+نفس بگیر دختر آره همشون راضی شدن?🤔🤔?
چنان جیغی کشید که فک کنم گوشم نابود شد?😫😫😣😣😣?
_هووووووووووووووورررااااااااااا یوووووووووهوووووووووو?💃💃💃💃?
+آی گوشم چته
وحشی؟؟؟!!!!?😤😤😣😣?
_هیچی هیچی فقط خوشالم?😌😌💃💃💃?
+نفس حاضر شو میام دنبالت بریم ددو دودور??
_آخ جون باش.??
+نیم ساعت دیگه اونجام!
_اوکی بای!
+بای
یه شلوار دمپای لی با شومیز صورتی و شال صورتی پوشیدم.
رفتم جلو آینه و یه رژ کمرنگ صورتی زدم،همین.آرایش من همیشه در حد رژ و برق لب بود حاال یه وقتایی خیلی حال داشته
باشم یه خط چشمم میزنم .
از اتاق رفتم بیرونو با صدای نسبتا بلند
)آره جونه عمه نداشتت نسبتا بلند!+وجی جون تو خف کن اهع پارازیت_خیلی بی ادبی??+همین که هست هریییی کار
دارم_باشه دیگه باشه(
خب دعوا وا وجدان گرام باش برا بعد.....
+مامی من داریم با مفس میرم دور دور
_باشه برو ولی زود بیای ها
+باشه مادر من، چشم.
جلوی در کتونیای آل استار صورتیمو پام کردم
و به سمت المبورگینی قرمز خوشگلم راه افتادم ، نشستم پشت رل و آهنگ تو عوض نمیشی ساسی رو گذاشتم و صدارو تا ته
زیاد کردم و د برو که رفتیم.....
نفس:
همین االن داشتم با سوگی صحبت میکردم بهترین خبر رو بهم داد پدر مادرش اجازه دادن بریم تهران خونه بگیریم?💃💃?
رفتم که حاضر شم یه مانتوی خوشگل کرمی با شلوار و شال مشکی پوشیدم?فتم جلوی اینه یه رژ لب کالباسی زدم با یذره
ریمل و پنکک?عد از برداشتن کیف و موبایلم رفتم پایین?امان تا منو دید گفت:
نفس،کجا داری میری؟
_مامانی جونم با سوگی داریم میریم ددر دودور??
_مگه من صد بار بهت نگفتم اسم بچه مردمو درست صدا کن??
رفتم لپشو بوس کردم و همینجوری که به طرف در میرفتم گفتم:چشم مامانی درست صدا میکنم!امر دیگه؟??
_ای ور بپری دختر ??
_خخخ خدافظ
_خدانگه دارت مادر
کفشای عروسکی کرم رنگمو پام کردم و منتظر میس سوگل شدم?عد از ده دیقه سوگل میس انداخت یعنی بیا پایین??
رفتم سوار ماشین شدم و با خنده گفتم:سالاام خواهریی??
_سالم چطوری جیگر؟
_مرسی تو شطوری؟
_خوبم بریم؟
_بریم
راه افتادیم سمت پارک ارم )مگه شما بچه اید از سنتون خجالت بکشید??_وجی جان ببند لطفا??_خیلی بی ادبی?فتم
گمشووووو(ای خاک عالم دارم با خودم حرف میزنم??
توراه انقد خندیدیم و مسخره بازی در اوردیم که من از االن خسته شدم?سیدیم رفتیم شماره ۳ اول رفتیم چرخ و فلک
?𑨳وار شدیم
******
از چرخ و فلک که پیاده شدیم من چشمم خورد به رنجر??
_رنننننجججججرررر
تقریبا همه برگشتن سمت ما که سوگل عصبی گفت:
_حنااق ۰۱ساعته?ختر وسط جالیز نیستیم که یواش تر??
بیا اینم از رفیق ما ۳۲ساعترو میگه۰۱ساعته?دا بخیر کنه??
_اه سوگل زهر مارمون نکن بیا بریم سوار شیم?𑨧ینو گفتم و دست سوگل رو کشیدم دم باجه بلیط فروشی بلیط گرفتیم و
رفتیم سوار شدیم ?ولش نمیترسیدم وای بعدش که راه افتاد جیغ های منو سوگلم شروع شد??
_اااااایییی خدااااااااا چییییز خوووررردددددممممممم سوگگگگگگگگل بگوووو وایسههههه?😵?
_یاااااااا خود خداااااا من جونمو دووووس داااارمممممم?😦?
_سوگل ما میییمییریمممم سوگل اجی ببخشید بهت گفتم سوگی ببخشید فحشت دادم ببخشید .........
همین طور داشتم حرف میزدم که احساش کردم رنجر وایساد چشمام بسته بود ?ازش کردم دیدم رنجر واستاده ماهم
سالمیم از ذوق جیغ زدم?🗣?:
مااا زندههههه ایمممم هورااا ایوول
همه برگشتن سمت من یدفه کل ارم رفت هوا منم از خجالت سرخ و سفید شدم ??
یه لحظه به خودم اومدم دیدم سوگل نیست?فتم همجارو گشتم تا باالخره شکمو خانومو پیدا کردم دم پشمک فروشی
واستاده بود?فتم طرفش و با صدای بلند گفتم.........
سوگل
از رنجر که پیاده شدن چشمم خورد به پشمک فروشی ?😍ن پشمک دوست?😍😍?
)_بس که شکمویی??+باز که تو پیدات شد دوس دارم به تو چه فوژول??_اییییییششششش??+شرررت کم وجی جون
میخوام برم پشمک بخورم??_??(
خوددرگیرم خودتونید??𒈨ه سمت پشمک فروشی رفتم داشتم با فروشنده حرف میزدم که یه دفه.....
_پپپپپپپپپخخخخخخخخخخخخخ
شیش متر پریدم هوا?ین این سکته ای ها داشتم دنبال مصببش میگشتم که چشمم خورد به نفس ?😡😡😡😡نان
جیغی کشیدم که کل شهربازی برگشتن سمت ما?😇?
+نننفففففففسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس خخخخوووووننتتتتتت حاللههههه?😡😡😡😡😡😡?
حاال نفس بدو من بدو نفس بدو من بدو حاال بیا وسط آآ?👏💃💃💃وا ببخشید قرم اومد?😅😇الخره هم من خسته شدم
هم نفس وایساذیمو یه نگاه به هم کردیم یه دفه جفتمون زدیم زیر خنده شده بودیم عین بچه ها?😂😂?
رو به نفس گفتم:
+اکسیژن من گشنمه
_دردو اکسیژن منم همینطور بریم پیتزا آرتین??
+ایول پیتزاهای اونجا محشره بزن بریم??
به سمت ماشین راه افتادیم همین که به ماشین رسیدین قیافم شده بود کپی اینا?😧😦😳?
یه جنسیس کوپه مشکی چسبونده بود به المبورگینی ناز من??
رفتیم سوار ماشین شدیم منم که کفری شده بودم شدیددددددد قفل فرمونو برداشتمو از ماشین زدم بیرون، نفس که
میدونست من کله خرابم دنبالم اومدو با نگرانی پرسید میخوای چیکا کنی سوگی??
+ببین خودت میفهمی??
و به سمت اون جنسیس خوشگل رفتم?اهاها.!!!!
قفل فرمونو آوردم باال شقققققققققققققق بابای شیشه خوشگل?👋?
از تو کیفم دفترچه و خودکاری که همیشه همرام بودو در آوردمو روش نوشتم.........
سوگل
روش نوشتم:
)اینم سزای کسی که به ماشین خوشگل من میچسبونه آخیییی شیشه شو نگا کن. هه!(??
وگذاشتم بغل آینش.!! برگشتم سمت عروسکم که دیدم نفس داره اینجوری نگام میکنه?😧?
وقتی قیافشو دیدم زدم زیر خنده?😂😂?
_درد?بین با ماشین بدبخت چیکار کرد??
+هییسسسسس ساکت شو فقط بپر باال در ریم?😂😂😇😇?
_آقا تو دیگه کی هستی دس شیطونو بستی حاال بیا آ آ?💃💃?
+نفس??
_بله؟
+خلی آیا؟??
_نه اصلن?🨇?
+اوکی بپر بریم االن صاحبش میاد از
همین رنجر آویزونمون میکنه?😂?
_اوه اوه آره بگاز بریم?😂?
پریدم پشت رل .حاال خدارو شکر ماشین جلویی رفته بود وگرنه باید االن میومدید سر قبرم فاتحه خونی چون تا اون موقع
صاحب اون جنسیس هم رسیده بود?ز پارک در اومدم و
آهنگ مصنوعی ساسی مانکن و کوروش مقیمی رو گذاشتم
و د برو که رفتیم و به سوی رستوران آرتین روندم.
قلبم نمیشه باورش
آخرش اینجوری خراب شد
اون رفت نقشه هام نقش بر آب شد
همچی شد تموم
پای قوالشم نموند
به همین سادگی رفت
گفت نمیاره دووم
میگف که میرم همینم شد
نمیدونم کی رقیبم شد
هرچی میگفتن حقیقت شد
بازم جدایی نصیبم شدددددددد
بازم جدایی نصیبم شششششد
زیر حفاش زدو من ماتم و همین مونده تو یادش
بره اسممو از ذهنشو کم مونده تو خوابش
برم خواهش کنم برگرد قلبم میخوادش
بزا مصنوعی باشه اصن هرجوری باشههه.........
)دوستان آهنگو میزارم تو کانال خودتون بقیشو گوش کنید(
رسیدیم رستوران و پیاده شدیم.........
نفس:
خدایا این بشر دیوونس نزدیک بود سرمونو به باد بده??
توراه بودیم داشتیم میرفتیم رستوران ارتین طبق معمولم سوگل خانوم داشت ساسی گوش میداد??
رسیدیم دم رستوران پیاده شدیم رفتیم تو یه میز دو نفره پیدا کردیم گارسون
اومد و گفت:چی میل دارین خانوما؟??
من پپرونی و سوگل مخلوط سفارش داد رفتم دستامو بشورم همین طور که میرفتم چشمم خورد به ایکبیری،اورانگوتان??
یا ابیلفض این اینجا چیکار میکنه☹??
بدون این که چیزی بگم رفتم دستمو شستم و برگشتم سوگل که انگار فهمیده بود یه چیزی شده پرسید:هوووی اکسیژن
چت شد؟
_اکسسییییژنو مررض هیچی بابا دیروز............
بعد همه چیو براش تعریف کردم اونم هرهر کرکر داشت میخندید
_خخخخخ وااای?😂😂😂خخ
_?😒😒رقان?😒😒?
_نفس واقعا ترسیدی ?😂😂یافشو??
_مررررض ن واس چی باید از این اورانگوتان ایکبیری بترسم??
_باشه بابا اصن تو پسر شجاع?😂?
_سوگل یه بار دیگه بخندی یه نر و ماده نثارت میکنم??
_?اا...ش...شه??
ده دیقه گذشت تا باالخره پیتزامونو اوردن شروع کردیم به خوردن وقتی تموم شد رفتم حساب کنم که سوگل پرید جلوم گفت
نه و فالن اونجام یه بحث با سوگل کردم و اومدیم بیرون??
نفس:
اومدیدم بیرون ?𑨱فتیم نشستیم تو ماشین و دبرو که رفتیم?𑨳وگل میخواست دس دراز کنه و اهنگ ساسی بزار که سریع
تر از اون فلشمو گزاشتم و اهنگ جفت شیش تتلو رو پلی کردم :
اقا نادر برررریم
بررررریم?🏃?
هییییی باریکال از زمستون رژیمی و شدی باریک االن
هیییی بابا دس خوش از جلو شبیه جولی شبیه جنیفری از پشت
هیییی صد باریکال هی قشنگ تر میشی هی فرق داری هر بار
هییی بابا کشتی اخه مگه داریم انقده خوشتیپ
حرکاتت تند میشه سرفه کم میاری اکسسسیژن
خیس عرق موها برق میزنه انگا پستییییژه
انقده خوبه همچی فیست شبیه جفت شیشه
انقده میپری باال که ادم کفررری شه»۳»
داشتیم میرقصیدیم و حال میکردیم تا باالخره رسیدیم سوگل منو رسوند و خودشم رفت خونه قرار شد فردا راه بیوفتیم
بریم تهران تا کارای خونه و وسایلشو حل کنیم??
رفتم خونه سالم کردم و رفتم تو اتاقم لباسامو یه گوشه پرت کردم و ولو شدم رو تخت نمیدونم کی چشام گرم شد و
خوابیدم?😴?
نفس:
صبح با صدای مامانم بیدار شدم هی جیغ جیغ میکرد و میگفت:
نننفففس پاااشو ذلیل نشی ایشاال مگه قرار نیست برین خونه بگیرین??
یا امام زاده بیژن چرا زودتر بیدارم نکردش??
بلند شدم سریع صورتمو شستم موهامو شونه زدم خدارو شکر چمدونمو از قبل اماده کرده بودم??
یه شلوار لی با مانتوی مشکی پوشیدم شال مشکیمو سرم کردم کیفمو وسایلمو برداشتم رفتم پایین??
گوشیمو برداشتم زنگ زدم به سوگل قرار شد با ماشین من بریم با دو تا بوق برداشت:
_بعله؟
_الو سوگل اماده باش تا یه ربع دیگه اونجام
_باشه باشه زود بیا
رفتم دم در کتونیای مشکیمو پام کردم و رفتم پایین سوار ماشین شدم و راه افتادم سمت خونه سوگل اینا??
یه ربع طول کشید تا برسم رسیدم تک انداختم سوگل اومد وسایلشو گزاشت و سوار شد راه افتادم سمت تهران......
از دو سه روز پیش بابام برامون یه خونه نقلی و دنج گرفته بود از یکی از دوستاش......
نزدیک یک ساعت طول کشید تا برسیم به خونه ماشینو پارک کردم و با کمک سوگل وسایلو بردیم باال سوار اسانسو شدم و
دکمه۲رو فشار دادم وقتی رسیدیم پیاده شدیم و وسایلو بریدم تو خونه قشنگی بود نقلی و دنج??
_وااای سوگی چه خونه باحالیه??
_اره دنج و نقلی
_سوگل من خستم میرم بخوابم
_اره منم یه دوش میگیرم و میخوابم
_باشه شب بخیر
به سمت اتاق روونه شدم وسایلو گزاشتم لباسامو با یه تاپ و شلوارک مشکی عوض کردم و الال??
سوگل
خونه ای که بابا هامون برامون تو تهران خریدن،
یه خونه خیلی خوشگله?ن که عاشقشم??
یه خونه ۰۱متری سه خواب،اتاق من یه اتاق به رنگ صورتی
و آبی آسمونیه.)اینجوریه که سه تا از دیوارا صورتی و دیوار
روبه روی تخت آبی آسمونی بود و یه ساعت صورتی خوشگلم
واسه روش خریدم.(
ای بابا خو من حوصلم سر رفته??
این نفس گور بگوری هم که همش خوابه به خرس گفته
زکی برو من جات میرم تو خواب زمستونی??
حاال چیکا کنم??
آها??🢡?
یه ذره کرم میریزم ?🂪?
)چقده من شرورم?اهاهاها(.....
سوگل
یه ذره کرم میریزم?🂪?)چقده من شرورم?اهاهاها(
به سمت اتاق رها راه افتادم خیلی آروووووم در وا کردم )آره جون عمه نداشتم?😂😐?(
چناننننن درو با شتاب باز کردم که خورد به در و یه صدایه مهیییییبببب ایجاد کرد
)اهوع مهیییییب?😂😂?(
خودرگیرم خودتونید???
همین که در خورد به دیوار یه جیغ بنفش زدم که نفس از خواب
پرید?😂ون خیلی ریلکس خوابیده بود با جیغ منو صدای در
ترسید و از تخت پرت شد پایین ده دیقه هنگ بود که چیشده??
وقتی چشمش به من افتاد که دم در واسادم و هر هر بهش میخندم
یاااااااا خدااااااا رمممممم کردددد?😟😟اال من بدو?𑩆فی بدو دنبالم??
_میکشمت سوگل ?😡😡😡😡😡?
+یا خدا من جوونم آرزو دارم تو غلط میکنی دستت به من بخوره
یا اکثر امازاده ها
)با جییییییییغغغ همه اینارو میگفتیما??(.....
نفس:
همینجوری دنبالش میدوییدم و فحشش میدادم که یه صدایی شنیدم??
یا امام اخر و اول و سوم این چه صدایی بود?قای رحیمی)همون دوست بابام که خونه رو ازش خریدیم(گفته بود بجز ما و
همسایه پایینیا کسی تو ساختمون نیس?تق تتق تتق تتق
دوباره همون صدا )خاک تو سرت_چرا ?جدان جان خل شدی_دارن در میزنن اسکول??_ععععع خدایی??_خاک تو سرت برو
درو باز کن خودشو کشت??_هوو عموعه میزنم لهت میکنما?س خفه باش (بعد دعوا با وجدان جان رفتم درو باز کردم با
دیدن صحنه روبه روم سکته ناقصو زدم?🁉ین شکلی بودم اون لحظه??
یاااا ابیلفض این اینجا چکار میکنه??
ارشامم تعجب کرده بود خودشو جمع و جور کرد و گفت:ببخشید خانوم )اول صداش اروم بود بعد صداشو برد باال (و
گفت:فکرر کردددیییددد ایننننجااااا اماااازوووونهههه که اینجوررررییی میددووووییید?😡😡?
چرا دروغ بگم ولی یذره ترسیدم سعی کردم خودمو کنترل کنم و ترسمو بخورم که موفق هم شدم با صدای نسباتا بلند گفتم
:هووووی اقااااعه چرااا صدا تو مییررری باال خونه خودمه میخوام توش یورتمه برم مشککلیه؟??
_نفس کیههه؟
بیا میگم این سوگل خله میگید نه??
سوگل اومد جلو در اولش تعجب کرد بعد گفت:نفس ای اینجا چکار میکنه
ارشام با همون تن صدا برگشت گفت:من هرجا میرم باید یه ضرری از تو ببینم اون از ماشینم اینم از خوابم که زدی خرابش
کردی??
ایندفه سوگل پا پیش گزاشت و گفت :
باشه ببخشید دیگه تکرار نمیشه??
چییییی این االن معذرت خواهی کرد؟??
_سوگل چی میگی ببخش......
نزاشت حرفمو بزنم جلوی دهنمو گرفت و خدافظی کرد سریع درو بست?😑?
_اه نفس ما داریم اینجا زندگی میکنیم مشکل درست نکن??
_خیله خب بابا...میگم تو گشنت نیس؟
_اره گشنمه
خالصه اونشب زنگ زدیم پیتزا اوردن و بعدش فیلم دیدم و رفتیم خوابیدیم فردا روز اول دانشگاهه??......
نفس:
صبح با صدای االرم گوشیم که ساعت ۲:۲۱رو نشون میداد بسدار شدم رفتم صورتمو شستم موهامو شونه کردم و برای
دانشگاه اماده شدم??
یه شلوار تنگ مشکی با مانتوی مشکی عروسکی و شال سفید پوشیدم کوله سفیدمو برداشتم سوییچ و موبایلمم گزاشتم توش
رفتم تا سوگل رو بیدار کنم?? در اتاقمو که باز کردم دیدم در اتاق سوگل هم باز شد ?وگل با تیپه اسپرت قرمز مشکی اومد
بیرون
_سالام سوگل خانوم احوال شوما؟
_فدای تو خوبم تو خوبی؟
مرسی بریم؟
_بریم
به سمت در راه افتادیم کتونی های ال استار مشکیمو پام کردم سوگل هم کتونی مشکی شو پاش کرد و رفتیم سوار اسانسور
شدیم و رفتیم پارکینگ...
سوار پورشه مشکیم شدیم و راه افتادیم?کوت و شکستم و گفتم:
_سوگی من نگرانم میگم نکنه.........
عوضی نزاشت حرفمو بزنم سریع گفت:
عععععع نفسی بد به دلت راه نده همچی خوب پیش میره
بعدش یه چشمک ?د و ضبطو روشن کرد و طبق معمول ساسی مانکن ?هنگ یکم یکم شو که من خییلی دوس دارم و پلی
کرد?😍?
تسلیت میگم به همه ی دانش آموزان همین حالا خبر رسید که پاییز امسال هیچ تعطیلی نداریم نگاه تقویم کنین
همسایه
های لجباز
نویسنده : عسل.کاف
من عاقل نمیشمو
تصمیمم عوض نمیشه
از این عشق
تو هم مثل من باش
خوبه همین که
کنارمی ندیدم شبیهت
ایندم تضمینه کنارررت
چه عجیبه نگاهت
چه رویایی میسازم با دستات
چه شب هایی سرد
میشه با نور چشمات
یکم یکم نگاه کن بمن بمن دیوونه میشم
فریاااد میزنم پرواااز میکننننم یدم یدم
بس بود که عاشقت
بشم در گیر تو ام تورو هر
ثانیه احسااااس میکنم
دوسم دااااررره
چ خوبه دنیا کنارش
چه خوبه هسدم تو قلبت
چه خوبه امشب بوی عطرت بغلم کککن)اهنگو میفرستم(
بعد از نیم ساعت رسیدیم و رفتم تو پارکینگ پارک کردم و راه افتادیم سمت کالس??......
نفس:
رسیدیم دم کالس نمیدونم چرا ولی یه استرس عجیبی تموم جونمو گرفته بود??
در کالسو باز کردم با چشم همه جارو زیر نظر داشتم ?مینجوری که داشتم چشم میچرخوندم ......?😨ااا ابیییلفض اینا
اینجا چکار میکنن??
اون یارو عه که باهاش تصادف کردم)ارشام(و اون یکی که سوگل زد شیشه و شکوند) ارمان(نشسته بودن باهم حرف
میزدن??
یدونع با ارنج زدم تو پهلوی سوگل که برگشت سمتم و با صدای تقریبابلندی گفت:هووووی چته وحشی؟
_هیییییییس بابا چه خبرته بیا بریم??
دیگه اجازه حرف زدن بهش ندادم و دستشو گرفتم و کشیدمش سمت دو تا صندلی که اخر کالس خالی بود ?و تا دختر هم
اون ته داشتن با هم حرف میزدن??
رفتیم جلو من اول نشستم بغل دستم سوگل نشست??
اوووووف پس این استاد مسخره ما کجاست نیم ساعته اینجا نشستیم)نیم ساعت?نوز پنج دیقه هم نشده _عه سالم وجدان
جون کجا بودی دلم تنگ شده بود??_همینجا بودم عزیزم_خف کن دیگه زیاد پرو نشو استاد اومد(
همسایه
های لجباز
نویسنده : عسل.کاف
بعد این که با وجی جون بحث کردم ?ر کالسو زدن تق تق✊
من چون ادم باحالیم اومدم نمک بریزم گفتم:
بفرما تو دم در بده??
در باز شد و یه پسر تقریبا ۳۲ساله ی خووووشگل اومد تو واییی چه تیپی چه چه بویی ?? عجب رنگ و لعابی?😳بخشید فاز
شعرم گرفت??
اوه اوه انگار بلند بلند شعر خوندم چون یهویی کل کالس رف رو هوا?💥😂?
اون دوتا میمونم که عین وزغ ذل زده بودن به ما?😳ینجوری ...ما هم اینجوری
نگاشون میکردیم?😬?
یدفه سوزشی توی رون پام احساس کردم برگشتم دیدم این سوگل گور به گور شده پامو بشگون گرفته??
_ایییییییییی اخخخخخخخخخخخ
انقدر صدام بلند بود که کل بچه ها برگشتن سمت ما همینجوری بهم نگا میکردیم?🁉ه جیگر گفت)در اینجا به استاد اشاره
میکند??(
_خانوم محترم کالس جای دلقک بازی نیس پس احترام کالسو نگه دارید??
_ببخشید استاد??
بعد من استاد شروع کرد صحبت کردن:
خب سالم و صبح بخیر عرشیا موسوی هستم استاد این ترم شما?الس من قانون هایی داره که نباید زیر پا گزاشته بشه از
:
۰ -تا دو✌?𒈨ار غیبت بخشیده میشه بیشتر از دو بار =افتادن این ترم
۳سر کالس من شوخی و خنده و مزه پرونی و تیکه پذیرفته نمیشه
۲احترام به من =احترام متقابل
خب ایشاال که سال خوبی رو داشته باشیم
بعدم شروع کرد اسمارو خوندن:
مریم احمدی...ایلیا شکری...ارشام سلطانی یدفه اون یارو که باهاش تصادف کردم دستشو برد بال?س اسمش ارشامه
اییییش مغرور خشک بد اخالق??
سوگل مقیمی...حاظر✋
یسنا کمالی ...حاظر✋
یکی از همون دو تا دختر که با هم میحرفیدن✌?𒈨عدش نوبت من شد:
نفس محبی حااااااااظظظظررررر?
خخخ صدام خیلی بلند بود تقریبا داد
زدم?😹ه با چشم غره استادو خندیدن بچه
همسایه
های لجباز
نویسنده : عسل.کاف
ها مواجه شدم?😅?
بعد از تموم شدن اون کالس مسخره و البته کسل کننده
رفتیم سمت محوطه دانشگاه
🎈🎈
رفتیم رو یه نیمکت نشستیم و داشتی
حرف میزدیم که یهو ...??...
سوگل:
رفتیم رو یه نیمکت نشستیم و مشغول حرف زدن شدیم که دیدم اون دوتا دختری که ته کالس نشسته بودن فک کنم اسم
یکیشون یسنا بود?𒈯ارن میان سمت ما
یسنا گفت:
ببخشید اشکال نداره ما اینجا بشینیم؟
_نه عزیزم بفرمایید
یکم جمع تر نشستیم اوناهم نشستن و شروع کردن صحبت کردن??
یسنا:خب من یسناکمالی هستم ۳۲ساله دانشجوی رشته دندان پزشکی??
اون یکی دختره که تازه فهمیدم اسمش حنانس گفت:منم حنانه حیدری هستم همسن و هم رشته اییه یسنا اها البته دختر
خالمم هست??
_منم سوگل مقیمی ۳۲ساله دانشجوی رشته دندان پزشکی هستم البته دوست صمیمیه نفس??
نفسم خودشو معرفی کرد و قرار شد با هم دوست باشیم ??
*****************
یک هفته از اون روز میگذره و ما دوستای صمیمی شدیم امروزم تولد یسناعه قراره من و حنانه و نفس با هم حاظر شیم
_اییییی خداااااا نففففس حناااانههههه زوددد باااششششییییدددد?😡?
من یه پیرهن قرمز تا وسط رونم پوشیدم که پشت گردنی بسته میشه با یه کفش همرنگش با یه ارایش ساده??
لباس نفسم دقیقا شکل لباس من بود فقط مال نفس مشکی بود با کفش مشکی
حنانه هم یه لباس ساده ابی فیروزه ایی پوشید ??
اماده شدیم و رفتیم بیرون سوار ماشین نفس شدیم و د برووو که رفتیییم??
اهنگ بامرام تهی رو پلی کردم و گااااااااز...
سالااااام بامرام?
شدی شبیه باورام ??
اس دلو رو میکنم??
تاکه برقصی تو برام??
میدونی کیم؟دوباره تهی??
بهم میگی خاصی ??
اینو خودم میدونم??
تو منو میخواسی ??
اینم خودم میدونم??
)اهنگو میزارم عشقام??(
همسایه
های لجباز
نویسنده : عسل.کاف
رسیدیم نفس پارک کرد رفتیم تو یا خود خدا این جا چقد شلوغه اوه اوه فک کنم یسنا کل دانشگاهو دعوت کرده )تولد مختلط
بود ( رفتیم جلو به یسنا تبریک گفتیم و ازش اجازه گرفتیم که بریم اتاقش لباس عوض کنیم ??
رفتیم اتاق یسنا لباسمونو عوض کردیم و رفتیم پایین.........??......
سوگل
رفتیم اتاق یسنا لباسمون رو عوض کردیم و رفتیم پایین،چشم چرخوندم تا یسنا رو پیدا کنم پیداش که کردم دست نفس رو
گرفتم و رفتیم پیش یسنا
+یسنا جونم؟
_بله؟
+میگم احیانن کل دانشگاه رو دعوت نکردی؟
_نه چطور؟
+هیچی آخه خیلی شلوغه??
_خخخخخ آخه بچه های فامیل هم دعوتن??
+آوووووووووو!!!!نمیدونستم!??
_بچه ها بیاید با سولماز آشناتون کنم??
+یسی؟سولماز کیه؟
_دختر داییمه خیلی بچه پایه ایه ??
+با این تعریفات تو کنجکاو شدم این دختر دایی شما رو ببینم?🤔🨆?
یهو یه صدای خیلی ناز از پشت سرم گفت:
_اهم اهم کی کنجکاو شده منو ببینه?😃?
+واییییییییی)و دستمو گذاشتم رو قلبم?یلمم خودتونید??(
_ببخشید ترسوندمتون ،سالم من سولمازم دختر داییه این یسی خره
خوشبختم)ودستشو به سمتم دراز کرد باهاش دست دادم و گفتم(:
+سالم ،مشکلی نیست.خوشبختم ،منم سوگل دوست یسنا جونم )و یه چشمک به یسنا زدم که فقط خودش منظورم رو گرفت(
روبه بقیه گفتم:
+بچه ها جونم من میرم بشینم پام نابود شد با این کفشا??
_راس میگهههههه??)این نفس بودا??(
من جلو تر از بقیه راه افتادم رفتم نشستم .تا من نشستم بچه ها هم رسیدن و نشستن رو بقیه صندلیایی که دور میزمون
بود.
داشتم مهمونارو دید میزدم که چشم خورد به گودزیالی زشت بیریخت)همون که ماشینشون فرستادم
اوراقی?😁?(،?یییییییشش مار از پونه بدش میاد جلو لونش سبز میشه..........
سوگل
مار از پونه بدش میاد جلو لونش سبز میشه?مونجور به اون آرمان یالغوز فوش میدادم)البته تو دلما(که یه دست جلوم دراز
شد از نوک انگشتاش گرفتم و اومدم باال تا رسیدم به یه پسره قیافه جذابی داشت
_افتخار میدین؟
اومدم دستشو بگیرم که یکی دیگه دستمو گرفت و گفت :
_متاسفم ،قبال به کس دیگه ای قولشو داده بود،مگه نه!؟??
اومدم بگم نخیر چنین چیزی نیست اما با فشاری که به دستم آورد گفتم:
+بله متاسفم??
همسایه
های لجباز
نویسنده : عسل.کاف
بعدش آرمان گودزیال چنااااننننن دستمو کشید که گفتم کنده شد??
رفتیم وسط که یه آهنگ الیت گذاشتن وووییی ینی من با این گوالخ تانگو برقصم یه نگاه چندش بهش انداختم که گفت:
_چیه؟!از خدات باشه با من تانگو برقصی همه دخترا...
+باشه باشه فهمیدم جناب اعتماد به سقف بزا خودم جملتو کامل میکنم )صدامو کلفت کردمکه مثل خودش شم (همه دخترا
آرزوشو من یه گوشه چشم بشون نگا کنم چه برسه به رقص.)بعد به صدای خودم برگشتم(مگه همین نبود؟همتون همینو
میگید اه اه !ولی من
اصلن از خدام نیست با تو برقصم تازه حس انزجار از رقصیدن با تو بهم دست میده......
میخواستم ادامه بدم که اومد جلو و دستمو گرفت و به خودش چسبوند و در گوشم با فاصله خیلی کم همینطور که خودشو با
آهنگ تکون میداد که مثال بگه دارم میرقصم گفت:
_باشه فهمیدم ازم متنفری جوجه!
+هوووووویییییی جوجه خودتی گودزیال??
آرمان حلقه دستاش رو که دور کمرم بود رو سفت تر کرد اونقدر سفت که نفسم گرفت?😩?
+هوووووییییی گوووالاخ ولم کننننننن!!!?😩?
_نوچ شما همینجا میمونی?😈?
+اععع نه بابا کی گفته اونوخ؟!
_من گفتم مشکلیه؟
+آره همه جاش مشکله بابا ولم کن زنجیری لههه شدممم?🤔🨖?
یه فشار محکم به کمر آورد وبعد ولم کرد ، بعد اینکه ول کرد یه نفس عمیییییییییق کشیدم آخیییش بالخره این رقص مسخره
تموم شد.
به سمت میزمون تقریبا پرواااز کردم و روبه یسنا گفتم:
+یسی جونم تشنمه
_خو برو اونجا آبمیوه بخور و با دستش گوشه ای از سالن رو نشون داد تشکر کردم و به سمت اونجا راه افتادم. باالی میز یه
مهتابی خیلی خوجل روشن بود از اونجایی که عاشق آب پرتغالم یه لیوان برداشتمو یه نفس سر کشیدم .همین که برگشتم برم
خوردم به یکی و داشتم میوفتادم که منو گرفت.سرمو که بلند کردم، جناب عزرائیل خان بیریخت رو دیدم.دستمو کشوندو
کشیدتم گوشه سالن که تاریک
تر از بقیه جاها بود و چسبوندتم به دیوار اونجا
+بکش کنار میخوام رد شم
_چرا شیشه ماشینم شکوندی؟
+خو میخواستی نچسبونی به ماشین من در ضمن من نمیدونستم اون ماشین توئه )زیر لب گفتم(یالغوزه .
_چیزی گفتی؟
+نه اصلن همونایی که شنیدی!
_ولی من یالغوز شنیدما
+خو تو گوش.....
اومدم بقیه حرفمو بزنم که با کاری که کرد شکه شدم.........
سوگل
با کاری که کرد شوکه شدم??
ای...این...چه غلطی کرد؟!??
غلط کرد،غلط کرد)چی گفتم
غلط کرد ،غلط کرد?😂😂?
_تو همیشه در حال چرت و
پرت گفتنی!+باز تو پیدات
همسایه
های لجباز
نویسنده : عسل.کاف
شد عنچوچک??_بی ادب.
+با ادب?مشو میخوام
ببینم این چه غلطی کرد ک
غلط کرد._احمق بای اصن.
+هری بری دیگه بر نگردی(
بعد درگیری با وجدان)تو
این هیری ویری هم دست
از مسخره بازی بر نمیدارم(
این االن منو بوسید?💋😳?
احمق حال بهم زن اییییییی
چندش?😩😣😣😣😣😣?
حالم بد شد عوووووووووق
تف کردم سمت راستم و جناب
گوالخ حال بهم زن و هول دادم
اونطرف اومدم برم که یادم افتاد
این از کجا فهمید که من شیشه ی
ماشینشو خورد کردم،نکنه جنه??
یا خود خودا بزا ازش بپرسم:
+هی گوالخ خان تو از کجا فهمیدی
من شیشه ماشینتو پودر کردم??
_خوب دروغ چرا همون روز که
جناب عالی شیشه ماشین بنده رو
خورد یا بقول خودت پودر کردی
با آرشام...
+استپ استپ آرشام همون اورانگوتانه؟
_تو رو همه از این اسمای زیبا میزاری؟؟
+به خودممربوطه خوب بقیش؟؟؟؟؟؟
_به خودم مربوطه?😏😏😏😁😁?
+اععع بگووووووووووووووووووو
_باشه چرا جیغ میزنی ؟؟؟؟؟
آره همون روز من و همون اورانگوتانه
داشتیم میومدیم که سوار ماشین خو
شگلم بشیم و بریم که دیدیم که یه نفر
که تو باشی با قفل فرمون زد شیشه رو
داغون کرد و یه یادداشتم گذاشت و سوار
ماشینش شد چن دیقه تو شوک بودیم وقتیم
که به خودمون اومدیم شما رفته بودید.همش
همین بود??
نمیدونم چرا به صورت ناخودآگاه ناخودآگاها
زدم تو گوشش?🙄دبختتو شوک بود وقتی از
همسایه
های لجباز
نویسنده : عسل.کاف
شک خارج شد پرسید:
_این االن برا چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟?😳😳😳😳?
+یک اینکه منو بوسیدی?و اینکه وقتی شیشه
ماشینتو شکوندم منو دیدی?🙄 سه اینکه دوس
داشتم?😝😝😝😝?
تا اومد دلیالرو واس خودش تجزیه و تحلیل کنه
یدونه محکم تر از قبلی زدم تو گوشش که برق از
سرش پرید?😝😝😇😇😇😇😳🙄🙄🙄🙄🙄?
میخواس لهم کنه که در رفتم و رفتم پیش نفس اینا..
نفس:داشتم با سولماز حرف میزدم که دیدم سوگل داره میدوعه طرف ما?صبانی بودم معلوم نبود کجاست االن پیداش
شده ریختش دیدنیه!?😡ومد نزدیک تر گفتم:
معلوم هس تو کجایی؟
چهار ساعته دارم دنبالت میگردم کجا بودی؟نگران شدم اه
_وای نفس نفس بگیر ?😐?
بریم خونه همچیو واست توضیح میدم?𑩅نم به باشه ایی اکتفا کردم تو فکر بودم که صدای یسنا منو به خودم اورد:
خب بچه ها وقت کیک و کادوعه??
همه دس زدن منم داشتم دس میزدم که یدفه بازوم کشیده شد برگشتم دیدم سوگله?🌸?
سوگل نگران بود با ترس بهم نگا میکرد دهن باز کرد و گفت:نفس بد بخت شدیییم?😓?
_میشه بفرمایید چرا بدبخت شدیم??
_نفش کادو کادو نگرفتیم?😰?
_واسه این نگرانی؟?ترس من گرفتم??
_چی کادو گرفتی؟ ?خیییییش خیالم راحتید?😝?
_خانوم راحتید بیا بریم پیش بقیه زشته?🂃?
دسشتو گرفتم و راه افتادیم سمت بقیه
کیکو خوردیم ولییی جاتون خالی عجججب کیکی بوداا?🍰?
)خخخخخ خل شدم_بودی عزیزم_باز تو پیدات شد نکبت خان??_نکبت عمته??_ندارم گمشو بزا باد بیاد??(بعد دعوا با وجی
جون رفتیم عکس بگیریم?ن ویسنا پیش هم واستاده بودیم که اون یارو اورانگوتانه هم اومد?چییییش نکبت??
_یسی ادم قحط بود این گودزیال رو دعوت کردی؟ ??
_عه عه نفس جهت اطالع این گودزیال پسر خالع منه??
من اینجوری شدم??
یسنا اینجوری??
اورانگوتانم طبق معمول اینجوری??
داشتیم عکس میگرفتیم من اومدن دستمو بلند کنم محکم یدونه زدم تو دهن ارشام?مدی نبود ولی خیلی حال داد??
حاال من اینجوری بودم?😑😬🔗?
ارشام اینطوری?😡😳😤?
_اااایییییییی دسسسستتتتم?🔕?
_?😳😳دی تو صورت من?ست تو درد میکنه??
_وا خب محکم زدم دردم اومد?ا این که عمدی نبود ولی حقته خوب کردم?😊?
همسایه
های لجباز
نویسنده : عسل.کاف
یعنی اگه دست خودش بود االن باید سر قبرم فاتحه میخوندین??
😑
باالخره نوبت کادو ها هم رسید من یه دستبند نازک طال گرفتم خیلی ظریف و شیک بود روشم نگین ریز داشت?😌?
یسناکادوی مارو باز کرد و گفت:
وااااییی بچه ها خیلی نازه مرسسی?😃?
_قابل خانوم خوشگل مارو نداره رفتم بوسش کردم بعدشم سوگی رف جلو و روبوسی و از این حرفا??
باالخره تولد یسنا به خوبی و خوشی تموم شد ما هم اومدیم خونه و جنااااازه شدیم???
فرداشم دانشگاه داشتیمم اوووف??
نفس:
با صدای االرم گوشیم از خواب پریدم? شروع کردم بلند بلند فحش دادن??
درینگ درینگ دررررینگ درییینگ
ایییی کوفت درینگ اییی درد دیرنگ ای حناق ۰۱ساعته درینگ واایییی من خوابم میااااااااد ??
همون موقع سوگل اومد و شروع کرد صحبت کردن :
واااییی نفس پاشو دیر میشه پاشوووووو
_سوگی جونه تو حسش نیست خوابم میاد بعد پتورو کشیدم رو صورتم??
_نننننفففففسسسسسسسسسس??
_اههههه باااشه بابا دهنتتتتو بنننننننننددد??
با هزار زور و زحمت بلند شدم رفتم صورتمو شستم و موهامو شونه کردم رفتم که حاظر شم ??
یه مانتوی مشکی تنگ خوشگل با شلوار سفید و مقنعه مشکی سرم کردم کوله سفیدمو همراه موبایل و سوییچ برداشتم رفتم
پایین?🚶?
_سوووووگگگگکلللل
_حنناااااق چرا داد میزنی؟
_بریم حاظری؟
_برویییم?🈝?
رفتیم دم در و کتونیای سفسد قشنگمو پام کردم و راه افتادیم سمت پارکینگ......
_اوووووف چقد گرمممه??
_نفس از صبح داری غر میزنی میزنم لهت میکنما??
_اه باشه بابا من ساکت شدم??
رسیدیم دم دانشگاه ماشینو پارک کردم و رفتیم تو حیاط?𑫌سنا و حنانه همون جای همیشگی نشسته بودن?فتیم
پیششون سالم و احوال پرسی کردیم و راه افتادیم سمت کالس?فتیم نشستیم سر جامون بعد از ده دقیقه جیگر
اومد)استاد??(
_سالم بچه ها امروز یه گروه بندی داریم واسه رفتن به مطب ها و جمع اوری اطالعات در مورد دندان پزشکی من خودم گروه
بندیتون کردم?𑨨عدم شروع کرد اسمارو خوندن:
محدثه صفری_امیر علی قربانی