ᵐʸ ᵍᵒᵈ ᶤᵐ ˢᵘʳᵉ ᵗʰᵃᵗ ʸᵒᵘ ˡᵒᵒᵏ ᵃᶠᵗᵉʳ ᵐᵉ
خدایا من ایمان دارم کـہ تو هوامو دارے:) 🎈
@deel_neshin ❰̶͞🖤̶͟͞❱.͜.
God ,There is a god of bad guys
خدا، خدای آدمای بدم هس:) 🎈
@deel_neshin ❰̶͞🖤̶͟͞❱.͜.
Trust in God Most sturdy Hope...!
اعتماد به خدا محکم ترین امید است🌼✨
@deel_neshin ❰̶͞🖤̶͟͞❱.͜.
#ماجرای_انتقال_پیکر_شهید_کاوه_به_ارتفاعات_حاج_عمران
عبدالله یاسگر از رزمندگان لشکر ویژه شهدا است که در طول دوران خدمت سربازیاش در سالهای 63 تا 65 در این لشگر حضور داشته است. وی که به عنوان راننده آمبولانس در این لشکر خدمت کرده است، خاطراتی از سردار شهید «محمود کاوه» فرمانده لشکر ویژه شهداء دارد که خواندنی است:
در ابتدای خدمت سربازی در تیپ مالک اشتر بودم اما با تعریفهایی که از شجاعت و دلیری شهید کاوه شنیده بودم موفق شدم با اصرار و گریه فراوان به عنوان راننده آمبولانس در خط مقدم وارد لشکر ویژه شهدا شوم و از نزدیک با فرمانده این لشکر آشنا شدم.
شهید کاوه فرماندهای شجاع و لایق بود، آنقدر معرفت در دریای وجود او موج میزد که هر زمان عملیاتی انجام میگرفت نخستین فرد حملهکننده به سمت دشمن بود و دوشادوش رزمندگانش به مبارزه میپرداخت.
با سرعت و دقت عملی که در رانندگی داشتم، بارها شهید کاوه را در شهرهای مختلف غرب کشور جابهجا کردم حتی در مریوان با وجود کمینهای زیاد ضدانقلاب در طول مسیر به دنبال طرح و اجرای برنامههای نظامی خود بود.
برای شرکت در جلسهای که با حضور فرماندهان نظامی در تهران برگزار شده بود، شهید کاوه را به تهران رساندم. او پس از اتمام جلسه برای استراحت شبانه خود به داخل ماشین آمد و به همراه من خوابید. هر چه مسئولین نظامی اصرار کردند که به داخل پادگان برود و شب را آنجا استراحت کند اما داخل ماشین خوابید.
در مسیر دیگری یکی از همرزمانش را با چنان سرعتی در مریوان به پیش او رساندم که وقتی سرعت بالای کار را دید، شگفت زده شد و مرا در آغوش گرفت و تشویقم کرد. او همانند پدری بود که در برخورد با رزمندگانش همچنان عشق میورزید.
هر زمان که ما نیروهای ضدانقلاب را دستگیر میکردیم، شهید کاوه در بازجویی از آنها به خوبی تشخیص میداد که سخنانشان راست است یا دروغ چرا که مدتی را با آنها همکاری کرده بود و شناخت خوبی از آنها داشت.
زمانی که برای انتقال پیکر شهید کاوه به بالای ارتفاعات حاج عمران رفتم، آتش سنگین دشمن به طور مستقیم و غیر مستقیم بر سر نیروهای ما میریخت، چرا که دشمن متوجه شهادت شهید کاوه شده بود و به هر طریق درصدد بود تا جنازه شهید کاوه را تصاحب کند. برادران عسگری و تاتار، شهید کاوه را به عقب آوردند. به گونهای که پشتاش زخم برداشته بود چرا که آتش دشمن سنگین بود.
زمانی که به آمبولانس رسیدند، تیرهای مستقیم دشمن به سمت من شلیک میشد. هر طور بود آمبولانس را به راه انداختم، تیرهای مستقیم دشمن به سمت من شلیک میشد و خبر از این داشت که آنها میدانند کاوه در داخل ماشین من است. با سرعت بالایی مسیر خط مقدم تا محل استقرار بهداری را طی کردم، زمانی که به داخل مقر لشکر ویژه شهدا رسیدم همه به دنبال نجات کاوه بودند اما دریغ؛ چرا که او در همان لحظات اول بر اثر ترکشی کوچک به پشت سرش به شهادت رسیده بود. بعد از حضور برادر دشتی و اعلام شهادت شهید کاوه، او را به ارومیه انتقال دادند و برای تشییع جنازه به مشهد فرستادند.
@deel_neshin
#علامه_حسن_زاده
آن كه مى پندارد كارى برتر از خود شناسى و خداشناسى است , چيست ؟ !
@deel_neshin
یادت نرود بانو!
هربارکه از خانه پابه بیرون...[🌱]
میگذاری گوشه ی چــــ[😍]ــــادرٺـ رادر دست بگیر...
وآرام زیرلب بگو:
✨"هذه امانتک یا فاطمـ💙ــة الزهراء"
@deel_neshin ❰̶͞🖤̶͟͞❱.͜.
میدانی؟ترجیح میدهم خالقم مرابپسنددوقتی او مرا بپسندد دیگر
به نگاه دیگرے نیاز ندارم
از من میشنوے تو هم خودت
را حرام چشم هاے خیابانے نڪن🌼🌾
@deel_neshin ❰̶͞🖤̶͟͞❱.͜.
🌸 ♡بانـو♡
زیباترین پنجره ی دنیا
قاب چادر توست❤️
وقتی چادرت را کمی روی صورتت می کشی!!!
و با غرورتمام از انبوه نگاه
نامحرمان عبور میکنی😌✨
@deel_neshin
↫در ایـטּ زمانہ
اگربہ خاطر"حـرف مــردم" تغییرڪنی⇣
ایـטּ جماعت هر روز تو را یڪ جور
دیگر مےخواهند↶
ولـ↯ـی
لبخنـ❥ـد خالق را بہ هر حرفےترجیح بده:) ☃
#حجاب را"عاشــღــقانہ"انتخاب ڪن🌱✨
@deel_neshin ❰̶͞🖤̶͟͞❱.͜.
#شهادت
یازدهم شهریور ماه 1365 روح این سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقیه الله الاعظم (عج) در عملیات کربلای2 بر بلندای قله 2519 حاج عمران به پرواز درآمد و دل صخره و کوه، یاد و خاطره شجاعتهای بینظیر او را در خود ثبت کرد. آن روز، کاوه مزد جهاد را دریافت کرد و به بارگاه عز الهی فرا خوانده شد.
ویژگیهای درخشنده کاوه در تمام مدت خدمتش و در تصدی مسؤلیتهای مختلف، درسی بس بزرگ است.
امید است با بکارگیری آنها و آراسته شدن به آن سجایای اخلاقی، خود را برای دفاع از حریم اسلام و ارزشهای متعالی آن همواره مهیا و آماده سازیم.
@deel_neshin
#علامه_حسن_زاده
آن كه چند روزى كشيك نفس خود بكشد و صادرات و واردات آن را مواظب باشد بدرد خود مى رسد و چاره درمانش مى كند .
@deel_neshin
اے انسان!
تو کـہ میدانے پروردگارت نعمت را در حق تو تمام کرده و هر آنچـہ دارے از آنِ اوست!چرا بـہ او روے نمے آورے و بـہ سخنانش گوش نمیکنے؟! چـہ چیز تورآ در برابر پروردگارت مغرور ساختـہ؟! همان پروردگارے کـہ تورآ آفرید و بـہ تو صورت و پیکرے داد کـہ تمام اجزایش متناسب و متعادل اند؟!
[انفطار آیه 6]
@deel_neshin ❰̶͞🖤̶͟͞❱.͜.[🚥]
#خاطره_ی_مادر
خاطرهای از مادر شهید کاوه:
اسمش برای مکه درآمد. اما نمی رفت. مادرش دوست داشت محمودش حاجی بشه.
پرسید: خب مادر چرا نمی ری؟ گفت: اگر من برم و برگردم ببینم توی همین مدت ضد انقلاب حمله کرد، یک عده رو کشته، یه جاهایی را گرفته، که نبودن من باعث این ها شده، چی دارم جواب بدم؟ جواب خون این بچه ها رو کی می ده؟
@deel_neshin
#علامه_حسن_زاده
إلهی، اگر چه درویشم، ولی داراتر از من کیست، که تو دارایی منی.
@deel_neshin
اے انسان!
-چگونـہ جرأت کردے گناه کنے؟!
-چگونـہ در برابر پروردگارت فریب خوردے و چگونـہ کمر بر نابودے خودت بستـہ اے؟!
-آیا نمی خواهے دردت را درمان کنے؟!
-نمے خواهے از خواب بیدار شوے؟!
-تو کـہ براے دیگران دلسوزے میکنے نمیخواهے براے خودت دلسوزے کنے؟!
-میبینے کسے از درد به خود مے پیچد؛دلت مے سوزد برایش!
-پس چرا به فکر خودت نیستے؟! مگر عزیز تر از خودت هم کسی هست؟! چگونـہ میخواهے درد خودت را تحمل کنے و بر بلاهایے کـہ بر سرت مے آید صبر کنے و زمانے کـہ بـہ حال خودت گریـہ میکنے، بـہ خودت تسلاے خاطر بدهے؟!
-چگونـہ بیم شبیخون خشم حق تورا از خواب غفلت بیدار نمے کند؟! درحالے کـہ با گناهانت در راه هاے قهر و سلطـہ او افتاده اے؟
[نهج البلاغه :خطبه 223]
@deel_neshin ❰̶͞🖤̶͟͞❱.͜.[🚥]