eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.1هزار عکس
8.2هزار ویدیو
721 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
ای عزیزان به شما هدیه ز یزدان آمد عید فرخنده ی نورانی قربان آمد حاجیان سعی شما شد به حقیقت مقبول رحمت واسعه ی حضرت سبحان آمد عید قربان به حقیقت ز خداوند کریم آفتابی به شب ظلمت انسان آمد جمله دلها چو کویریست پر از فصل عطش بر کویر دل ما نعمت باران آمد خاک میسوخت در اندوه عطش با حسرت نقش در سینه ی این خاک گلستان آمد امر شد تا که به قربانی اسماعیلش آن خلیلی که پذیرفته ز رحمان آمد امتحان داد به خوبی بخدا ابراهیم جای آن ذبح عظیمی که به قربان آمد آن حسینی که ز حج رفت سوی کرببلا به خدا بهر سر افرازی قرآن آمد : ❤️ عید قربان شده قربان کسی گر بروم چه کسی خوبتر از شخص اباعبدالله سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، جشن رهایی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین و عید بندگی، بر همه‌ی مسلمانان مبارک باد❤️
از اسب واژگون شدی اما بلند شو خورشید خاک خورده ی صحرا بلند شو گیرم که شمر روی تن تو نشسته است بر هم بزن قواعد و از جا بلند شو باجسم چاک چاک مزن چنگ روی خاک تنها امید خیمه ی زنها بلند شو دارند می زنند عصا به تو پیرمردها از دستشان بگیر عصا را بلند شو تا اسبها به روی تنت تاختند، شمر با ریشخند گفت: که حالا بلند شو از آب هم مضایقه کردند کوفیان ای تشنه ی مقطع الاعضا بلند شو مادر رسیده آبرویش را بخر حسین یک بگو و ازین جا بلند شو این خاکها مناسب این خواب ناز نیست آتش گرفته خیمه ات آقا بلند شو : چقدر بوسـه به مُهـرت زدم و می ترسم خـدا نکــرده مرا بت پرست بنویسند گناه اگر دل تنگ است و عشقِ شش گوشه بگو دُرُشت و به صد نازِ شصت بنویسند سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
بی تو هر جا میروم احساس غربت می کنم راه بر جایی ندارد هر چه همت می کنم بی تـو آرام و قـراری نیست در دنیای ما دور مانده از خوشی با هر که صحبت می کنم نامه ی اعمـال من حـال تو را بد می کند جمعه ها بدجور احساس خجالت می کند غیر تو هر کس رفیقم شد نزد چنگی به دل بعد از این تا زنده ام با تو رفاقت می کنم روز و شب فکر همه هستم ولی فکر تو نه حال هر کس جز تو را آقا رعایت می کنم من که باری بر نمیدارم ز روی شانه ات با چه رویـی بر تو اظهـار ارادت می کنم : ای دیدنت بهانه‌ترین خواهش دلم فکری بکن برای من و آتش دلم دست ادب به سینه‌ی بی‌تاب میزنم صبحت بخیر حضرت آرامش دلم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
باران شدم از شوق پریدن به هوایت شد کفتر بی‌گنبدِ تو، باز رهایت ای صاحب آن «جامعه‌» پر شده از عشق خالیست چرا این همه در جامعه جایت؟ گفتی:« فَتَحَ اللهُ بِکُم» پنجره وا شد گفتی: «و بِکُم یَختِم» و دل کرد هوایت کی می‌رسد آن «اَشرَقَتِ الارض» بنورت کی مست شود جامعه از جام دعایت هر نیمه شب از ذکر تو روشن شده عالم مَستَند ملائک همه از عطر عبایت رخصت بده یک لحظه که این پرده بیفتد تا کاخ و ستونهاش بیفتند به پایت وقتی که امامی و علی هم شده نامت پیداست که در سامره شاهست، گدایت یاد نجف افتادم و اشکم شده جاری کو گنبد و گلدسته و ایوان طلایت؟ آه از تو چه پنهان، چه بگویم، فقط اکنون دست من و دامان تو و لطف خدایت : 🌸🍃 همیشه نور هدایت چراغ محفل ماست به لطف این که تو هستی امام هادی ما سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، ولادت (ع) مبارک باد🌹🌹
سکوتم را شما دیدید اما بی‌صدا بودید به سوی قبله اما روی‌گردان از خدا بودید سراغم آمدید اما چه دیر! آن روز که باید- به دادم می‌رسیدید، آه ای مردم کجا بودید؟ ز غربت با شما می‌گفتم ای بی درد دینداران اگر اندازه‌ی این چاه با من آشنا بودید تمام زندگی من میان کوچه روزی سوخت چه میگویم؟ شما خود در میان کوچه‌ها بودید شما بودید و می‌دیدید من تنها شدم، آری همانها که مرا آتش زدند آن شب، شما بودید شما باشید و این دنیا! علی و یک جهان ماتم شمایی که از اول هم به دنیا مبتلا بودید : روی سیلی خورده‌ی زهرا شهادت می‌دهد از علی مظلوم تر مردی در این دنیا نبود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دنیا چو علی؛ شاهِ نجف، شاه ندارد زیباییِ او را به خدا، ماه ندارد گفتم به قلم شمّه‌ای از فضلِ علی گو گفتا: سوی او عقلِ بشر راه ندارد ای شعر! بدان وصفِ علی کارِ کمی نیست او غیرِ خدا، شاعر و مداح ندارد هرکس که شود، مستِ تمنای نگاهش دیگر خبر از شام و سحرگاه ندارد گفتند: دراز است سرِ رشته‌ی این عشق پس رشته‌ی حبّش، سرِ کوتاه ندارد در سینه‌ی این مرد، چه داغی‌ست، خدایا! هم‌ناله و هم‌راز، به جز چاه، ندارد : خوشیم تا که ولای علی به دل داریم ز پیروان کثیف سقیفه بیزاریم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
غدیر مطلع شعر بلند عاشوراست نه مدینه، که دشت کرببلاست غدیر نقطه ی انجام یک رسالت سبز خروش حنجره ی سرخ سیدالشهداست فرازهای بلند صحیفه ی عشق است که تا همیشه ی تاریخ، شیعه پابرجاست اگرکه جاری فیض است و جوش چشمه ی نور غدیر، نقطه ی آغاز غربت دریاست مگر نه اینکه فراز دست محمّد مگر نه دست خداست مگر نه اینکه صلا زد به امر اَکمَلتُ و گفت هرکه مر او را ولی علی مولاست علی در آینه ی ذات نور لم یزلی‌ست اگرچه حّی علی نیست، عالی اعلاست ز بَعد آن‌همه بیعت که بسته شد در خُم هنوز از چه پس از قرنها علی تنهاست بدا به پنجره‌هایی که بسته سمت حضور خوشا به آینه‌هائی که غرق نور ولاست سقیفه لکه ی ننگ است در دل تاریخ غدیر مطلع شعر بلند عاشوراست : دست حیدر رفت بالا، عرشیان دل باختند از شعف در عرش اعلا حیدریه ساختند اَلْحَمْدُلِلّهِ الّذی جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّکینَ بِوِلایةِ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالاْئِمَّةِ عَلَیهِمُ السَّلام سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، بر همه ی عاشقان‌ ولایت مبارک🌹
باید که تو را حضرت منان بنویسد در حد قلم نیست که قرآن بنویسد هر دست گدایی که به سوی تو دراز است مفهوم قنوتی‌ست که در بین نماز است سمت حـرم توست دلـم باز روانه ای تیر غمت را دل عشاق نشانه ایوان دلم خاک، طلایی بده مولا قدری به من خسته بهایی بده مولا آن چیست که در حج و طواف است؟ نشانه‌ست مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه ست بر اسب سوار است قیامت شده برپا دشمن به فرار است از این حالت مولا شمشیر کشیده‌ست که لشگر بگشاید باید برود یک‌تنه خیبر بگشاید و و و این جرأت و این هیبت و این قدرت بازو مخصوص علی هست علی شیر خداوند آن یکّه جوانمرد به تعبیر خداوند از ترس ز دستان عدویش سپر افتاد با خشم علی هرکه در افتاد ور افتاد احمد زَنَـد آیا نفسی غیر علی؟ نه بالا برود دست کسی غیر علی؟ نه که بر حیدر کرار رسیده‌ست حقّ است و سرانجام به حقدار رسیده‌ست : هر چند در تقویم ما بسیار عیدست عید غدیر از دید ما عید سعیدست اَلْحَمْدُلِلّهِ الّذی جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّکینَ بِوِلایةِ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالاْئِمَّةِ عَلَیهِمُ السَّلام سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، بر همه ی عاشقان‌ ولایت مبارک🌹
دلگیر شد دریا، تلاطم می کند گاهی اشکم مرا رسوای مردم می کند گاهی بیچاره چشمانم تمام عمر را لال است نامت که می آید تَکَلُّم می کند گاهی این بار بُنجُل را نخر اصلاً، نگاهی کن معشوقه بر عاشق ترحم می کند گاهی وقتی کبوترهای بامت اینقَدَر مَستَند حتّی کلاغی میل گندم می کند گاهی وقت اذان، جبریل بالش را به خاکت زد اینگونه او قصدِ تیمم می کند گاهی شبها دلـم مثل کبوترهای صحن تو گاهی هوای و می کند، گاهی دختر ز داغت سالیان سال باریده... دختر نمی خندد، تبسّم می کند، گاهی با روضه های تو چُنان می سوزد آن دم که زندان سردی را تجسّم می کند گاهی از بس تمام عمر با غم همنشین بودی تقویم تو را گُم می کند گاهی : 💚 مست بودیم از دوباره عید شد تو به دنیا آمدی مستیِ ما تمدید شد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخیر، سالروز ولادت حقیقت همیشه فروزان ولایت، علیه السلام مبارک باد🌸
بی تو چقدر غصه به عالم اضافه شد باران گرفت و بر دل من غم اضافه شد بالا گرفت دردم و بر زخم انتظار با دست مهربان تو مرهم اضافه شد میخواستم به یاد تو باشم شبانه روز اما بر اضطرارِ دلـم کم اضافه شد لعنت به نفْس ِ شعله وری که تمام عمر هم بست دست و بال مرا، هم اضافه شد اصلا برای گریه ی بر داغ دیدنت بر چشم ِ کعبه، چشمه ی زمزم اضافه شد با دست کردگار به خیلِ زنان اگر یک زن به نام ِ حضرت مریم اضافه شد تنها بهانه بود که عیسی بیاورد اینگونه در سپاه تو آدم اضافه شد ذکر «بنفسي أنت» به روی لبم نشست در قلب من هوای تو هردم اضافه شد این هفته هم به جمعه رسید و نیامدی بر غیبتت دوباره گمانم اضافه شد : ترسم که شعر مزار من این شود: او هم جمال یوسف زهرا ندید و رفت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
ای نام تو از صبح ازل زمزمه ی رود ای زمزم جاری شده در مصحف داود آن روز که در سجده فتادند ملائک جز نام تو، جز نام تو، «الله» چه فرمود؟ افشای تو، ای راز الهی، به غدیر است آغاز درخشیدن تو روز ازل بود محبوب اناجیلی و سرلوحه ی تورات قرآنِ به‌حرف‌آمده! ای قاصد و مقصود جز بر اثر عشق تو حق را نتوان دید بی مهر تو ابواب تماشا شده مسدود.. بی مرز چنانی که در اوهام نگنجی کی طاقت دیدار تو دارد منِ محدود ای عطر تو پیچیده در ابیات خرابم از آتش عشق تو دلم سوخته چون عود توصیف تو آنسان که تویی راه ندارد از من بپذیر آتش آمیخته با دود : من اگر عـرض ارادت نکنم میمیرم اهل عالم به عرض ادب میچسبد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
وقتش رسیده تا که قدری باخدا باشم به اصل خود برگردم از غفلت جدا باشم بااهل دنیا هرچه که بودم دگر کافیست حالا زمانش شد که با اهل ولا باشم من فطرتم میل مناجات سحر دارد در آسمان بندگی باید رها باشم گفتندباب رحمت حق روی من بازاست مطلوب باشدگرم تسبیح ودعاباشم دیدم هم اکنون که بساط عاشقی جور است خوب است من هم درمدینه یک گداباشم با یک توسل بر نخی از چادر زهرا خاک قدوم یوسف خیرالنسا باشم بیمی ز آتش دوزخ ندارم تا حسن دارم وقتی که اسم اعظمی چون دارم : 💔 دوشنبه ها که بهانه برای نوکرهاست تمـام هفـتـه لبـم ذکـر یا حـسـن دارد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
برای دوری ات آهِ جگر بهانه گرفت شکست بغض نهان، چشمِ تر بهانه گرفت خوشا به حال دلم، از فراق و هجرانت خودش به جای هزاران نفر بهانه گرفت همین زمان که دعا می کنی برای دلم همین دقیقه دلم بیشتر بهانه گرفت دمی ز ماه رخت پرده را کنار بزن برای دیدن رویت قمر بهانه گرفت همیشه هر که دلش سوخت از غم هجران به اشتیاق نگارش سحر بهانه گرفت فدای راه رقیه تمام هجران ها چقدر زیر کتک، در گذر بهانه گرفت همین که صوت پدر شد بلند از نیزه دوید و خورد زمین پشت سر، بهانه گرفت : چشم دیدار ندارم شده ام کورِ گناه رو که رو نیست ولی تشنه‌ ی دیدار توام آرزو بر مـن آلــوده روا نیست، ولـــی کاش یک روز ببینم که ز انصار توام ۱سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
روزی به پات غم نخورم شب نمی شود این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود مُردن به پای  ، ملاک تَقَرُّب است پروانه تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود حُر را ادب به مرتبه ی حُرّیَت رساند هرگز قفس سرای مودب نمی شود در بارِگاه شاه، یکی جُون می شود هر نوکری، غلامِ مُجَرَّب نمی شود هیئت کلاس برای ماست جز او کسی معلم مکتب نمی شود این روضه ها ستون بنای تشیُّع است مذهب بدون روضه که مذهب نمی شود هرکس که صحبت از تو کند، گریه می کنم دیوانه پیش خلق مُعَذَّب نمی شود ما گریه کرده ایم ولی هیچ گریه ای مانند گریه بر غم نمی شود قربان جسم دَرهَم شاهی که اهل دِه هر کار می کنند مرتب نمی شود : روضه خوانت میشوم با روضه ای تک مصرعی بر زمین بودی و بر جسـم تـو پیـراهـن نبود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
به گوش می‌رسد از آسمان اذان حسین زمین از آنِ حسین، آسمان از آنِ حسین هزار سال گذشت و هنوز در گذر است کسی مرا برساند به کاروان حسین عجیب نیست اگر بر کویر خشکِ یزید ببارد ابر کرامت از آسمان حسین مرا به دست کسی جز حسین نسپارید قسم به جان عقیله، قسم به جان حسین به ریگـهای بیابان بگو قیام کنند به احترامِ کفِ پای دختران حسین حسن غریب‌ترین نام عالم هستی‌ست و عاشقانه‌ترین نامِ عاشقانه: حسین به کام ماست، اگرچه به نام او باشد چه شعرها که نگفتیم از زبان حسین هزار سال گذشت و بلندتر از قبل به گوش می‌رسد از نیزه‌ها اذان حسین : بوی همه جا را گرفته است وقتش رسیده تا دو سه ماهی صفا کنیم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
برگـرد آقا، کوفه جای آمدن نیست  مخروبه های شهر جای یاسمن نیست  اینجا زمانی عطر و بویی از داشت  جان خودم یک ذره بوی نیست  اینها تماما نامه هاشان کذب محض است  دیدم که اینجا یک نفر هم پشت من نیست  خوب است آدم در دیار خود بمیرد  برگرد آقا ، اینجا که وطن نیست  نگذار دلشوره وجودش را بگیرد  چون کوله بار خواهرت غیر از محن نیست  باشد بیا؛ اهل و عیالت را نیاور  آقای من ولله کوفه جای زن نیست  من بیشتر فکر حضور دخترانم  چون در میان کوفه کم دست بزن نیست  اینها تماما با تو قصد جنگ دارند  با اصغرت هم جنگ اینها تن به تن نیست  اینجا حیا و غیرت و ایمان ندارند  می بینی آخر بر تنت هم پیرهن نیست  برگرد، اینجا صحبت از قتل است و غارت  پایان کار خیمه ات جز سوختن نیست  : گـر صفای حرم کعبه به زمزم باشد زمزم اهل صفا دیده ی پُر نم باشد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، فرا رسیدن ایام سوگواری (ع) تسلیت باد🏴
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟ این سرزمین غمـزده در چشمم آشناست این خاک بوی تشنگی و گریه میدهد گفتند: غاضریه و گفتند: نینواست دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست! طوفان وزید از وسط دشت، ناگهان افتاد پرده، دید سرش روی نیزه‌هاست یحیای اهل‌بیت در آن روشنای خون بر روی نیزه دید سر از پیکرش جداست طوفان وزید، قافله را بُرد با خودش شمشیر بود و حنجره و دید در مناست باران تیر بود که میامد از کمان بر دوش باد دید که پیراهنش رهاست افتاد پرده، دید به تاراج آمده‌ست مردی كه فكر غارت انگشتر و عباست برگشت اسب، از لب گودال قتلگاه افتاد پرده، دید که در آسمان عزاست : برپا شدست در دل من خیمه ی غمی جانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
شادی برای مردم و ماتم برای ما خنده برای خلق ولی غم برای ما خرج تو کرده ایم خدا کرد خرج ما چه خیرها که داشت دودرهم برای ما همیشه زحمت ما را کشیده است حتی خریده شال عـزا هم برای ما هرکس نفس کشید در این روضه شد مسیح از بس مقدس است همین دم برای ما حسن ختام سیر الی الله این دهه ست سفره گشوده   برای ما اینکه بدون روضه به جایی نمیرسیم ثابت شدست قدر مسلم برای ما هرگز به زیر منت مـردم نمیرویم وقتی که هست سایه پرچم برای ما وقتی فرات اشک مهیاست از دو چشم بی قیمت است چشمه ی زمزم برای ما گریه کنِ کمک کار ست کرده دعـا رسـول مکـرم برای ما بی بی، کدام روضه غذا طبخ میکنی؟ از دستپخت خود بده یک کم برای ما گفتند که حسین گرسنه شهید شد این غصه شد مصیبت اعظم برای ما : حُر کن مرا که جان من از شرم پر شده من را که راه نیست به جمع حبیب ها سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
تا شنیدیم اشک ما بر زخمهایت مرهم است چشم ما از گریه مثل چشمه‌های زمزم است ما نمک‌گیر توأیم ای ساکن کـرب و بلا رزقمان یک وعده اشک و وعده‌‌ی دیگر غم است روضه رفتم فکر دنیا را بگیری از سرم ای که گریه بر سرت سرّ نجات عالم است از حبيب بن مظاهر مى‌شود آموخت كه در مسير عاشقى یکبار جان‌دادن كم است قدمت اين روضه‌ها با قدمت خلقت يكى‌ست اولین نوکر که برده فیضِ روضه، آدم است پیرهن مشکی ما را مادرت اندازه کرد این سیاهی هدیه‌ی دخت رسول اکرم است مادرم چادر سیاهش را برای تکیه داد حال آنچه بر سرش کرده‌ست حکمش پرچم است باز هم پیراهنت می‌گردد آویزان ز عرش از همین حالا عزیزم حال ما هم درهم است ای که هستی بطن کاف و ها و یا و عین و صاد نعل کاری کرد حتی ظاهرت هم مبهم است : چون آب که رفع عطش از تشنه نماید آرامِ دلــم نام دل آرام است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
میایی و غم ما را جواب خواهی کرد دعای چشم مرا مستجاب خواهی کرد بیا و دست جهان را بگیر با لبخند که با تبسم خود انقلاب خواهی کرد طلوع کن بتکان از هوای ما شب را بتاب بر دل دنیا، ثواب خواهی کرد شنیده‌ام به شما تکیه میدهد کعبه و آسمان و زمین را خطاب خواهی کرد تو آفتابی و همراه عده‌ای مهتاب اساس ظلمت شب را خراب خواهی کرد محرم است بیا و دو قطره روضه بخوان که سنگ را به دو خط روضه آب خواهی کرد هوای روضه‌ی احلی من العسل داریم بخوان که قلب زمان را کباب خواهی کرد زمان اگر برود تا کنار پیکر او برای یاری قاسم شتاب خواهی کرد : حُبّ عاقبتم را به خِیر کرد خِیرَش تویی، اگر که بیایی، امام من سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
پسرم از نفس افتاد به دادم برسید داد از این همه بیداد، به دادم برسید تشنه ام، شیر ندارم، چه کنم؟ حیرانم باید آخر چه به او داد؟ به دادم برسید دیگر از شدت گرما و عطش همچو کویر چاک خورده لب نوزاد، به دادم برسید بوی آب و دل بی تاب و سپاهی بی رحم طفلی و این همه جلاد، به دادم برسید آب، دامی ست که دلبند مرا صید کند وای از حیله ی صیاد، به دادم برسید با پدر رفت و ندانم چه شده کز میدان شاه پیغام فرستاد، به دادم برسید بارالها چه بلائی سرش آمده؟که حسین میزند اینهمه فریاد، به دادم برسید آن کماندار که تیرش کمی از نیزه نداشت گشته اینقدر چرا شاد؟به دادم برسید : 😭 جز همین اشک نداریم برایت چیزی با همین گریه به غمهای تو، از عُبّادیم تا ابد گریه‌ی آرام حرام است به ما سالیانی‌ست که در روضه پُر از فریادیم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
تو تنت تا شده و تا شده من هم کمرم مثل تو درد گرفته همه‌ی بال و پرم گرچه من عین حسن زهر نخوردم اما  پاره پاره شده حالا همه جای جگرم ترسم این است که زنهای حرم جان بدهند  گر ببینند که افتاده‌ای از پا پسرم چشم من تار شده یا که تو کوچک شده‌ای؟ علی اکبر، علی اصغر شده‌ای در نظرم خبرش پخش شده: پخش شدی روی زمین  خبرش پخش شده: ریخته‌ای دور و برم من از این چند برابر شدنت فهمیدم  چقدر کینه به دل داشته‌اند از پدرم بغلت می‌کنم و از بغلم می‌ریزی  آه بابا چه کنم با تو و این دردسرم با چنین ریخت و پاشی که شدی ممکن نیست که تو را یک نفری تا دم خیمه ببرم دارد از سمت حرم عمه‌ی تو می‌آید  ولدی گفتنم انگار رسیده به حرم : ...😭 مثل تسبیح چرا یک صد و یک دانه شدی؟ با تنت ذکر گرفتم که چه سـازم پسـرم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
هر کسی رفت به دنبال تو راهش وا شد هر کس بوسه به پای تو نزد رسوا شد آب محتاج لب توست نه تو محتاجش لب خشکیده ی تو داغ دل دریا شد پسر چهارم زهـرایی بودنت مایه ی امید بَنِ الزهرا شد جا روی چشم ترِ مهدی زهرا داری آن عریضه که به دستان شما امضا شد بخدا مثل تو در بین برادرها نیست بخدا داشتنت حسرت خواهرها شد اهل حاجت همه سال به کس رو نزنند صبر کردن همه تا شب شد تا قیامت جلوی هیچ کسی خم نشود قد هر کس که جلوی پرچم سبزت تا شد من ندادم به سکینه قسمت می ترسم یک نفر داد قسم در حرمت غوغا شد تو از اول حسنی بودی و دیدند همه چقدر تیر بر این پیکر زخمت جا شد : پا گرفتم، قـد کشیدم، در میان هیئتت باشد آخر در همین هیئت بمیرم پای تو صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... فرا رسیدن بر همگان تسلیت و تعزیت باد🏴
هر صبح و ظهر و شام و سحر ضجه میزنی همراه اشک و سوز جگر ضجه میزنی خانواده ای و وقت نافله بر آخرین نماز پدر ضجه میزنی از داغ آن سفر که تورا پیر کرده است وقتی که میروی به سفر ضجه میزنی حق داری ای امام جوانم به دیدنِ شمشیر و تیغ وتیر و تبر ضجه میزنی بر پاره پاره پیکر پیغمبر بر گریه پای نعش پسر ضجه میزنی گاهی به سوی مشک و علم خیره میشوی با ضجه میزنی وقتی که میرسی به کنار شریعه ای بر سر عبا و دست به کمر ضجه میزنی با دیدن سواره نظامهای لشکری با دیدن عمود و سپر ضجه میزنی لالاییِ... امانت بریده است با یاد حلق و تیر سه پر ضجه میزنی وقت غروب... ...، "علیکن بالفرار..." با آتش و خیام و خطر ضجه میزنی در کربلا چه دیده ای آخر که روضه خوان تا میرسد به و ضجه میزنی اینطور که پیش میروی از دست میروی آقای من بس است چقدر ضجه میزنی؟ : 💔 پلک بر‌ هم میزدی کرب ‌و بلا میشد مرور مَـقتلى کاملتر از چشمت در این عالم نبود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، شهادت علیه السلام تسلیت باد🏴
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش سلام کرد به جدّش، سلامی از سر صدق سلام آن‌ که کند جان فدای جانانش سلام کرد بر آن گونه‌های خاک‌آلود بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش سلام کرد بر آن بوسه‌گاه نورانی سلام آن‌ که کند جان خویش قربانش سلام آن‌ که دلش زخمیِ مصیبت‌هاست سلام آن‌ که اگر بود کـربلا، جانش میان طف، سپر نیزه و سنان می‌کرد و می‌سپرد به شمشیرها گریبانش... سلام آن‌ که اگر نینوا حضور نداشت علی‌الدوام شده ناله ی فراوانش سلام آن‌ که سرازیر می‌شود هر روز به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش : هنوز خون گلوی حسین می جوشد😭 به حُرمت دَم جدّت، بیا سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام