همهی ما روح های گمشدهای هستیم، در شب"
سرگردانیم، در ذهن خودمان گرفتار شدهایم.-
هدایت شده از کتابخانه یک شوریده...!
و زمانی شده است
که به غیر از انسان،
هیچ چیز ارزان نیست...
حمید مصدق
وقتی که زندگی من هیچ چیز نبود،
هیچ چیز به جز تیکتاک ساعت دیواری
دریافتم؛
باید، باید، باید
دیوانه وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچ کس نیست..!
|فروغ فرخزاد
در رختخوابم میغلتم،
یادداشت های خاطرهام را بر هم میزنم.
اندیشه های پریشان و دیوانه مغزم را فشار میدهد.
پشت سرم درد میگیرد...تیر میکشد،
شقیقههایم داغ شده...به خودم میپیچم؛ لحاف رو جلوی چشمم نگه میدارم..فکر میکنم....
خسته شده ام؛
خوب بود میتوانستم کاسهی سر خودم را باز کنم و همهی این تودهی نرم خاکستری پیچ پیچِ کلهی خودم را درآورده بیاندازم دور... بی اندازم جلوی سگ.
هیچ کس نمی تواند پی ببرد، هیچ کس باور نخواهد کرد..
به کسی که دستش از همه جا کوتاه شده است میگویند برو بمیر. اما وقتی که مرگ هم آدم را نمیخواهد.
وقتی که مرگ هم پشتش را به آدم میکند، مرگی که نمی آید و نمیخواهد بیاید.
همه از مرگ میترسند، من از زندگی سمج خودم؛
| زنده به گور
| صادق هدایت