🍂 شنود دشمن
محسن رضایی
روز شانزدهم اردیبهشت و روز هفتم عملیات، بالاخره من و برادرمان صیاد، ساعت ده و نیم شب، رمز را گفتیم و دوستانمان به خط زدند.
خوشبختانه وقتی حمله شروع شد، مثلاینکه عذاب الهی بر دشمن نازل شود؛ تقریباً ساعت ۱۲ شب بود که شنود اعلام کرد، عراقیها سراسیمه دارند فرار میکنند.
نزدیک ساعت سه و چهار بامداد، آخرین پیام این بود که فرمانده سپاه سوم دستور داده است؛ بهطرف مرز عقبنشینی کنید. دلهره عراقیها طبیعی بود. عراقیها فکر میکردند؛ اگر هم خرمشهر را از دست بدهند و هم بصره را، چه فاجعه بزرگی در انتظارشان خواهد بود.
وقتی هم ما مرحله دوم را آنچنان با قدرت انجام دادیم، ترس آنها بیشتر شد. بیسیمهای عراق را که گوش میکردیم، متوجه میشدیم؛ آنها گروه، گروه منهدم میشدند.
بچهها چون عشق آزادی خرمشهر را داشتند، خیلی قوی میجنگیدند. رزمندگان ما در مرحله دوم روحیه عجیبی داشتند. تماسهایی که آنها با خارج از جبهه میگرفتند، یا اخبار را که از تهران میشنیدند و خوشحالی مردم و دعای همه برای آزادی خرمشهر را میدیدند، روحیه پیدا میکردند.
─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
تاریخ شفاهی/
جلد ۶ (منتشر نشده)
#خاطرات_کوتاه
#بیت_المقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 مکالمات پیروزی
نخستین پیام بیسیم به قرارگاه فتح، هنگام ورود رزمندگان به خرمشهر
یاد همه شهیدان سرافراز
و شهدایی که با جانشان خونینشهر را خرمشهر کردند، بخیر
─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
#کلیپ
#نماهنگ
#بیت_المقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 در جبهه دشمن چه میگذرد ۴ )
خاطرات علی مرادی
عضو رها شده سازمان منافقین
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🔸 ابتدا به گرمی و چرب زبانی و محبت های فراوان مورد استقبال قرار گرفتیم و بسرعت در صف های چکاب پزشکی قرار گرفتیم.
تست ها و آزمایشات انجام شد و بعد از آن ما را در یگانهای به اصطلاح ارتش آزادیبخش تقسیم کردند. هر تعداد از اسرا به یگانی تحت نام لشکر تقسیم شدیم که تعداد نفرات در این لشکرها تقریبا بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر بود. ما که نظامی بودیم اطلاعاتی از آمار و ارقام لشکرها داشتیم بهمین دلیل متعجب شدیم و اولین تناقض در ذهن ما شروع شد.
این چه لشکریست؟! این آمار در ارتش کلاسیک یک دسته هم نیست !
ما هنوز گیج و مات و مبهوت بودیم و گاهی منتظر کابل عراقی بودیم که با فحش و کتک ما را بهداخل بندهای اردوگاه ببرند. همواره به اطراف خود نگاه می کردیم تا ببینیم از مامور عراقی خبری نباشد!
ما را به سالن غذا خوری بردند، تقریبا موقع نهار بود. در این سالن نیز مورد استقبال و پذیرایی قرار گرفتیم. بعد از نهار ما را به آسایشگاهها بردند و بدون اینکه اساسا سوال شود چه کسی آماده پیوستن به ارتش آزادیبخش هست و چه کسی میخواهد به خارج برود لباس و یونیفرم نظامی بین ما توزیع کردند. تناقضات بعدی در اذهان برخی افراد شروع شد. من ذهن کنجکاو و شکاکی داشتم و به همه رفتارها و برخوردشان با شک و تردید نگاه میکردم.
قسمتی از این شک و تردید محصول خصوصیات اخلاقی و ذهن خودم بود و قسمتی دیگر نتیجه مشاهده برنامههای تلویزیونی موسوم به سیمای آزادی بود که روزانه ساعاتی در تلویزیون عراق در اردوگاه پخش میشد.
برنامه های سیمای آزادی به علت اینکه با مجاهدین وحدت دیدگاهی و ایدئولوژیک نداشتم همواره برایم سوال و شک برانگیز بود و تناقضاتی بین ادعا و رفتار در این برنامه ها مشاهده میکردم.
از نحوه پذیرایی و توزیع غذا، خدمات رسانی احساس کردم که مجاهدین بهطور حساب شده و دقیق میدانند ما در اردوگاه چه نقاط ضعف و کمبودی داشتیم، حالا برای جذب حداکثری روی همین نقاط مانور میدهند. مثل غذاهای ایرانی، مشکلات بهداشتی و کمبود صابون و شامپو و وسایل حمام، لباس و سایر کمبودهای اردوگاههای عراقی. همه این اقدامات مجاهدین در همان روزهای اول مرا مقداری متناقض کرد و موجب شد که به تمام کارها و تصمیماتشان و اقداماتی که انجام میدهند با دید شک و تردید و ریشه یابی نگاه کنم.
هنوز استقبال گرم و عاطفی مردان و زنان مجاهد این اجازه را نمیداد که سوال کنیم مسیر رفتن و اعزام به اروپا که قول دادید چطور است و از کی شروع میشود.
عمده افرادی که به سازمان پیوسته بودند هنوز در شوک رهایی از اسارت نیروهای عراقی بودند و به طور ناخود آگاه منتظر داد و فریاد و فحش و کتک کاری عراقی ها بودند. در اوج ناباوری خودمان را فریب میدادیم و قانع میکردیم تا از این آزادی عمل و بهداشت و تغذیه مطلوب دلی از عزا در بیاوریم. همه می خواستند به باور و یقین برسند که قطعا از اردوگاه اسرا خارج شده اند.
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
ادامه دارد ..
#دشمن_شناسی
#منافقین
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 آزادی خرمشهر
و نوای خوش خبر آزادی
پایان انتظار . . .
و نشستن ایران و ایرانی
بر قله عزت و افتخار
فتح الفتوح قهرمانان وطن
در عملیات بیت المقدس
شاهکار رزمندگانِ میدانهای نبرد با دشمن تا دندان مسلح
─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
#کلیپ
#نماهنگ
#بیت_المقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂
🔻 ققنوسهای اروند
نوشته : عزت الله نصاری
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
🔻 قسمت چهلونهم
وقت صرف ناهار، بازهم ناهید خانم نشسته روی تخت من و داره پوره سیب زمینی را با قاشق دهنم میکنه، از کنار شانه اش دیدم که درب باز شد، هیکل یه مرد را دیدم.
صورتش پشت سرِ ناهید خانمه و نمی بینمش ولی هیکلش به بابام شباهت داره.
یه مرتبهای از جا پریدم. بر اثر حرکت ناگهانی من ناهید خانم هم از جاش بلند شد.
آره درست دیدم، بابام وارد اتاق شده!!!
عجب گَندی بپا شد.
بابام اخمهاش تو هم رفته، نمیدونم از اینکه میبینه روی تخت افتادم ناراحت شده یا از اینکه یه خانم جوان کنارم نشسته و داره غذا دهنم میکنه.
سلام کردم و به ناهید خانم معرفیش کردم.
ناهید خانم هم به محض اینکه اخم بابام را دید، فرار را برقرار ترجیح داد و دَررفت.
پیشونیم را بوسید و کنارم نشست.
چند قاشقِ باقیمانده را بابام بهم میده.
در حینی که سیب زمینی بهم میده نگاهی هم به سر و وضعم میکنه.
ملحفه را روی سینه ام کشیدم تا پانسمانها پیدا نباشند. غذا خوردن که تموم شد میز را کنار زد و بهم اشاره کرد ملحفه را کنار بزنم تا زخمهام را ببینه.
آروم آروم ملحفه را پائین کشیدم، هر چی ملحفه پائین تر میره، اخمهای بابام درهم تر میشه.
دیگه پائین تر نرفتم، دوست ندارم بابام را بیش از این ناراحت کنم.
از کنارم پاشد، نگاهی به پام انداخت،
: شنیدم پات هم ترکش خورده، ببینم چه بلایی سرت اومده؟
؛ چیزی نیست فقط شکسته.
: باشه، ملحفه را کنار بزن میخوام ببینم.
آروم آروم پام را از زیر ملحفه درآوردم.
: شکستگی چیزی نیست، سعید (برادر بزرگترم که چند سال قبل بر اثر اصابت ترکش، پاش شکسته شده بود) هم که پاش شکسته بود ۲۰-۱۰ روز بعد خوب شد و برگشت جبهه.
کوله پشتی ام را از آبادان آورده، لباسها و وسائلم توش هست، خیلی خوشحال شدم.
روز بعد ساعت ملاقات دوباره بابام اومد، یه ظرف خیلی بزرگ هم فالوده برام آورده.
بهش گفتم که نمیتونم چیزی بخورم، فالوده را به ناهید خانم داد و بهش گفت بین پرستارها تقسیم کنه.
آخر وقت، باهام خداحافظی کرد، برمیگرده آبادان. دوباره تنها شدم و دلتنگ.
با تجویز پزشک برام عصا آوردن از اون مدل عصاهای مُچی.
شروع کردم به تمرین، راه رفتن با عصا خیلی سخته ولی خوبیش به اینه که احتیاج نیست کسی ویلچرت را هل بده.
یکی دو روز تمرین کردم و یاد گرفتم.
آقای دکتر اجازه داد هم غذا بخورم هم اینکه حمام برم.
واقعا عالیه. اولویت با حمام است ولی حوله و وسائل ندارم.
ناهید خانم از خدمات بیمارستان برام تهیه کرد.
حمام در طبقه زیرزمین است.
وسائلم را ریخت توی یه کیسه و همراهم اومد. با آسانسور رفتیم پائین، کیسه وسائلم را برد توی حمام. ایستادم دم درب، نمیاد بیرون.
میگه: بیا داخل، من توی رختکن میایستم اگه یه وقت زمین خوردی یا اتفاقی پیش اومد کمکت کنم.
؛ لازم نیست داخل باشی بیا بیرون اگر اتفاقی افتاد صدات میزنم.
چند بار اصرار کردم تا با دلخوری اومد بیرون.
وارد رختکن شدم بنابه تجربه قبلی، درب را بهم نکوبیدم.
لی لی کنان رفتم زیر دوش، آتلم را باز کرده بودن.
یه دوش آبِ گرمِ فوق العاده گرفتم. حدود ۲۰ روزه که دوش و حمام به چشمم نیومده، خیلی لذت بخشه.
هر چند ایستادن روی یه پا خیلی خسته کننده است ولی لذت دوش آبگرم را نمیتونم رها کنم.
اینقدر شامپو و صابون و لیف و کیسه کشیدم که پوست تنم کنده شد.
از حمام اومدم بیرون، ناهید خانم نیستش.
کیسه وسائلم را انداختم گوشه عصام و رفتم بالا.
موهام بلند و خیسه، یه تکونی به سرم دادم موهام فر شد و رفت توی همدیگه.
هوا کمی سرده، اورکتم را پوشیدم.
به میز پرستاری نزدیک شدم، سرپرستار مهربون سرش را بلند کرد، از تعجب چشماش گرد شد.
: آقای نصاری، چقدر عوض شدی!!!
حالا فهمیدم چرا ناهید خانم دلبسته شما شده.
ماشالله ماشالله....
؛ خانم اسپند دود کن، چشمم نزنی.
سید محمد حسین هم خیلی تعریف و تمجید میکنه.
•⊰┅┅❀•❀┅┅⊰•
ادامه دارد
#ققنوسهای_اروند
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
014-navaahaaye-defaae-moghaddas-www.ziaossalehin.ir-jang-01.mp3
597.3K
🍂 مارش عملیاتهای دفاع مقدس
علی اکبر دلبری سازنده مارش «شهریار» که اکنون در انگلستان حضور دارد در سال ۱۳۱۶ وارد ارتش شده و پس از آن نیز به عنوان ریس موزیک مشغول به کار شد. او در سال ۱۳۳۳ مارش «شهریار» را ساخت و به گفته خودش این قطعه تبدیل به مارش رسمی ژاندارمری شد.
جالب اینکه وی در گفتگوی تلفنی با کارگردان بزم رزم بر این نکته تاکید کرده که وقتی این مارش برای خبر اعلام فتح خرمشهر پخش شد او به خود میبالیده که با ساخت یک اثر برای وطنش قدمی برداشته و وقتی این اثر را شنیده اشک از چشمانش سرازیر شده است.
#نکته
@defae_moghadas
🍂
🍂 حاج موسی می گفت: ساعتی از آزادسازی خرمشهر می گذشت که وارد خرمشهر شدم. روی سکویی نشستم تاخستگی در کنم. لحظه ای بعد ۴ نفر دیگر هم کنار من نشستند. اسلحه یکی از آنها روی پایم بود و ناراحتم می کرد. گفتم:« برادر اسلحه رو بردار.»
تا گفتم برادر، هر ۴ نفر که بر خلاف من مسلح بودند، اسلحه ها را جلو من انداختند و بلند گفتند: «دخیل یا خمینی!»
شانه ای بالا انداختم، اسلحه ها را برداشتم و آن چهار عراقی را به سمت جایگاه اسرا راهنمایی کردم.
─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
#خاطرات_کوتاه
#بیت_المقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂
🔻 مردی که خواب نمیدید/ ۲۸
خاطرات مهندس اسداله خالدی
نوشته داود بختیاری
┄┅┅┅┅❀🧿❀┅┅┅┅┄
🔹 ]رو به پدرم کردم و گفتم] انگار قرار است شلوغی بشود.
- به تو چه مربوط ... سرت پیِ کار خودت باشد. مصدق و نمی دانم کی برایت نان و آب نمیشوند .... تازه، تو هنوز دهانت بوی شیر میدهد .... شیر و پنیر و کره ات را بفروشی شاهکار کردی ... فقط پول است که به دردت میخورد ... از درس و مشق هم چیزی در نمی آید.
تا چشم پدرم را دور دیدم مشتی شکر پنیر از تنگ برداشتم و تپاندم تو دهانم. بزاق شیرین شده دهانم پرید تو حلقم به سرفه افتادم.
- دوباره چی تپاندی تو حلقت؟
در حالی که از سرفه سیاه شده بودم گفتم
- هیچ ... چیز ..
- معلوم است .... از دهانت معلوم است. بگیر این لیوان آب را سربکش ..... شکرپنیرهای مانده و خشک، حلق و روده هایم را خط کشیدند و پایین رفتند. یک چشمم به ساعت مچی پدرم بود و یک چشمم به خیابان. تک و توک آدم رد میشد. از مشتری هم خبری نبود. بیشترشان کله سحر خریدهاشان را می کردند.
- بیکار ایستادی که چه. موقع ماست زدن که پیدایت نیست. دستمالی به در و پنجره ها بکش.
برای آن که به موقع از مغازه بزنم بیرون، در یک چشم به هم زدن شیشه ها را برق انداختم و چارچوب در و پنجره ها را دستمال کشیدم. چشمان پدرم گرد شده بود. مانده بود چه تو سرم است که آن قدر فرز شده ام. نزدیک ساعت ۱۲ از مغازه زدم بیرون پاهایم بر عکس روزهای قبل گامهای بلندی برمیداشتند. انگار کسی از پشت دودستی هولم میداد. به خاطر ذات شرورم بوی بزن بزن را حس میکردم. چشمم به همه طرف میدوید. گوشم صداهایی را میشنید که هر گوشی قادر به شنیدنش نبود. اولین سرازیری را که رد کردم صداها به فریاد تبدیل شدند. دویدم چنان که انگار از دست پاسبانها فرار میکردم. از میان فریادها شعار پیروز باد ملت بلندتر از بقیه بود. بی اختیار فریاد کشیدم پیروز باد ملت ... پیروز باد ملت ....
با هر فریاد هیجان خاصی در وجودم پر میشد. هیجانی که تا آن روز با آن روبه رو نشده بودم. کله ام داغ شده بود و گلویم به اندازه در چاه بزرگی دهان باز کرده بود. هر چه قدر به میدان ٢٤ اسفند نزدیک تر میشدم بر تعداد جمعیت اضافه شد. برای چند دقیقه تو جمعیت گم شدم. هجوم جمعیت به سیلی میماند که سرعت گرفته باشد. کافی بود بایستم تا با سنگ فرش خیابان یکی شوم. به هر زحمتی بود؛ با سر و بدن خیس از عرق و نفسهای بریده از جمعیت جدا شدم. فریادها گوش را کر میکرد. پاسبانها و نیروهای ضد شورش صد برابر شده بودند. باتوم بود که به سر و تن مردم کوبیده میشد. در مقابل فحشهای چاروداری بود که از دهان بعضی از جاهلهای متعصب بیرون میریخت. من هم چند تا از آن فحشها را حواله یکی از مأمورها کردم. انگار که برق گرفته باشدش لحظه ای سرجایش میخکوب شد و بعد دوید به طرفم. به طرف جمعیت دویدم و خودم را میانشان گم و گور کردم. میدان کوچک ٢٤ اسفند از جمعیت سیاه شده بود. دیگر خبری از نرده های آهنی و نگهبانهای دور تا دور میدان نبود. از سر و کول جمعیت بالا کشیدم و خودم را به نزدیک مجسمه که روی ستون سنگی سیاه و مستطیلی به ارتفاع ۳ متر بود رساندم.
- عجب خودخواهی... زمین برایش کافی نبوده ... میخواسته از آسمان مردم فقیر را نگاه کند.
با وجود هجوم، لحظه بهلحظه به مردم، سعی کردم مجسمه را دور بزنم. چشمان مات و بیجان مجسمه، زل زده بود به خیابان آیزنهاور. (خیابان آزادی)
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#مردی_که_خواب_نمیدید
کانال حماسه جنوب/ ایتا
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 فیلم اصلی
《مداحی ممد نبودی ببینی》
با صدای کویتیپور و سینهزنی رزمندگان بعد از آزادی خرمشهر
🔸 بسیاری رزمندگان نام آشنا و گمنام آبادان و خرمشهر در این فیلم هستند. از جمله دهها شهید سرافراز.
🔹 بعد از آزادی خونین شهر، رزمندگان مستقر در منطقه، شبها در مسجد جامع خرمشهر حضور می یافتند و مراسم اجرا می کردند. از جمله همین برنامه..
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ
#نماهنگ
#زیر_خاکی
هر شب با یک کلیپ دیدنی 👇
@defae_moghadas2
http://karkhenoor.ir
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
╭─┅🌿◇🌺◇◇🌺◇🌿┅─╮
🍂 روزشمار عملیات بیتالمقدس
برشی از رویدادهای امروز عملیات
دو شنبـــــــــــــــه
۱۳۶۱ خــــــرداد ۳
۱۴۰۲ رجــــب ۳۰
1982 مـــــه 24
🔸 در ادامه چهارمین مرحله از عملیات بیتالمقدس، که از شــامگاه روز ۱۳۶۱/۲/۳۱ آغاز شده، تاکنون ســه قرارگاه عملیاتى نصر، فجر و فتح موفق شدهاند با آزادسازى منطقه غرب خرمشهر همه راههاى ارتباط زمینى اشــغالگران عراقى را مسدود و محاصره این شهر در خشکى را کامل کننــد. امروز نیــز قرارگاه نصر مأموریت دارد ضمن پدافند در دژ مرزى شــلمچه و تلاش براى تصرف منطقه سرپل دشمن در شمال نهر خین، پاتکهاى احتمالى نیروهاى عراقى در این مناطق را دفع کند و مانع هرگونه پیشروى آنها به سمت شرق شود. قرارگاه فتح نیز با تحتامر گرفتن، مأموریت دارد ازسمت غرب (حدفاصل پاسگاه پلیسراه تا گمرك) و شمال تیپ ۳۳ المهدى (عج) (پادگان دژ و جاده کمربندى) به خرمشهر وارد شود و این شهر را از وجود نیروهاى اشغالگر پاكسازى کند.
🔸 در محور قرارگاه نصر (منطقه شلمچه)، از نخستین دقایق امروز، ارتش عراق ضمن اجراى آتش بسیار شدید توپخانه، با پرتاب منور بهوسیله هواپیما، آسمان منطقه را روشن مىکرد. پست شنود قرارگاه کربلا گزارش داد: در ساعت ۰۰:۲۶ تیپ ۳۱ نیروى مخصوص، تیپ ۳۷ زرهى، تیپ۴۶ مکانیزه لشکر۱۲، تیپ۲۵ مکانیزه، لشکر۶ زرهى و یک تیپ با هویت نامعلوم براى اجراى پاتک هنگام طلوع آفتاب اعلام آمادگى کردهاند.
🔸 عراق که سعى دارد با درهمکوبیدن مواضع نیروهاى قرارگاه نصر و سپس پیشروى ازطریق جاده شلمچه - خرمشهر، محاصره خرمشهر را بشکند، در ساعت ۱:۵۷ براى بار دوم منطقه شلمچه را زیر آتش توپخانه خود قرار داد و تانکهایش را حدود دو کیلومتر بهسمت خط دژ مرزى جلو فرســتاده، بهسوى نیروهاى این قرارگاه شلیک کرد. درنتیجه، درگیرى همراه با تبادل آتش شدید توپخانه بین طرفین آغاز شد تا اینکه در ساعت ۰۲:۲۲ با اعلام عقبنشینی[یگانها] گزارش دادند در وضعیت مطمئنى به سر مىبرند و خط پدافندىشان محکم است.
🔸 (حدود ساعت ۱۰:۳۰، حمید معینیان مســئول واحد اطلاعات عملیات سپاه در قرارگاه کربلا، در گزارشى به فرماندهى
قرارگاه کربلا با اشاره به این پاتک دشمن گفت: «الان خبر دادند که صدام آمده، دارد [عملیات را] هدایت مىکند و خیلى فشــار پشت فرماندهان است. به آنها مىگوید ً حتما بروید خاکریز را بگیرید؛ که ً دقیقا بچهها مشخص نکردند که کــدام خاکریز را مىگوید.» پــس از این گزارش، محسن رضایى فرمانده سپاهى قرارگاه کربلا، با بیــان اینکه «صـدام فکر مىکند کــه هنوز نیروهایش [در خرمشهر] دارند مقاومت مىکنند»، احتمال داد که او در بصره حضور داشته باشد.
🔸نخستین ساعات امروز، پست شنود قرارگاه مرکزى کربلا از قول یک اسیر عراقى با اعلام اینکه در خرمشهر ۸۵۰۰ نفر از نیروهاى تیپهاى ۱۱۳ گارد مرزى، ۴۴ و ۴۸ پیاده مستقر هستند، اضافه کرد: «این اســیر مىگوید اگر شــما به شهر فشار بیاورید، اینها تسلیم مىشوند.» درپى این خبر و پس از اینکه فرماندهى قرارگاه کربلا دستور داد بلندگوهاى دستى را براى دعوت نیروهاى عراقى به تسلیم شــدن آماده کنند، (حمید معینیان مســئول واحد اطلاعات عملیات ســپاه در قرارگاه کربلا، نیز به نقل از یک نظامى عراقى که ساعت ۰۰:۰۵ ازسمت شرق خرمشهر (خیابان امام خمینى) پناهنده شــده است، اظهار داشت: «حدود ۸۰۰۰ نفر در شهر هستند ... و منتظرند تا نیرویى بیاید و راه را برایشان باز کند. اکثراً در غرب خرمشهر و بهطرف جاده شلمچه آمدهاند....
مهمات زیاد دارند، ولى جیره غذا کم است. غذا و آب ندارند و نمىتوانند از کارون آب بخورند. با بلندگو پیام برایشان بفرستید، مىآیند.»
🔸 ســاعت از ۱۰:۰۰ گذشته بود که خبر رســید تیپ ۱۴ امام حسین(ع) عملیات خود را از بخش غربى گمرك و از کنار اروندرود آغاز کرده و بهسوى نیروهاى عراقى، که در بخش شرقى گمرك و بندر خرمشهر اجتماع کردهاند و سـعى دارند با عبور از رودخانه خود را از محاصره نجات دهند، پیش مىرود. دقایقى بعد نیز گزارش شد در این منطقه عراقىها که تعدادشان حدود ۳۰۰۰ نفر تخمین زده مىشود، درحال تسلیمشدن هستند.
حدود ســاعت ۱۱:۰۰ نیز تیپ ۸ نجف بهراحتى ازسمت غرب وارد خرمشهر شد و تا میدان راهآهن این شــهر پیش رفت. دقایقى پس از ورود این تیپ به خرمشهر، نیروهاى عراقى که با گذشت بیش از یک شــبانهروز از محاصره شدنشان با کمبود آب آشامیدنى و غذا مواجه شده بودند، با ناامیدى از شکستهشــدن محاصره، خود به کمک یگانهایى که قرار بود ازسمت شلمچه پیشــروى کنند، سلاحهاى خود را بر زمین گذاشــته و همگى تسلیم شدند. یکى از شاهدان این صحنه در ســاعت ۱۱:۴۵ چنین گزارش داد: «نیروهاى دشــمن از داخل شــهر و ازطریق جاده کمربندى بهصورت ســتون جلو آمده و خود را تســلیم مىکنند.
طول ســتون به حدى است که انتهاى آن معلوم نیســت.» شمار تسلیمشدگان عراقى به حدى بود که پیشبینىهاى قبلى براى انتقال آنان به پشــت جبهه کافى به نظر نمىرسید. بر همین اساس، حدود ساعت ۱۲:۰۰ ،محمد
باقرى مســئول واحد اطلاعات - عملیات سپاه در قرارگاه فتح، در گزارشى به فرماندهى قرارگاه مرکزى کربلا به نقل از غلامعلى رشید فرمانده سپاهى قرارگاه فتح که در منطقه خرمشهر حضور داشت، اعلام کرد تعداد اســراى عراقى بیش از ۸۰۰۰ نفر است. وى براى انتقال اسرا به پشت جبهه تعداد زیادى اتوبوس درخواست کرد.
🔸 با انتشــار خبر آزادسازى خرمشــهر بههمت رزمندگان، موجى عظیم از هیجان و شادى سراسر کشور را فراگرفت و مردم در شهرهاى مختلف اللهاکبرگویان و شادىکنان به کوچهها و خیابانها آمدند و این پیروزى بزرگ بر ارتش متجاوز عراق را جشــن گرفتنــد. ایرانیان مقیم برخى از کشورهاى خارجى نیز با شنیدن این خبر مسرتبخش به ابراز شادمانى پرداختند.
#روزشمار
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
╰─┅🍂◇•🌺•◇•🌺◇🍂┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 به یاد شهیدان
که جایشان خالیست
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ
#نماهنگ
#فتو_کلیپ
هر شب با یک کلیپ دیدنی 👇
@defae_moghadas2
http://karkhenoor.ir
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 دزفول قهرمان
بعضی از ویرانیهای ناشی از جنگ تحمیلی بلافاصله بعد از اصابت موشک و یا توپ و بمباران ترمیم می شد و بعضی از خرابیها بعد از اتمام جنگ دوباره ساخته شد. مقاومت ملت غیور این مرز و بوم موجب شد تا دزفول در این دوره به « شهر استقامت » معروف شود.
هم اکنون وقتی دزفول را میبینی، شهری که امروز این قدر آرام و سرشار از زندگی است باور نمیکنی روزی بر اثر بمباران و موشک باران بعثیها در حال نابودی بوده است.
ارتش بعث عراق به سرکردگی صدام خون آشام، در طول هشت سال دفاع مقدس، ۱۷۶ موشک غول پیکر «فراگ 7» و اسکاد B – 3-6-9 و۱۲ متری به شهر دزفول شلیک کرد. هواپیماهای دشمن ۴۸۹ بمب و راکت بر سر مردم بی دفاع این شهر فرو ریختند. آتشبارهای عراق با شلیک ۵۸۲۱ گلوله توپ نقاط مختلف شهر را ویران ساختند.
در این شهرستان حدود ۱۵۹۰۰ واحد مسکونی، تجاری، آموزشی و مذهبی بین ۲۰ تا ۱۰۰ درصد ویران و به تلی از خاک مبدل شد. اما با این همه جنایت و خوی وحشیگری دشمن، مردم مؤمن و مقاوم دزفول با تقدیم ۲۶۰۰(۲۶۱۰) شهید، ۴۰۰۰ جانباز، ۴۵۲(۵۰۰) آزاده سرافراز و ۱۴۷ مفقود و جاویدالاثر حماسه مقاومت و پایداری را در تاریخ درخشان انقلاب اسلامی ایران جاودان ساختند.
تعداد شهیدان دزفول: ۲۶۰۰ (۲۶۱۰)نفر
تعداد شهیدان موشکی: ۷۳۰ (۷۱۱)نفر
تعداد جانبازان: ۴۰۰۰ نفر
تعداد جانبازان شیمیایی: ۳۵۰ نفر
تعداد جانباز بر اثر حملات موشکی: ۸۰۰ نفر
تعداد جانباز اعصاب و روان: ۷۰۰ نفر
تعداد جانباز قطع عضو: ۱۵۰ نفر
تعداد جانباز قطع نخاع: ۲۰ نفر
تعداد افراد مفقود و جاوید الاثر: ۱۴۷ نفر
تعداد آزادگان: ۴۵۲ نفر
تعداد موشکهای « فراگ 7 » و « اسکاد B»3 – 6 – 9 و 12 متری اصابت شده به دزفول: ۱۷۶ فروند
تعداد گلوله های توپ اصابت شده: ۲۵۰۰ گلوله
شلیک گلوله های توپ توسط آتشبارهای عراق : ۵۸۲۱ گلوله
تعداد راکت و بمب های هواپیمای عراقی: ۴۸۹ (۳۳۱)مورد
تعداد هواپیماهای ساقط شده عراقی / ایرانی: ۳۱ فروند
تعداد پرتاب خمپاره از اطراف شهر توسط افراد منافق و جاسوس : ... گلوله
تعداد واحدهای مسکونی ، تجاری ، مراکز آموزشی و مذهبی تخریب شده: ۱۹۵۰۰ باب
🔸 این آمار نشان می دهد که دزفول آماج حملات موشکی در دوران دفاع مقدس قرار داشته و به همین علت این شهر بعنوان " شهر موشک ها " نامگذاری شد و همین موجب شد تا دزفول را " شهر مقاومت " بنامند.
محمدحسین دُرچین
چمدان آبی دانشنامه دزفول
#دزفول
#چهار_خرداد
@defae_moghadas
🍂
🔴ماجرای مقاومت بینظیر مردم شهر موشکها در گفتوگو با سردار کلولی دزفولی
🔶 در دوران دفاع مقدس در دزفول مردم و زنها و بچهها را از زیرخاک و آوار بیرون میآوردند بعضیها فقط دست و پایشان بیرون میآمد. گاهی تمام یک خانواده شهید میشد و هیچ کس از آنها باقی نمیماند، اما مردم در شهر ماندند.
🔻مشروح کامل گفت وگو در خبرگزاری تسنیم
🌐https://tn.ai/2900116
#دزفول
#چهار_خرداد
@defae_moghadas
🍂