امروز:
چای، شعر با صدای فروغ، نجوایدرختها، تپشهای ناامیدانهی قلب و اشکهای جاری از دیده.
دیدم که پوست تنم از انسباط عشق ترک میخورد.
در یکدیگر گریسته بودیم؛
در یکدیگر تمام لحظهی بیاعتبار وحدت را، دیوانه وار زیسته بودیم.
-فروغ فرخزاد.