eitaa logo
دستنوشت عشق | رجبی ، ملکش | خوشنویسی
1.9هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
124 ویدیو
68 فایل
اگر سری بزنی شاید هم پیاله شویم🥀 ادمین👇🏼 @dejavu_nisay @dastneveshteshq470 کانال تلگرام https://t.me/dastneveshteshq 👇🏼 مینی آموزش عکاسی ادیت 📸 @noortasvirdastkhat 🪶🎼 موسیقیِ خطاطی 👇🏼 @MusicCalligraphy
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دستــــنوشتـــــ༄عــــــشـق❥︎ 💠 @dastneveshteshq
🌱 باید سلام داد... سلام ابتدایی ترین و بالاترین درجه از عشقبازی است سلام عشق سلام بر معشوق خدا... سلام بر لب‌های خشکیده... سلام بر دندان‌های چوب خورده... سلام بر محاسن به خون خضاب شده... سلام بر گلوی بریده... سلام بر بدن‌های چاک چاک... سلام بر خورشیدهای بر نیزه... سلام بر ستارگان سوخته بر اندامِ دشت... سلام بر بانوان اسیر شده... سلام بر امام عشق... سلام بر عشق... فرازی از عج 🪶خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ 🦋 دستــــنوشتـــــ༄عــــــشـق❥︎ 💠 @dastneveshteshq
دستنوشت عشق | رجبی ، ملکش | خوشنویسی
🌱 باید سلام داد... سلام ابتدایی ترین و بالاترین درجه از عشقبازی است سلام عشق سلام بر معشوق خدا...
١ 🌱 سلام بر تو ای اباعبدالله 🌱 و سلام بر ارواحی که در تو فانی شدند... ✨ گاهی برای انسان، جان دادن و تکه تکه شدن کم هست احساس میکنی جانی داری، و روحی داری که با سر بریدنِ تن هم، این روح باقیست... دوست داره حتی اگه بشه اون روحش هم سر ببُرند و فدا بشه اصلا نباشه و گم بشه در حضرت 🌱 و علی الارواح التي حلت بفنائک ✨ این سلام به معنای اطمینان و آرامش مطلق هست یعنی اونجایی که انسان هیچ خواهشی هیچ تمنایی هیچ دغدغه‌ای نداره لا خوف علیهم ولا هم یحزنون اگر بخوام به این سلام برسم، باید حلت بفنائک بشم اون ارواحی که در کربلا و بعد از اون فدا شدند، چه راهی رو طی کردند تا به این مقام رسیدند و سلام شدند؟... ادامه... 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
دستنوشت عشق | رجبی ، ملکش | خوشنویسی
#داستان_همین_شبها ١ 🌱 سلام بر تو ای اباعبدالله 🌱 و سلام بر ارواحی که در تو فانی شدند... ✨ گاهی بر
٢ 🥀 رقیه (س) چگونه در زمره «الارواح التي حلت بفنائک» قرار گرفت و چطور فدا شد؟ حضرت رقیه س، چه خصیصه ای داره و چطور انسان رو دعوت میکنه که نه تنها جسمش، که روحش رو هم سرببره و فانی بشه؟ بارزترین خصوصیت که انسان رو دعوت میکنه به خودش، اون طلب و پافشاری، و اصرار در خواسته و خواهش و تمنای خودش با اون سوز و گدازهایی که دارند... ادامه... 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
🌱 با تو میخوانند هفتاد و دو بی همتا غزل 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
🔅کفشهای تعلقات را روی گردنت بیانداز و مانند حضرت حر به اباعبدالله وارد شو آموختم ز حر که به دربار اهل بیت با دست خالی آیم و با دست پر روم 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
٣ ✨ زیاد نماند، ولی وقتی برگشت حسینیِ حسینی شده بود؛ آن‌قدر حسینی که از خیلی از اصحاب پیشی گرفته بود؛ رجزهایش در شب عاشورا گواه این سرعت و سبقت اوست... اگر برایت کشته شوم و مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد دهند و هزار بار این کار را تکرار کنند دست از تو بر نمی‌دارم... 💫 خورشید حسین از چهره زهیر ظهور کرد ادامه... 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
دستنوشت عشق | رجبی ، ملکش | خوشنویسی
🔅کفشهای تعلقات را روی گردنت بیانداز و مانند حضرت حر به اباعبدالله وارد شو آموختم ز حر که به دربار اه
۴ 💫 امـــام که در بیابان چــادر زد تعجب کرد که این، چه کاری است؟! مگر او، نمی‌خواهد بجنگد؟! چرا در جای بهتری اطراق نمی‌کند؟! و نمی‌دانست که خــودش در این سرنوشت ابدی در همین میــــدان بـــلا به خاک و خون کشیده خواهد شد و در زمـرهٔ کشته شدگان حسین علیه‌السلام تا قیام قیامت مورد غبـــــــــطهٔ اهل ایمــــــــان و مخاطب سلام و صلوات خدای رحــمان خواهــد بود... ✨ کمی زمان می‌خواست که باور کند دل‌داده است... 🌿 ان الحسین مصباح الهدی... ادامه... 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
۵ 🪔 ساعاتِ یکی از همین شبها بود که نامه‌رسان درب خانه‌اش را کوبید... 📜 مِنَ الْغَریب، إِلَی الْحَبیب... همسرش با اصرار فهمید که موضوع چیست. به او گفت: چه می‌‌کنی؟! گفت: من پیرم و فرتوت؛ کاری از من ساخته نیست... همسرش گفت: یاللعجب! یعنی نمی‌روی؟! خندید و گفت: خداحافظ که دیگر مرا نخواهی دید... از خانه رفت و راهی شد در مسیر پیرمردتر از خودش را دید و پرسید: کجا؟ جواب داد: می‌روم حنایی بخرم، برای محاسن سفیدم! او گفت: با من بیا برویم؛ حنایی بر ریش‌هایت بگذارم که تا قیامت، رنگش نرود! 🕯 هوای عاشقی پیرمردها هم دیدن دارد... ادامه... 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
۶ ادامهٔ پست قبل حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه به کربلا رسیدند... همهٔ مخلَصین به پیشواز رفتند 💫 ولی آنچه قرار از کف حبیب ربود، او را بر خاک انداخت، اشک و ناله‌اش را به آسمان بلند کرد و باعث شد خاک تفتیدهٔ بیابان را بر سر بریزد، این بود که مَحرَمی از آل‌الله آهسته در گوشش گفت: زینب‌سلام‌الله‌علیها نیز سلام رساند و به شما خوش‌آمد گفت... 🥺 ناله‌های حبیب، هنوز هم که هنوز است، در گوش فطرت تشیع طنین‌انداز است که 🌱 من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم؟! 🌱 لطف‌ها می‌کنی ای خاکِ درت تاج سرم! و این الطاف، ادامه دارد، اگر حبیب تکرار شود...⚡️ ادامه... 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
٧ 🪔 ساعاتِ یکی از همین شب‌ها بود که با خودش حرف می‌زد و غرق رویاهایش بود نگران بود تا اگر اجازهٔ میدان نگرفت چه کند؟ 🕯 شب عاشورا با دست‌های خود دستان نحیف برادرش عبدالله را گرفته بود و به عموی خود امام حسین گفته بود برای من ❤️‍🔥 مرگ از عسل شيرين است اما... ادامه... 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
دستنوشت عشق | رجبی ، ملکش | خوشنویسی
#داستان_همین_شبها ٧ 🪔 ساعاتِ یکی از همین شب‌ها بود که با خودش حرف می‌زد و غرق رویاهایش بود نگران بود
٨ ادامهٔ پست قبل قاسم بن الحسن مخالفت عمو را با مادر خویش در میان گذاشت مادر برای وی چاره جویی کرد 💌 نامه‌ای را که امام حسن (ع) برای روز عاشورا خطاب به قاسم نوشته بودند، به سیدالشهدا تسلیم کرد، در آن نامه امام حسن (ع) به فرزند خویش وصیت کرده بود که دست از یاری امام حسین (ع) برندارد.  قاسم (ع) با تسلیم این نامه به امام حسین (ع) توانست اجازه میدان رفتن را از ایشان کسب کند، اما هیچ زره و لباس جنگی به اندازه قامت حضرت قاسم یافت نمی‌شد...   🔥 این یکی از لحظات سخت روز عاشورا بود که اشک را بر دیدگان اباعبدالله الحسین (ع) جاری کرد ❤️‍🔥 ادامه... 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
34.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 طعم شهادت از عسل شيرين تره 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دستــــنوشتـــــ༄عــــــشـق❥︎ 💠 @dastneveshteshq
🕊️ غیر از حسین چاره‌ای نبود؛ غیر از خدا کاره‌ای نبود... 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
٩ همهٔ اصحاب شهید شده بودند الوتر الموتور... تنهای تنها بود... ندای هل من ناصر ینصرنی را که سر داده بود، جوابی نشنیده بود... اینجا بود که علی اصغر طاقت نیاورد و به پدر لبيک گفت... گریه برای غریبی پدر برای یاری امام علی اصغر گریه کرد تا چگونه لبيک گفتن را به «من» نشان دهد لبیکی که هنوز صدای آن به گوش میرسد برای غریبی و تنهایی که هنوز ادامه دارد... أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضیـعِ الصَّغیرِ سلام بر آن شیرخوارِ کوچـک ادامه... 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
دستنوشت عشق | رجبی ، ملکش | خوشنویسی
#داستان_همین_شبها ٩ همهٔ اصحاب شهید شده بودند الوتر الموتور... تنهای تنها بود... ندای هل من ناصر
۱۰ 🥀 برای غریبی و تنهایی که هنوز ادامه دارد... الوتر الموتور... تنهای تنهاست... ندای هل من ناصر ینصرنی را که سر داده است: 💔 اگر شیعیان ما به اندازۀ یک لیوان آب تشنۀ ما بودند، ما ظهور می‌کردیم... هنوز جوابی نشنیده است... ادامه... 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
١١ با مادر و برادر و عمّه هایت وداع نما صدای علی اکبر که به گوش پرده نشینان حرم رسید همگی به دور او حلقه ماتم زدند و به علی اکبر گفتند: إرحَم غُربَتَنا به غربت ما رحم کن عجله به جانب میدان نکن فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک ما فراق تو را طاقت نداریم ابی عبدالله فرمود: اهل بیت من، رهایش کنید فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله امام حسین (ع) بدست خود سلاح جنگ به قامت علی اکبر پوشانید و او را روانه میدان کرد. امام از شدّت غم گاهی می نشست و گاهی بر می خاست سر خود را به آسمان بلند کرد و گفت:‌ خدایا شاهد باش که علی را فدای امّت جدّم کردم زخم قلب پدر از جسم پسر بدتر بود ارباً اربا دل بابای علی اکبر بود 💔 ادامه... 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
زخم قلب پدر از جسم پسر بدتر بود ارباً اربا دل بابای علی اکبر بود 💔 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
🥀 حالا که روضهٔ عطش بالا گرفته، بگذار من هم فریاد بزنم: الهی من نیز تشنهٔ توام... ای محبوب من! 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq
✨ نگاه او به همه یکسان هست اگر طلب، حقیقی باشه و علی اکبر باشی، به تو هم میگه: هَاتِ لِسانَکَ! زبانت را بیرون بیاور... ❤️ و حقیقت وصال، آن‌جاست که ارباً ارباً شوی... آنجاست که امام به سجده می‌افتد و تا قتلگاهت همان، طور سینای عشق پا برهنه می‌آید.... به‌شرط آنکه علی باشی... دانستی در هــوای عاشـــقی سیراب شدن به‌دست امام چگونه است؟! 🌱 تشنهٔ کام تو هستم یا اباعبدالله! 🪶 خط ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ دست نوشت عشق 💠 @dastneveshteshq