eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
37هزار عکس
8.8هزار ویدیو
826 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
همچون نسیم صبح و سحرگاه می رود هر کس میان صحن حرم راه می رود از هرچه غصه دارد و غم، می شود رها هر سائلی به خدمت این شاه می رود وقتی فرشته های حرم بال می زنند از سینه های شعله زده آه می رود اینجا بهشت روی زمین فرشته هاست از کوی تو فرشته به اکراه می رود خورشید در طواف حرم، وه! چه دیدنیست هر شب به پای بوسی آن ماه می رود راه ورودی به قلب توست حاجت رواست هرکه از این راه می رود ": و شاهدند ما از کسی‌ به‌ غیر تو حاجت‌ نخواستیم♥️ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
آفرینش ز ازل سر به گریبان تو بود چرخ گردون، چو یکی گوی به دامان تو بود خاک پای تو گِل آدم و حوّا گردید خضر از خانه به دوشان بیابان تو بود رفت فرزند فدای تو کند ابراهیم نوح را در دل دریا، غم طوفان تو بود موسی آن دم که عصا بر دل دریا میزد یکی از سوختگان لب عطشان تو بود عیسی آن لحظه که بر اوج سما کرد عروج نگهش سوی زمین، بر تن عریان تو بود چشم یعقوب که بر یوسف خود می‌افتاد یاد داغ پسر و دیده گریان تو بود عضو عضو بدنت را چو نبی می‌بوسید نگهش یکسره بر زخم فراوان تو بود تن پاک تو به گودال و سرت زیب تنور یاد آن شب، که دو جا فاطمه مهمان تو بود نه فقط غربت تو بود شب یازدهم صبح هم صحنه ای از شام غریبان تو بود بعد از آنی که پیمبر دو لبت را بوسید چوب، عاشق پی بوسیدن دندان تو بود : 💔 بگو چگونه فروشم غمت به شادیِ عالم؟ که شادیِ دو جهآن دادم و غمِ‌تو خریدم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
آهم چرا از سوز هجرت آتشین نیست قلبم چرا چون قبل از دوری غمین نیست تو نیستی! من بی خیال بودن تو بی عارم و از ننگ داغی بر جبین نیست من را همیشه در بدی می‌بینی اما دیگر شرار قهرت آقا در کمین نیست حق می‌دهم از من، تو برداری نظر را میدانم از لطف تو سهمم بیش از این نیست انقدر  که غیر از تو را با چشم دیدم چشمم دگر با گریه در روضه قرین نیست دیگر ندارم انتظار دیدنت را تقدیر این آلوده‌دامن اینچنین نیست تنها مسیری که نجات من در آن است جز کربلای روزهای اربعین نیست روضه بخوانم! مادری جانسوز می‌گفت بعد از حسین ام البنین، ام البنین نیست : ترسم رَوَم از دست اگر روی تو بینم زین سان که شَوَم مست ز نام تو شنیدن سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
خدا کند که نرانند عبد سر به هوا را به نوکری بنویسند نام و منسب مارا خدا کند که نگیرند اشک چشم غلام و خدا کند که نگیرند طبع شعر گدا را اگر بناست که روزی زنم زغیر شما دم همان به است بگیرند این طنین صدا را فقط نه اینکه طنین صدای بی تو نخواهم خدا گواست نخواهم دگر ز نای نوا را نرفته است زیادم هنوز اینکه چه بودم و اینکه باز نراندی منه تمام خطارا هزار مرتبه دادی تو ابرو به دو عالم همین غلام سیاه به شهر، شهره نمارا در این مسیر گدایی تمام کرده ای آقا به حق نوکرخود لطف و بذل و جود و عطا را تمام هست، دخیلت، همین نشانه که دارد چقدر دست کریم تو با فقیر مدارا به حال و روز خودم هی نگاه میکنم آقا چه قدر خوب خریدی گدای بی سرو پارا : مڹ و خورشید نشستیم و توافق کردیم صبح را با طپش اسم  تو  آغاز  کنیم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
علی شدی که غلام و فقیرتان باشیم امیرمان بشوی و اسیرتان باشیم علی شدی که بخوانند حیدرت مولا اسیر رزم به مانند شیرتان باشیم علی شدی که گدا زیر دینتان برود نمک چشیده ی خیر کثیرتان باشیم نوشته اند امیری فقط به قامت توست نوشته اند که باید حقیرتان باشیم  بناست تا به ابد سر بلند باشی و بناست تا به ابد سر به زیرتان باشیم علی شدی پدر خاک باشی و ما هم فدای این لقب بی نظیرتان باشیم خوشیم تا که جهان هست نوکرت باشیم و مست باده ی خمّ غدیرتان باشیم : برای بردن نامت لبم بُرّان‌تر از تیغ است همیشه نامِ را فقط مردانه آوردم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخیر، روزتون معطر بنام
از بس که حُسن نام تو شد مشق جوهرم عطر بقیع می وزد از باغ دفترم شوق بهشت سهم بقیه، ز من مخواه از گندم مزار شما ساده بگذرم مسکین، یتیم، اسیر، همه زود آمدند مثل همیشه در صف این خانه آخرم نقش است بر کتیبه خلقت هو الکریم ثبت است بر جریده عالم هو الکرم من خواب دیده ام پس از آبادی بقیع نذر ضریح توست النگوی مادرم آنقدر حلقه بر در این خانه کوفتم حالا خودم کلون قدیمی این درم گفتند سائلان که پس از تو کجا رویم گفتی که این شما و سرای برادرم اینها دو واژه اند که با هم غریبه اند بر صفحه چون دو خط موازی: حسن، حرم : تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن تا ابد هرچه خلیفه ست به قربان علی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
چه بگویم به تو ای ماهِ شب پنهانی تو در آینه ی من یکسره نور افشانی من که در خلوتِ خود شکوه ی دل وا نکنم چون که بهتر ز خودم دردِ مرا میدانی غیر تو هیچ دلی محرم اسرار نشد تو فقط دفتر اسرار مرا می خوانی خواهم ای دوست که روزی به وصالت برسم غم بشکسته دلان را تو فقط درمانی تا پُر از شور تماشای تو گردد چشمم لحظه ای رخ بنما آینیه ی عرفانی خسته ام در شب تردید، تو آبادم کن که نصیبِ دل من بی تو بوَد ویرانی من به دیدار تو از پنجره ها سرشارم در شبِ سرد دلم آینه ی تابانی : تا به کی باشی و من پی به حضورت نبرم آرزوی منی، ای کاش به گورت نبرم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
باران گرفته، دل، چمدان مسافر است       ها، اضطراب عادت مرغ مهاجر است می‌گوید: «از نشاط جهان دلگرفته‌ام           یک تکه از غم تو برایم جواهر است» هی می‌رود، می‌آید و هی غصه می‌خورد     از اینکه تو نخواهی‌اش آشفته خاطر است با این همه خوش است که شاید بخواهی و این سال آخری همه دیدند زائر است پلکـش که گرم می‌شود، این گوشه ی حرم   بازار خط و ساحت فال تو دایر است تو دلبرانه می‌گذری از دل نسیم     دل آهوانه گمشده‌ی این مناظر است ذوقی که ریخته‌ست در آواز کائنات            یک گوشه از ترانگی روح شاعر است روحی که شرحه شرحه تو را دور می‌زند       روحی که رنجدیده‌ی بغض معاصر است وا کرد پلک و دید کنار ضریح توست           آغاز عاشقی‌ش همین بیت آخر است : شهر مشهد بی حریمش خانه‌ای متروکه بود ماه رخشان، قرنها منت سر ظلمت گذاشت سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
به فدای تو و چشمان ز گریه تر تو آمده از سر شب گریه کند نوکـر تو پای شش گوشه ی تو نیستم اما صدشکر میـزنـم سینه کنار عـلـم و منبـر تو سرخود دادی و این شد که سرافراز شدی پسر فاطمه عـالـم به فدای سرتو هرچه دارم بدهم پای غمت میارزد تاکه یک‌گوشه ی چشمی بکند مادرتو دست من نیست اگر دست بدامان توام آنقدر لطف به من کرده علی اکبر تو چون گرفتاری من را تو فقط میدانی نذر کردم که بخوانم زعلی اصغر تو نوکری کردن من ارث پدرمادری است پدرم کـرده وصیت نروم از در تو تو اجازه بدهی روضه بخوانم دوسه خط روضه ی مشک و عَلَم، روضه ی آب آورتو : 💔 نبر، نطلب، من هنوز می گویم: فـدای نام تؤام، صاحب اختیاری تو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
به فدای تو و چشمان ز گریه تر تو آمده از سر شب گریه کند نوکـر تو پای شش گوشه ی تو نیستم اما صدشکر میـزنـم سینه کنار عـلـم و منبـر تو سرخود دادی و این شد که سرافراز شدی پسر فاطمه عـالـم به فدای سرتو هرچه دارم بدهم پای غمت میارزد تاکه یک‌گوشه ی چشمی بکند مادرتو دست من نیست اگر دست بدامان توام آنقدر لطف به من کرده علی اکبر تو چون گرفتاری من را تو فقط میدانی نذر کردم که بخوانم زعلی اصغر تو نوکری کردن من ارث پدرمادری است پدرم کـرده وصیت نروم از در تو تو اجازه بدهی روضه بخوانم دوسه خط روضه ی مشک و عَلَم، روضه ی آب آورتو : 💔 نبر، نطلب، من هنوز می گویم: فـدای نام تؤام، صاحب اختیاری تو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، . @Quranahlebayt
سلام، زائر این کوچه را بیا بپذیر به صد امید به تو رو زدم مرا بپذیر خدا حواله ی من را به جمکران داده مسافر آمده آقا تورو خدا بپذیر نیازمند تو هستم ردم نکن آقا نگاه کن به در خانه ات گدا بپذیر به ناله ی ارنی الطلعة الرشیده ی من که التماس مرا موقع دعا بپذیر ببخش هر غلطی کرده ام نفهمیدم ببین که نوکرت افتاده بی نوا بپذیر نشسته ام به امیدی که پاخور تو شوم دم عبور سرم را به زیر پا بپذیر اگر چه دور شدم از حرم، گدایت را برای خدمت زوار کربلا بپذیر تورا به سفره ی رنگین روضه های حسین فقیر اگر که رسیده به این سرا بپذیر : به‌وقت‌ صبح‌ قیامت، که‌ سر ز خاک برآرم به‌گفتگوی تو خیزم‌، به‌ جستجوی تو باشم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
وقتش شده، كه دل به غمت مبتلا شود راهـی به سوی تربت كرب و بلا شود آن تربتی كه هركه نظر كرد، ديده‌اش گريان برای شاهِ سر از تن جدا شود فرقی نمی‌كند كه گدايت كجايی است آقا،به يک نگاهِ شما هر گـدا شود باب الحوائجی كه كنار تو خفته است بی شک به دست او گره بسته وا شود آئينه ی دلی كه شده تار، از گناه با اشک و ناله در غمت آقا جلا شود مُـزدِ رسالتِ نَـبـی اصلأ روا نبود با سنگ و تيغ و نيزه و خنجر ادا شود جز كـربلا و كـوفـه و شـامِ بلا و غـم بر ميهمانِ خود ستم اینسان كجا شود رأس حسین و بزم شرابی و خيزران در پيشِ چشم زينب كبری بپا شود جان ميدهد رقیه در آندم که ناگهان با حـنـجـرِ بريـده، لـبش آشنـا شود : لطفِ شیرِ مادر و نانِ پدر دارم اگر تا که گفتم واحسینا چشمهایم گریه کرد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام