eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
8.3هزار ویدیو
757 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
هرکس که در معامله با دوست غم خرید حتی اگر زیاد خریده ست، کم خرید قبل از الست بود که ما گریه کن شدیم ما را برای روضه ی خود در عدم خرید اصلا دلیل خلقت ما نوکری اوست این شد که در دل همه ی ما حرم خرید گفتیم روسیاهی ما را نمی خرد دیدیم از قضا همه را با کرم خرید قیمت گرفته بود دل رو سیاه ما وقتی حسین میوه ی گندیده هم خرید یک قطره اشک شافع روز قیامت است ما را حسین فاطمه با این رقم خرید در استکان ساده چرا چای می خوریم؟ باید برای مجلس او جام جم خرید خواهیم دید روز قیامت که فاطمه یک قوم را به نرخ دو دست قلم خرید : 💔 تمام عُمر نَهَم سر به خاک این درگاه که لحظه‌ای تو کنی زیر پای خویش نگاه سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
يک عمر، انتظار، مرا پير کرده است دنيا مرا دوباره زمين گير کرده است شب در سکوت مبهم خود آفتاب را در چشم کور صاعقه زنجير کرده است از ابرهای تيره بپرسيد اين سؤال: خورشيد اين قبيله چرا دير کرده است؟ هر وقت از زمانه تو را کرده ام طلب در پاسخم اشاره به تقدير کرده است آيينه ای شکسته به همراه بادها نام تو را شنيده و تکثير کرده است برگرد ای حماسه ی جاويد روزگار حال خوشم بدون تو تغيير کرده است اين جمعه کاش بشنوم از سوی آسمان "شاعر! دعای عهد تو تأثير کرده است" : عیب از ماست که هر صبح نمی‌بینیمت چشم بیمار شده تار شدن هم دارد...😔 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير معطر بنام
پر شده از خونِ دل در سینه ام انبارها خیس شـد پیراهنم از بارش رگبارها من به خواب غفلتی سنگین فرو رفتم، ولی باز راهم داده ای در مجلس بیدارها من خرابش کردم و فورا درستش کرده ای آبرویم را خریدی بارها و بارهـا با وجود نوکرانی چون رسول ترکها در حریمت اسم ماها میشود کم کارها رنگ و بویی که گرفتم از قبال نوکریست نوکری ات گـُل بسـازد از تمام خارها جان من قربان پَرهای علامتهای تو ای به قربان علمدارت، عَلـَم بردارها وای عجب صحن وعجب گلدسته هاوگنبدی بوسه باید داد بر دست همــه معمارها : 💔 ای كه همه نگاهِ من،خورده گره به روی تو تا نرود نفس زِ تن، پا نكشم زِ كوى تو... سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
امشب به رنگ فصل خزان گریه می کنیم هم ناله با زمین و زمان گریه می کنیم هر چند گفته اند که آرام گریه کن اما بلند و ضجه زنان گریه می کنیم امشب که خانه ی دلمان غم گرفته است مـانند ابـرهـای روان گریه می کنیم هم پای کوچه های مدینه نشسته ایم با روضه های تازه جوان گریه می کنیم تازه جـوان و قـدِ کمانی تعجب است از غصه های قـدِ کمان گریه می کنیم داریم پای روضه یتان پیر می شویم امـا هنـوز از غـمـتـان گریه می کنیم این خانه ی غمیست پر از غربت بقیع از داغ قـبرهای نهـان گریه می کنیم آری دوباره بر سر سفره نشسته ایم امشب برای مادرمان گریه می کنیم : روی سیلی خورده‌ی شهادت میدهد از مظلوم تر مردی در این دنیا نبود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
پس از مصیبت در، در بدر شدم، مـادر همین که از خبرت با خبـر شدم مـادر نوشته اند، چهل تن به یک نفر من هم اسیر صـورت آن یکـــ نفر شدم مـادر میان شعله ی آتش چه آمده به رخت؟ که من ز داغ رخت شعله ور شدم مـادر چه آمده به سرت؟ باز چهره پوشاندی دوباره زخمـیِ زخـم بصر شدم مـادر حسن نگاه به دیوار خـانه می نالـد شهید روضه ی مسمار در شدم مـادر نشسته ام، که تو شبـها دگر نمی خوابی شکـسته ام ز غـمـت، پیرتر شدم مـادر رَهَم دهید به خـانه، که بی لیاقت مـن به روضه خوانیتان مفتخر شدم مادر دعـا کـنید بـرایـم بـه حـق چــادرتان نیازمـند دعــای سحــر شدم مــادر شمـا که عـازم راه سفـر شدی مــادر پس از شما چقدر در بدر شدم مـادر : بی حرم مانده ولی در عوضش می بینیم چارده قرن فقط از کـرم او سخن است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
ای کاش که ما نیز کمی یاد تو بودیم در هر نفس و هر قدمی یاد تو بودیم هنگام خوشی یاد تو از خاطرمان رفت با دیدن هر درد و غمی یاد تو بودیم اینگونه به بی راهه نمی رفت دل ما هر روز اگر قدر دمی یاد تو بودیم امروز جهان تشنه ی عدل است، کجایی؟ ما با خبر هر ستمی یاد تو بودیم ما گریه کنان حسن و فاطمه هستیم در روضه ی هر بی حرمی یاد تو بودیم ما فکر گناهیم و تو فکر غم مایی... ای کاش که ما نیز کمی یاد تو بودیم : 💔 دور از ملال نیست هرآنکس که عاشق است ایـن رسم عشق نیست کـه بـی تـو سلامتیم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دل شکسته همیشه برایمان کافيست همیشه گریه ی بی انتهایمان کافيست شکسته بـــالی ما را کسی نمیفهمد همین نرفتن به مشهدمان کافيست چقدر نامه نـوشتم که دوســتت دارم چقدر گریه؟ همین گریه هایمان کافيست منی که غـرق گناه و روسیاهـم، اما همینکه نوکـرتانم برایمان کافيست بیا و با غــم رسوایـی ام مــدارا کـن قسم به چادر خیرالنسایمان کافيست برای اینکه شب جمعه خراسان بروم دعای خیر خواهرتان برایمان کافيست : هر کجا رفته‌ام این درد مداوا نشده چقدر دلـم می‌خواهد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
من فقیری بینوایم دوستت دارم حسین سائل کـرب و بلایم دوستت دارم حسین رِند عالم سوزم اما تا به اسمت می رسم نوکری بی دست و پایم دوستت دارم حسین هر که هستم خوب یا بد، دوزخی، اهل بهشت بی خدایم، با خدایم دوستت دارم حسین من بهشت بی تو را پس دادم آقا سالـهاست ساکـن بزم عـزایم دوستت دارم حسین تربت تـو جـای خود‌ دارد، غبار زائرت بارها داده شفایم دوستت دارم حسین اینکه در داغ تو اشکی دارم و سینه زنم مادرت کرده دعایم دوستت دارم حسین لطف زینب شاملم شد اکبرت دستم گرفت با غــم تـو آشنایم دوستت دارم حسین در میان هـرولـه بر سینه میکـوبم اگـر با رقیه همنوایم دوستت دارم حسین لنگ لنگان خویش را تا پای نیزه می رساند ای پدر بشنو صدایم دوستت دارم حسین : 💔 در خیالم بارها شش گوشه را بوسیده‌ام  عشق‌بازی با تو من را کـربلایی می‌کند سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
دو دیده از غم نادیدن تو دریا بود تویی که ماه رخت مقتدای شبها بود کجا قدم زده بودی کجا گذر کردی که دیدن مـه رویت مرا تمنا بود میان سلسله ی عاشقانتان دیدم پر از تبار زلیخـا و قـوم لیلا بود به سردی شب چله دل سیاه مرا فقط شراره ی عشق رخ تو گرما بود به صبح سرد زمستان دل بهاری تو همیشه دل به خیالت پر از تماشا بود شبی که با تو نشستم به کنج خلوت خویش به از هزار نشستن به شام یلدا بود خدا کند که بگویی به صبح روز جزا که این غلام سیه رو، بود : بین‌این‌آشفتگی‌هابیشترحس‌میکنیم جای‌خالی‌کسی‌رادرجهان‌این‌روزها..💔 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
تسبیحِ دل ذکـر و دعـا را دوست دارد «أَمَّن یُجیبِ» روضه ها را دوست دارد دستِ گـدایی همه سویش دراز است بنده نواز است و گدا را دوست دارد شکـی ندارم با همین دستان خالـی اربابمان پیوسته ما را دوست دارد حبِّ حُسِینِ بنِ عَلی در سینه دارد هرآنکه با ایمان، خدا را دوست دارد فـرقـی ندارد ارمنـی یا شیعـه باشد هرکس که من دیدم، شما را دوست دارد این نـوکــر بیچـاره را دریاب آقـا از کودکی کـرب و بلا را دوست دارد : 💔 جز درد فراق حرمٺ هیچ غمی نیست این درد، جگـر سـوزترین داغ جهان اسٺ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
آقا اجازه هست از بگویم از مـادرت از لشکـر بگویم از کوچه ای تنگ و دل سنگ مغیره از دختـری با چشمـهـای تر بگویم آقا زبانـم لال دستـی رفت بالا خون میچکد از گوش اگر بهتر بگویم آقا نمی آیی؟ ببین شعله ور شد از آتش و موی سر و معجر بگویم آقا زبانم سوخت، مـادر سوخت آقا می خواستم در پشت در مادر بگویم از ازدحـام و چِـل نفـر نامرد و مـادر از سینه ی و میخ در بگویم : روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم گوشوار مادرم از خاک بردارم نشد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
در کنارت می شود احساس بوی کربلا در تو پنهان ست اسرار مگوی کربلا هر کسی پابوسیَت آمد به تهران،باطنن راه خود را کج نموده او به سوی کربلا صحن زیبایَت به لطف روضه های بی ریا آبرویی کسب کرد از آبروی کربلا هر کسی از آب سقا خانه هایَت می خورد ناگزیراً می کند یاد عموی کربلا اهل ری از برکت دست شما نوشیده اند باده ی ناب نجف را از سبوی کربلا زندگیَت یاد داده بر تمام عاشقان راه انسان ساختن با خلق و خوی کربلا : ... مارا وصالِ کرب و بلا گر نصیب نیست هستیم پس دخیلِ تو یا سیـدالکریم سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، سالروز ولادت حضرت علیه السلام بر شیعیان مبارک باد🌺
فدای جود کسی که هرآنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از ابتدا پدرش فکـر مـا گـداها بود که سفره ی کرمش را به بخشید غریب بود، اگرچه فراوان داشت بود، بدون سر و صدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آنکه را نرفت مدینه زائر خود را به بخشید گمان کنم که دگر مـادری زمین نخورد خدا فقط به اینچنین بلا بخشید گمان دیگـرم این است که دم آخـر به غیر قاتل بقیه را بخشید : این کیست که نامش سند غربت شد بوسه بر تربتِ او بر دلِ ما حسرت شد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
به فکر کربلا بودم در اوردم سر از مشهد بخوانم هرنفس باشوق بار دیگر از مشهد اگر که میل حج دارم چه جایی بهتر از اینجا اگر قصد سفر کردم چه جایی بهتر از مشهد امیدی به من و این طبع خشکیده نبود اما به لطفش برده ام با خود غزلهای تر از مشهد گره روی گره زد تا که بخت خواهرم وا شد  سحر شد هر شبم با خاطرات مادر از مشهد "پدیده" این نمایشگاه الطاف خداوندی ست ندیدم شهر زیبایی تماشایی تر از مشهد برادر صبح و ظهر و شب به سوی قم نظر دارد چرا که چشم خود را برندارد خواهر از مشهد "به جان مادرت زهرا قسم" ردخور ندارد که نرفتم دست خالی با نگاهی مضطر از مشهد اگر روزی شود تنها بلیط رفت میگیرم چرا که قصد برگشتن ندارم دیگر از مشهد : کاش سمتِ حَرمت باز شود پنجره ها باز از دوریت افتاده به کارم گره ها سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست اصلا برای آمدنش بی‌قرار نیست گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟ وقتی که دل به شوق وصالش دچار نیست روزی هـزار بار دلـش را شکسته‎ام اینگونه‌ زیستن ادب نیست همسایه‎ای گرسنه و اهل محله خواب یعنی در این محله کسی سفره‎دار نیست آخر چقدر در پی دنیا دویده‎ایم باور کنید حرص‌زدن افتخار نیست امروز اگر که توبه نکردم چه می‎کنم فردا که زیر خاک مرا اختیار نیست؟ ای دل به هوش باش ببین چرخ روزگار خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد گریه برای عاشق دلـداده عـار نیست : روز وصلت باید از شرم‌ آب‌ گردیدن‌ که‌ما در فراقت زندگی‌ کردیم‌ و جانی‌ داشتیم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
شاعری می‌کنم و عاشق این نوکری‌ام تا که پر نور شود این دل خاکستری‌ام سالیانی ست که مدح تو به گوشم خورده سالیانی ست که در مدح تو پامنبری‌ام ریشه‌ام را تو بکن روزی اگر دیدی که با گداییِ درت در پی نام‌آوری‌ام تو خودت این قلم پای مرا قطع بکن دیدی‌ام گر پی لطف و کرم دیگری‌ام آمدم سمت حرم تا که تماشات کنم چه کسی گفته که من در پی انگشتری‌ام؟ آمدم تا که بگویم تو فقط شاه منی محضرت آمدم اثبات کنم نوکری‌ام بر در میکده‌ات بهر تملّق گویم نوکر بی‌سر و پای حسنِ عسگری‌ام سامرا رفتن من دست عزیز دل توست جان فرزند خودت باز بگو می‌بری‌ام؟ هرچه بد کرده‌ام آخر تو مرا بخشیدی باز انگار نه انگار، ز بس که جری‌ام هرچه هستم ولی آقا همه دم می‌گویم عاشق حیدرم از دشمن زهرا بری‌ام : ‍ـانم دل شهزاده‌ی روم، آینه‌ی دلبری‌ت تاک‌ها مست تو و این لقب عسکری‌ت پسر حضرت هادی! به فدایت پدرم پدر حضرت مهدی! به فدایت پسرم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، ولادت با سعادت علیه السلام مبارک باد🌺
خواستم دست تو را باز نمایم که نشد پا به پای تو در آن کوچه بیایم که نشد همه همدست شدند دست خدا را بستند خواستم این گره کور گشایم که نشد ریختند بر سر من، دست زتو بردارم هر چه کردم نکنند از تو جدایم که نشد سعی کردم که به پیش تو نیفتم به زمین قنفذ آنقدر زد، انداخت زپایم که نشد دست خود را به در سوخته حائل کردم جان شش ماهه خود حفظ نمایم که نشد حیف شد بعد سه ماهی گل من وا می شد می شد امروز بخوابد روی پایم که نشد خواستم زودتر از این بروم نزد پدر زینب اینقدر دعا کرد برایم که نشد دست بشکسته اگر یاری زهرا می کرد میشد این قطره اشک تو شفایم که نشد به همین پهلوی بشکسته حلالم کن علی خواستم دست تو را باز نمایم که نشد : یک کوچه و یک نگاه تار و کم سو مسمـارِ در و غـلاف و تیغ و بازو حق دارد، اگر که مـادرم میگیرد یک دست به دیوار و یکی بر پهلو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
کنارِ صحن تو، دیدم تمام باور خود را نشانی از مزار بی نشان مادر خود را همیشه قبل هر کاری برای رزق اشعارم گشودم گوشه ی ایوان طلایت دفتر خود را مَنِ من را شکست ایوان آیینه زمانی که هزاران تکه دیدم در کنارش پیکرخود را دل از بار تعلق ها رها شد با تو ،از این رو فقیری در ضریح انداخت تنها زیور خود را غبار این حرم را می کشم بر روی دستانم تبرک می کنم اینگونه من انگشتر خود را خیابان ارم را دوست دارم چون که می بینم درون آن شکوه بارگاه یاور خود را کسی که عمر خود را خادم این آستان بوده ندارد هرچه را، دارد برات محشر خود را من از اول به تو دل بسته ام اذنی بده بانو که باشم در حریمت لحظه های آخر خود را : صد شُکر که در بَحر کـَـرَم گُم هستیم خوشبخت ترین طیف زِ مَردُم هستیم به قـم سایه یِ رحمت دارد مـا سـایه نشین هستیم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، سالروز وفات سلام الله علیها تسلیت باد🏴
رنگ از چهره پریده است خودت میدانی عرق شرم چکیده است خودت میدانی پشت این خانه گـدا آمده و با گـریه  دست یاری طلبیده است خودت میدانی تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست از شما قهر بعید است خودت میدانی مهربانی و به جز لطف تو این قدر کسی بار ما را نخریده است خودت میدانی به غـریبی تو سوگند دلِ در به درم از همه جز تو بریده است خودت میدانی عمر من رفت فقط چند صباحی مانده آخر کار رسیده است خودت میدانی کلب دربار خراسان شده ام تا شاید بر سر من بکشی دست، خودت میدانی مجلس روضه به پا گشته بیا که بانی مادری زار و خمیده است خودت میدانی : اینجا خرابه های دل آبـاد می شود هر دلشکسته در حرمت شاد می شود در ازدحام بغض که درگیر می شوم روحم دخیل پنجره فولاد می شود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
چه میشود که فقط غرق این دعا بشوم فقط خدا نکند از غمت جدا بشوم بگیر دست مرا جان مادرت زهرا به حال خود نکند لحظه ای رها بشوم خدا کند که بزودی شوم فدای تو و فدای حضرت سقّای با وفا بشوم نه اهل کبر و غرور و نه اهل جلوه گری غلام مخلص و سرباز بی ریا بشوم مرا به هیئت خود راه دادی و گفتی همیشه گریه کنِ پای روضه ها بشوم نگاه کن به دلم تا به قدر وسع خودم کریم و صاحب دستی گره گشا بشوم گناه کردم و آقا چه می شود من هم رسولِ ترک تو باشم فقط گدا بشوم برای حال دلم، یاحسین کاری کن از این قفس گذری کن، بگو رها بشوم چه میشود که بیایم، نگو تو را به خدا بمانم و پرِ از اشکِ بی صدا بشوم به من بده حَرَمَت را، بگیر هر چه که هست به غیر عشق خودت تا خدا نما بشوم ببخش نوکر خود را؛ فقط اجازه بده دوباره هم زائر کرب و بلا بشوم : 💔 یکی به جای دلم زیر گریه کند به یاد آن شب جمعه که در بودم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
بی تو چقدر غصه به عالم اضافه شد باران گرفت و بر دل من غم اضافه شد بالا گرفت دردم و بر زخم انتظار با دست مهربان تو مرهم اضافه شد میخواستم به یاد تو باشم شبانه روز اما بر اضطرارِ دلم کم اضافه شد لعنت به نفْس ِشعله وری که تمام عمر هم بست دست و بال مرا، هم اضافه شد اصلا برای گریه ی بر داغ دیدنت بر چشم ِ کعبه، چشمه ی زمزم اضافه شد با دست کردگار به خیلِ زنان اگر یک زن به نام ِ حضرت مریم اضافه شد تنها بهانه بود که عیسی بیاورد اینگونه در سپاه تو آدم اضافه شد ذکر «بنفسي أنت» به روی لبم نشست در قلب من هوای تو هردم اضافه شد این هفته هم به جمعه رسید و نیامدی بر غیبتت دوباره گمانم اضافه شد : سحرِ جمعه ، هرجایی به دعا محتاجیم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید دادی زدیم و فضل خدایش به ما رسید مارا نوشته اند شکار کمند یار شکرخدا که زلف رهایش به ما رسید کعبه نبرد و قسمت ما کربلا نمود سنگش به دیگران و طلایش به ما رسید حتی برات مشهد ما دست کربلاست سهمیه ی امام رضایش به ما رسید دستور داده است به ما: فَابْکِ لِلْحُسَیْن سلطانِ طوس توصیه هایش به ما رسید گرچه گرسنه کشته شد و تشنه ذبح شد اما همیشه آب و غذایش به ما رسید زخم هزار نیزه و خنجر به او رسید اجر طواف کرب و بلایش به ما رسید : 💔 سرم هوای تو دارد، دلم هوای ضریح چه می شود که سری گوشه ی حرم بزنم؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
غبار کوی تو هرجا که در هوا برخاست نشست بر دل و آه از نهادها برخاست کجا زیارت ناحیه خوانده‌ای که چنین ز جمکران تو هم عطر کربلا برخاست گذشت یاد تو بر هر کویر باران زد هزار تیر اجابت به یک دعا برخاست به احترام تو بوده‌ست ای رسول قیام اگر امام پس از نام تو ز جا برخاست فدای آنکه ز نام تو سرسری نگذشت گذاشت بر سر خود دست و روی پا برخاست خوشا کسی که پس از مرگ، شاهراً سَیفی به عهد بسته‌ی خود چون کند وفا برخاست : 💔 در قیامت هم بهشت من تویی یابن الحسن خوب میدانی که رضوانی ندارم جز خودت سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرقم کن در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم تماشا می‌شوی آیه‌به‌آیه در قنوت من تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم اگر سلطان تویی دیگر اِبایی نیست می‌گویم: که من یک شاعرِ درباری‌ام، مداحِ سلطانم : در این هوا که گرفتست و گاه بارانیست هوا هوای زیارت، هـوا خراسانیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
شرمنده ام شرمنده از شبهای هجرانی حق میدهم من را دگر از خود نمیدانی فکر تو کم بودم تو خیلی فکر من بودی خیرت رسیده به گدا پیدا و پنهانی موی سپید نوکرانت هم نمایان شد پس کی به پایان میرسد این راه طولانی شهری که جای تو نباشد جای باران نیست تو نیستی در شهر ما و نیست بارانی امروز و فردا کردنم برد آبرویم را دیگر نمانده وقت توبه وقت جبرانی هرقدر میخواهی بزن حرفی ندارم من اما فقط قولی بده رو برنگردانی در را بروی میهمان بستیم و خندیدیم آه ای مسلمانان چه شد رسم مسلمانی ای کربلایی! زیر قبه یاد کن مارا محتاج محتاجیم، ماییم و پریشانی : به‌هر‌دعا‌که‌توانم‌تو‌را‌همیشه‌بخوانم الاکه‌روح‌دعـــــایی‌خداکند‌که‌بیایی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام