مثل بارانِ بهاری که نمیگوید کِی،
بی خبر در بزن و سَر زده از راه برس...
- آرش مهدی پور
من کور شدم، پیرهنش را نفرستاد
یکبار نشد گریه اثر داشته باشد
#حسین_دهلوی
#گوشه_نشین
چای دم کن، خسته ام از تلخیِ نسکافه ها
چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است
#حامد_عسکری
سوزد مرا ، سازد مرا ، در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا ، بیگانه از خویشم کند
رهی معیری.
«خیال میکردم مرگ پدیدهای است مربوط به بدن آدم، حالا میفهمم که فقط یکی از احوال روحی آدم است.»
ویلیام فاکنر.
«وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِكْرِكَ عَنْ كُلِّ ذِكْرٍ»
دلهای ما را از ياد هر چيز ديگر به ياد خود
مشغول دار.
صحیفهٔعزیزسجادیه، دعای۱۱ام.
از قیامت همه ترسَند و من آنجا شادم
به اُمیدی که در آن معرکه دیداری هست ...
مکرمِاصفهانی.