؛

‏همه كه پراكنده می‌شوند ، صدای توی قبر می‌پیچد : - عبدی اُحَدوک؟ (بنده‌ی من تنهایت گذاشتند؟) غصه نخوری ها ! کنارت هستم از این به بعد خودم انیس توام . . - آیت الله‌مجتهدی

ما مرگمان حتمی‌ست ؛ میل تو کدام است ؟ :)

" تا آخرش باهاتم " به روایت تصویر . .

گفت : از مرگ نمی‌ترسم ، از من می‌ترسم . .

گوشِ جآن بسپار به امام خمینی'رھ :))

و دلتنگی مطلقِ قبر .

مدیر و مدبر ترین آدم دنیا هم ك باشی برای یه چیز نمی‌تونی برنامه ریزی کنی اونم مرگه !

بچه‌ها .. فقط بیاید دعا کنیم حال ایرانمون خوب شه 💔 .

برای چھارمین بار ، کتاب «آن سوی مرگ» خوندم ! :')

و خب کاش این بار غرق در زندگی دنیوی نشم و با مرگ زندگی کنم !🌿

' آن سوی مرگ '

-💔

یه فاتحه برای رفیق ما می‌خونید ؟ 🖤

اللّٰهُمَّ إِنْ حالَ بَيْنِي وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَىٰ عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي .

می‌گفت تنهایی خوبه اما احساس تنهایی خوب نیست و این به تو بستگی داره ك تو قبر احساس تنهایی بکنی یا نه . و شاید واسه احساس تنهایی نکردن زیر خاك تنها موندن بهتره . متوجه‌اید چی میگم ؟!

یه چیزی .. میشه میگفت ما اکثرا وقتی دلمون می‌گیره اینجا پست می‌ذاریم . این متقابله ؟ شمام دلتون می‌گیره به اینجا نگاه می‌ندازید ؟! ناشناس بگید ✨.

-

می‌گفت قبرستون پر از آدمایه ك منتظر موقعیت مناسب بودند . بهش بگو دوستش داری ؛ شاید دیگه نباشی .. نباشه :)

-

بچه‌ها اگر براتون مقدوره لطف کنید امشب برای یکی از اقواممون نماز لیلة الدفن بخونید 🖤 :) مریم محمدی فرزند حسین .

برای روزی که کسی نمی‌ماند ؛ برای لحظه‌ی گذاشتن آخرین لَحَد ؛ برای آمدن آن دو فرشته ؛ برای شب اول قبر ؛ برای روز و شب‌هایی که نیستیم ؛ برای همه‌ی آن روزها ؛ چیزی نخواهد ماند ؛ جز پیراهن‌ِ مشکی ؛ اشک‌هایی که ریخته‌ایم ؛ کوفتگیِ سینه‌مان بعد از سینه‌زنی ؛ و راه‌هایی که رفته‌ایم تا روضه! راستش را بخواهی جایی هم نداشته‌ایم . . هم‌زبانی نبودھ و کسی هم جز حسین نبوده . تا ما را تحویل بگیرد! برای امروز و همه‌ی روزهایی که نیستیم؛ فقط حسین می‌ماند و بس!

لطفاً کمك کن ..

کسی که دوسِت داشته باشه، همه جوره کنارت میمونه و هرجوری که بشه به دستت میاره ‏انقدر برای رفتنِ آدم‌ها داستان نسازید و خودتون رو بی‌جهت قانع نکنید ‏موندنی میمونه ‏رفتنی هم زودتر از چیزی که فکرش رو کنی میرہ ! - قصہ ی رفتن ِ #موقت