⚘﷽⚘
💥 بوی جوجه کباب:👇
💢 زغالها گل انداختہ بود؛
جوجہها توی آبلیمو و پیاز و زعفران حسابی قوام گرفتہ بود.
تا آمدم سیخها را بگذارم روی منقل، سروڪلهاش پیدا شد؛
من زودتر نماز خوانده بودم ڪه نهار رو روبہ راه ڪنم.
پرسید: داری چیڪار میڪنی؟😵
گفتم: میبینی ڪه میخواهم برای نهار جوجہ بزنیم....😳
گفت: با این دود و دمی ڪه راه میاندازی اگہ یہ بچہ دلش خواست چی؟😖
اگه یہ زن حاملہ هوس ڪرد چی؟ 😊
مجبورمان ڪرد با دل گرسنہ بند و بساط را جمع ڪنیم و برویم جای خلوتتر .😊
یڪ پارڪ جنگلی پیدا ڪردیم، تڪ و توڪ گوشه ڪنار فرش انداختہ بودند برای استراحت.😆
ڪسب تڪلیف ڪردیم ڪه (آقا محسن اینجا مورد تأییده ؟)
با اجازهاش همان جا اتراق ڪردیم دور از چشم بقیہ...👌
✍ به روایت رفیق شهید
💕شهید_محسن_حججی🌷
زندگی_به _سبک_شهدا
ناصر_ کاوه
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist