🍂
🔻 دو برادر به يك نام 2⃣
خاطرات و دست نوشته های
اعضای کانال
•─✧✧• 🍂 •✧✧─•
كوچهها از همهمه بچهها خاموش و به فريادهای يازهرا(س) در دل شبهای عمليات تبديل شده بود. محمدعلی بود و كوچههای خالی و مادری كه هر روز به تشييع يك شهيد میرفت.
در ميان اقوام و همسايگان، بيش از بيست تن از مادران، فرزندان خود را تقديم انقلاب كرده بودند. مادر محمد علی دلشوره عجيبی داشت تا مبادا از اين قافله جا بماند؛ میخواست كاری بكند. پسر ديگری نبود كه مهر مادری خرج او بشود. مادر در عرصه تصميم رفتن يا نرفتن، هر روز با عقل و نفس به كلنجار مینشست. هر تصميمی در سرنوشت خانواده آنان بیتأثير نبود. عشق و محبت وافر مادری هنوز در گيرودار مواجهه با عقل، سير میكرد. مادر از حال و روز ناخوش خود هم چيزهايی فهميده بود. بايد راه جديدی را پيش پای خود میگذاشت كه پدر محمدعلی به ياری مادرش شتافت. تصميم اين شد كه پدر، مدتی را به جبهه برود تا با اين كار، هم پدر دين خود را به جنگ ادا كند و هم تنها فرزند به عنوان مرد خانواده مدتی از حال و هوای جبهه دور شود. پدر لباس رزم پوشيد.
□□□
روز اعزام، محمدعلی با مادرش به بدرقه پدر رفتند. آن روز من در اعتراض به رفتار مادر كمی تندی كردم و اعتراض خود را نسبت به اين تصميم او اعلام كردم. مادر محمدعلی در برابر اعتراض من فقط سكوت سنگينی را تحويلم داد و هيچ نگفت. امروز كه خود پدر شدهام و فاصله محبت مادر را نسبت به پدر درك كردهام، دوست دارم زمان به عقب برگردد و آن جملات و رفتار از زندگیام پاك شود.
□□□
مدتی از حضورمان در جبهه میگذشت كه يكی از بچهها خبر اعزام محمدعلی به جبهه را داد. چند روز بعد محمدعلی برای ديدن بچهها به گردان ما آمد. بسيار خوشحال بود. چند ساعتی را در ميان رزمندهها و دوستان و همكلاسیهايش در گردان امام رضا(ع) سپری كرد و همان جا چند عكس با لباس بسيجی انداخت.
از حرفهايش فهميدم محمد علی كسی نيست كه تنها برای حاضر شدن در بين بچهها و انداختن عكسی به ميان بچهها آمده باشد. فشارهای زياد او منجر به توافق پدر و مادر شده بود كه فقط يكبار به جبهه برود. و اين اولين و شايد آخرين انتظار چند ساله او بود. از خوشحالی در پوست خود نمیگنجيد. به پرندهای میمانست كه از قفس آزادش كرده باشند.
□□□
بعد از عمليات كربلای هشت و اتمام مأموريت گردان ما با گردان ما ادغام شد. او هم در گردان ما جای گرفت و به عنوان رزمنده گردان خطشكن امام رضا(ع) راهی غرب كشور شد.
عمليات نصر ۴ در سردشت كه آغاز شد، محمدعلی رضايی، خطشكن گردان امام رضا(ع) بر اثر اصابت تير مستقيم دشمن، مهمان بچههای كوچه ما شد؛ بچههايی كه روزی، هياهویشان خواب را از چشم جسم مردم میگرفتند و با رفتنشان چشم جانشان را باز كرده بودند.
ادامه دارد 👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 دو برادر به يك نام 3⃣
خاطرات و دست نوشته های
اعضای کانال
•─✧✧• 🍂 •✧✧─•
عازم كردستان بودم. نمیخواستم مقابل مادر محمدعلی آفتابی شوم كه عكسش در كنار عكس بچههای ديگر به ديوار مسجدشان چسبانده شده بود. شرمندهاش بودم و خجالت ميكشيدم. اما ادب اقتضا میكرد بايد برای عرض تسليت هم كه شده خدمت او برسم. مادرش از اينكه با خدا معامله كرده بود خود را مغبون نمیدانست. به جملهای اكتفا كرد و گفت كه مرا آتش زد: «مادر تو پنج تا پسر داره كه برای هر كدامشان در اين راه اتفاقی بيفتد، با نگاه به ديگر فرزندان، تسلی دلی به دست میآورد، اما من كه ديگر پسری ندارم تا بخواهم غم شهادت محمدعلی را با نگاه به او از بين ببرم.»
با اين حرف حاجيه صغرا، تازه فهميدم كه اين مادر چه رنجی را تحمل میكند. تا بتواند در اين راه سربلند بيرون بيايد.»
□□□
در وصيتنامهاش نوشته بود:
من نيز راه سعادت را انتخاب كرده و به فرياد «هل من ناصر ينصرنی» لبيك میگويم، آری رفتن من به جبهه نه از روی هوا و هوس بود، نه به خاطر خودنمايی، بلكه از مسئوليت سرچشمه میگرفت من برای نجات اسلام از چنگال صداميان كافر و ادای دينم به اسلام و شهدا به جبهه رفتم.
به پدر و مادرم بگوييد مرا ببخشيد و بعد از شهادتم ناراحت نباشيد و هرگز گريه نكنيد؛ هر چند میدانم جدايی من برای شما سخت است اما بايد بدانيد فرزند امانت خداست و وظيفه پدر و مادر حفاظت از فرزند است.
پس شما به وظيفه خود عمل كرده و مرا چون اسماعيل به درگاه خداوند فرستاديد و از خدای خود رضايت او را جلب كرديد بايد خوشحال باشيد.
□□□
محمدعلی بيست سال پيش درست در هيجده سالگی به مهمانی خدا رفت و دو سال بعد، خداوند به پدر و مادر او پسری عطا كرد كه نام او را هم محمدعلی گذاشتند. امروز محمدعلی در سن هجده سالگی مشغول تحصيل در دانشگاه است؛ با همان تيپ در برابر مادر قرار گرفته و هيچ تفاوتی با برادر شهيدش ندارد، جز جای زخمی كه در دوران كودكی بر روی گونههای محمدعلی باقی مانده بود و جبهه جديدی كه امروز اين محمدعلی در آن مشغول جهاد است.
□□□
محمدعلی دوم در حالی در برابر ديدگان محمدعلی اول ظاهر میشود كه شهيد محمدعلی هنوز با همان پوتين و لباس در كنار نوجوانان ديروز كوچههای شال در مزار شهدا آرام گرفته است. نوزده سال بعد هنگام بازسازی مزار شهدا، ديواره قبر محمد علی فرو ريخت. پوتينها و پای سالم او در حالی كه خون تازه از زخمهايش جريان يافت، شاهدان را متوجه خود كرد. وقتی در محفلی با حضور شاهدان، اين صحنه برای پدر شهيد محمدعلی بازگو شد، او تعجب نكرد و تنها به اين جمله اكتفا كرد: «از روزی كه محمد علی شهيد شده تا امروز، هر صبح به جای او زيارت عاشورا میخوانم.»
با تشکر از برادر عزیز
حسین محمد رضایی
از شهر شال - قزوین
پایان
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
❣ ارادت شهید ابومهدی المهندس به شهید دقایقی
در کانال دوم حماسه جنوب، شهدا بخوانید👇
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
🍂
🔻 #تاریخ_شفاهی
🔅 علل پیروزی ایران در عملیاتهای
ثامن الائمه، طریق القدس،
فتح المبین و بیت المقدس 1⃣1⃣
✦━•··•✦❁❣❁✦•··•━✦
🔅 ۴) عملیات بیت المقدس
نبرد بیت المقدس را می توان شاهکار نظامی جنگ ایران و عراق دانست. پس از پایان عملیات فتح المبین، برای عراق آشکار شده بود که منطقه خرمشهر و غرب کارون هدف بعدی ایران خواهد بود. از پایان فتح المبین تا آغاز بیت المقدس تنها یک ماه فاصله بود؛ بنابراین، آماده کردن نیروهای مردمی و غیر حرفه ای در این زمان کم از جمله کارهای عجیب سپاه پاسداران بود، اما نکته بارز این عملیات، یعنی دلیل اصلی شکست نیروهای عراقی تاکتیک ویژه این عملیات (عبور از رود کارون) بود که در واقع، موجب شکست قطعی عراق و انهدام کامل نیروهای این کشور در عملیات مزبور شد.
🔅 سازمان رزم عملیات بیت المقدس نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در مجموع ۱۹۶ گردان نیرو را برای انجام عملیات بیت المقدس آماده کردند که از این تعداد، ۱۳۵ گردان به سپاه و ۶۱ گردان نیز به ارتش متعلق بودند. نسبت نیروهای خودی به نیروهای عراقی نیز دو به یک ارزیابی شد. البته، باید توجه داشت که نیروهای عراقی از لحاظ تجهیزاتی، امکانات پشتیبانی، نیروی هوایی و توپخانه از نیروهای ایرانی برتر بودند. برتری نیروهای ایرانی تنها به دلیل روحيه ناشی از انقلاب و حس میهن پرستی بود.
🔅 تاکتیک ویژه به طور کلی، برای عملیات بیت المقدس دو راهکار پیشنهاد شد و در جلسات مشترک ارتش و سپاه، مورد بحث و بررسی قرار گرفت. این دو راهکار عبارت بودند از:
۱) تهاجم به دشمن با اتکا به جاده اهواز - خرمشهر این پیشنهاد که فرماندهان ارتش آن را بر اساس اندیشه سنتی نظامی ارائه دادند محاسن و معایبی داشت. استفاده از شبکه های جاده ای موجود در منطقه و تأمین منطقه عملیاتی با استفاده از این شبکه ها از جمله محاسن این راهکار بود. معایب آن نیز عبارت بودند از: انطباق کامل این راهکار با تلقی کلاسیک دشمن از سمت حمله و هجوم نیروهای ما از شمال به جنوب با اتکا به جاده اهواز - خرمشهر. چیزی که بیش از پیش این باور را در عراقی ها تقویت کرد، انجام عملیات نصر در دی ماه ۱۳۵۹ در این منطقه بود. از سوی دیگر استحکامات دشمن در راستای مقابله با تک شمالی - جنوبی نیروهای ایرانی طراحی و ساخته شده بود، بنابراین هرگونه حمله از این سمت با تلفات سنگین و صرف وقت و ضایعات فراوان همراه بود.
🔅 ۲) عبور از رودخانه کارون این راهکار را سپاه پاسداران ارائه داد. پیچیدگی های مربوط به عملیات عبور از رودخانه کارون و نصب پل از جمله معایب آن بود، هم چنین، ضرورت سرپل گیری و توسعه سرپل به طور همزمان نیز دشواری های عبور از رودخانه کارون را افزایش می داد. کاهش فاصله تا دستیابی به اهداف در عمق مواضع دشمن و ضعف خطوط پدافندی عراق در این منطقه از جمله محاسن پیشنهاد دوم به شمار می رفت.
پیشنهاد نخست دقیقا براساس تفکر سنتی و اصول کلاسیک جنگ طراحی شده بود. سرلشگر محسن رضایی در این زمینه می گوید: «متخصصین آموزش دیده مجرب و متخصصین نظامی به اتفاق می گفتند از رودخانه کارون نمی توان عبور کرد و باید تلاش اصلی از روی جاده اهواز - خرمشهر باشد »
طبعا راهکار نخست با تحلیل دشمن از جهت اصلی تلاش نیروهای ایران انطباق بیشتری داشت، طرح پیشنهادی طراحان نظامی سپاه با ویژگی عبور از رودخانه کارون علی رغم معایبش، به دلیل آن که مبتنی بر خلاقیت و نوآوری نیروهای انقلابی و مردمی طراحی شده بود و با اندیشه سنتی عراق نیز فاصله بسیار داشت، ضریب غافلگیری دشمن را از نظر تاکتیکی به شدت افزایش می داد.
✦━•··•✦❁❣❁✦•··•━✦
همراه باشید
#تاریخ_شفاهی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🔴 دسترسی به مطالب گذشته
کانال حماسه جنوب
سنجاق شده
👈 #پنهان_زیر_باران
خاطرات سردار علی ناصری
👈 #ملاصالح_قاری1⃣
خاطرات ملا صالح قاری
👈 #یحیای_آزاده
خاطرات داریوش یحیی
👈 #مقاومت_در_اروند
خاطرات جمشید عباس دشتی
👈 #آخرین_شب_خرمشهر
خاطرات سرهنگ کامل جابر
👈 #گاوچران_لال
خاطرات غلامعباس براتپور
👈 #نبرد_بندر
خاطرات مصطفی اسکندری
👈 #عملیات_بدر
لحظه نگاری عملیات
👈 #غروب_غریب
خاطرات عظیم پویا
👈 #فتح_المبین
لحظه نگاری عملیات
👈 #اولین_اعزام_من
خاطرات سید مهدی موسوی
👈 #اولین_اعزام_من
خاطرات جهانی مقدم
👈 #والفجر_مقدماتی
لحظه نگاری عملیات
👈 #روزنوشتهای_آیت_الله_جمی
امام جمعه آبادان
👈 #آبراه_هجرت
خاطرات پرویز پورحسینی
👈 #خاطرام_از_شروع_جنگ
خاطرات دکتر احمد چلداوی
👈 #خاطرات_یک_گشت
خاطرات حسن علمدار
👈 #اینجا_صدایی_نیست
خاطرات رضا پورعطا
👈 #گمشده_هور
خاطرات سردار علی هاشمی
👈 #خاکریز_اسارت
خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی
👈 #معجزه_انقلاب
خاطرات مهدی طحانیان
👈 #پوتین_قرمزها
خاطرات مرتضی بشیری
👈 #زندان_الرشید
خاطرات سردار گرجی زاده
👈 #پل_شحیطاط
قرارگاه سری نصرت
👈 #با_نوای_کاروان
خاطرات حاج صادق آهنگران
👈 #وقتی_سفر_آغاز_شد
مجموعه خاطرات کوتاه
👈 #ِآخرین_خاکریز
خاطرات میکائیل احمدزاده
👈 #ارتفاعات_گاما
خاطرات خودنوشت دکتر بهداروند
👈 #عبور_از_موانع
خاطرات کربلای۴ گردان کربلا
👈 #سالار_تکریت
خاطرات سید حسین سالاری
👈 #فرنگیس
خاطرات فرنگیس حیدرپور
👈 #ملازم_اول_غوّاص
خاطرات محسن جامِ بزرگ
👈 #سرداران_سوله
دکتر ایرج محجوب
👈 #نبض_یک_خمپاره
عزت الله نصاری
👈 #یازده
خاطرات پروفسور احمد چلداوی
👈#مردی_که_خواب_نمیدید
خاطرات اسدالله خالدی
👈 #ققنوسهای_اروند
خاطرات عزت الله نصاری
👈 #قرارگاه_نصرت
خورشید مجنون
خاطرات حاج عباس هواشمی
👈 #متولد_خاک_پاک_کفیشه
خاطرات عزت الله نصاری
👈 #عبور_از_آخرین_خاکریز
دکتر احمد عبدالرحمن
👈 #گلستان_یازدهم
شهید علی چیت سازیان
👈 #گردان_گم_شده
سرگرد عزالدین مانع
👈 #پسرهای_ننه_عبدالله
محمدعلی نورانی
👈 #ستاد_گردان
دکتر محسن پویا
👈 #مگیل
ناصر مطلق
👈 #بابا_نظر
شهید محمدحسن نظر نژاد
👈 #لایههای_ناگفته
خاطرات یک رزمنده نفودی
👈 #شکارچی
خاطرات شهید مصطفی رشید پور
👈 #در_کوچههای_خرمشهر
خاطرات مدافعان خرمشهر
👈 #بی_آرام
برای سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی
•┈••✾❀○❀✾••┈•
#جبهه #کتاب #کلیپ #شهید
#عکس #دلنوشته #رهبر #توسل
#رهبری #مثنوی #شعر #مرصاد
#محرم #مستند #منزوی #نماهنگ
#ساواک #علم #آوینی #اعزام
#تفحص #شهید #شلمچه #شرهانی
#نظرات #شعر #سکانس #اندیمشک
#اهواز #آبادان #خرمشهر #دزفول
#بستان #هویزه #سوسنگرد
#منافقین #سلیمانی #خاطرات #روزشمار #فتوکلیپ #روشنگری #زیر_خاکی #دلتنگیها
#بی_آرام
#معرفی_کتاب #شهید_باکری #شهید_جمهور #شهید_چمران
#شهید_همت #شهید_علم_الهدی
#طنز_جبهه #سردار_دلها
#آیا_میدانید #حاج_قاسم
#گزیده_کتاب #کربلای_پنج
#روایت_فتح #طنز_اسارت
#یادش_بخیر #کربلای_چهار
#نکات_تاریخی #دشمن_شناسی
#تاریخ_شفاهی #شهید_هاشمی
#قرارگاه_نصرت #عبور_از_موانع #خاطرات_کوتاه. #فتو_کلیپ
#خاطرات_صوتی #خواهران_رزمنده
#خاطرات_آزادگان #فساد_دربار
#هشتک
#نکات_تاریخی_جنگ
#نواهای_صوتی_ماندگار
#خاطرات_اسرای_عراقی
جهت دستیابی به این مطالب، متن آبی رنگ #هشتک را لمس کنید و با استفاده از ⬆️و ⬇️ به قسمت دلخواه بروید.
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 ناگفته های یک
پرستار از جنگ ۱
جنگ ابتدا با حمله هوایی به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینی همزمان ارتش عراق به شهرهای غرب و جنوب ایران آغاز شد.
در سالهای آغازین جنگ تحمیلی دانشجویان به عنوان کارورز در بیمارستان امام خمینی (ره) اهواز که از بیمارستانهای قدیمی خوزستان است، مشغول به تحصیل و سپس سرپرستار بخش، سوپروایزر و مسئول گروه آموزشی بودم. بیمارستان امام خمینی اهواز از نظر استراتژیک در مرکز شهر و در ناحیهای پر ازدحام قرار دارد و در دوران جنگ تحمیلی یکی از مراکز درمانی پذیرای مجروحان جبهههای جنوب بود.
به خاطر دارم زمانی که عملیات میشد، مجروحان زیادی برای درمان به این بیمارستان اعزام میشدند و به آنها خدمات میدادیم. آن موقع مسیری برای حرکت مجروح در راهروها و بخشها و سایر نقاط این بیمارستان نداشتیم و به دشواری مسیری باز می شد تا مجروحان را پس از تشکیل پرونده، ویزیت کنیم و درمانهای مناسب ارائه شود.
پیگیر باشید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 ناگفته های یک
پرستار از جنگ ۲
به خصوص رزمندگانی که وضعیت اورژانسی داشتند را سریعا با پرونده به اتاق عمل منتقل میکردیم و ضمنا به دلیل ازدحام بالای مجروح در بیمارستانها و عدم امکان نگهداری، مجروحان رزمنده بر اساس نوع وضعیتشان تقسیمبندی میشدند.
در کنار مجروحان جبهه، مصدومان غیرجبهه ای یعنی افرادی که در پی بمبارانهای هوایی، پرتاب موشک و ترکش به شهر صدمه میدیدند را هم باید اضافه کرد.
ما هم به عنوان تیم پزشکی در قبال درمان یک انسان، فارغ از هر گونه تعصبی کارها را انجام میدادیم.
#پیگیر_باشید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 ناگفته های یک
پرستار از جنگ ۳
یادم میآید که در بین مجروحان خودی مجروحان عراقی به بیمارستان اعزام شده بودند و گروه پزشکی با اینکه از دست دشمن دل خونی داشتند، اما با این حال به دلیل تعهدات از این مجروحان عراقی را مانند مجروحان خودی مراقبت میکردیم و همان کاری که برای مجروح خودی انجام میدادیم برای مصدوم عراقی هم انجام میدادیم.
در مقطعی از جنگ تحمیلی دشمن تا ۲۰ کیلومتری اهواز پیشروی کرده و به نزدیکی شرکت نوردلوله و سه راه خرمشهر رسیده بود. ما تا آن زمان سنگر و مکان امن درمانی نداشتیم و پذیرش و ویزیت و سایر امور مجروحان همانطور که مطرح شد انجام می دادیم.
به هنگام عملیات و حمله در طبقه همکف اورژانس، راهرو بخشها، درمانگاهها و محوطه باز بیمارستان انجام میشد و به علت کمبود فضاها و بمبارانهای مکرر شهر و عدم امنیت جانی، بیمارستانهای اهواز از جمله بیمارستانهای امام و گلستان به مکانهای امن منتقل شدند.
برای مثال در خصوص بیمارستان امام آزمایشگاه به ساختمان سازمان آب در خیابان نشاط، بخش اطفال به ساختمان زیرزمین سازمان آب و برق در خیابان ۲۴ متری، بخش داخلی به ساختمان هواپیمایی(هما) در خیابان ۲۴ متری و بخشهای جراحی و آی سی یو به هتل فجر منتقل شدند.
پیگیر باشید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 ناگفته های یک
پرستار از جنگ ۴
به دلیل ازدحام مجروحین، بیماران بخش زنان و زایمان به ساختمان صنایع دستی در مجاورت هتل فجر منتقل شدند. با اینکه بیمارستانهای امام و گلستان اهواز به علت خطرات یادشده ناامن بودند، اما مرکز برنامهریزی و ستاد حوادث غیرمترقبه در این بیمارستانها فعال بود و مسئولیت اجرایی و تقسیم برنامه ها توسط گروههای پرستاری و مدیریت بیمارستان انجام میشد.
در آن زمان این بیمارستانها نیاز به نیروی پرستاری پزشکی، خدماتی، امکانات و تجهیزات بیشتر برای کنترل و سوپروایز کردن داشتند. بنابراین از نیروهای ماموریتی و امدادی آموزشدیده نیز استفاده میشد. بعد از هر حمله که به طور مکرر صورت میگرفت، به علت کمبود نیروی کمکی، افراد هر تیمی اعم پزشک، پرستار، بهیار، نظافتچی و سایر نیروهای امدادی آموزشدیده خارج از حیطه مسئولیتی خود، بدون هیچ تعصب و اختلاف نظری و با خلوص نیت کمک و حتی محیطهای درمانی را پاکسازی و ضد عفونی میکردند.
در زمان هر حمله که ممکن بود از نیمه شب و ساعتی از روز یا شب شروع شود، به محض بلند شدن صدای آژیر آمادهباش، همزمان هلیکوپتر و آمبولانسها و خودروهای شخصی مجروحان را به بیمارستان میآوردند. ما هم در خدمت بیمارستانها و مجروحان بودیم و در این زمینه روز را از شب نمیشناختیم.
پیگیر باشید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 ناگفته های یک
پرستار از جنگ ۵
در کنار آن، وضعیت مجروحان اعزامی که اعزام آنها به عللی در فرودگاه با تاخیر انجام میشد را پیگیر بودیم که مجروح به چه محلی از شهر اعزام شده و آیا نیاز به کمکی از لحاظ دارویی و نیروی درمانی دارد. به این شکل کمبودها کنترل و جبران و توجهات بر اساس نیازها برنامهریزی میشد. سیر درمانی مجروحان از مرحله معاینه تا جراحی و اتاق عمل کاملا مورد پیگیری قرار میگرفت. تمام این کارها چه در خود بیمارستان و مکانهای باز آن و چه در خارج بیمارستان مانند فرودگاه و هتل فجر و صنایع دستی بدون هیچ چشمداشتی و با خلوص نیت انجام میشد.
جو فرهنگی و اجتماعی بیمارستانها در آن دوران با زمان حال کاملا متفاوت بود. در دوران دفاع مقدس با توجه به پیشروی دشمن تا ۲۰ کیلومتری اهواز تقریبا شهر تخلیه شده بود و افرادی که در شهر دیده میشدند، اکثرا نیروهای امدادی، کادر درمانی بیمارستانها و نیروهای امنیتی بودند. کمتر کسی از مردم عادی در شهر مانده بودند. اما همت بلند و اعتقاد قوی و پابرجای رزمندگان و نیروهای مردمی و دفاع همه جانبه ملت ایران دشمن را به عقب راند.
.. واین ها یادآوری کوتاهی بود از روزهای آتش و خون و از سختی های کادر درمان در جنوب و غرب که باید در اذهان بماند.
پیگیر باشید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 از فردا
در کانال حماسه جنوب 👇
.. به خواندن علاقه داشتم، کلاس اول سر صف برای دانش آموزان، فایز یا دزفولی می خواندم. یادم هست کلاس دوم، هرچه به ذهنم می آمد، در کلاس می خواندم. معلمم، آقای کریمی، به خواندن من می خندید، ولی هیچ وقت به رویم نمی آورد و نمی گفت که اینها چیست می خوانی؟! هم کلاسی هایم خیلی نمی فهمیدند چه می خوانم.
در کلاس سوم، شعر آماده می کردم و با آمادگی قبلی می خواندم. کلاس هشتم در دبیرستان شاهپور، دیگر کارآزموده شده بودم.
در محله ما یک هیئت سینه زنی به نام هیئت علی اصغر بود که هرساله در ایام محرم و صفر عزاداری می کرد. من هم بچه های هم سن خودم را در کوچه جمع می کردم و برایشان نوحه می خواندم. در همان زمان، یکی از اهالی محله برایم یک بلندگوی دستی تهیه کرد. با آن نوحه می خواندم و بچه ها جواب می دادند. خیلی خوشحال بودم و با شوق و ذوق تمام نوحه می خواندم. یادم نیست روز چندم محرم بود که در کوچه ها راه افتادیم...
#با_نوای_کاروان
مجموعه خاطرات
حاج صادق آهنگران
"بقلم دکتر بهداروند"
لینک عضویت 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نبسته ام به کس دل
به یاد شهید احمد کاظمی
#کلیپ
#نماهنگ
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂