لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹منبر کوتاه
🔸گزارشی از ماجرای عید قربان
➖➖➖➖
داستان شگفت انگیز ابراهیم خلیل و 🔹اجابت دستور الهی
🔸چاپلوسی در مقابل پدر و مادر
➖➖➖➖➖
آل یاسین ساوه عید قربان ۱۳۹۷
حجتالاسلام ظهیری
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#حسادت
حسادت مستلزم 4 شرط است، بنابراین می توان حسادت را میزی فرض کرد که چهار پایه دارد :
پایه اول :مقایسه کردن (تو قابل مقایسه با من هستی)
پایه دوم :احساس محرومیت (تو چیزی داری که من ندارم)
پایه سوم:دوست داشتن آن نداشته (دوست دارم که آن را داشته باشم)
پایه چهارم :احساس بیچارگی (احساس بیچارگی می کنم که نمی توانم آن را داشته باشم)
پس زمانی که کسی به شما حسادت می ورزد در واقع از شما تمجید می کند، هر چند به صورت ناخوشایند.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#حدیث_روز
امام موسی كاظم علیه السلام میفرمایند:
خداوند تبارك و تعالی روح انسان را دو هزار سال قبل از جسم او آفرید. پس كسانی كه روحشان در آسمان با همدیگر آشنا گشته اند، در زمین نیز همدیگر را می شناسند و كسانی كه در آسمان همدیگر را نشناخته اند، در زمین نیز نمی شناسند و هنگامی كه قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف قیام كند، برادر دینی از انسان ارث می برد نه برادری كه از پدر و مادر انسان زاده شده است.
و این است معنای سخن خداوند كه در آیه ۱۰۱ سوره المؤمنون فرمود:
«فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ»
دلائل الامامة، ص۲۵۶.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#در_نقش_مار_پا_اضافه_کردن
در دوران قدیم یکی از اشراف کشور چو پس از انجام دادن مراسم ادای احترام به پیشینیان،جام شرابی به خدمتکاران موکب خود هدیه داد. خدمتکاران راجع به این هدیه به گفتگو پرداختند. یکی از آنان گفت یک جام شراب برای چند نفر کافی نیست و تنها برای یک نفر بسنده است. همه تذکر او را قبول کردند ولی هیچ کس حاضر نشد از حق خود بگذرد و از نوشیدن آن صرف نظر کند.
پس چه کار باید کرد؟ یکی پیشنهاد کرد هر کدام روی زمین ماری نقاشی کنند،هر که زودتر از همه نقاشی را تمام کرد شراب را تصاحب کند. همه با این پیشنهاد موافقت کردند و هر کدام شاخه ای از درخت کندند و روی زمین با سرعت شروع کردند به کشیدن نقش مار. دیری نگذشت که یکی از آنان نقاشی را تمام کرد و جام را برداشت تا بنوشد. نگاهی به دوستان خود کرد دید یکی تنها سر مار را کشیده و دیگری مشغول کشیدن بدن مار است.
فکر کرد آنان به او نمی رسند لذا با خوشحالی تصمیم گرفت برای مار چند پا نیز اضافه کند. اما در موقعیکه مشغول کشیدن پا برای مار بود یکی دیگر نقاشی خود را تمام کرد و جام را برداشت و در پاسخ اعتراض اولی که مار با پا کشیده و کارش را زودتر تمام کرده بود گفت: مار اصلا پا ندارد و تو برای نقاشی خود پا رسم کرده ای و این نقش دیگر مار نیست و جام شراب را سر کشید. اولی با اینکه کار را زودتر تمام کرده بود به سبب این اشتباه خود هدیه ای را که حقا مال او بود از دست داد.
مثلی را که از این داستان ناشی شده است،در موردی به کار می برند که بخواهند نشان دهند برخی کارها که صورت می گیرد و از روی غرور و دور از اندیشه است نه تنها مفید واقع نمی شود بلکه ضرر هم به بار می آورد.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#بهشت_را_نديده_بايد_خريد
بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه میرفت. در ساحل مینشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را میشست. اگر بیکار بود همانجا مینشست و مثل بچه ها گِل بازی میکرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه میساخت. جلوی خانه باغچهایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت. ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی ازخدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: «بهلول، چه میسازی؟»
بهلول با لحنی جدی گفت: «بهشت میسازم.»
همسر هارون که میدانست بهلول شوخی میکند، گفت: «آن را میفروشی؟!»
بهلول گفت: «میفروشم.»
زبیده خاتون پرسید: «قیمت آن چند دینار است؟»
بهلول جواب داد: «صد دینار.»
زبیده خاتون گفت: «من آن را میخرم.»
بهلول صد دینار را گرفت و گفت: «این بهشت مال تو، قباله آن را بعد مینویسم و به تو میدهم.»
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلاییرنگ به زبیده خاتون داد و گفت: «این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریدهای!» وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد. صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت: «یکی از همان بهشتهایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش!» بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: «به تو نمیفروشم.» هارون گفت: «اگر مبلغ بیشتری میخواهی، حاضرم بدهم.»
بهلول گفت: «اگر هزار دینار هم بدهی، نمیفروشم.» هارون ناراحت شد و پرسید: «چرا؟!»
بهلول گفت: «زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو میدانی و میخواهی بخری، من به تو نمیفروشم!»
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#نيايش_شبانه
خداوندا...
مرا کمک کن و یاری ام ده تا لحظه لحظه های روزم را با عشق و دلدادگی به تو پرکنم و وجودم را پر از عشق و محبت قرار ده تا تسلیم خواست و اراده تو گردم.
خداوندا...
مرا کمک و یاری کن تا در راهی که تو برایم مقدر ساخته ای قدم گذارم و همواره در فیض و برکت تو روزم را با عشق و آرامش سرکنم.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
می دونید در گاوبازی جایزه اول به کی تعلق میگیره؟
به کسی که نسبت به حمله گاو، بهترین جاخالیها رو داده،
نه به اون کسی که با گاو درگیر شده!
در زندگی هم وقتی گاوی به سمتت میاد حتما کنار بکش!
درگیری با گاوهای زندگی بی فایدست...
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
مرحوم علامه مجلسی نقل میکند:
فردی به نام "ابوالوفای شیرازی" در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت میشود. شب در عالم رؤیا، پیامبر اکرم را زیارت میکند.حضرت میفرمایند:
اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید، یوسف زهرای اطهر، فرزندم را صدا بزن و بگو:"یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ" "الغَوثَ اَدرِکنی"
(مهدی جان؛من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...).
ابوالوفا میگوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟گفتم: "به منجی عالم بشریت, به فریاد رس درماندگان و بیچارگان"
سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: "اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم...". بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد.
#بحارالانوارج٥٣ص٦٧٨
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#فضايل_اميرالمومنين_ازمنظراهل_تسنن
رسول خدا "ص" فرمود: هر كس اراده كند که
اسرافيل را در هيبتش
و ميكائيل را در رتبهاش
و جبرئيل را در جلالتش
و آدم را در علمش
و نوح را در خشيتش
و ابراهيم را در دوستیاش
و يعقوب را در حزنش
و يوسف را در جمالش
و موسی را در مناجاتش
و ايوب را در صبرش
و يحيی را در زهدش
و عيسی را در عبادتش
و يونس را در ورعش
و محمد "ص" را در حسب و خلقش
تماشا كند به علی بن ابیطالب "ع" نگاه كند. براستی خداوند در او نود خصلت از صفات انبيا را جمع كرده است كه در غير او جمع نفرموده است.
#ينابيع_المودة_ج٢باب٥٦
#سليمان_بن_ابراهيم_قندوزي_حنفي_ازعلماي_اهل_سنت
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#دراحوال_قيامت
روز قيامت روزى است كه هر فردى را بلند مى كنند تا همه او را ببينند، آن وقت منادى ندا مى كند:
هركس به اين شخص حقّى دارد بيايد؟ آنگاه طالبين حقوق به او رو مى آورند، كسانى را كه شايد اصلاً خودش احتمال نمى داده حقوقشان را اداء نكرده است ، اطرافش را مى گيرند.
آبروى كسى را ريخته ، يا غيبت كسى را كرده ، مال كسى را خورده يا به كسى بدهى داشته و فراموش نموده ، از او مطالبه حق مى كند، بيچاره بايد از حسنات خود به آنها بدهد.
در روايات آمده كه ؛ براى يك درهم مال ، هفتصد ركعت نماز مقبول را بايد بدهد، ديگر مصيبت از اين بدتر؟
در صورتيكه حسناتش تمام شود، بايد در مقابل از گناهان صاحبان حقوق بردارد و بار آنها را سبك تر نمايد.
قيامت به قدرى سخت است كه برادر از برادر و پسر از پدر و مادر از پدر، زن از شوهر و شوهر از زن فرار مى كند، از ترس اينكه نكند حق خود را مطالبه كند.
#حقايقي_ازقرآن_ص١٩
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#چشم_زخم
وقتی ما از درون حالمون خراب و از بیرون میخوایم نشون بدیم حالمون خوبه، نتیجه چیزی میشه به نام چشم زخم!
مثلا:
من یه نوزاد دارم هر چی میدم میخوره لپ از لپ دونش نمیزنه بیرون! مثل آدم های استخونی. میرم خونه فامیل. اون ها یه نوزاد دارن هم سن نوزاد من ولی لپش مثل دو تا هلو! اونم از این هلو زعفرونی ها! میرم لپش رو میکش و میگم "تپل مپل عمو چطوره؟" ولی تو دلم میگم "بچه بترکی! چی میدن تو میخوری! گامبو!"
"وقتی از درون حالتون بد باشه و از بیرون بخواید نشون بدید که حالتون خوبه، چشم های ما منفی ترین انرژی های ممکن رو از خودشون ساطع میکنن"
#دکتر_شاهین_فرهنگ
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#آموزنده
بیارزشترین نوعِ افتخار، افتخار به داشتن ویژگیهایی است که خود انسان در داشتنشان هیچ نقشی ندارد، مثلِ چهره، قد، رنگ چشم، ملیت، ثروت خانوادگی و..
از چیزهایی که خودتان به دست آوردهاید حرف بزنید، مثلِ انسانیت، مهربانی، گذشت، صداقت و..
آدمی را آدميت لازم است، عود را گر بو نباشد هيزم است..
@DastaneRastan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شرح زیارت امین الله جلسه ۴۸
موضوع
درنگی در القاب امیر مومنان علیه السلام
🔹القاب آسمانی
🔹القاب مشترک
🔸القابی از جانب رسول خدا صلی الله
➖➖➖➖➖
نکته ای پیرامون انتخاب ها
➖➖➖➖
💠لقبی که از آنچه خورشید بر آن طلوع می کند برای حضرت محبوبتر است
➖➖➖➖
حرم مطهر چهارشنبه ۲۳ _ ۳ _ ۱۴۰۳
حجتالاسلام ظهیری
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
روزي مردي خدمت عالمی رسيد و گفت: همسر من نماز نميخواند. چه كار كنم؟
عالم گفت: درباره فضيلتهاي نماز برايش بگو، بگو كه چقدر نماز بر روح انسان تاثير مثبت دارد.
مرد گفت: گفتهام، خيلي هم زياد، ولي بيفايده است.
عالم گفت: وعده خدا را در مورد بهشت و نعمتهاي آن برايش بازگو كن. بگو كه در صورت خواندن نماز واقعي چه چيزهايي در بهشت در اختيار او خواهد بود.
مرد گفت: گفتهام! خيلي هم اغراق كردهام. ولي بيفايده است.
عالم گفت: از هول و وحشت جهنم و سختيهايي كه در صورت نخواندن نماز به او وارد ميشود، برايش بگو.
مرد گفت: گفتهام، خيلي هم زياد، ولي باز هم بيفايده است!
عالم متفکرانه گفت: پس حرف حسابش چيست؟
مرد پاسخ داد: هيچي! ميگه تو بخون تا منم بخونم!!
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#حدیث_روز
پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:
آيا شما را از شبيه ترينتان به خودم با خبر نسازم؟
گفتند: بله اى رسول خدا!
فرمودند: هركس خوش اخلاق تر، نرم خوتر به خويشانش نيكوكارتر، نسبت به برادران دينى اش دوست دارتر، بر حق شكيباتر، خشم را فروخورنده تر، و با گذشت تر، و در خرسندى و خشم با انصاف تر باشد.
كافى، ج ۲، ص ۲۴۰
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
درگذشت چند تن از هم وطنان عزیزمان در شهرستان کاشمر در اثر زلزله را به همه شما و خانواده های محترمشان تسلیت عرض نموده برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت ، برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانیم .
در برابر تقدیر حضرت پروردگار چارهای جز تسلیم و رضا نیست
اندوه ما در غم از دست دادن این عزیزان بزرگوار در واژه ها نمیگنجد تنها میتوانیم از خداوند برای جان باختگان روحی شاد و آرام طلب كنیم
روحشون شاد قبرشون پر نور
مدیریت کانال داستانِ راستان
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#شکم_را_پهن_کنی_دشت_است_جمعش_کنی_مشت_است
روزگار اسکندر بود. کار لشگر کشی و جنگ اسکندر پیش رفت و پیش رفت تا به چین رسید. امابر خلاف انتظار او نه لشگری در برابرش مقاومت کرد و نه سپاه و فرمانده ای به جنگش آمد. خاقان چین که فرمانده بزرگ مردم چین بود،دستور داد اسکندر ولشگریانش را با احترام به پایتخت چین ببرند. اسکندر و سربازانش خوشحال بودند که بدون جنگ وخونریزی چین را هم فتح کرده اند،اما نمی دانستند که در پشت پرده حکایت هایی است... وقتی اسکندر به پایتخت چین رسید،خاقان چین به استقبالش رفت واو را با عزت واحترام وارد قصر کرد.
شب خاقان چین مهمانی بزرگی راه انداخت وهمه ی بزرگان چین را به آن مهمانی دعوت کرد. از اسکندر و فرماندهان سپاه او هم خواست که در آن مهمانی شرکت کنند.مهمانان که آمدند وجمع شدند،بساط شام چیده شد.جلوی هرکدام از مهمانان ظرف سرپوشیده ای بودکه غذای خوشمزه ای در ان گذاشته بودند.وقت خوردن شام شد.همه ی مهمانان سرپوش های غذا را برداشتند و مشغول خوردن غذا شدند.اسکندر وفرماندهان او هم سرپوش های ظرف خود را برداشتند،اما در ظرف آنها غذا نبود تعجب کردند.
در ظرف غذای آنها به جای غذا،طلا وجواهرات گران قیمت گذاشته بودند.اسکندر با دیدن طلاها وجواهرات شگفت زده شد و روکرد به خاقان چین و با خنده گفت:متشکرم که به من و فرماندهانم احترام گذاشتید و این جواهرات گران بها را به ما هدیه دادید اما من انتظار داشتم که مثل بقیه برای ما هم شام بیاورند،دلیل این کارتان چیست؟
خاقان چین با آرامش جواب اسکندر را داد و گفت:من فکر می کردم که اسکندر وفرماندهانش به جای غذا طلا وجواهرات می خوردند،به همین دلیل برای شما چنین چیز هایی را به عنوان شام گذاشته ام. اسکندر کمی ناراحت شد و گفت: این چه حرفی است که می زنی.تا حالا چه کسی به جای غذا طلا وجاهرات خورده است؟
خاقان چین گفت:اگر طلا وجواهرات نمی خورید،این همه کشور گشایی وجنگ وخونریزی برای چیست؟ اگر پادشاه یک کشور کوچک هم باشید،بهترین غذاها را می توانید بخورید. شکم را پهن کنی از دشت هم بزرگتر است وجمعش کنی اندازه ی یک مشت است.
از آن به بعد برای این که بگویند برای یک لقمه غذا نباید به درو دیوار زد و با قناعت هم میشود زندگی کرد،این مثل را به زبان می اورند.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#كار_براي_خدا
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت:
«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»
ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#نيايش_شبانه
پروردگارا
ای که همیشه عاشقانه مرا هدایت کردی
به تو نیاز دارم !
محتاج مهر و عشقِ بی حد و کرانت هستم.
راه را به من نشان بده
هدایتم کن به سویی که عشق باشد،
هدایتم کن به سویی که پاکی باشد و خوبی و مهربانی،
هدایتم کن به راهی که انتهایش نور باشد،
نوری که از عشق تو می تابد .
هدایتم کن به راهی که آرامش را قرین لحظه هایم کند.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
به پاهای خودت
موقع راه رفتن نگاه کن....
دائما یکی جلو هست و یکی عقب...
نه جلویی بخاطر جلو بودن مغرور میشه...
نه عقبی چون عقب هست شرمنده و ناراحت...
چون میدونن شرایطشون دائم عوض میشه...
روز های زندگی ما هم دقیقا همین حالته...
دنیا دو روزه...
روزی باتو ، روزی علیه تو...
روزی که با توهست،مغرور نشو...
روزی که علیه تو هست،ناامید نشو...
#هردوميگذرد
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
آنگاه که آدم از بهشت رانده شد، گفت: «خدایا! شیطان را بر فرزندان من حریف کردی٬ کید شیطان و وسوسههای او سخت است و هر لحظه شیطان در خون بنیآدم در جریان است. در برابر این همه سختی٬ بر فرزندان من لطفی نمای.»
حضرت حق فرمودند: «بر فرزندانت در برابر شیطان لطف کردم؛ اگر نیت گناه کنند مجازات نکنم تا گناه خود عملی نسازند ولی در برابر نیت ثواب پاداش دهم هرچند نتوانند انجامش دهند.
اگر یک گناه کنند یک گناه نویسم و اگر یک ثواب کنند 10 ثواب ثبت کنم.»
آدم عرض کرد: «خدایا بیشتر کن لطف خود بر فرزندانم.» حضرت حق فرمودند: «اگر گناه کنند و توبه کنند گناهانشان ببخشایم.» آدم طمعش بیشتر شد و گفت: «خدا چشم به راه مرحمت بیشتر تو هستم.» حضرت حق فرمودند: «اگر عمری وسوسه شیطان را حریف نشوند و گناه کنند و تا فرشته مرگ را به چشم خود ندیدهاند توبه کنند، ببخشایمشان.»
#بحارالانوار
#با_اندكي_تلخيص
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
آیا می دانید دو لقب انزع و بطین از القاب امیرالمؤمنین علیه السلام به چه معناست
#فضايل_اميرالمومنين
مولای ما حضرت امام رضا صلوات الله علیه از آباء گرامش صلوات الله علیهم از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نقل ميكند كه رسول خدا صلوات الله علیه وآله فرمود:
يا على! خداوند تو و خانواده و شيعه ات را و دوستان شيعيانت و دوست دوست شيعه تو را بخشید، مژده باد كه تو انزع البطين هستى (انزع يعنى) از شرك جدا شده اى و پر از علم هستى (معنى بطين).
#عيون_الاخبارالرضاج٢ص٤٧
از القاب اميرالمومنين عليه السلام أَنْزَع الْبَطِين است
#توضيحي_بر_لقب_انزع_البطين
یکی از تهمت ها و تخریبهای دستگاه فاسد حکومت بنى اميه علیه امیرمؤمنان امام علی علیه السلام ،
ترسیم نامناسب چهره ظاهری ان حضرت بود.
در روایات متعددی به حضرت امیرالمؤمنین (ع) لقب "انزع" و" بطین" اطلاق شده است.
انزع از ماده «نزع» است به معناى کسى که موى جلوى سر او ریخته باشد،و نیز به معناى کنده شدن و بریده شدن از چیزى است از جمله از شرک و گناه.
بطین از «بطن» است به معناى کسى که شکم بزرگ دارد، و نیز کسى که باطنش از علم سرشار است.
دشمنان حضرت این دو لقب را به معنای چاق و تاس ، ترجمه کرده اند و در مقام تنقیص حضرتش بر آمدند.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸
#آرزوي_مرگ
طلب مرگ به خودی خود گناه نیست، اما باید دقت کرد علت طلب مرگ چه میتواند باشد؟
اگر کسی مرگ را بشناسد و طلب مرگ کند نشان از این است که آمادگی لازم برای مردن را کسب کرده و برای دیدار خدا و آزادی از زندان دنیا بیقراری میکند.
اما اگر کسی مرگ را نشناسد و برای راحتی از مشکلات و سختیهای دنیا، آرزوی مرگ کند این شخص نمیداند که اگر آمادگی لازم را کسب نکرده باشد، بعد از مرگ در چه دردسر عظیمی میافتد.
حضرت علی (ع) میفرمایند:
وَلاَ تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلاَّ بِشَرْط وَثِیق
هرگز آرزوى مرگ مكن مگر آنگاه كه صددرصد به رضایت الهى مطمئن باشی.
#نهج_البلاغه_نامه٦٩
کسانی که برای رهایی از گرفتاریهای دنیا میخواهند به آغوش مرگ پناه ببرند، اینها اصلا نمیدانند مرگ چیست؟ قبر کجاست؟ عالم برزخ چه عالمیست؟
که اگر فقط یک روایت و یا یک آیه را درست بفهمند، هیچگاه آرزوی مرگ را نخواهند کرد...
@DastaneRastan