#تمثیل_و_داستان
💢حکیمی شاگردان خود را برای یک گردش تفریحی به کوهستان برده بود.
🔸بعد از پیادهروی طولانی، همه خسته و تشنه در کنار چشمهای نشستند و تصمیم گرفتند استراحت کنند.
🔹حکیم به هر یک از آنها لیوانی داد و از آنها خواست قبل از نوشیدن آب یک مشت نمک درون لیوان بریزند.
🔸شاگردان هم این کار را کردند.
🔹ولی هیچیک نتوانستند آب را بنوشند، چون خیلی شور شده بود.
🔸سپس استاد مشتی نمک را داخل چشمه ریخت و از آنها خواست از آب چشمه بنوشند 🔹وهمه از آب گوارای چشمه نوشیدند.
🔸حکیم پرسید: آیا آب چشمه هم شور بود؟
🔹همه گفتند: نه، آب بسیار خوشطعمی بود.
🔸حکیم گفت:
💎رنجهایی که در این دنیا برای شما در نظر گرفته شده است نیز همین مشت نمک است نه کمتر و نه بیشتر.
این بستگی به شما دارد که لیوان آب باشید و یا چشمه که بتوانید رنجها را در خود حل کنید.
🔹پس سعی کنید چشمه باشید تا بر رنجها فایق آیید.
☘️ نام فرزند شما عبدالباقی است...☘️
🔺️علامه طباطبائی فرمودهاند:
من و همسرم از خویشاوندان نزدیک مرحوم حاج میرزا علی آقا #قاضی بودیم، او در نجف برای صله رحم و تفقد از ما به منزلمان میآمد.
🔺️ ما کراراً صاحب #فرزند شده بودیم ولی همگی در همان دوران کوچکی از دنیا رفتند، روزی مرحوم قاضی به منزل ما آمد در حالی که همسرم حامله بود و من از وضع او آگاه نبودم.
🔺️ موقع خداحافظی به همسرم گفت «دختر عمو این بار این فرزند تو میماند و او پسر است و آسیبی به او نمی رسد و نام او #عبدالباقی است. من از
سخن مرحوم قاضی خوشحال شدم خدا به ما پسری لطف کرد و بر خلاف کودکان قبل ماند و آسیبی به او نرسید و نام او را عبدالباقی گذاشتیم.
📚یادنامه علامه طباطبایی، ص۶۱
؛ سیمای فرزانگان، ص۷۲
🔰eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان"
💐داستانی زیبا از امام رضا علیه السلام 💐
💢محمّد بن عبداللّه هروى مى گويد: مردى از اهالى بلخ با غلامش به زيارت حضرت امام رضا عليه السلام آمد، خود و غلامش آن حضرت را زيارت كردند.
🔸ارباب بالاى سر حضرت آمد و مشغول نماز شد و غلام پايين پاى حضرت به نماز ايستاد. چون هر دو از نماز فارغ شدند به سجده رفتند و سجده را طولانى نمودند، ارباب پيش از غلام سر از سجده برداشت و غلام را صدا كرد، غلام سر از سجده برداشت و گفت: لبيك اى مولاى من
🔹 به غلام گفت: مى خواهى آزادت كنم؟ گفت: آرى، گفت: تو در راه خدا آزادى و فلان كنيز من هم كه در بلخ است در راه خدا آزاد است و من در اين حرم مطهر او را با اين مقدار مهريه به همسرى تو درآوردم و پرداخت آن را نيز ضامن شدم و فلان زمين حاصل خيز خود را هم وقف بر شما دو نفر و اولادتان و اولاد اولادتان و همين طور نسل و ذريه شما كردم و حضرت امام رضا عليه السلام را هم به اين برنامه شاهد گرفتم.
🔸غلام گريست و به خدا و حضرت رضا عليه السلام سوگند ياد كرد كه من در سجود جز اين امور را نخواستم و به اين سرعت اجابتش از سوى خدا برايم معلوم شد.
📚 بحار الأنوار ، جلد ۴۹ ، صفحه ۳۳۰ .
🌺 لطفاً نشر دهید 🌺
✨ «قیمتیتر از جواهرهای عالم!»
✅ از حضرت آیتالله العظمی بهجت قدسسره درخواست کردم:
«یک ذکر خیلی بزرگ یادم بدهید!»
🔸گفتند: ذکری یادتان بدهم که از جواهرهای همۀ کوههای دنیا و مروارید همه دریاها قیمتیتر باشد؟
🔸گفتم: بله! و منتظر یک ذکر عریض و طویل خاص بودم؛ که گفتند:
#استغفار... #استغفار... #استغفار!
🌟 اگر بدانید در این استغفار چه گنجهایی نهفته است! روح را صیقل میدهد، راهها باز میشود و حاجتها برآورده میشوند ...
📚 به شیوه باران، ص۵٩ (جلد سوم از مجموعه داستان هایی کوتاه از سیره و زندگانی حضرت آیتالله بهجت قدس سره)
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیتالله بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
💐🌺💐🌺💐
@ghoranvasonat
💐🌺💐🌺💐
https://eitaa.com/dastanezibaa
هدایت شده از داستان زیبا
#نکته_های_ناب
(رأفت ائمه معصومین علیهم السلام)
👤 استاد تحریری:
🔸رُمَیْلَه یکی از اصحاب خاص امیرالمؤمنین علیه السلام در زمینهی رأفت ائمۀ معصوم علیهم السلام چنین نقل میکند:
«در زمان امیرالمؤمنین علی علیه السلام سخت بیمار شدم تا آنکه روز جمعه قدری احساس سبکی کردم. با خود گفتم بهتر از هر چیز این است که آبی روی خود بریزم و بروم پشتسر امیرالمؤمنین علیه السلام نماز بخوانم.
همین کار را کرده و به مسجد رفتم. وقتی آن حضرت بالای منبر رفتند، حال من دوباره سخت شد. وقتی حضرت از مسجد برگشتند و داخل دارالحکومه شدند، من هم همراه ایشان داخل شدم.
ایشان به من فرمودند: «ای رمیله، دیدم به خودت میپیچیدی!».
عرض کردم: بلی. جریان بیماری خود را برای ایشان تعریف کردم و انگیزه حضور خود در نماز را بیان داشتم.
ایشان فرمودند: «ای رمیله! هیچ مؤمنی بیمار نمیشود، مگر اینکه ما هم بهخاطر بیماری او بیمار میشویم و غمگین نمیشود، مگر اینکه ما هم در غم او غمگین میشویم و هیچ دعایی نمیکند، مگر آنکه به دعای او آمین میگوییم و سکوت نمیکند، مگر آنکه ما برایش دعا میکنیم». عرض کردم ای امیر مؤمنان، فدایت گردم، این گفتهی شما حتماً مربوط به کسانی است که با شما در اینجا (دارالحکومه) هستند (یعنی کسانی که شما آنها را میبینید و از حالشان باخبرید)، پس دربارۀ آن کسانی که در دیگر جاهای زمین هستند چطور؟
❇️ امام علیه السلام در جواب فرمودند: «ای رمیله، هیچ مؤمنی در شرق و غرب زمین از ما پنهان نیست».
❤️ این بالاترین ظهور عطوفتی است که یک بشر میتواند به دیگری داشته باشد و البته «مظهر تام عطوفت خدای متعال» نیز است.
#مظهر_عطوفت_خدای_متعال
#امیرالمومنین
✍ر.کانال نشر بیانات استاد تحریری
بابا در استفاده از وقت خیلی منظم بود و خساست به خرج می داد. مثلا شب ها از ساعت ۹:۴۵ تا ۱۱:۲٠ دقیقه مطالعه می کرد. به ما هم توصیه می کرد: «دوست دارم صبح ها ورزش کنید و همه کارهاتون مرتب و منظم باشه و وقت تون را هدر ندید». اما هیچ گاه وادارمان نمی کرد مثل خودش باشیم.
روی همین حساب، تلویزیون خیلی کم می دید. بیشتر اخبار و تحلیل های سیاسی را دنبال می کرد و بعضی سریال هایی مثل امام علی (ع) و مردان آنجلس.
حسرت به دلم مانده بود یک بار بیاید و هم پای ما بنشیند فیلمی سریالی نگاه کند. یک بار خیلی اصرارش کردم و قربان صدقه اش رفتم که بیاید همراه ما تلویزیون ببیند. بالاخره آمد و نشست. اما چه نشستنی؟! مثل اینکه روی میخ نشسته باشد. بعد از یک ربع گفت: «ببخشید! نمی خوام ناراحت تون کنم. اما وقتی پای تلویزیون می نشینم انگار وقتم داره تلف میشه. باید اون دنیا جواب بدم که وقتم را برای چی مصرف کردم. نمی تونم بنشینم و این برنامه را نگاه کنم. می شه من برم؟».
لب و لوچه مان آویزان شد. گفتم: باباجان! نمی خواستیم اذیت بشید. فقط می خواستیم پیش ما باشید. معذرت خواهی کرد و رفت به اتاقش.
🌷شهید صیاد شیرازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺داستانی شگفت آور🌺
💐 لطفاً نشر دهید 💐
https://eitaa.com/dastanezibaa
🔷 زنان آمرلی از ترس، هر کدام یک نارنجک به خودشان بسته بودند تا قبل از اسیر شدن آن را منفجر کنند. آنها اسلحه به دست گرفته بودند تا در کنار مردانشان از شهرشان دفاع کنند. در چنین شرایطی بود که قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس با هلیکوپتر در قلب محاصره نشستند. نیروهای مدافع شهر آمرلی از دیدن فرمانده ایرانی و یار عراقیاش جان گرفتند. قاسم سلیمانی نیروهای مدافع شهر را سازماندهی کرد، با تدبیر او راههای ورود داعش به شهر بسته شد. بعد از نظم گرفتن اوضاع داخلی شهر با بیسیم نیروهای حشدالشعبی و ارتش عراق را از بیرون شهر هدایت کرد تا به نقاط آسیبپذیر حلقه محاصره که از هلیکوپتر شناسایی کرده بود حمله کنند. با هدایت نیروها از داخل و خارج شهر، حلقه محاصره داعشیها شکست و بیشتر نیروهایشان تار و مار شدند. زنان و دختران آمرلی بیش از همه، شاد بودند.
📗 برداشتی از کتاب "نامزد گلوله ها" سفری به زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena