eitaa logo
داستان های خوب (معنوی)
698 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
11 فایل
✅ کانال ما را به دوستان خوبتون معرفی کنید😘😘 ✅ داستان های خوب را جهت بارگذاری در کانال به این آیدی بفرستید 🌹 متشکرم @aliskh ✅ از انتقادات و پیشنهادات سازنده استقبال می کنیم..دریغ نفرمایید ✅ تبادل و تبلیغ خدمتتون هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️برمدارعشق❤️ 💚سلام مولای من مهدی جان 💚سلامی از ذره به خورشید ... 💚سلامی از فرش به عرش ... 💚سلامی از قفس به پرواز ... 💚سلامی از التهاب به آرامش ... 💚سلامی از طوفان به ساحل ... 💚سلامی از درد به طبیب ... 💚سلامی از رنج به نجات ... 💚 السلام علیک یا بقیه الله 💚 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹لبیک یامهدی🌹 (معنوی) https://eitaa.com/dastanhayekhob
ســلام و درود 🕊🌸 هـیـچ آغــازی 🕊🌸 زیباتر از سلام🕊🌸 و هـیچ آرزویی🕊🌸 ارزشـمـندتـر از 🕊🌸 ســلامـتی نیـست 🕊🌸 این دو تقدیم شما عزیزان🕊🌸 صبح زیبـای یکشنبه تون شـاد و دلپذیر🕊🌸 (معنوی) https://eitaa.com/dastanhayekhob
─═ঊঈ داستان کوتاه ঊঈ═─ یکی از واحدهای ارتش سوییس در یکی از مانورهای کوهستانی گم شده بود و ناامیدانه در کوه‌های آلپ سرگردان بود. هوا سرد بود. ذخیره غذای گروه کم و محدود بود. ناگهان، یکی از اعضا نقشه منطقه را در کوله خود پیدا کرد. آن‌ها نقشه را دنبال کردند و به اقامت‌گاه اولیه باز گشتند. آن‌ها از مرگ نجات یافتند. وقتی نقشه را به فرمانده خود نشان داند، او متعجب شد و پرسید که چگونه با چنین نقشه‌ای راه را پیدا کرده‌اید؟ نقشه مربوط به کوه‌های آلپ نبود، بلکه مربوط به کوه‌های پیرنه بود. آن‌ها راه خود را با پیروی از یک نقشه غلط پیدا کرده بودند. اگر آن نقشه را نمی‌یافتند، ساعت‌ها و روزها به امید این‌که گروه‌های نجات آن‌ها را خواهند یافت، در جای خود می‌ماندند. اما آن‌ها با دیدن نقشه راه افتادند. اغلب اوقات بهتر است حتی با نقشه غلط راه بیفتیم و به دنبال راه نجات بگردیم تا این‌که به امید رسیدن نیروی کمکی در جای خود متوقف شویم و از گرسنگی بمیریم. وقتی از همه‌چیز ناامید هستید، دست به کاری بزنید. آن‌ها که در رودخانه قایق سواری کرده‌اند، می‌دانند بیشترین حالت پایداری قایق، نه در سکون، بلکه در هنگام حرکت کردن و پارو زدن ایجاد می‌شود. شاید این گفته بر خلاف تصور عمومی و غریزه‌مان باشد، اما در درستی آن تردیدی نیست. امید و توکل رو هیچ وقت نباید از دست داد🌹 (معنوی) https://eitaa.com/dastanhayekhob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🕊 یادبودمجازی «شهدای خدمت» 🌐https://fatehe-online.ir/2750852 🤲روی لینک بزنیم و فاتحه ای قرائت کنیم مرکز رسانه اداره کل تبلیغات اسلامی آذربایجان شرقی
سلام صبح شما بخیر ،روز خوبی داشته باشید،سلامتی،عزت وعاقبت بخیری آرزوی من برای شماست.شاد باشید ،ایام به کام⚫️⚫️ (معنوی) https://eitaa.com/dastanhayekhob
غروب نزدیک بود، خورشید اندک اندک نور طلایی رنگ خود را از سر خانه ها، درخت ها و دیوارها می چید و با خود به آن سوی زمین می برد، یاران پیامبر(ص) زیر نخلی ایستاده بودند و به سخنان پیامبر (ص) گوش می دادند، پیامبر (ص) نگاهی به آسمان کردند و آهی کشیدند و بعد رو به یارانشان کردند و فرمودند: روز قیامت خداوند به عده ای می گوید: من روزی بیمار بودم، شما می دانستید اما به عیادتم نیامدید!آن ها می گویند: خدایا تو پروردگار مردم هستی، هیچ گاه در تو بیماری پیدا نمی شود. خدا می گوید: بله اما یادتان هست روزی یکی از دوستان شما بیمار شده بود شما می دانستید او بیمار است اما به عیادت او نرفتید. من خداوند بخشنده مهربان هستم، به عظمت خود سوگند اگر آن روز به عیادت دوستتان رفته بودید امروز می دیدید که من در آن روز آن جا بودم، اگر دوست بیمارتان برایتان دعا می کرد، من حتما اجابت می کردم (معنوی) https://eitaa.com/dastanhayekhob
امروز سر چهار راه کـتـک بـدی از یـک دختـر بچـه ی هفـت سـالـه خـوردم ! اگه دل به درددلم بدین قضیه دستگیرتون میشه ... پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم ! به زمینو زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و... خلاصه فریاد میزدم که دیدم یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمی رسید هی می پرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید... منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی نمیگفتم به این بچه ی مزاحم! اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد بگیرین مزاحم دیگران نشین و ... دخترک ترسید و کمی عقب رفت! رنگش پریده بود ! وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت شدم! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد! البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم! ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم، اومد جلو و با ترس گفت: آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونورخیابونه گل میفروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره ... دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته ی کوچولو چی میگه؟! حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود، توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد! یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمیکنه! ... اما دریغ از توان و نای سخن گفتن! تا اومدم چیزی بگم، فرشته ی کوچولو، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! اون حتی بهم آدامس هم نفروخت! هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه! چه قدرتمند بود! همیشه مواظب باشید با کی درگیر میشید! ممکنه خیلی قوی باشه و بد جور کتک بخورید که حتی نتونید دیگه به این سادگیا روبراه بشین ... (معنوی) https://eitaa.com/dastanhayekhob
.            ســـ✋ـــلام صبح زیبـاتـون بخیر و سلامتی🪴 امیدوارم زندگیتون غرق الطاف بیکران خــداونـدی باشه🪴 الهی که دلهاتون سرشار از آرامش🪴 و حس خوب خوشبختی باشه پنجشنبه تـون پر از امـید▪️▪️▪️ (معنوی) https://eitaa.com/dastanhayekhob
دزدی از نردبان خانه ای بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسد:خدا کجاست؟ صدای مادرانه ای پاسخ می دهد: خدا در جنگل است، عزیزم. کودک می پرسید: چه کار می کند؟ مادر می گفت: دارد نردبان می سازد. دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد. سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟ حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد. به نردبانی که سالها پیش، از آن پایین آمده بود و رو به کودک گفت: برای آنکه عده ای را از آن پایین بیاورد و عده ای را بالا ببرد. (معنوی) https://eitaa.com/dastanhayekhob
🍃 🔹همه ی آدم های متاهل گاهی پیشِ خودشان فکر کرده اند که شاید اگر مجرد بودند ، حالشان بهتر بود ، یا اگر شریک زندگیشان یک آدمِ دیگر بود ، خوشبخت تر بودند ، ☝ کاش یک بار برای همیشه می فهمیدند که زندگیِ مشترک برایِ هیچ کس ایده آل نیست ! 🔹هرکس پیشِ خودش آرزوهایی دارد که محقق نمی شوند ، هیچ زندگیِ مشترکی ، رویایی و بدونِ مشکل نیست ، اما این که تو حالت خوب باشد یا نه ، به تو بر می گردد ، نه اقبال و شرایط ... و نه هیچ کسی ! 🔹اگر اینجایی که هستی ، باخته ای ، هرجایِ دیگری هم بروی ، بازنده خواهی بود ! 🔹آدم هایِ خوشبخت ، برایِ خوشبختی و حالِ خوبشان ، می جنگند ، پس هرجای دنیا که باشند خوشبختند ! 🔹آدم هایِ نا امید و بهانه گیر هم هر نقطه از زمین و در هر شرایطی که باشند ، روزگارشان همین است ! 🔹آدم هایِ خوشبخت خودشان خواسته اند که خوشبخت باشند ، اقبال ، فقط بهانه ی آدم هایِ بی مسئولیت و نا امید است ! 🔹گاهی باید ایراداتِ خود را بدونِ تعارف پذیرفت و اصلاح شد و در بیانِ ایراداتِ فردِ مقابل اغراق نکرد ! 🔹گاهی باید ، واقع بین بود و بجای بد وبیراه گفتن به زمین و زمان و مقایسه های بیجا ، حرف زد ، تغییر کرد و بهتر شد ، 🔹شرایط ، معلولِ افکار و رفتارِ توست ! درست است زندگی صحنه ی جنگ نیست ، اما شهر آرزوها هم نیست ! 👈از همین لحظه ، منطقی باش و بپذیر ! گولِ ظاهرِ زندگی دیگران را نخور ! تو فقطِ لبخند و داشته های دیگران را می بینی ، نه تاوان هایِ سنگینی که در قبالش پرداخته اند ، ⛔ توقع نداشته باش لم بدهی ، خوشبختی بیاید و درِخانه ات را بزند ! 🌺 خوشبختی ، از درونِ خودت نشات می گیرد ! تا خودت تغییر مثبتی نکنی ، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد ! آدم ها ، خوشبخت متولد نمی شوند ، خوشبختیشان را می سازند ! (معنوی) https://eitaa.com/dastanhayekhob 🍃🌹🍃