#حکایت کوتاه
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد خضر دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت
گفت ای سائل ببخشم چیزی ندارم
سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی
خضر برخواست گفت صبر کن دارم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش بگیر و ببر چاره علاجت کن
سائل گفت نه هرگز!!!
خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی
القصه خضر را سائل بفروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه
دید پیرمردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
خضر گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم
مرد گفت همین بس
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم
خضر نبی پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت
صاحب خضر آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن،
گفت غلام توام
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم
خودم را به بردگی فروختم!!!
من خضر نبی هستم
مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان
گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه
گفت ای صاحب و مولای من
از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم
چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
مرا لطف فرموده آزاد کن
صاحب خضر گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
راستی ما برای خدا چه می کنیم...!؟
"قدری بیندیشیم"
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
#حکایت
این روزامون خیلی جالبه...
یه ویروس کوچیک شد معلم مون، خیلی چیزا رو بهمون یادآوری کرد،
یادمون اومد که ...
نظافت چقدر مهمه
تدبیر چقدر لازمه
سلامتی چقدر با ارزشه
اطرافیانمون چقدر برامون عزیزن
در کنار عزیزانمون بودن، چقدر لذت بخشه
تک تک ثانیه های عمرمون چقدر ارزش دارن
انسان چقدر ناتوانه
مرگ چقدر میتونه نزدیک باشه
این ویروس یادمون انداخت که سلامتی، امنیت و آرامش چه نعمت های بزرگی بودن و حواسمون بهشون نبود
و مهمترین چیزی که یادمون انداخت، آره مهمترینش
این که خدا چقدر بزرگه، چه قدرت بزرگیه...
ویروسی که حتی با چشم دیده نمیشه، خیلی چیزا رو به یک دنیا یاد آوری کرد ...
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
📚 #داستان_زیبای_آموزنده
مردی از دست روزگار سخت می نالید.
پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست.
استاد لیوان آب نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟
آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و غیر قابل تحمل است.
استاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت همان مقدار آب بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟
مرد گفت: خوب است و می توان تحمل کرد.
استاد گفت شوری آب همان سختی های زندگی است.
شوری این دو آب یکی ولی ظرفشان متفاوت بود.
سختی و رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه انرا تعین می کند پس وقتی در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است.
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
#حکیمانه
💜وقتی که چیزی خوب پیش نمی رود
میتوانید با خود فکر کنید که
"جهان علیه من است"
💜یا می توانید در آن اتفاق به دنبال
"یک موهبت پنهان و نشانه" باشید.
که بعد ها خودش را در زندگیتان
نشان خواهد داد.
💜خدایا🙏 از گزینههای روی میزت
برای روزهای ما «برکت» و «شادی» را
در دستور کار قرار بده
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
#حکیمانه
🌷سه چيز در زندگی يکبار به انسان داده ميشود.
1.والدين
2.جوانی
3.شانس
🌷سه چيز دلتنگی می آورند.
1.مرگ والدين
2.مرگ برادر
3.مرگ فرزند
🌷سه چيزدردنيا لذت بخشند.
1.آب
2.اتش
3.آرامش
🌷سه چيز را هرگز نخور.
1.غصه
2.حرام
3.حق
🌷سه چيز باعث سقوط انسان است.
1.غرور
2.دشمنی
3.جهل
🌷سه چيز را بايد افزايش داد.
1.دانش
2.دارائی
3.درخت
🌷سه چيز انسان را تباه ميکند.
1.حرص
2.حسد
3.حماقت
🌷سه چيز را هميشه بخور.
1.سيب
2.سير
3.سرکه
🌷با سه چيز هميشه دوستی کن.
1.عشق
2.عدالت
3.عبادت
🌷سه چيز رنج آور است.
1.بیماری
2.بی پولی
3.بی مرامی
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
#پند
ایمان
همه چیزروممڪن میڪنه
امید
همه چیزروردیف میکنه
عشق
همه چیزرو زیبامیڪنه
اميدوارم هرسه رو در همه ۍ
احوال زندگیتون داشته باشید...
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
#حکایت
🔆زن فقیری که با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد.
💠مرد بیایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش میداد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد.
آدرس او را به دست آورد و به منشیاش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد و
🔆به او گفت: وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است.
💠وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و مشغول بردن خوراکیها به داخل خانه کوچکش شد.
🔆منشی از او پرسید: نمیخواهی بدانی چه کسی این خوراکیها را فرستاده؟
💠زن جواب داد: نه، مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان میبرد.
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
#پند
بہافٺخاراونیڪہ:
☜ٺوبچگےچادرسرشڪرد
گفٺنبچہس نمےفهمه
☜ٺو نوجوونےچادرسرشڪرد
گفٺنازٺرسباباشه
☜ازدواجڪردوچادرےبود
گفٺنخواسٺشوهرشه
هیچڪسفڪرشمنڪرد
بهعشقفاطمهزهراسهست
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
#حکایت
ازعالمی ..پرسیدند..
بالاترین وزنه چند کیلو است.
که یه نفر بزنه وبهش بگن پهلوان؟...
عالم در جواب گفتن بالاترین
وزنه یه پتوی نیم یا 1کیلویی است.که یه نفر بتواند هنگام نمازصبح از روی خود بلند کند.
هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کند. باید بهش گفت پهلوان.
» - رسول الله فرموده اند ترک کردن
نماز صبح : نور صورت
ظهر : بركت رزق
عصر : طاقت بدن
مغرب : فايده فرزند
عشاء : آرامش خواب را از بين میبرد.
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
💠
#حکیمانه
🔺ازعزرائیل پرسیدند:
✍🏻تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ عزرائیل جواب داد:
📝⇦•یک بارخندیدم،
📝⇦•یک بارگریه کردم
📝⇦•ویک بارترسیدم.
♥️•☜" #خـــنــــدهام"
زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم، اورا در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت: کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.
♥️•☜" #گـــریـــهام"
زمانی بود که به من دستور داده شد جان زنی رابگیرم، او را دربیابانی گرم و بی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود.. منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم.
دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.
♥️•☜" #تـــرســـم "
زمانی بودکه خداوندبه من امرکرد جان فقیهی را بگیرم نوری از اتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد.و زمانی که جانش را می گرفتم ازدرخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خداوند فرمود:میدانی آن عالم نورانی کیست؟..او همان نوزادی ست که جان مادرش را گرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی در جهان بی سرپناه خواهد بود..
💠 http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
#حکایت
از پیرمرد دانایی پرسیدند:
تابهشت چقدر
راه است؟!
گفت یک قدم.
گفتند: چطور؟!
+گفت: یک پایتان را
که روے نفس شیطانی
بگذارید پای
دیگرتان دربهشت است
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
#داستان
رسول خدا در بستر احتضار.
دانه های اشک بر گونه های ام ابیها، جاری.
ناله های دختر، سکوت پدر را شکست. پدر، از علت اشک ها پرسید.
دختر از ستم هایی گفت که انتظارشان را می کشید.
آخرین فرستاه خدا، به قصد دلداری فرمود:
آرام باش دخترم! دلگرم به این که خدا، به ما هفت خصلت بخشیده. احدی پیش و پس از ما شریک این خصلت ها نیست.
نخست آنکه من برترین انبیا هستم و پدرت!
دوم آنکه علی، محبوب ترین اوصیا هست و شوهرت!
سوم آنکه آقای شهیدان، حمزه است و عموی پدرت!
چهارم آنکه جعفر طیار، با آن بال های بهشتی، برادر شوهر توست.
پنجم و ششم، آنکه سروران جوان های اهل بهشت، حسن و حسین تو اند.
هفتم آنکه مهدی این امت، از نسل توست.
خدا او را برخواهد انگیخت! آن زمان که دنیا را هرج و مرج فرا گرفته باشد و مردم در پی تاراج هم باشند.
دلخوش به این باش که مهدی توست همان کسی که می گشاید، قلعه های گمراهی و دل های قفل خورده را.
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚