eitaa logo
داستانهای آموزنده
14.5هزار دنبال‌کننده
388 عکس
117 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📝 و ✍در زندگی گاهی آن قدر پیچیده فکر می کنیم که جوابهای ساده را نمی بینیم. شرلوک هلمز، کارآگاه معروف قصه ها و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت : نگاهی به بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟ 🔹واتسون گفت : میلیون ها ستاره می بینم هلمز گفت : چه نتیجه ی می گیری؟ واتسون گفت : از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد. 🔸از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیرم که مریخ در محاذات قطب است، پس باید ساعت حدود سه نیمه شب باشد. شرلوک هلمز قدری فکر کرد و گفت : واتسون! تو احمقی بیش نیستی! نتیجه اول و مهمی که باید بگیری این است که چادر ما را دزدیده اند. در زندگی همه ما گاهی اوقات، بهترین و ساده ترین جواب و راه حل وجود دارد. 🔹ولی این قدر به دور دست ها نگاه می کنیم یا سعی می کنیم پیچیده فکر کنیم که آن جواب ساده را نمی بینیم. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🍃🍂🍃🍂🍃 📝 📌کاش هر کسی بداند که آیندگان در باره او چگونه قضاوت خواهند کرد؟ از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند! حتما می دانید که نوبل مخترع دینامیت است. زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را می خواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد: آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مر گ آور ترین سلاح بشری مرد! 🔹آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد : آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟ سریع وصیت نامه اش را آورد. جمله های بسیاری را خط زد و اصلاح کرد. پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزه ای برای صلح و پیشرفت های صلح آمیز شود. 🔸امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام ابداع کننده جایزه صلح نوبل، جایزه های فیزیک و شیمی نوبل و... می شناسیم. او امروز، هویت دیگری دارد. یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است! به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
هدایت شده از داستانهای آموزنده
❤️پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند. «اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة» 🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح 🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد 🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
📝 با عالمان اهل سنت و شیعه شدن شاه سلطان محمد خدابنده ✍گویند روزی سلطان محمد خدابنده بر همسر خود خشمگین شد. و در یک جمله او را سه طلاقه کرد و لیکن خیلی زود پشیمان شد! لذا علماء اهل سنت را گرد آورد و نظر آنها را برای حل این مشکل پرسید. گفتند : چاره نیست جز اینکه فرد دیگری با او ازدواج کند و او را طلاق دهد. تا پس ‌از آن شما بتوانید باز او را به همسری خود درآورید 🔹به غیرت سلطان برخورد و خشمگین گفت: این کار بر من بسیار گران است. آیا در این مسأله هیچ قول دیگری ندارید؟ گفتند: نه سلطان خیلی سر این قصه غصه خورد از شانس و اقبالش یکی از وزرا گفت: در شهر حلّه عالمی هست که چنین طلاقی را باطل می‌داند خوب است سلطان آن عالم را احضار کند شاید مشکل را حل کند. عالمان سنّی که او را می‌شناختند. و از شیعه بودنش آگاه بودند گفتند: 🔹جناب سلطان علامه حلی رافضی است. مذهب باطلی دارد و رافضیان افرادی بی خرد و کم عقل هستند و اصلاً در شأن سلطان نیست که چنین مرد سبک سر و بی عقلی را به حضور بپذیرد سلطان گفت: احضار او بی فائده نیست بیاوریدش چون علامه حاضر شد قبل از حضور او علمای مذاهب چهارگانه اهل سنّت در نزد سلطان حاضر بودند. 🔸هنگامی که علامه وارد مجلس شد، بدون هیچ ترس و هراسی نعلین خود را به دست گرفت و داخل مجلس سلطانی شد. و با صدای بلند گفت : السلام علیکم و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفت و در کنار سلطان نشست. علمای سنی حاضر در مجلس گفتند:‌ آیا ما به شما نگفتیم که شیعیان افرادی سبک‌سر و بی خرد هستند؟ 🔹سلطان گفت : درباره اعمال او از خودش سؤال کنید. آنها به علامه گفتند: چرا برای سلطان سجده نکردی و آداب و تشریفات لازم را انجام ندادی؟ علامه گفت : رسول الله ﷺ از هر سلطانی برتر بود و کسی بر او سجده نکرد بلکه فقط به او سلام می‌دادند. 🔸خدای تعالی نیز فرموده : پس چون داخل خانه‌ها شدید به یکدیگر سلام کنید سلام و درودی که نزد خداوند خوش است ↲سوره نور، آیه ۶۱ از طرف دیگر ما و شما معتقدیم که سجده برای غیر خدا حرام است. از او پرسیدند : چرا جسارت کردی و در کنار سلطان نشستی؟ فرمود : چون جای دیگری برای نشستن موجود نبود و از طرفی سلطان و غیر سلطان با هم مساوی‌اند و لذا جسارتی به محضر سلطان نکرده‌ام. 🔹از علامه پرسیدند چرا کفش‌های خود را با خود داخل مجلس آوردی؟ هیچ آدم عاقلی در محضر سلطان چنین عمل بی‌ادبانه‌ای نمی‌کند. علامه فرمود : ترسیدم حنفی‌ها آن را بدزدند،همان‌طور که ابوحنیفه نعلین رسول اکرم را دزدید. ناگهان حنفی‌ها برآشفتند و فریاد برآوردند که ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر ﷺ کجا؟ تولد ابوحنیفه صد سال پس از وفات رسول اکرم واقع شده است. 🔸علامه فرمود : آه، ببخشید، اشتباه کردم. لابد سارق نعلین رسول خدا شافعی بوده است. این بار شافعی‌ها برآشفتند: شافعی در روز وفات ابوحنیفه به دنیا آمده است و دویست سال پس از رحلت رسول خدا متولد شده است. علامه گفت : باز هم معذرت می‌خواهم شاید کار مالک بوده است. مالکی‌ها هم مثل حنفی‌ها و شافعی‌ها اعتراض و انکار کردند. 🔹علامه فرمود: آهان الان فهمیدم قطعاً سارق کفش‌های پیامبر ﷺ احمد بن حنبل بوده است. حنابله هم به انکار و تکذیب او پرداختند در این لحظه علامه رو به سلطان کرد و فرمود : ای سلطان دانستی که هیچ یک از مؤسسان اصلی و رؤسای این مذاهب اهل سنت در زمان حیات رسول الله ﷺ و حتی صحابه آن حضرت حاضر نبوده‌اند. 🔸اینکه ابوحنیفه و مالک و شافعی و احمدبن حنبل را به‌ عنوان مجتهد و رئیس مذهب پذیرفته‌اند از بدعتهای ایشان است در اینجا سلطان به حالت پرسش از اهل سنت سؤال کرد : آیا درست است که هیچیک از رؤسای مذاهب أربعه در زمان رسول خدا و صحابه او نبوده‌اند؟ علماء عامه همگی گفتند : آری نبوده‌اند 🔹آنگاه علامه گفت : ولی ما شیعه هستیم و پیروی می‌کنیم از امیرالمؤمنین علیه‌السلام که جان رسول الله برادر، پسر عمّ و وصیّ و جانشین و خلیفه اوست در غدیر و بسیاری از جاهای دیگر او را به عنوان جانشین معرفی کرد سلطان چون متوجه حقانیت مذهب علامه شد از او پرسید نظر شیعه درباره‌ این طلاقی که داده‌ام چیست؟ 🔸علامه فرمود : آیا سلطان طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفر عادل جاری نموده است؟ سلطان گفت: نه علامه فرمود : در این صورت طلاقی را که سلطان جاری کرده باطل می‌باشد زیرا فاقد شرایط صحت است آنگاه سلطان به دست علامه به مذهب شیعه مشرف شد. 🔹و به خطباء و حاکمان شهرها و سرزمین‌های تحت سیطره‌اش پیام فرستاد که از این پس با نام ائمه دوازده گانه علیهم السلام خطبه بخوانند و به نام ائمه اطهار سکه ضرب کنند. و نام ایشان را بر دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حضرات ائمه علیهم السلام بنویسند. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
📝اصطلاح «کج دار و مریض» از جمله اصطلاحاتی است که توسط برخی از مردم به اشتباه به کار می رود. مردم آن را با مریضی مرتبط می دانند ! این اصطلاح در اصل "کج دار و مریز" است. به معنای این که ظرف را کج نگه دار و در عین حال مواظب باش که نریزد و نسبتی با مریضی ندارد. 🔹شاعر در این باره می گوید : رفتم بـه سر تـربت شمس تبـریز دیدم دو هزار زنگیـان خونـریـز هر یک به زبان حال با من می گفت جامی که به دست توست کج دار و مریز به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🐓🐓🐓🐓🐓🐓 📝حکايتي زيبا از مرحوم دکتر ناصر کاتوزيان, پدر علم حقوق ایرانچندي قبل که مهمان يکي از آشنايان بودم به او گفتم : خروسي داشتيد که صبح ها همه را از خواب بيدار ميکرد چکارش کرديد؟؟؟؟ گفت : سرش را بريديم❗️ همسايه ها همه شاکي بودند و ميگفتند : خروس شما ما را صبح ها از خواب بيدار ميکند... آنجا بود که فهميدم هرکس مردم را بيدار کند سرش بريده میشود! 🔹در روزگاري که همه از "مرغ" حرف مي زنند... کسي از "خروس" نميگويد... زيرا همه به فکر سير شدن هستند نه. بيدارشدن...❗️  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🌸صبحمون رو با سلام به چهارده معصوم(ع)متبرک کنیم.بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌸صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ 🍃صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ 🌸صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ 🍃صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی 🌸صلي اَللَّهِ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه. 🍃صلي الله عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ 🌸صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ. 🍃صَلي اَللَّهِ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ 🌸صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيُّ بْنُ جَعْفَرٍ 🍃 صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي 🌸صَلِي اَللَّهِ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد 🍃 صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ 🌸صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري 🍃صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف. ‌‎‌  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝ای فرزند عزیزم، نماز را به پادار و امر به معروف و نهی از منکر کن و (بر این کار از مردم نادان) هر آزار بینی صبر پیش گیر، که این نشانه‌ای از عزم ثابت (مردم بلند همّت) در امور عالم است. 🔸ای پسر عزیزم، هرگز شرک به خدا نیاور که شرک بسیار ظلم بزرگی است. 🔹و هرگز به تکبّر و ناز از مردم (اهل نیاز) رخ متاب و در زمین با غرور و تبختر قدم بر مدار، که خدا هرگز مردم متکبر خودستا را دوست نمی‌دارد. 🔸و در رفتارت میانه روی اختیار کن و سخن آرام گو (نه با فریاد بلند) که زشت‌ترین صداها صوت الاغ است.  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📝اول قبر كُلَينى را بشكافید! 🔹 حاج شیخ عباس قمی "رضوان الله علیه" می نویسد: ✍یکى از حكام بغداد كه از دشمنان آل رسول (علیهم السلام) بود، وقتى گنبد و بارگاه باعظمت و جلالت كاظمين (عليهما السلام) را مشاهده و شدت علاقه و محبت جماعت را به آن بزرگوار ديد خشمناك شد! تصميم گرفت كه ضريح قبر آن بزرگوار را خراب كند. گفت : اگر اين طايفۀ شيعه راست مى گويند كه پيشوايانِ آنان معصومند و بدنشان پوسيده نمی شود، قبر را خراب كنيد... 🔹اگر راست بود و بدن آنها صحیح و سالم مانده، دوباره قبر را درست مى كنيم و گرنه مردم را از اجتماع در اطراف اين قبر جلوگيرى مى كنيم. بعضى از اطرافیان حاکم که دوستدار اهل بیت بودند برای اینکه حاکم را از نبش قبر امام منع کنند گفتند : در كنار اين قبرها، قبرى است متعلق به يكى از علماء شيعه كه معروف است و اسم او محمد بن يعقوب كلينى است كه شيعه را به او اعتقادِ زيادى است. 🔸اول قبر او را بكنيد! اگر بدن او نپوسيده بود، بدانيد كه قبر اين دو امام هم نپوسيده و ديگر احتياجى به خراب كردن و تعمير كردن ندارد. پس امر كرد قبر مرحوم كلينى را كندند و ديدند بدن آن عالم جليل بدون تغيير، تازه مانده مانند كسى كه يك ساعت پيش دفن شده. 🔹پس حاكم امر كرد به تعظيم آن قبر و روى آن قبۀ عظيمى بنا كرد پس محل زيارت مؤمنين گرديد. 📗 فوائد الرضويه ، صفحه ۶۵۸ .  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
💯 🚨🔻 ✍مردى به پيامبر اکرم(صلّى اللّٰه عليه و آله) عرض کرد: به من نصيحتى فرما! آن حضرت فرمودند : "زبانت را نگهدار"؛ سپس گفت : اى پيامبر خدا، نصيحتى ديگرم فرما! 🔹فرمود: ؛ آنگاه گفت : اى رسول خدا، نصيحتم فرما! فرمود: واى بر تو! آيا جز اين است كه مردم به جهت آنچه با زبان درو می كنند با صورت به دوزخ افكنده می شوند؟ 📚منبع: تحف العقول عن آل الرسول، ج 2، ص ۵۶  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌 از چهار کودک که در تاریخ بشر به خط سیاه حک شده است. ✍اولی : دختربچۀ سوری بود که در لحظات آخر زندگیش گفت: همه چیز را به خداوند خواهم گفت. ▫️دومی : دختر معصومی که از وحشتِ جنگ سوریه از صحنه جنگ فرار میکرد خطاب به خبرنگاری که میخواست ازش فیلم بگیرد در حالت گریه و زاری گفت: عمو به خاطر خدا عکسم را نگیر چون بی حجاب‌ام. ▫️سومی : دختر کوچکی بود که از گرسنگی چنین گفت : ای الله! چیزی نمانده از گرسنگی بمیرم، نانِ خوردن نداریم مرا به جنّت خود ببر که در آنجا نان بخورم. ▫️چهارمی : دختر افغانی بود که در انفجار، دستش زخمی شده بود دکتر در حال آمادگی برای عمل جراحی بود تا دستش را قطع کند دخترک گفت: آقای دکتر! آستینم را پاره نکن جز این لباسِ دیگر ندارم. 🤲 الهی به ناله های طفلان معصوم و مظلوم فلسطین و غزه 💔😢 🤲 جهت تعجیل در فرجِ تنها چاره و پناه عالَم حضرت منتظَر(علیه‌السلام) بفرستیم با وعجل‌فرجهم💔 م  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🔻مهم نیست که این تپه مال کی باشه، این مهمه که ما با هم دوست باشیم! ✍سرلشکر ارفع ، یکی از همراهان رضاخان در سفر به ترکیه بود. او در خاطراتش می‌گوید؛ 🔹من مسئول مذاکره برای تعیین مرز با ترکیه بودم، یه روز بحث‌مون با ترک‌ها خیلی بالا گرفت، مامور ترکی گفت : هرچی رضاشاه بگه ما قبول داریم من نقشه‌ها و کاغذهارو جمع کردم و یه‌ راست رفتم کاخ سلطنتی. 🔹شاه تا نقشه‌ها رو دیدن فرمودن : موضوع چیه؟ من شروع کردم به توضیح دادن که فلان تپه و فلان منطقه چه اهمیتی برامون داره و چرا مورد نیازمونه مدتی با حرارت حرف زدم ولی اعلی‌حضرت چیزی‌ نمی‌فرمودن. 🔸سرم رو که بلند کردم دیدم شاه با حالت خاصی بهم نگاه می‌کنن. فرمودن: «اختلاف ما با ترکیه به ضرر هر دو کشوره، مهم نیست که این تپه مال کی باشه، این مهمه که ما با هم دوست باشیم.» 🔹من شرمنده شدم، کاغذهامو جمع کردم و برگشتم وزارت امور خارجه، و خلاصه اینجوری‌ بود که آرارات کوچولو رو شوهر دادن به ترکیه!  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📝نابینائی در شبِ تاریک چراغی در دست و سبوئی بر دوش در راهی میرفت. فضولی به وی رسید و گفت : ای نادان! روز و شب پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست؟ نابینا بخندید و گفت : این چراغ نه از بهر خود است، از برای چون تو کوردلانِ بی خرد است، تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند. حالِ نادان را به از دانا نمیداند کسی گرچه در دانش فزون از بوعلی سینا بُوَد طعن نابینا مزن ای دم ز بینائی زده زآنکه نابینا به کار خویشتن بینا بُوَد  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مستند کامل پیدایش اسرائیل یهودیان سراسر دنیا با چه روشی توانستند فلسطین را اشغال و بر آن حکومت کنند 🔹ریشه درگیری اسرائیل و فلسطین از کجا شروع شد؟! از بیانیه بالفور چه میدانید؟ سیر تا پیاز پیدایش اسرائیل رو توی این مستند ببینید.  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
:وقتی پاهایت چنان خسته‌اند که به زور راه می‌روی یک راند دیگر مبارزه کن! وقتی بازوانت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری یک راند دیگر مبارزه کن! 🔹وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود… یک راند دیگر مبارزه کن! و به یاد داشته باش مردی که تنها "یک" راند دیگر مبارزه می کند  هرگز شکست نخواهد خورد…  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ▫️ ✍در زمـان پیغمبر اکرم (ص ), طفلی بسیار خرما می خورد. هر چه اورا نصیحت می کردند که زیاد خوردن خرما ضرر دارد, فایده نداشت . مادرش تصمیم گرفت او را به نزد پیغمبر(ص ) بیاورد تا او را نـصـیـحت کند . 🔹وقتی او را به حضور پیغمبر آورد, از پیغمبر خواست تا به طفل بفرماید که خرما نخورد, اما آن حضرت فرمود : امروز بروید و او را فردا دوباره بیاورید. روز دیـگر زن به همراه فرزندش خدمت پیغمبر(ص ) حاضر شد . حضرت به کودک فرمود که خرما نـخورد . 🔸در این هنگام زن , که نتوانست کنجکاوی و تعجب خود را مخفی کند، از ایشان سؤال کرد : یارسول اللّه , چرا دیروز به او نفرمودید خرما نخورد ؟ حـضـرت فـرمـود : دیـروز وقتی این کودک را حاضر کردید, خودم خرما خورده بودم و اگر او را نصیحت می کردم , تاثیری نداشت. 🔹امام صادق (ع ) فرمود : به راستی هنگامی که عالم به علم خود عمل نکرد، موعظه او در دل های مردم اثر نمی کند، همان طور که باران از روی سنگ صاف می لغزد و در آن نفوذ نمی کند. 📚حمیری قمی , عبداللّه بن جعفر : قرب الاسناد, مکتبة النینوی الحدیثه  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 🔹 ✍این عبارت را به هنگام دعوت از طرف دوستان بسیار شنیده ایم، : منت بگذارید و تشریف بیاورید، و دورهم می خوریم، که کنایه از ساده گرفتن پذیرایی است. اصطلاح "نان و پیاز "، ریشه در یک واقعه تاریخی دارد، "یعقوب لیث "موسس سلسله صفاریان، رویگر زاده ای بود که در سیستان به عیاری مشغول بود و در مقابل ظلم و ستم خلفای عباسی دست به قیام زد. اقدامات او باعث کاهش نفوذ اعراب در ایران شد. 🔹باری یعقوب پس از فتوحات بسیار، قصد حمله به بغداد را کرد و در جنگی در کنار دجله از سپاه خلیفه شکست خورد و اکثر سپاهش در این جنگ کشته شدند، اما خود یعقوب از این جنگ جان سالم به در برد. در این زمان خلیفه که هنوز از یعقوب می ترسید، قاصدی را به همراه هدایایی به نزد یعقوب فرستاد، یعقوب با دیدن هدایا دستور داد، تا مقداری نان و پیاز با یک قبضه شمشیر را به نزد او بیاوردند، 🔸پس از آنکه بساط حاضر شد، یعقوب رو به فرستاده می کند و می گوید :" خلیفه را بگوی که من خسته و وامانده ام و شاید بمیرم و تو از دست من خلاص شوی و من نیز از تو. اما اگر زنده ماندم این شمشیر میان من و تو حکم می شود. در صورتی که تو غالب آمدی من با این می سازم و ترک امارت می کنم. در آن زمان ساده ترین غذای مردم عادی نان و پیاز بود. 🔹اما متاسفانه عمر، یعقوب کفاف نداد و در اثر بیماری قلنج، در صورتی که فاصله چندانی با بغداد نداشت، در گندی شاپور (جندی شاپور) درگذشت.  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ تقسیم ارث منصفانه...🤣😜 🎙 حمید ماهی‌صفت ‌‌ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
دزدی مقادیر زیادی پول دزدید، دزد دیگری هم به کاهدان زد و مقداری کاه دزدید. هر دو را گرفتند و نزد قاضی بردند. قاضی دزد پول را آزاد کرد و دزد کاه را به دو سال حبس با اَعمال شاقه محكوم كرد. 🔹كاه دزد به وكیلش گفت : چرا قاضی پول دزد را آزاد كرد و من كه فقط مقداری كاه دزدیدم به دو سال حبس با اَعمال شاقه محكوم شدم؟! وكیل گفت : آخه قاضی؛ كاه نمی خورد! 📚  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📝قسمت جالبی از متن کتاب "تسخیر شدگان" نوشته ''داستايوفسكى''هر گذشته ای دارد وهر گناه کاری آینده ای! پس قضاوت نکن. میدانم اگر: قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم، دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد... 🔹تا به من ثابت کند. در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم. محتاط باشیم، در سرزنش و قضاوت کردن دیگران وقتی؛ نه از دیروز او خبر داریم، نه از فردای خودمان  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
هدایت شده از داستانهای آموزنده
❤️پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند. «اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة» 🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح 🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد 🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝چکیدهٔ حکمت ایرانی در شعر حکیم فردوسی ز روز گذر کردن اندیشه کن! پرستیدن دادگر پیشه کن! به نیکی گرای و میازار کس! ره رستگاری همین است و بس 🎙دکتر حسین الهی قمشه‌ای  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
✍‏بعد از مرگ استالین نیکیتا خروشچف در کنگره حزب کمو‌نسیت با تقبیح جنایت‌های استا‌لین جهان را شگفت‌ زده کرد. در حین سخنرانی یک نفر از میان جمعیت فریاد برآورد : وقتی بیگناهان اعدام می‌شدند، شما کجا بودید؟ خروشچف چند لحظه ساکت شد و بعد گفت : 🔹چه کسی این حرف را زد؟ کسی جوابی نداد. ‏دوباره پرسید : چه کسی این حرف را زد؟ باز هم صدا از کسی در نیامد. وقتی برای سومین بار پرسید و جوابی نشنید، خروشچف گفت: 🔸رفیق آن موقع من همان جایی بودم که تو الان هستی....!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🔻 ﺩﺭ کتاب ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ ؛ ✍ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺠﻠﻴﻞ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺻﺪّﺍﻡ ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺭفتم ؛ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺷﺨﺼﺎً ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﺑﻨﺰ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﻧﺸﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ. 🔸ﺻﺪّﺍﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﺑﺮﮒ ﮐﻮﺑﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ، ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ! ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ ؛ انشاالله ﺳﻔﺮﯼ ﺑﻪ ﻛﻮﻳﺖ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ، ﻣﻨﺘﻈﺮﺗﺎﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ ، ﺻﺪّام ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻦ ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ ؛ 🔹ﻛﻮﻳﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺳﺖ ، ﺣﺘﻤﺎً ﻣﯽﺁﻳﻴﻢ! ﻭ ﻣﻦ ﺳﺎﻝ ۱۹۹۰ ، ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﯼ ﻧﻈﺎﻣﯽ عراق ﺑﻮﺩﻡ ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺷﺪﻡ...! ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻛﻮﻳﺖ ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻥ ، ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﻳﮕﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ نمیﭘﻮﺷﯿﺪ؟ 🔸ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ ؛ ﺩﺭ ﻛﻮﻳﺖ ، من ﻣﺮﺩﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ نمیبینم ، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻣﯽﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ دلیل ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﻫﺎ ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮓ بودند ! ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ، ﻫﺮ ﺭﻭﺯ و حتی برای حضور در سالن صرف غذا ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻴﺸﺪ !! 🔹به جاست ﯾﺎﺩﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺷﯿﺮ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻣﯿﻦ که برای این خاک مردانه ایستادند. 📚منبع : کتاب آرزوها؛ خاطرات شیخ احمد الصباح  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande