eitaa logo
شاعرِ آیینه‌ها
265 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
24 ویدیو
1 فایل
در بهبه‌ی جریان بی‌روح اطراف؛ من زندگی می‌کنم در اعماق جنگل ذهنم! در اینجا همه پیمان می‌بندیم برای باهم بودن، ما‌ گوش می‌سپاریم به‌موسیقی طبیعت، قدم‌ می‌زنیم در میان پیچک‌های سبز‌رنگ ‌و سرمی‌کشیم فنجان‌تلخ زندگی را؛
مشاهده در ایتا
دانلود
شاعرِ آیینه‌ها
دیگر نمی‌یابد مرا، روزی اگر بیاید.
با یادِ او از گورِ من گل‌های غم برآید.
‏خاورمیانه را به تقلید چشمان شرقی تو ساخته‌اند؛‏ پر التهاب، اندوهگین، خسته و زیبا. -نزار‌قبانی
-من از سلاله‌ى درختانم تنفس هواى مانده ملولم مى‌كند پرنده‌اى كه مرده بود بە من پند داد كه پرواز را بە خاطر بسپارم.
من ازت رنجیدم. اما تو رنجشِ نگاهم رو حس نکردی. که این خیلی عجیبه. چرا که در روزهای دور، حتی اگه فرسنگ‌ها فاصله‌ بینمون قرار داشت، غمم رو احساس میکردی و با آغوشت، دستات و واژه‌ها تسکینم میدادی. و حالا من دارم غرق میشم در غمی که موجبش تویی، اما تنها راه تسکینش هم تویی. و تو با قهوه‌ای چشمات، زل میزنی توی چشم‌هام، درد رو میبینی اما درک نمی‌کنی. و هنگامی که چشمات نورِ خودشون رو ازم دریغ میکنن و دستات گرماشون رو از من میگیرن، من ذره ذره آب میشم. من به تلخیِ قهوه‌ی چشمات معتاد بودم. و این اعتیادِ تلخِ شیرین حتی با دوری هم فراموش نمی‌شه‌. چون که ذهن من با واژه‌ها، اعداد و عطر‌ها به تو فکر میکنه‌. من حتی با نگریستن به انعکاسِ کالبدِ مغمومم در آیینه هم تو رو به خاطر میارم. تو نه تنها کالبدم رو به تاراج کشوندی، بلکه ذهنم رو هم با تنها اندیشیدن به خودت به اسارت کشوندی. تو من رو مسموم کردی. و من دیر فهمیدم که قهوه‌ی چشمات، به سیانور آغشته بود.