eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.5هزار عکس
8.5هزار ویدیو
801 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 🔸به حبیب گفتم: وضع خط خوب نیست، گردان را ببر جلو 🔹آهسته گفت: بچه‌ها به خاطر خوردن کنسرو فاسد همه مسموم شدند...! ▪️امکان برگرداندن آن ها به عقب نبود. ▪️بچه‌ها با همان حال خراب شش روز در حال دفاع بودند... 🔹حبیب گفت: اگه می‌تونی یکی از بچه‌های مجروح را ببر، 🔸گفتم: صبر کن با بقیه بفرستشون عقب. 🔹حبیب اصرار کرد. سابقه نداشت تا آن روز حبیب با من بحث کند. 🔸گفتم: باشه... ▫️دیدم با احترام زیاد، نوجوانی را صدا زد. ترکشی به اصابت کرده بود و جای زخم را با دست فشار می‌داد. سوار شد، تا حرکت کردم صدای اذان از رادیو ماشین بلند شد. تصمیم گرفتم کمی با این نوجوان حرف بزنم. 🔸گفتم: برادر اسمت چیه؟ 🔹جواب نداد. نگاهش کردم، دیدم رنگ به رو نداره و چیزهایی می‌گوید. فکر کردم لابد اولین بار جبهه آمده و زخمی شده، کپ کرده. برا همین دیگه سوال نکردم‌. 🔸مدتی بعد مودب و شمرده خودش را کامل معرفی کرد. 🔹گفتم: چرا دفعه اول چیزی نگفتی؟ 🔸گفت: ▫️نگاهش کردم. ▪️از زخمش می‌زد بیرون... 🔹گفتم: ما که رو به قبله نیستیم. 🔹تازه پسرجون بدنت پاک نیست. 🔹لباست هم که نجسه... 🔸گفت: حالا همین نماز را می‌خونیم تا بعد ببینیم چی میشه و ساکت شد. 🔹گفتم: نماز عصر را هم خوندی؟ 🔸گفت: بله 🔹گفتم: خب صبر می‌کردی را ببندند. بعد لباست را عوض می‌کردی، اون وقت نماز می‌خوندی. 🔸گفت: معلوم نیست چقدر دیگه تو این دنیا باشم. فعلا همین نماز را خوندم. رد و قبولش با خدا. 🔹گفتم: بابا جون تو چیزیت نیست. یک جراحت مختصره، زود بر می‌گردی پیش دوستات... 🔺با خودم فکر کردم یک الف بچه احکام نماز را هم شاید درست بلد نیست، والا با و تو ماشین که معلوم نیست کدوم طرفه نمی‌خونه. ▫️در اورژانس پیادش کردم. 🔹گفتم: باز همدیگر را ببینیم بچه محل! 🔸گفت: تا خدا چی بخواد. با برانکارد آمدند ببرنش. 🔹گفتم: خودش می‌تونه بیاد زیاد زخمش جدی نیست فقط سریع بهش برسید. ▪️بیست دقیقه‌ای آن جا بودم. ▪️بعد خواستم بروم رفتم پست اورژانس 🔹پرسیدم: حال مجروح نوجوان چطوره؟ 🔺گفتند: 🌹 با را روی هم گذاشت و رفت... 😭 💥تمام وجودم لرزید. بعدها نواری از شنیدم که پاییز ۶۰ در تجلیل از رزمندگان فرموده: 📢 خوب گوش کن چه می‌گویم. 🔆من می‌خواهم به تو یک بدهم که در این معامله سرت کلاه برود! ♦️من حاضرم یک جا و و و و را و در عوض آن را که تو در و خوانده‌ای ▫️ 🔺آیا تو حاضر به چنین معامله‌ای هستی؟! 🌸🌸🌸 ◀️خاطرات سردار شهید دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist