eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.1هزار عکس
8.2هزار ویدیو
721 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
ای داغدار اصلی این روضه‌ها بیا صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا تنها امید خلق جهان یابن فاطمه ای منتهای آرزوی اولیاء بیا بالا گرفته‌ایم برایت دو دست را ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا فهمیده‌ایم با همه دنیا غریبه‌ای دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا از هیچ کس به جز تو نداریم انتظار بر دستهای توست فقط چشم ما بیا هفته به هفته می‌گذرد با خیال تو پس لااقل به حرمت خون خدا بیا بیش از هزار سال تو خون گریه کرده‌ای ای خون جگر ز قامت زینب بیا بیا : بی خود دلم خوش است به اشعار انتظار این حرفها برای من آقا نمی شود💔 سلام عليكم و رحمة الله، آدینتون معطر بنام
پشت دروازه ی شهر، همگی صف بستند لشکر شام به عنوان ظفر آمده است پسر فاطمه هم، آمده همرهشان با همه اهل حرم، لیک به سر آمده است پسر ام بنین، ساقی نیزه نشین بر سر نیزه چنان قرص قمر آمده است پسر ارشد شاه، بعد از آن قربانگاه  غسل خون کرده و بادیده ی تر آمده است طفل دلبند رباب، گر به نی رفته به خواب مثل عباس علی سینه سپر آمده است همره اینهمه سر، خیره بر قرص قمر دخت حیدر به دو صد خون جگر آمده است این یکی گر چه زن است، دخت خیبر شکن است  جانب بتکده گویی چو تبر آمده است دختر خون خدا گفت که ای عمه بیا نخل بستان ولایت به ثمر آمده است بدنش مانده به دشت و سرش در کف طشت شده خورشید من و وقت سحر آمده است  آه ای عمه بیا که وداعی بکنیم که دگر عمرِ منِ زار به سر آمده است : هرکس از راه رسید از بدنت چیزی برد السلام ای که به گودال، کرمخانه زدی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
چه میشود نگهی هم بما کنی اقا مرا  برای  غلامی  سوا کنی اقا چه میشود که شبی هم میان خلوت خود فقط  بخاطر  زهرا  دعا کنی  اقا فراق تو همه درد است ای طبیب دلم چه میشود که تو دردم دوا کنی اقا گرفته ای ز همان روز ابتدا  دستم گرفته ای و محال است رها کنی اقا بدان امید دهم جان که روز رستاخیز میان  آن  همه من را صدا کنی اقا چقدر گریه کنم من میان روضه ی تان که  زائر  حرم  کربلا کنی  اقا .: 💔 صبحی که درآن ذکر لبم نام حسین است ای جان دلم صبح من آن روز بخیر است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
سخت است دلسپردگی و دلبری که نیست رفتی حسین و مانده ام و باوری که نیست بعد از تو من مصیبت سختی ندیده ام از رفتن تو حادثه ی بدتری که نیست باید ببوسمت، به وصیت عمل کنم درمانده ام، به پیکرت آخر سری که نیست در بین راه و بین حرامیست حسرتم - چشمان پر ز غیرت آب آوری که نیست کارم کجا کشیده که بر سر نهاده ام دستان زخمی ام عوض معجری که نیست از دشمنان به نیزه ی تو برده ام پناه جز نیزه ی تو سایه ی بالاسری که نیست قرآن بخوان و خط بده فرمانده ی سپاه من جنگ میکنم عوض لشکری که نیست .: 💔 عطر موی خاکی تو کرده مدهوشم حسین رفته ای بر نی بیا قدری در آغوشم حسین سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
جامانده ایم و شرح دل ما خجالت است زائر شدن، پیاده، یقینا سعادت است ویزا، بلیط، سهم رفیقان و سهم من آری فقط پیامک "هستم بیادت" است یک اربعین غزل، به امید عنایتی این بغض من اگرچه خودش هم عنایت است چیزی برای عرضه ندارم مرا ببخش تنها غزل، نشانه‌ ی عرض ارادت است... ما هیچ، ما گناه... فقط جانِ مادرت امضا کن آخر، عاقبت ما شهادت است باشد حسین، کرب و بلا مال خوبها یک مُهرِ تربت از تو برایم کفایت است. : گفت خداحافظ و رفت دلِ من پشت سرش کاسه ی آبی شد و ریخت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
می سوزد از غمت جگرم، گریه می کنم با ناله های شعله ورم گریه می کنم مانند شمع آب شدم ذره ذره، با پروانه های دور و برم گریه می کنم کنج قفس نشسته ام و آه می کِشم دارم برای بال و پرم گریه می کنم حتی زمان پخت و پز نذری شما تا فیض کاملی ببرم گریه می کنم با یاد موی سوخته ی کودکان تو تا شانه میزنم به سرم گریه می کنم یاد سجود آخر تو بین قتلگاه در سجده های هر سحرم گریه می کنم آنقَدر کِیف می کنم آن لحظه ای که من در روضه ی تو با پدرم گریه می کنم کاری به غیر گریه بلد نیستم حسین تنها همین شده هنرم، گریه می کنم از خواهرت مپرس کجا مانده دخترت از شرم عمه با خبرم، گریه می کنم : گفت زینب: من کجا و کوچه و بازار شام قدکمان شد بعد تو ام المصائب یا حسین سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
در هر قنوت، وقت دعا گریه کرده ام تنها به یاد کرب و بلا، گریه کرده ام جایی به غیرِ روضه ی تو، گریه خوب نیست در هر کجا، همیشه به جا گریه کرده ام پای "هَجا" "هَجای" شما پیرتر شدم "حا" "سین" و "یا" و "نونِ" تو را گریه کرده ام با روضه های تو که به جای خودش حسین با عکس کـربلای شما، گریه کرده ام روز ازل که مجلس روضه به عرش بود با روضه های شخصِ خدا، گریه کرده ام تا سوز ناله ام نشود زحمتِ کسی هرنیمه شب، بدون صدا، گریه کرده ام این تیرِ اشکها به هدف خورده غالبا هر چند، با تمام خطا گریه کرده ام خواب و خوراک من به فنا رفت، بی حرم گاهی شده بدون غذا، گریه کرده ام گفتی به دوستم تو بیا، غبطه خوردم و با جمله ی "تو نَه ، تو نیا" گریه کرده ام : 💔 غم‌عشـق‌تومراکشـت، ولی حرفی نیسـت عمردرعشق‌توخوب‌اسـت‌به پایان‌برسـد😭 سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش سلام کرد به جدّش، سلامی از سر صدق سلام آن‌ که کند جان فدای جانانش سلام کرد بر آن گونه‌های خاک‌آلود بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش سلام کرد بر آن بوسه‌گاه نورانی سلام آن‌ که کند جان خویش قربانش سلام آن‌ که دلش زخمی مصیبت‌هاست سلام آن‌ که اگر بود کربلا، جانش میان طف، سپر نیزه و سنان می‌کرد و می‌سپرد به شمشیرها گریبانش... سلام آن‌ که اگر نینوا حضور نداشت علی‌الدوام شده ناله ی فراوانش سلام آن‌ که سرازیر می‌شود هر روز به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش : 💔 سـلام مـیدهم از بـام خانـه سمت حـرم چـه میشود که بیایم منم قدم بـه قدم یک اربعین طلبیدن برای تو سهل است حرم نرفته بمیرم برای من سخت است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
یک اربعین ز داغ، دل مضطرم شکست یک اربعین، سرشک به چشم ترم شکست یک اربعین مدام به ما خنده کرده اند با رفتن تو حرمت اهل حرم شکست در کل عمر بال و پرم بودی ای حسین در زیر اسب ماندی و بال و پرم شکست وقتی که روی پیکر تو پا گذاشتند دیدم که استخوان تنت در برم شکست با دیدن تو یاد از آن کوچه کرده ام آنجا که از لگد، کمر مادرم شکست ای یار از خرابه مپرسی ز خواهرت آندم که قلب طفل، به دور و برم شکست من دست بسته بودم و از روی بام ها سنگم زدند و مثل سر تو سرم شکست : 💔 تو  خودت از سر نی خوب تماشا کردی که چه بر زینب غمخوار چهل روز گذشت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
پُر تلاطم شده قلبم بخدا از گله ها دلِ من سخت شکسته ز تو و فاصله ها بعد تو رفتم اسارت به چه  وضعی؟ حالی؟ از کفم رفت عمو جان همه ی حوصله ها تو مگر قول ندادی که شوی حافظِ ما؟ پس چرا بسته شدم بعدِ تو بر سلسله ها شمّه ای مویه کنان روضه بخوانم که چه شد دور و بر پُر شده بود از شعف و هلهله ها چقدر زجر کشیدیم عموجان در راه ناسزاها که نگفتند به ما حرمله ها!!! پا برهنه همه جا و همه جا گرداندند پایِ ما را تو ببین پُر شده از آبله ها در حَلب سقط شد از آل حسین یک محسن کمکی هیچ نکردند بر آن قابله ها عمّه ام نیمه ی شب باز  نشسته می خواند یادِ تو بود و پدر در همه ی نافله ها خواهرم مُرد به ویرانه ی شام و عوضش پُر تلاطم شده قلبم بخدا از گله ها : 💔 کاروان غمت ای عشق چهل روز که هیچ تا چهل قرن اگر گریه کند باز کم است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، فرا رسیدن سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) تسلیت باد🏴🏴
نوکر نرود به کربلا پس چه کند؟ خود را نرساند به شما پس چه کند؟ قلبش به کرمخانه ارباب خوش است. گر رو نزند به آشنا پس چه کند؟ دارو ز شفاخانه ی تربت خواهد جامانده زکربلا شفا پس چه کند؟ خاک قدمت بهشت، با بودن تو ماندیم بهشت را خدا پس چه کند؟ دامن مکش از دست گدایان درت بی لطف شما بگو گدا پس چه کند؟ ارباب شدی که روبه هرکس نزنم بنده نکند توراصدا، پس چه کند؟ : 💔 شفاعت تو اگر دست ما به حشر نگیرد زِ بار معصیت از خاک، کی توان برخاست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
چشمِ ما عمریست ای آقا بر این در مانده است مثل رؤیا فکرِ دیدار تو در سر مانده است نیست جز یاریِ تو، منظورِ ما از دیدنت آرزوی یاری اَت بر قلب نوکر مانده است با تحیُّر گاه گاهی چهره‌ها را بنگرم چشمها خیره به هر روی منور مانده است در پیِ رخسار تو، سرها پریشان خاطرند از جدائیهای تو، دلها مکدّر مانده است کاش روزی شیعه ی دلخواهتان باشیم ما رتبه یایمانمان از درکِ تو درمانده است کسبِ ما در نزد تو چون پینه دوزی هم نشد وعده ی دیدار ما تا کِی مقدر مانده است این چه سودائی ست با خود کرده ام در عاشقی از تو گویم لیک، فکرم جای دیگر مانده است عده ای رفتند تا مقتل ز هیئتهای تو چشم مامبهوت بر محراب و منبر مانده است راهِ مرا نزدیک کرده با شما از میانبُر آمدم، یک دَم به لشگر مانده است وعده ی ما شد ستونِ آخرِ راهِ اربعین تا کربلا یک دیده ی تر مانده است : بیش از هزارسال تو خون گریه کرده ای ای خون جگر ز قامت  بیا... سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دور از تو نیستم که دلم در هوای توست قلبم به زیر تابش گنبد طلای توست تنها غذای حضرتی ات نه رئوف من در سفره ام  هر آنچه که دارم غذای توست اول تو یاد می کنی و یاد می کنم هر صبح قلب مشتعلم جای پای توست تنها نه در حرم که به هر جای این زمین هر خسته ایی که گم بشود آشنای توست اهلیتم کجا و کریمان اهل بیت عبد جواد بودن من از دعای توست هک شد به هر رواق بیاید گناهکار اصلا که چشم پوشیِ از ما بنای توست هر کس جواب شد، تو بغل باز می کنی بر کودک مریض محبت دوای توست مهران به یاد مهر تو پرواز می کنم الحق جواز کرببلا با رضای توست : از هرچه هست دور و برم خسته‌ام فقط صحن و سرای شاه خراسانم آرزوست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
هرچه بد تا میکنم با من مدارا میکنی از سر لطف و کرم با بی حیا تا میکنی حاجتم را میدهی تا من تقاضا میکنم دردهایم را خودت فوراً مداوا میکنی پیش چشمان همه داری بزرگم میکنی آبرویت را دوباره خرج رسوا میکنی پرده پوشی میکنی و باز عصیان میکنم هر که بویی میبرد فوراً تو حاشا میکنی صبح تا شب این همه بد میکنم اما شما کار خوبم را فقط در بوق و کرنا میکنی سعی کردم تا گناهم را نبیند عابری غافل از اینکه مرا داری تماشا میکنی یاد کن آلوده را از باب لطف در قنوت نیمه شب با رب که نجوا میکنی یا زمانی که میان روضه های مادرت گریه بر درد و مصیبت های زهرا میکنی کربلا میخواهم آقا التماست میکنم گریه دارم میکنم، داری تماشا میکنی؟ : 💔 شعرم نفس بریده به لکنت رسیده است ای شرح اضطراب دلم، شد بیا سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
السلام ای بدن بی سر گرما دیده السلام ای سرمجروح کلیسا دیده با چه وضعی ته گودال کشاندند تورا ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده ای به قربان نگاهش که از این دشت بلا هربلایی به سرش آمده زیبا دیده زینت دوش نبی بودی و بی وجدان ها سربریدند و گرفتند تو را نادیده ای که شد مهریه ی مادر تو آب فرات ترک روی لبت را لب دریا دیده؟ خنجر انداخت مسیحی و مسلمان برگشت به گمانم ته گودال مسیحا دیده ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد بر سرپیرهنت فاطمه دعوا دیده دختری که همه ی دلخوشی اش بابا بود عوض دیدن بابا، سربابا دیده : 💔 غیر شیعه به حریم تو بسیارند چه بگویم‌ من که تو راهم بدهی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دلم گرفته بهانه، سلام شاه نجف كه قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف تمام صحن بوی دارد شمیم سیب بیاید میان راه نجف صفای هر سحرش، گریه بر غم به گوش میرسد آرام سوز و آه نجف قدم زده دل شب در میان نخلستان امان ز كوفه و خونابه های چاه نجف قرار ما همه همان جایی كه سوی شاه خراسان بُوَد نگاه نجف قسم به نم نم اشكم پس از اذان صبح چقدر بوی میدهد پگاه نجف : دستِ خودم که نیست دلربا شده دل شب به شب برای تو تنگ است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
خوش بحال دلِ آنکس که گرفتارِ تو شد چشم بیمار تو را دیده و بیمارِ تو شد هدفَت بود بنا کردنِ وحدانیّت سجده آورد ، یار وفادارِ تو شد از خدا گفتی و کفار به تو طعنه زدند نگرفتی به دل و لطف و کرم کارِ تو شد زیرِ بارِ ستم و دشمنی و زخم زبان کمرت خم شد و اسلام بدهکارِ تو شد بعدِ تو دلهره افتاد به جانِ یثرب کعبه مشکی به تنش کرد و عزادارِ تو شد رفتی و باغ فدک مثل خلافت شد غصب دوّمی آمد و در کوچه طلبکارِ تو شد سخت سیلی زد و بد مزد رسالت را داد بد جسارت کرد و مایه ی آزارِ تو شد بر سرِ ات پیش داد کشید به خدا بغضِ گلویش غم ِ سرشارِ تو شد رفتی و سوخت سراپایِ حدیث ثقلین شعله ها باعث بیتابی بسیارِ تو شد پیرهن دوخت و نان پخت و فقط درد کشید با دلی خون شده آماده ی دیدارِ تو شد : بعد تو بدون یار است جای  ریحانه ی تو بین درُ و دیوار است😭 سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، شهادت (ص) و شهادت (ع) تسلیت و تعزیت باد🏴
عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد هم آه شب آورد هم اشک سحر آورد آنقدر کریمی که گدا از سر کویت از آنچه دلش خواسته هم بیشتر آورد شرمنده اگر دیده ی پر اشک ندارم نوکر به عزای تو همین مختصر آورد غم پیش دل ریش تو ای مرد، کم آورد صبر تو دگر حوصله ی صبر سر آورد گیسوی سپیدت خبر از داغ جگر داد غم هرچه که آورد به روی جگر آورد سر بسته بگو پاسخ این پرسش ما را تا خانه چرا مادر خود را پسر آورد؟ دستی به روی جام غرورت ترک انداخت آن دست که پشت در خانه شرر آورد سم تا جگرت دید، خجالت زده تا تشت از کوچه و آن صورت نیلی خبر آورد در لحظه ی تشییع تو از کینه، سپاهی با تیر و کمان پیرزنِ فتنه گر آورد می گفت حسین بن علی با هر تیر که از سینه و پهلوت در آورد : نوکر‌ ز‌ نامِ‌ صاحب ‌خود، شأن ‌می برد منت ‌خدای ‌را که ‌ شدیم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، شهادت مظلومانه ی کریم اهل بیت تسلیت و تعزیت باد 🏴
گرفته است دلم مثل آسمان امشب دوباره حرف فراق است در میان امشب به پای ثانیه ها چنگ می زنم اما چرا نمی گذرد کندتر زمان امشب فدای سینه زن خسته ای که بعد دو ماه گرفته کنج حسینیه آشیان امشب یکی برای خود آرام روضه می خواند زبان گرفته یکی هم امشب مدینه، کرب و بلا، سامرا، نجف، مشهد کجاست صاحب عزا صاحب الزمان امشب بیا بخاطر این اشک، این لباس سیاه دمی کنار عزادارها بمان امشب نخواهم اجر، ولی از تو خواهشی دارم بیا به مجلس ما روضه ای بخوان امشب پس از دو ماه چه اجریست بهتر از اینکه در آستان رضاییم میهمان امشب چه سفره ای شود آن سفره ای که جمع شود به دست بخشش آقای مهربان امشب : تاج شاهی مال مردم، خاک پایت مال من حسرت این پای بوسی را سلیمان میکشد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، شهادت غریب الغربا، امام مهربانیها، حضرت تسلیت و تعزیت باد🏴
خسته ی خسته ام ای یار چه باید بکنم رفتم از یاد تو انگار! چه باید بکنم این دوماه از کف من رفت و‌ نکردم کاری وای از غفلت بسیار،  چه باید بکنم اهل دل با تو شب خویش سحر میکردند منِ محروم ز دیدار چه باید بکنم با همه خوب شدم با تو ولی بد بودم چشم‌ من بود به اغیار چه باید بکنم هرچه گفتی تو به من‌ گوش ندادم! العفو! شدم امروز گنهکار چه باید بکنم مثل هربار زدم زیر قرارم با تو تو بگو تا که من اینبار چه باید بکنم نروم کرببلا خاک به سر خواهم شد تا روم محضر دلدار چه باید بکنم؟ : برای من که بهشتم فقط گـدایی توست بهشت را چه شباهت به یک شب حرمت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
مـاه صفـر تمام شد اما عـزا بپاست این هفته، هفته ی غم اولاد مصطفاست جایِ غـدیر را سخـن دشمنان گرفت این بدعتی که شد خودش آغاز ماجراست راه سخیفِ اهـل سقیفه شروع شد پایانِ کار، خانه نشینیِ مرتضـاست با مهرِ حیدر است که عالم بنا شده دنیای بی ولای علی پوچ و بی بهاست بیعت نکرد بیتِ علـی با خلیفه ای راه غدیر و راه سقیفه ز هم جداست دشمن سه بار حمله بر این خانه کرده است بیتی که داغدار غم ختم الانبیاست یا صاحب الزمان نظری کن به پشت در این مادر شماست که در بین شعله هاست محسن به پشت در به چه جرمی شهید شد؟ قـلـب امـام عصـر بر این غصـه مبتلاست ای وای از غـلاف... مـرا می کشد همین... ردی که روی بازوی ریحانه ی خداست کـوچه مقـدّم است به گـودال قتلگاه زیرا مــدینه نقطـه ی آغاز کــربلاست : دارد به غم "عشق"، سما می‌گِرید بـــــاران خدا در همه جـا می‌گرید باید که عـزای فـاطمـه گــرم شود مـا کـم بگذاریم، خـــــدا می‌گرید سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
یادت می آید زیر پرچم گریه کردیم هرجا حسین گفتند، در دم گریه کردیم تا کربلا رفتیم و با هم روضه خواندیم تا کــربلا رفتیم و با هم گـریه کردیم این که روایت گفته زائر عـرشیانند یعنی کنار نوح و آدم گـریه کردیم در زیر بارانـی که نم نم بود، ما هم از اصغرش خواندیم و نم نم گریه کردیم چندین سه سـالـه در میان راه دیدیم بر روضه ای که شد مجسّم گریه کردیم خسته شدیم و با قـد خـم راه رفتیم یک لحظه بعدش بر قد خم گریه کردیم گفتند تا کی گریه بر آقـای مظلـوم؟ گفتیم که اللهُ اَعـلـم... گریه کردیم تنها نه بر کـرب و بلا و هر مقامش بر عکسهای کـربلا هم گریه کردیم این اشکـها آبیست بر دوزخ، به والله فردا پشیمانیم اگر کم گریه کردیم : دست بر سینه، ادب حکم کند وقت قیام رو به اربابِ دو عالم دهی هر صبح سلام نوکری کردنِ این طایفه لذت بخش است بالاخص ارباب شدن ختــــم کلام سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
امشب به رنگ فصل خزان گریه می کنیم هم ناله با زمین و زمان گریه می کنیم هر چند گفته اند که آرام گریه کن اما بلند و ضجه زنان گریه می کنیم امشب که خانه ی دلمان غم گرفته است مـانند ابـرهـای روان گریه می کنیم هم پای کوچه های مدینه نشسته ایم با روضه های تازه جوان گریه می کنیم تازه جـوان و قـدِ کمانی تعجب است از غصه های قـدِ کمان گریه می کنیم داریم پای روضه یتان پیر می شویم امـا هنـوز از غـمـتـان گریه می کنیم این خانه ی غمیست پر از غربت بقیع از داغ قـبرهای نهـان گریه می کنیم آری دوباره بر سر سفره نشسته ایم امشب برای مادرمان گریه می کنیم : چند ضربه به در خورد، زجایش اُفتاد مادری خم شد و از درد صدایش اُفتاد پدری آب شد از شـانه عـبـایش اُفتاد درِ آتـش زده روی سـر و پایش اُفتاد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
غزلی از حرمت ساخته‌ام با «مثلا» گرچه خاک است روی قبر تو؛ اما مثلا گنبدِ زرد تو خورشید شده می‌تابد نور می‌گیرد از آن؛ گنبدِ خضرا مثلا چه ضریحی شده کارِ هنرِ فرشچیان جنسِ هر پنجره‌اش هست، مُطلّا مثلا چقدَر پارچه‌ی سبز، گره خورده به آن می‌کنی باز، تمـام گـره‌ها را مثلا خادمانت همه دورِ سرمان می‌گردند ما عزیزیم، در این صحنِ مُعلّا مثلا تشنه‌ها مست شوند از مِـیِ سقاخانه ساقیِ میکده هم «حضرت سقا» مثلا هیئتی شکل گرفته‌ست، میان حـرمت نام هیئت شده «یا حضرت زهرا» مثلا روضه‌خوانی وسطِ صحن، حکایت می‌خواند قصه‌ی کوچه‌ای از شهر تو؛ حالا مثلا مادری با پسرش رد شده از آن؛ امــــا هیچ کس راه نبسته‌ست بر آنها مثلا دست نامردِ کسی هم وسط کوچه نبود چادری خاک نخورده‌ست، در آنجا مثلا مادرِ قصه‌ی ما رفت، صحیح و سالم وَ نپوشاند، رخ از دیده‌ی مـولا مثلا بعدِ مجلس همه رفتند، زیارت کردند تربتِ حضـرت زهـرا شده پیدا مثلا : 💔 گفتی و ز تاب رفت دیگر تو از عزای ، ای مگو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
حسرت اینبار مرا از نفس انداخته است شوق دیدار مرا از نفس انداخته است از فراقت چه بگویم؟ که نگفتن بهتر زخم بسیار مرا از نفس انداخته است آمدم جمعه ی این هفته نفس تازه کنم دیدم انگار مرا از نفس انداخته است ندبه های سحری شاهد غمهایم شد دوری از یار مرا از نفس انداخته است روضه خوان روضه بخوان، مادرسادات چه شد؟ خون مسمار مرا از نفس انداخته است یاد که میافتم دل من می لرزد در و دیوار مرا از نفس انداخته است وسط روضه ی زهرا غم سنگین صد و ده بار مرا از نفس انداخته است با دل خسته ی خود مادر ما گفت درد خود را همه شب فاطمه با مهدی گفت : 💔 خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام