از سیاهی چرا حذر کردن
شب پر از قطره های الماس است.
آنچه از شب به جای می ماند،
عطر سکرآور گل یاس است.
آه ، بگذار گم شوم در تو
کس نیابد دگر نشانهی من
روح سوزان و آه مرطوبت
بوزد بر تن ترانهٔ من
آه ، بگذار زین دریچهی باز
خفته در پرنیان رویاها
با پر روشنی سفر گیرم.
بگذرم از حصار دنیاها
دانی از زندگی چه می خواهم.
-فروغِ فرخزاد.