویی بود در سرشت 🌸 نبینی ز طاووس جز پای زشت #داستانهای_آموزنده •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh

یک ســ🍁ـلام پائیزی 🍂صبحتون بخیر و نیکی🍂 من با سلامی صدایتان می‌کنم با مهربانی نگاهتان و با حسی از اعماق قلبم دعایتان می‌کنم خدایا بهترین‌ها را امروز به دوستانم هدیه فرما امروزتون پر از خوشی امیدوارم یه صبح پائیزی قشنگ و یک روز عالی و شاد سرشار از برکت و مؤفقیت داشته باشید #داستانهای_آموزنده •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh

نهم ربیع الاول آغاز ولایت و امامت و زعامت تاجگذاری فخر کائنات آخرین ذخیره امامت صاحب اصلی ولایت علمدار پرچم لا اله الا الله وارث ذوالفقار مرتضی منتقم خون شهیدان کربلا حجت حق، یدالله الاکبر احیاگر اسلام ناب احمد قرآن ناطق، امام غایب آخرین سحاب رحمت و یگانه ذریه ذخیره دودمان آل طاها مهدی موعود صاحب الزمـان عـج بر منتظران و چشم انتظاران ظهور تبریک و تهنیت باد به امید آنکه چشمان منتظرمان سیمای یوسف زهرا را به نظاره بنشیند #داستانهای_آموزنده •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh

🔹گل نخود 🔻گل کوچک و ظریفی است که عطر بسیار شیرینی دارد. از این گل به خاطر بوی سنگینی که دارد در صنعت لوازم آرایشی نیز استفاده می‌شود. گل نخود را هنری اکفورد کشف کرد و پرورش داد. این گل به ویژه نماد تشکر فراوان و لذتی سعادتمندانه است. #داستانهای_آموزنده •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh

#فڪر_قـوی✌️ برای مردم زندگی نکن! تباه می‌شوی… غمگین ‌ترین آدم‌ ها کسانی هستند که برداشت دیگران برايشان زیادی مهم است! #داستانهای_آموزنده •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh

📌۷ عادت کوچکی که شما رو جذاب‌تر می‌کنه: ۱. وقتی کسی بهت کمک می‌کنه حتماً ازش تشکر کن. ۲. نسبت به کوچک‌ترین چیزها و اتفاقات احساس خوشی و رضایت داشته باش. ۳. رفاقت‌ها و روابطت رو تو اولویت قرار بده. ۴. با آدم‌ها عمیقاً درارتباط باش و سر حرفت بمون و زیر قولت نزن. ۵. جسم و بدنت رو با غذای خوب و مفید تغذیه کن. ۶. ارزش و شأن خودت رو بدون و چیزی که لایقش هستی رو بپذیر. ۷. آدم‌ها رو به‌خاطر اشتباهاتشون ببخش و دسترسیشون به زندگیت رو محدود کن. #داستانهای_آموزنده •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh

فدای سرت اگه گاهی اونی که میخواستی نمیشه! اگه چرخ دنیا با چرخ تو نمی‌چرخه، تو بسپار به خدا ... هــر لحظه این را به یــاد داشته باشید که انـــدازه ی مشـــکلات از قــــدرت خداونـــــد خیلــــی کوچکـــتر است مگر میشود دلت به خدا گرم باشد و باز از ناامیدی ها و نشدن ها بگویی؟ با خدا همه چیز بوی شدن به خودش میگیرد هیچ نیرو و توانى جز از سوى خداوند بلندمرتبه و بزرگ نیست‏... هرچه میخواهی،از فضل او بخواه ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎ #داستانهای_آموزنده •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh

🖊قسمت سوم 🖊سرگذشت زندگی شهلا بالاخره شهلا  مجبور  میشه از اون  پسر طلاق بگیره  و برگرده خونه  ی پدرش. شهلا و مادرش  برامون تعریف  می کردن  که اون دوران  واقعا  سخت بوده. فقط تنها  خوبیش  این  بوده  که جاری  بزرگه  و شوهرش اومده بودن  سمت ما و چون  دور بودن نمیتونستن مثل قبل  دخالت  کنن.شهلا  می گفت تو اون دوران  چند بار  تصمیم گرفته بود خودکشی  کنه. اونقدر تحت فشار بوده که رهایی  رو فقط در مرگ می دونسته. من اونوقتا وقتی باهاش حرف می زدم سعی می کردم امیدوارش  کنم و بهش می گفتم درس بخون  تا به جایی برسی  و موفق باشی  که اون قبول نمی کرد و‌میگف درس خوندن و دوس نداره و اعصابش  نمی کشه.شهلا واقعا از دست برادراش و پدرش خسته شده بود برای همین  وقتی براش خواستگار اومد بدون  اینکه از شکست  قبلی درس بگیره زود قبول کرد. مردی که به خواستگاری شهلا  اومده بود ۷ سال با زنی  زندگی کرده بود  و ازش طلاق گرفته بود. خودش میگف اصلا  قیافه نداشته و شهلا هم هیچ حسی بهش نداشت  فقط می خواست از خونه اشون فرار کنه و از دست پدر و برادراش راحت بشه. شهلا با اون مرد ازدواج کرد و بدبختی هاش دوباره شروع شدن.شهلا میگف اون مرد هیچ حس مردانه ای نداشت و اصلا سمت شهلا نمیومد و از ازدواج قبلیش  هم برای همین بچه نداشت.اما با اینهمه شهلا نمی خواست برگرده  خونه ی پدرش و باز تحمل می کرد. اما شوهر دومش  اخلاق خوبی هم نداشت و با زبون  نیشدارش شهلا رو اذیت می کرد و بهش می گفت تو نمیتونی  از من جدا بشی چون تو خونه ی پدرت  جایی برات نیس و اگه برای دومین بار طلاق بگیری تو کل شهر آبروت می ره. ولی شهلا بهش گفته بود ازت جدا میشم  و یکبار  قهر  رفته بود خونه  ی پدرش. که مرده هم ترسیده  بودو‌چون اونم نمیخوای  طلاق دومش باشه  و دیگران مشکلشو بفهمن خونه رو زده بود به نام  شهلا که برگرده شهلا  هم برگشته بود. #داستانهای_آموزنده •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh

🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️پاییز فصل قدم زدنه. تموم اِلِمان های یک قدم زدن دلچسب رو با خودش داره. هوا نه اون قدر گرمه که آدم با دو دقیقه قدم زدن زیر آفتاب ذوب شه، نه اون قدر سرده که از شدت سرما و لرزش نتونه قدم از قدم برداره و قندیل ببنده. هوا یکجور خوشگلی ابر میشه و بوی خاک و بارون می‌پیچه توی منافذ تنفسیت و می بردت تو آسمون. پاییز فصل قدم زدنه. یک نفره و دو نفره هم نداره. شاید بعضی‌ها هنوز یار نداشته باشن، اما دل که دارن. اگه دو نفره نیستی، تنهایی قدم بزن، سه نفره قدم بزن، اصلا نفر دوم می تونه دوستت باشه. ولی هرطور که شده، حتما قدم بزن. زرد و نارنجی برگ‌هارو نگاه کن. بذار صدای خش خش‌شون بره توی گوشِت. بذار بادی که می وزه بخوره به صورتت. صورتت‌رو نوازش کنه. گونه تو ببوسه. الکی که نیست! آدم سه تا فصل انتظار می کشه تا پاییز بیاد. اون وقت بازم به بهونه دو نفره نبودن، قدم نزنه؟ واسه یک بارم که شده این پاییز با صفاترین خیابون شهرت‌رو قدم بزن. چه سه نفری با رفقا، چه دو نفری با یارت، چه یک نفری با خودت.. #داستانهای_آموزنده •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh

✍حاج اسماعیل دولابی: هر وقت رزقت کم شد، خواستی زیادتر بشود، از همان اندکی که داری انفاق کن. وقت نداری، پول نداری، بدهکاری، اما از همان مختصری که هست به دیگران ببخش. با صدق دل و خدایی. یک دفعه می بینی در باز شد و روزی سرازیر شد. خدا بیش و کم را کاری ندارد، با انفاق شما رزقت را بیشتر می کند ! ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎#داستانهای_آموزنده •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh