حیف که کتاب زندگی ام خالی است از واژه ای. اما حجوم ناگهانی جوهر های غلتان را چه کنم؟
میدوند بر روی جادهی کاهی های کاغذ و کاغذ سیاه میشود. مانند زندگی ام. عجیب شد نه؟ هر دو باهم ارتباط دارند. دفتر زندگی که از فرکانس های اعمال منِ در زندگی الهام میگیرد. لحظه ای بعد، هم زندگی ام هم واژه هایم هم تصاویر پیش چشمم و در اخر حتی خودم هم سیاه میشوم. و دفتر زندگیم هم پر میشود از گره های سردرگم جوهر سیاهِ وجودم.
#ماه_نوشت
بعضیها انگار پول میگیرن تا هرچی تو ذهنشونه به زبون بیارن وگرنه که همچین چیزی ممکن نیست.
اینکه انقد با ورژن واقعی خودم، در مجازی تفاوت دارم رو درک نمیکنم.
در حدی که یهو بعضی از بچه ها میان میگن بهت نمیاد از استیکر و این چیزا استفاده کنی یا نظری بدی:::
-خیال دیدنت چه دلپذیر بود؛
جوانیم در این امید پیر شد، نیامدی و دیر شد..
|هوشنگ ابتهاج
هدایت شده از کتابخانه یک شوریده...!
Life is like a chess game
And
I don't know how to play chess
هدایت شده از شاعرِ آیینهها
لحظهها به شدت کند و تلخ شدن، اما فرصت ها به سرعت میگذرند.
شاعرِ آیینهها
لحظهها به شدت کند و تلخ شدن، اما فرصت ها به سرعت میگذرند.
پاییز دقیقا همین مصداق بود..